۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۱, جمعه

عکس یادگاری با پیکتی نگاهی به ترجمه‌ «سرمایه در قرن بیست‌و یکم»

عکس یادگاری با پیکتی

نگاهی به ترجمه‌ «سرمایه در قرن بیست‌و یکم»
سرانجام ترجمه ای فارسی از کتاب «سرمایه در قرن بیست و یکم» پیکتی منتشر شد. این خبری بود در ابتدا مایه خوشحالی و امیدواری از لحاظ حساسیت و توجهی که به مسائل اقتصادی جاری جهان وجود دارد و تلاشی که برای طرح این مسائل در سطح جامعه می شود. خوشحالی و امیدواری که به سرعت به یأس و تأسف تبدیل شد.
سرتاسر این ترجمه پر از اشتباهات، نافهمی ها و تحریفات جدی و گاه حذف برخی بخش های متن اصلی است و بررسی همه این موارد حجمی برابر حجم خود این ترجمه یا حتی بیشتر از آن پیدا می کند و انجام چنین کاری نه ضرورت دارد و نه این «ترجمه» ارزش صرف چنین وقت و نیرویی را دارد، از این رو به عنوان نمونه به بررسی ترجمه بخش اول کتاب اکتفا شده است. این انتخاب دلیل دیگری هم دارد: پیکتی خود می نویسد که کتاب او به چهار بخش تقسیم شده است که بخش اول آن (درآمد و سرمایه) در برگیرنده مفاهیم بنیادی است که در بقیه کتاب بارها به آنها رجوع می شود و پیوسته مورد استفاده قرار می گیرند. (صفحه 66 متن اصلی (فرانسه) و صفحه 33 ترجمه انگلیسی کتاب) به عبارت دیگر این بخش شامل چکیده ای از مبانی نظری کل کتاب است. از این رو بررسی کم و کیف ترجمه همین بخش به عنوان یک نمونه معرف کل، می تواند به نوعی آنچه را که در جریان ترجمه بر سر همه مطالب کتاب آمده است، نشان دهد.
اما علاوه بر ترجمه کتاب به کیفیتی که گفته شد، آقای محسن رنانی هم مقدمه ای بر این ترجمه نوشته است که ارتباطی با موضوع کتاب ندارد و مقدمه نویس که می خواسته از این فرصت استفاده کند و هم با پیکتی «عکس یادگاری بگیرد» و هم این پیام را به دستگاه های ذیربط بدهد که ضد مارکسیست است، بی آنکه مستقیماً به موضوع کتاب ارتباطی داشته باشد، پریشان گویی هائی راجع به مارکس و مارکسیسم کرده است. در ایران کسانی هستند که اگر فی المثل در جشن عروسی مادربزرگ جنیفر لوپز هم حضور یابند فراموش نمی کنند برای اطلاع و توجه بعضی مراجع، تعرضی هم به مارکس کرده باشند. پاسخ پریشان گوئی های این مقدمه نویس را به فرصت دیگری در آینده موکول می کنم زیرا موضوع مقاله حاضر بررسی ترجمه فارسی کتاب پیکتی است. اما در حد همین ترجمه هم استاد مقدمه نویس که خواسته است از نمد پیکتی برای خود کلاهی دست و پا کند از مسئولیت مبرا نیست زیرا این ترجمه «تحت نظارت» او صورت گرفته است.
مشکلاتی که در این ترجمه وجود دارد سه یا چهار نوع است. برخی ناشی از عدم آشنایی کافی مترجم با زبان انگلیسی است، برخی دیگر ناشی از عدم آشنایی او با مفاهیم اقتصادی و عرصه ای است که کتاب در آن نگارش یافته، بخش دیگری هم اشتباه زبانی نیست، بلکه تحریف مفهومی است و بالاخره بخشهایی از مطالب کتاب هم ضمن ترجمه حذف شده یا جا افتاده است. آنچه در سطور زیر آمده فقط مثالهایی از این موارد، و مشت نمونه خروار است.
  • مترجم زبان انگلیسی را درست نمی فهمد
و این موجب شده هر چه را خود از خواندن متن انگلیسی حدس زده است به جای ترجمه فارسی آن روی کاغذ بیاورد مثلاً:
پیکتی می نویسد: «شوک هائی که در نیمه نخست قرن بیستم یعنی بین سالهای 1914 تا 1945 به اقتصاد ضربه های پی در پی وارد کردند- مانند جنگ جهانی اول، انقلاب بلشویکی 1917، بحران بزرگ 1929 و …» (صفحه 41 سطرهای 15 تا 17 ترجمه انگلیسی کتاب) و مترجم فارسی این جمله را به شکل زیر ترجمه کرده است:
«تکانه هایی که در سالهای 1914 تا 1915، همچون سپر برای نظام اقتصادی عمل کردند (جنگ جهانی اول، انقلاب بلشویکی، رکود بزرگ …» (ص 94 سطرهای 14 و 15)
  • مؤلف راجع به تولید ناخالص سرانه در بلوک روسیه و اوکراین می نویسد این رقم «حدود 15000 یورو در سال یعنی اندکی بیش از 50% بالاتر از متوسط جهانی است» (ص 62 سطر 18 متن انگلیسی) و مترجم آن را اینطور فهمیده و ترجمه کرده است: «تولید سرانه آنها حدود 15هزار یورو در سال یعنی اندکی بیش از متوسط جهانی است» (ص 118 سطرهای 9 و 10 ترجمه فارسی)
  • مؤلف می نویسد: «بسیاری از مردم فرض را بر این می گذارند که رشد جمعیت به کلی متوقف شده است، در حالی که هنوز چنین نیست و اگر چه همه نشانه ها حاکی از این است که ما به کندی در همین جهت در حرکتیم، اما در حال حاضر هنوز با چنین فرضی خیلی فاصله داریم» (ص 72 سطرهای 7- 8 و 9 پاراگراف دوم متن انگلیسی) و ترجمه ای که مترجم فارسی از همین جمله به دست می دهد این است: «بسیاری گمان می کنند رشد جمعیت کاملاً متوقف گشته است که چنین نیست و حتی همه نشانه ها – کاملاً خلاف آن گواهی می دهند که سرعت حرکت در آن مسیر بسیار کند است» (!) (ص 130 پاراگراف اول ترجمه فارسی)
  • مؤلف (در صفحه 54 سطرهای 14 و 15 متن انگلیسی) می نویسد: «… گرایش این گونه اجاره بها عموماً به سمت افزایش است تا وقتی که نرخ بازده به حدود 4% در سال برسد» اما مترجم آن را این طور فهمیده و ترجمه کرده است که: « اینگونه اجاره تا وقتی بازده سرمایه حدود 4 درصد باشد، افزایش خواهد یافت». یعنی وقتی کمتر از 4 درصد بشود، افزایش نخواهد یافت. در حالی که منظور مؤلف درست عکس این است (ص 108 ترجمه فارسی سه سطر مانده به آخر صفحه)
  • در (صفحه 57 سطرهای 20 و 21) مؤلف بحثی می کند در این باره که با تلاش هایی که در سالهای دهه 1930 به عمل آمد، منابع آماری پایه بهتر شد و نخستین مجموعه های سالانه اطلاعات مربوط به درآمد ملی منتشر گردید و توضیح می دهد که اطلاعاتی که در این مجموعه ها جمع آوری و برآورد شده بود «… تا آغاز قرن بیستم یا آخرین دهه های قرن نوزدهم به عقب بر می گشت» یعنی پژوهشگران به عقب برگشته و در این مجموعه ها اطلاعات مربوط به آن سالها را هم از روی منابع موجود برآورد و تدوین کردند؛ و مترجم که متوجه معنای متن انگلیسی نشده، تصور می کند خود این فعالیت ها از اواخر قرن نوزدهم شروع شده، بنابراین نوشته مؤلف را اینگونه ترجمه می کند: «شروع این تلاش ها اغلب به آغاز قرن بیستم یا آخرین دهه های قرن نوزدهم مربوط می شد» و این، در شرایطی است که مؤلف خود در ابتدای پاراگراف به روشنی یادآور می شود که این تلاش ها « در سالهای دهه 1930» انجام شد؛ یعنی اگر مترجم به ابتدای همین پاراگراف هم اندک توجهی کرده بود، مرتکب این اشتباه نمی شد. (ص 112 سطرهای 15 و 16 ترجمه فارسی)
  • مؤلف (در آخرین پاراگراف صفحه 62 متن انگلیسی) به ترتیب تولید سالانه افریقای جنوب صحرا، هندوستان، افریقای شمالی، و چین را با یکدیگر مقایسه کرده و می نویسد: « هندوستان تا حدودی بالاتر از افریقای جنوب صحرا و افریقای شمالی بالاتر از هندوستان، و چین حتی از افریقای شمالی هم بهتر است» اما مترجم ترتیب را اینطور فهمیده و ترجمه کرده است: «هندوستان اندکی جلوتر و شمال افریقا کاملاً جلوتر از جنوب صحرا بوده، چین حتی بهتر از آنها است» (آخرین پاراگراف صفحه 118 ترجمه فارسی)
  • مترجم حتی در کاربرد زبان فارسی هم می لنگد: پیکتی پس از توصیف برخورد پلیس افریقای جنوبی با کارگران معدن طلای سفید ماریکانا و در توضیح تضاد کار و سرمایه می نویسد: «بی تردید این نابرابری سهم کار و سرمایه، از لحاظ نمادین می تواند احساسات و مخالفت های بسیار نیرومندی را بر انگیزد» و مترجم فارسی ترجمه می کند: «نابرابری سرمایه و نیروی کار ظاهراً موضوعی است که شور و حال فراوان برمی انگیزد»! ظاهراً مترجم فاضل بحث نابرابری کار و سرمایه را با آواز ابوعطا و دستگاه همایون اشتباه گرفته است.
  • مؤلف در متن اصلی می نویسد: «از سوی دیگر نظریه ثبات کامل نسبت تقسیم درآمد بین کار و سرمایه، ورای این تغییر جهت های دو گانه قرن بیستم و گذشته از آنها – اگر در چشم اندازی بلند مدت تر مد نظر قرار گیرد- با دو مانع دیگر هم رو به رو است» نوشته مؤلف در ترجمه انگلیسی اندکی تغییر یافته و مالاً زیر دست مترجم فارسی به صورت زیر درآمده است: «علاوه بر این اگر فراتر از قرن بیستم نگریسته، دیدگاهی بسیار بلند مدت در پیش بگیریم، در مفهوم تقسیم سرمایه – نیروی کار باید تا حدی به این واقعیت توجه کنیم که ماهیت خود سرمایه به شدت تغییر کرده است (آخرین پاراگراف صفحه 76 متن اصلی یعنی متن فرانسه، صفحه 42 سطرهای 13-14 و 15 ترجمه انگلیسی و صفحه 95 سطرهای 3 و 4 و 5 ترجمه فارسی)
در بسیاری موارد، به علت این که متن انگلیسی درست فهمیده نشده است در جریان ترجمه آن به فارسی، موضوع کاملاً وارونه و به ضد خود تبدیل شده، مثلاً در سطور 12 تا 15 صفحه 122 ضمن بحث پیرامون شاخص های قیمت برای سنجش نابرابری بین کشورها در ترجمه فارسی می خوانیم «… گمراه کننده خواهد بود که بگوییم آن را می توان در یک شاخص منفرد و در نتیجه در یک دسته بندی مبهم – خلاصه کرد» آنچه در متن انگلیسی آمده درست عکس این است و می گوید «اگر فکر کنیم همه چیز را می توان در یک شاخص پولی واحد خلاصه کرد و نشان داد که به ما امکان دهد به یک طبقه بندی غیر مبهم برسیم، دچار اشتباه شده ایم»
یا در سطور آخر همین صفحه آنجا که در مورد کشورهای فقیر بحث می کند، می گوید در آنجا قیمت خدمات و کالاها پایین تر است زیرا این کالاها و خدمات معمولاً کار برتر هستند و در تولید آنها از کار نسبتاً غیر ماهر استفاده می شود.» اما در ترجمه فارسی آمده است: «…زیرا اغلب نسبتاً کابر بوده، بیشتر محصول نیروی کار ماهر هستند»
اشتباهات در این ترجمه بسیار زیاد است و تقریباً در هر صفحه آن و هر پاراگراف از متن آن وجود دارد که بحث پیرامون یکایک آنها موجب اطاله کلام و کسل کننده است. آنچه در بالا مثال زده شد، فقط نمونه هایی بود برای آنکه سطح عمومی کار را نشان دهد. اما فهرست وار در همین یک فصل برخی اشتباهات به شرح زیر است:
  • صفحه 94 سطر سیزدهم «اندکی افزایش» نیست، «اندکی کاهش» است.
  • صفحه 95 سطر یازدهم «قرن بیستم» نادرست است و در متن انگلیسی که مبنای این ترجمه قرار گرفته قرن بیست و یکم است.
  • صفحه 95 هفت سطر مانده به آخر صفحه «نسبت سرمایه به نیروی کار» غلط است و صحیح آن « نسبت سرمایه به درآمد» است. در همین صفحه چهار سطر مانده به آخر صفحه مجدداً «نسبت سرمایه به درآمد» اشتباهاً «نسبت سرمایه به نیروی کار» ترجمه شده است که در هر دو مورد در متن انگلیسی (سطر آخر صفحه 42 و سطر ششم صفحه 43 متن انگلیسی اصطلاح انگلیسی آن capital/income ratio است که به معنای «نسبت سرمایه به درآمد» است و اینگونه غلط ها خواننده را مطلقاً سردرگم و عصبی می کند.
مجدداً در صفحه 96 سطرهای 4 و 5 ترجمه فارسی (صفحه 43 سطر 14 متن انگلیسی) اصطلاح capital/income ratio به غلط «نسبت سرمایه به نیروی کار» ترجمه شده است.
  • در صفحه 97 سطرهای 13 و 14 بحث درباره «درآمد ملی» است که اشتباهاً «سرمایه های خارجی» ترجمه شده. مؤلف می نویسد در فرانسه، ایالات متحده، آلمان، انگلستان و … «امروز درآمد ملی فاصله چندانی با تولید داخلی ندارد و این اختلاف حدود یک تا دو درصد است» (صفحه 44 سطر 26 متن انگلیسی) و مترجم فارسی ترجمه می کند که: «درآمدسرمایه های خارجی در محدوده یک الی دو درصد تولید داخلی قرار دارد»
  • سطر آخر صفحه 104 «چندین برابر» در متن انگلیسی «ده ها برابر» است.
  • صفحه 107 سطر 6 میانگین نرخ بازده بلند مدت اوراق بهادار 6 تا 7 درصد نیست بلکه در متن انگلیسی 7 تا 8 درصد است.
  • صفحه 108 سطر سوم «علمی» نادرست و «عملی» برابر متن انگلیسی است.
  • صفحه 108 هشت سطر مانده به آخر «یک میلیون دلار» نیست، «یک میلیون یورو» است.
  • صفحه 109 سطر سوم «5000 دلار» نیست، «5000 یورو» است.
  • صفحه 109 سطر 15 «نسبت سرمایه به درآمد» غلط است و صحیح آن در متن اصلی «سرمایه به تولید» است.
  • صفحه 110 سطر دهم، B «نسبت سرمایه به پس انداز» نیست، این ترجمه غلط است و صحیح آن «نسبت سرمایه به درآمد» است.
  • صفحه 111 سطر اول «جورج کینگ» نیست و «گرگوری کینگ» است.
  • صفحه 114 سطر 15 «قرن نوزدهم» غلط است و صحیح آن «قرن بیستم» است. کل پاراگراف نیز مغلوط و مخدوش است.
  • در صفحه 116 توضیح ذیل جدول 1-2 «جمعیت اروپا در سال 1913 نزدیک به 26 درصد جمعیت اروپا بود» یعنی چه؟ « 26 درصد جمعیت جهان بود»
  • در صفحه 117 توضیح نمودار 1-3 «واگرائی و سپس همگرائی» است که اشتباهاً «همگرائی سپس واگرائی» ترجمه شده است.
  • در صفحه 118 سطر 12 بحث درباره «پرجمعیت ترین پنج کشور اتحادیه اروپا» است اما بریتانیای کبیر از قلم افتاده و فقط اسامی چهار کشور ذکر شده است.
  • در توضیح شماره 1 ذیل صفحه 121 عبارت «8/0 درصد در سال یا نزدیک به 20 درصد طی بیست سال» ترجمه شده است «20 درصد در سال یا 20 برابر در یک دوره 20 ساله» (!)
  • مترجم با مفاهیم اقتصادی به اندازه ای که برای ترجمه چنین کتابی لازم است آشنایی ندارد، مثلاً:
  • پیکتی در بحث چگونگی توزیع درآمد حاصل از تولید به عقب بر می گردد و به قول خود از جوامع سنتی قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم و روابط بین ارباب زمین و دهقان بحث می کند. ترجمه نوشته او به این شرح است: «در جوامع سنتی اساس نابرابری اجتماعی و کلی ترین علت همه شورش های اجتماعی تضاد منافع میان ارباب مالک زمین و دهقانان بود، تضاد میان کسی که زمین را تصاحب کرده بود و کسی که با کار خود آن را می کاشت و محصول تولید می کرد، تضاد میان آنکه بهره مالکانه دریافت و آن که این بهره مالکانه را پرداخت می کرد».
اما علیرغم توضیح روشن مؤلف در این باره که بحث بر سر جوامع سنتی و روابط بین مالک زمین و دهقانان و تضاد میان کسی است که زمین را در تملک دارد و کسی که با کار خود آن را کشت می کند، مترجم به علت عدم آشنایی با چهارچوب تاریخی این رابطه یعنی نظام فئودال، این اصطلاح را «اجاره زمین» ترجمه کرده است، در حالی که بهره ای از تولید که دهقان بابت مالکیت زمین به مالک می پردازد «بهره مالکانه» است نه اجاره زمین. «بهره مالکانه» مبتنی بر یک رابطه دوجانبه بین مالک و زارع است اما «در اجاره زمین» معمولاً سرمایه گذار مستأجر که در امر کشاورزی سرمایه گذاری و با استفاده از کار کارگران کشاورزی فعالیت می کند، ملاک فئودال نیست. در جامعه فئودالی، رعیت، زمین را از ارباب خود اجاره نمی کرد و مستأجرِ ارباب محسوب نمی شد، اما اجاره بر خلاف آن معمولاً یک رابطه حقوقی بین سرمایه گذاری  است که زمین را برای استفاده از مالک آن طی قراردادی اجاره می کند و با به کارگرفتن نیروی کار (طرف سوم) در آن کشاورزی می کند. به همین دلیل در نظام فئودالی زمیندار مالک محصول بود، اما در اجاره داری، سرمایه دار مستأجر مالک محصول شناخته می شود و به هر حال بهره مالکانه از بیخ و بن با اجاره زمین تفاوت دارد.
  • در مورد دیگر وقتی مترجمی می نویسد «مالک چنان آپارتمانی می تواند معادل پول اجاره آپارتمان را پس انداز کرده و آن پول را به کاربردهای دیگر اختصاص دهد که باز هم همانقدر برای سرمایه گذاری او بازده ایجاد می کند» (ص 109 سطرهای 3-4-5) پیداست چیزی از معنا و کارکرد اقتصادی «پس انداز» و تفاوت آن با «صرفه جویی» و نیز رابطه «پس انداز» با «سرمایه گذاری» نمی داند که این جابجایی را «پس انداز» ترجمه می کند.
در همین صفحه 109 مترجم می نویسد «تشکیل سرمایه شرکت های موجود در فهرست بازار اوراق بهادار در اکثر کشورها معمولاً معادل 12 الی 15 درصد سال سود سالانه آنها است … » معنای «12 الی 15 درصد سال سود سالانه آنها» چیست؟ خواننده باید حدس بزند؟ آیا منظور 12 الی 15 درصد سود سالانه آنها است؟ نه. آیا 12 الی 15 درصد در سال است؟ باز هم نه. پس معنای این عبارات سردرگم در سرتاسر این ترجمه چیست؟ آنچه در متن اصلی آمده و از لحاظ اقتصادی بحث شناخته شده ای است این است که تشکیل سرمایه اینگونه شرکت ها عموماً برابر سود سالانه 12 تا 15 سال آنها یا 12 تا 15 برابر سود سالانه آنها است.
  • همچنین است آنجا که مثلاً (در صفحه 105 سطر اول) می نویسد «تفاوت های درآمدی تا حدی نتیجه پرداخت نابرابر به نیروی کار و …» که نادرست است. آنچه در متن اصلی آمده «پرداخت نابرابر به نیروی کار» نیست؛ «نابرابری درآمدهای حاصل از کار» است (ص 51 سطرهای 9 و 10 متن انگلیسی) یا در ص 113 سطر 13 «برای تحلیل ثروت کل» نیست، «برای تحلیل میانگین ثروت سرانه» است و مانند اینها …
  • در مورد دیگری مثلاً در صفحه 124 و در بحث «توزیع جهانی درآمد» این مفهوم، «توزیع درآمد جهانی» ترجمه شده است. چیزی به نام درآمد جهانی وجود ندارد که توزیع شود. از این رو توزیع درآمد جهانی بی معنی است. اما درآمد، یک توزیع جهانی هم دارد که نوعی مفهوم انتزاعی و فرض مفهومی برای بررسی های اقتصادی است و بسیاری موارد دیگر مانند این ها…
  • اما تحریف مفاهیم
مترجم در بحث کار و سرمایه و تضاد آنها عموماً واژه «کار» را که در متن انگلیسی کتاب «labor» و در متن اصلی (فرانسه) آن «travail» آمده، تحریف کرده و به جای آن «نیروی کار» گذارده است. ( به عنوان نمونه صفحه 73 سطر 15- صفحه 74 سطر 7 – صفحه 92 سطرهای 10 و 15- صفحه 95 سطر 21- صفحه 98 سطر 14- صفحه 99 سطر 17- صفحه 108 شش سطر مانده به آخر صفحه و …….).  این تحریفی مفهومی ست نه اشتباهی زبانی. تفاوت میان «کار» و «نیروی کار» تفاوتی عمیق و معنادار است و به ویژه از جهت تحلیل مکانیزم پنهان و استتار شده استثمار سرمایه داری که به جای کار کارگر، نیروی کار او را طی زمان معینی در اختیار گرفته و مبنای پرداخت دستمزد قرار می دهد، شناخت این تفاوت بسیار مهم است. همچنین به تبعیت از همین تحریف در ترکیبهایی مانند «کار و سرمایه» و «شکاف بین کار و سرمایه» و مانند آنها در ترجمه فارسی عموماً به جای کار، «نیروی کار» آمده است. (به عنوان نمونه صفحه 95 سطر 21 و صفحه 80 سطر 4 تر جمه فارسی  و ……)
آنچه در تولید و ساخت کالا صرف می شود و در تقسیم درآمد حاصل از فعالیت تولیدی تعیین سهم آن در برابر سهم سرمایه مورد بحث پیکتی است «کار» است، نه نیروی کار. نیروی کار قابلیت طبیعی و اجتماعی کارگر است برای کار کردن. اما آنچه در کالای تولید شده تجسد و تجسم مادی می یابد و دستمزد باید متناسب با کمیت و کیفیت آن پرداخت شود «کار است» نه «نیروی کار» اما سرمایه داری قیمت «کار» را نمی پردازد، بلکه «نیروی کار» را در واحد زمان اجیر می کند و آنچه بتواند از آن کار می کشد. در افشای این ساز و کار استثماری بحث های مفصلی در تاریخ اندیشه اقتصادی صورت گرفته و کسانی که با مقولات اقتصادی آشنایی دارند می دانند تفاوت بین این دو چه تفاوت پر اهمیتی ست. هم مؤلف در متن اصلی (فرانسه کتاب) و هم مترجم انگلیسی به تفاوت مفهوم این دو اصطلاح توجه داشته و هر یک را در جای خود که با دیگری متفاوت است به کار برده اند. چنان که در ترجمه انگلیسی کتاب در مواردی که در بالا ذکر شد واژه کار مورد استفاده قرار گرفته اما در موارد دیگری (مثلاً صفحه 22 سطر 5- صفحه 40 سطر 27- صفحه 46 سطر 7- صفحه 531 سطر آخر و …….) اصطلاح نیروی کار را به کار برده اند زیرا در هر یک از این موارد معنای مشخص یکی از این دو اصطلاح مد نظر آنان بوده است و کاربرد این دو اصطلاح متفاوت در موقعیت های متفاوت در متن اصلی و ترجمه انگلیسی نشان می دهد که بر خلاف ترجمه فارسی آنان بین این دو مفهوم تفاوت قائل بودند اما در ترجمه فارسی این تحریف و موارد متعدد دیگری مانند این نیز صورت گرفته است.
  • حذف ها و جا افتادگی ها
در ترجمه مورد بحث، در مواردی هم عباراتی از متن اصلی حذف شده یا جا افتاده است. مثلاً در صفحه 125 پس از پاراگراف دوم، یک پاراگراف کامل به شرح زیر جا افتاده است:
«تنها قاره ای که در حال تعادل نیست افریقا است که سهم اساسی و عمده ای از سرمایه آن در مالکیت خارجیان است. بنا به اطلاعات و داده های مربوط به تراز پرداخت ها که از سال 1970 به این سو، به وسیله سازمان ملل متحد و سایر سازمان های بین المللی مانند بانک جهانی و صندوق بین المللی پول جمع آوری و تدوین شده است، درآمد افریقایی ها حدوداً 5 درصد کمتر از تولید این قاره است (و در برخی کشورهای افریقایی اگر به طور فردی در نظر گرفته شوند حتی به 10 درصد پایین تر از تولید هم می رسد)»
یا در صفحه 127 پس از آخرین پاراگراف این جمله حذف شده یا از قلم افتاده است: «در عرصه بین المللی که بدون یک نظام سیاسی انقیادآور، از نوع استعماری، حفظ این نابرابری تقریباً غیر ممکن است»
یا در صفحه 115 ترجمه فارسی جاافتادگی هایی دارد که البته مربوط به ترجمه انگلیسی است.
  • یا در مورد دیگر توضیح مربوط به درآمد جهانی که باید با شماره (5) ذیل صفحه 98 آمده باشد، از قلم افتاده است و به جای آن، توضیح مربوط به درآمد ملی که تکرار توضیح شماره (1) صفحه 94 است آمده، و موارد دیگری مانند این ها.

استفاده فرصت طلبانه از یک کتاب که سر و صدایی راه انداخته و احتمالاً خریداران و بازار خوبی دارد و شتاب زدگی بی مورد برای اینکه زودتر و بیشتر از دیگران از این فرصت استفاده کنند از سوی مترجم و ناشری فاقد صلاحیت، و تلاش کسانی برای «موج سواری»  و اینکه با استفاده ازاین فرصت و نام مؤلف، خود و نظرات خود را مطرح و مؤلف یا کتابی را که رسانه ای شده است «از خود کنند»، به قیمت ضایع شدن اصل کتاب تمام شده است و این بیماری زشتی است که سال هاست در عرصه ترجمه شیوع دارد.
وقتی مترجمی که سطح اطلاع و کیفیت کار او نمایانده شد، در مقدمه این ترجمه با تبختر می نویسد: «از نخستین روزهای ورود ترجمه انگلیسی کتاب چندین ایمیل درباره این کتاب دریافت اما به علت مشغله و دغدغه های ویژه به آنها اعتنا نکرده» و حتی پس از پیشنهاد ناشر تمایلی به مشارکت در این کار نداشته زیرا گمان می کرده «مانند برخی نوشته های مارکس یک متن خطابی یا یک تحلیل آرمانی باشد»! و به راحتی پا توی کفش بزرگان اندیشه جهان و راجع به مسائل کلان تاریخ بشر اظهارنظر می کند، خواننده عادی جا می خورد و تصور می کند چنین کسی دست کم توانایی فهم و ترجمه یک متن معمولی اقتصادی را دارد. اما متأسفانه از همان صفحات اول درمی یابد که «مترجم فاضل» از قماش همان کسانی ست که «غوره نشده مویز شده اند» و شمار آنان متأستانه در جامعه امروز کم نیست. به هر حال علبرغم برپایی مراسم رونمایی برای این ترجمه و انتشار ویژه نامه «و گرفتن عکسهای یادگاری با پیکتی»، هنوز ترجمه به درد خوری از این کتاب صورت نگرفته و این کار لازم است انجام شود.
ناصر زرافشان
4/12/93

هیچ نظری موجود نیست: