پُلاریزاسیونِ سیاسی و نشستن بینِ دو صندلی
Fall between two stools
Fall between two stools
این بحث در مورد «پُلاریزاسیون سیاسی» Political Polarization یا بهتر بگویم معنای مجازی پُلاریزاسیون است که کاربرد سیاسی دارد و در جامعه با هدف از میدان به در کردن منتقدین(توسط استبداد غالب و مغلوب)، اِعمال میشود.
...
همین جا بگویم که مشغله ذهنی بسیاری از هممیهنان ما اینگونه مباحث (مباحث مربوط به اپوزیسیون) نیست و آنان بویژه در داخل کشور که به هزار مصیبت دچارند؛ اصلا و ابدا گرد این قبیل موضوعات نمیگردند و از قضا برایشان خیلی هم دافعه دارد.
آنان با قاتلین زندانیان سیاسی مرزبندی دارند اما از اضداد حکومت نیز، دل خوشی ندارند. میخواهیم باور نکنیم، نکنیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
پُلاریزاسیون(قطبش)، معانی گوناگون دارد
- پُلاریزاسیون، یکی از ویژگیهای امواج عرضی است که جهتِ نوسان را در صفحهٔ عمود بر انتشار موج نشان میدهد.
در الکترومغناطیس، قطبشِ یک موج الکترومغناطیسی (مانند نور) نشاندهندهٔ جهت بردارِ میدان الکتریکی آن نسبت به راستایِ انتشار است...
توضیح بیشتر در دو مقاله:
...
- در شیمی؛ پُلاریزاسیون به جدایی قطبهای الکتریکی در یک مولکول و ایجاد خاصیت هدایت الکتریکی در آن(قطبیت شیمیایی Chemical polarity)، همچنین به تغییر در پتانسیل تعادل یک واکنش الکتروشیمیایی اشاره دارد.
- در ستارهشناسی؛ قطبش نور ستارهها Polarization in astronomy
- در زمین شناسی؛ تکنیک تصویربرداری Induced polarization
- در زمینه مخابرات؛ (Polarization (antennas
- در ریاضیات؛ (قطبش فرم جبری) Polarization of an algebraic form
- در نظریه میدان کوانتومی؛ و الکترودینامیک کوانتومی، قطبش خلاء
Vacuum polarization و...
(مواردی که بر شمردم گرچه بنوعی به پُلاریزاسیون -قطبش- مربوط میشوند، اما موضوع این بحث نیست)
...
همچنین؛ رشد پروسه پُلاریزاسیون - شکاف و قطبیشدگی بین کشورهای دارا و ندار - که از پیامدهای جهانیشدن سرمایه (گلوبالیزاسیون) بشمار میرود، در این بحث نمیگنجد.
اشاره من به «پُلاریزاسیون سیاسی» و فرآیندی است که در آن نظرات عموم از هم جدا میشود و به حدود نهایی خود میرسد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
هر کسی بر طینت خود میتند
تجربه نشان دادهاست که در مبارزه با نظامهای ستمگر، اختلافات سیاسی و طبقاتی گُل کرده، صف سیاسی جامعه پالایش و پُلاریزه میشود. در غیر اینصورت، گرگ و میش باید در یک صف بایستند!
...
با شکلگیری جنبشهای اجتماعی نوعی پُلاریزاسیون(شکاف و قطببندی) در نیروهای سیاسی پدید میآید و هر کدام به سمتی که مطابق ماهیت آنهاست گرایش پیدا میکنند.
به قول مولوی: هر کسی بر طینت خود میتند. کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى شاکِلَتِهِ
...
انگاری پیچیدگی و سیر حوادث، صحنه را مثل یک میدان مغناطیسی، پُلاریزه(دوقطبی) میکند و حضور هر فرد، هر نیرو و جریان سیاسی تابعی از دوری و نزدیکی با یکی از دو قطب مخالف میشود.
پدیده مزبور(شکاف و قطببندی)؛ سال ۱۳۵۷در انقلاب بزرگ ضدسلطنتی و پیامدهای آن به تمامی کشف حجاب نمود و دیدیم صحنه سیاسی ایران، بطور زودرس و البته بهنفع ارتجاع، بشدت پُلاریزه شد.
با بروز ماهیت کسانی که بر اسب قدرت سوار شدند، هر فرد و جریان سیاسی شروع به موضعگیری نمود و سمت و قبله خودش را پیدا کرد.
اول که چنین نبود.
یک گهر بودیم همچون آفتاب
بی گره بودیم و صافی همچو آب
چون بصورت آمد آن نور سره
شد عدد چون سایههای کنگره
...
در فراز و نشیب انقلاب، وقتی نفَسها در سینه حبس شد و باران ابتلاء باریدن گرفت «وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ...»، کم نبودند کسانی که هم خدا را میخواستند هم خرما را !
پس به جلد «مار ماهی» رفتند. البته نه این تمام و نه آن، بینا بین.
«رندی» پیشه کرده، هم طبال یزید شدند هم سقای امام حسین!
آخر عاقبتشان چه شد؟ کجا رفتند و به کدام سو خزیدند؟
آنان ابتدا بین دو صندلی نشستند. اما این نشستنگاه، لق و آزاردهنده بود! و هی باید بلند میشدند، این پا و آن پا میکردند و دوباره مینشستند.
«بین دو صندلی نشستگان» با گذشت زمان سر «عقل» آمده و راه خود را به سمت قدرت کج کرده، به طرف جریان زورگو سُریدند و با آنان (برای روز مبادا)، عکس یادگاری گرفتند!
(هر چند در محافل خصوصی ساز مخالف می زدند و غُر و لُند میکردند)
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
شایسته مردم ستمدیده ما این حکومت مستبد نبود
در وقایع اتفاقیه صدر اسلام؛ همچنین در انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب اکتبر، انقلاب مشروطه، دوران بعد از ملی شدن نفت و کودتای ۲۸ مرداد...، سمت و سوگرفتن نیروها(پُلاریزهشدن)، و زیر و روشدن آدمها، واقعه مهمی بودهاست و افراد بتدریج رنگ عوض کرده، از این رو به آن رو میشدند.
عمرو عاص(که عاقبت همهکاره دستگاه معاویه شد)، روبسپیر(از معروفترین رهبران انقلاب فرانسه که به ستم و بیداد آلوده گشت)، لاورنتی بریا(از مقامات بلندپایه امنیتی و نظامی در زمان استالین) و باشتوکف(که اسرای کاتین را بازجویی میکرد) و...، که از اول آنهمه پست و حقیر نبودند. در آغاز خیلی هم ادعایشان میشد. کُرکُری میخواندند و لاف و گزافهایشان گوش فلک را کر میکرد.
...
حال، گذشته را رها کنیم و به اوضاع کنونی برگردیم.
داخل کشور را نمیدانم و صادقانه بگویم که نسبت به جامعه هزارتوی ایران ذهنی ذهنی هستم. اما این را میدانم که رنج مردم ما با ظلم و فساد حکومتی که حرث و نسلشان را بر باد داده و بهترین فرزندانشان را به قربانگاه بردهاست رابطه مستقیم دارد و همه تباهیها زیر سر آن «اُم الفساد» است و عواملی در همان جکومت، قطبیشدن سیاست را که همیشه منشاء اختلاف یا تشدید آن بوده، دامن میزنند. بنابراین داخل کشور تکلیفش معلوم است.
...
در خارج از ایران
در خارج کشور؛ پُلاریزاسیون سیاسی دقیقاً مرتبط با «مدعیان صاحب اختیاری مقاومت» است و میبینیم با تبختر و ندانمکاری(یا بهتر بگویم، آگاهانه) بین قربانیان استبداد دینی شکاف انداخته و آنان را روبروی هم قرار میدهند.
وجد و سرور قاتلین زندانیان سیاسی که بیدلیل نیست.
...
اکنون به جای همبستگی و همدلی بین قربانیان حکومت، شاهد قطبیشدن و پُلاریزاسیون سیاسی (از نوع منفی و بازدارنده آن) هستیم و میبینیم فصل و فاصله و هرزهنویسی جای وصل و رابطه و فرهیختگی را گرفته و همه پشت سر همدیگر صفحه میگذاریم.
تعجبی ندارد که این سر سفره با آن سر سفره قهر است.
این قطبیشدن میتواند علاوه بر آلودهسازی فضا، جامعه را هم تبدیل به دو قبیله کند. دو قبیلهای که هیچکدام شان نمیگویند دوغ من ترش است و هر کدام دیگری را نا حق میپندارد.
...
نوروز؛ نوروز پیروز سال ۱۳۹۴ که استبداد زیر پرده دین میخواست و میخواهد آن را به عزا بنشاند، چند روزی است سپری شدهاست.
از حدود دو سال پیش که کسانی از موضع ضدیت با رژیم حاکم بر میهنمان(دقیقاً از موضع ضدیت با رژیم حاکم بر میهنمان)؛ رهبری متکبر سازمانِ مدعّی مجاهدت را نیز، بی اعتنا به جوسازیها و تهمتها، به چالش گرفتند، لشگر مریدان(همچنین بین دو صندلی نشینان)، «بفرموده»، بهصف شدند و بی مروتی و لجنپراکنی را به اوج رساندند.
- شاعر اصلیترین سرودهای سازمان؛ را «آن هرزه سرای از جنگ رمیده»،
- نویسنده کتاب «نه زیستن نه مرگ» را «آن هرزه درای دهن دریده»،
- مترجم کتاب «نقد و تحلیل جباریت»؛ و نیز -
یکی از حقوقدانان کشورمان را که هر دو، حدود ۳۰ سال با آنان همراهی نمودند، «دو هرزه بیان شرف پَریده» توصیف کردند و این تازه «رکلمه» reclama و اول ماجراست.
فیلم اصلی هنوز اکران نشدهاست...
...
آیا کسی سر بر خود، قلم و زبان خویش را به دشنه و کینه میآلاید؟ نخیر
اینهمه آوازه ها از شه بود
گرچه از حلقوم عبدالله بود
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
قاتلین زندانیان سیاسی، کیف میکنند
نیروی تبهکار حاکم بر میهنمان، ناظر بر این کنش و واکنشها، به ریش و گیسوی ما میخندد و شنگول و منگول توطئههای خودش را پیش میبَرد. قاتلین زندانیان سیاسی که میبینند بین اضدادشان، نیرویی نیست که به بحران مشروعیت دچار نشده باشد کیف میکنند.
...
«فرهنگ لاحیاء فی الدین استبداد مغلوب» هم؛ گفتمانی پر از ریا و دورویی را باب کرد و باعث شد خیلیها برای در امان ماندن از اتهامات و افترائات چهره دیگری از خود نشان دهند. یعنی آسا بروند و آسا بیایند مبادا خر شلشان بلنگد...
از ما بهتران اما؛ که سر نخ این قضایا دستشان بود و هست، «شرر شرارت بر چخماق زده»، به سقوط گفتار غلطیده و با نفی دیگران، به خود دسته گل میدادند و میدهند که
این منم طاووس علیین شده...
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
شرط خارجی به اعتیار مبنای درونی وارد عمل میشود
شرط خارجی به اعتیار مبنای درونی است که وارد عمل میشود.
به چالش گرفتن یک رژیم یا یک جریان سیاسی هم، صرفاً هنگامی به ذهن و مخیله منتقدینش خطور میکند که زمینههای آن فراهم باشد، و بدون حذف این زمینهها نمیتوان چنین قصدی را بیاثر و خنثی کرد. کلمه را با کلمه باید پاسخ داد.
پروندهسازی و بد و بیراه گفتن به منتقدین، راه به جایی نخواهد برد. قُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا...
...
ساز و کار موجود، هنگامی که براساس تقابل و حذف قرار گیرد، جامعه را پُلاریزه میکند و این قطبیت و شکاف میتواند به نقطه تقابل و درگیری هم کشیده شود.
دکتر خلیل ملکی(از گروه ۵۳ نفر رهبران حزب توده که بعدها از آن تشکل جدا شد)؛ در دفاعیاتش در دادگاه رژیم شاه، اشاره میکند که رهبری متکبر و پُر نخوت حزب توده که هر انتقاد و منتقدی را به دستگاه امنیتی و امپریالیزم نسبت میداد، در فکر ترور او در زندان فلک الافلاک بودهاست تا از شر انتقاداتش راحت شود و البته آن قتل را [مثل ماجرای محمد مسعود] تقصیر ساواک و رژیم شاه بیاندازد!
(روزنامه اطلاعات ۱۹ اسفند ۱۳۴۴)
پسر ملک الشعرای بهار عامل آن نقشه پلید بود و وی بعد از آنکه از «جبر جّو» حزب رها شد، آن را افشا نمود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
ما در عالم هپَروت سیر میکنیم
درست است که وقتی جامعه به سمت دگرگونی میرود بطور قانونمند، پُلاریزاسیون اجتماعى شدت گرفته و راست و چپ جامعه بیش از هر زمان از هم دور میشوند.
درست است که تحولات درون جامعه اساساً (و نه مطلقاً) با پُلاریزاسیون طبقاتی جامعه همراه است،
درست است که پُلاریزاسیون اجتماعى و سیاسى در یک جامعه(در جهت طبقات محروم)، میتواند اسباب خیر هم باشد و سره را از ناسره جدا کند اما، قطبیشدگی و شکافی که امروز با آن روبرو هستیم از این نوع نیست. بار منفی دارد و فروبرندهاست.
...
آیا با امتناع انصاف و واقعبینی؛ و با بیتقوایی در قضاوت، میخواهیم پاسخگوی نسل هوشیاری باشیم که در میهن شیخگزیده ما استبداد غالب را هم فیلم کردهاست؟
نسل جدید با ترمها، مباحث، کتابها و نویسندگانی آشناست که ما حتی نامشان را هم نشنیدهایم و نمیدانیم خوردنیست یا پوشیدنی.
اگر خیال میکنیم ذهنیات ما، برای آنها کمترین اهمیتی دارد، پس به همین خیال باشیم!
از دید آنان بدون تعارف، ما در عالم هپَروت سیر میکنیم. چرا؟ چون «بیات» شدهایم و با درد و رنج مردم و با روحیات نسل جوان بیگانهایم.
چون از معرکه پرت پرتیم و به قول خودشان یکسره «بَبو» و «جواد»(جوات)، ...
...
نسل جدید برای طاووسان علیین شده، که به جای بردباری و دانایی و فروتنی، به پردهدری و نادانی و زشتخویی افتاده و کارش شدهاست بیمروتی و پروندهسازی، تره هم خرد نمیکند.
نکتهها چون تیغ پولادست تیز
گر نداری تو سپر وا پس گریز
پیش این الماس بی اسپر میا
کز بریدن تیغ را نبود حیا
...
سایت همنشین بهار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر