با تعریفی که مهرنامه از «تروریست» به دست می دهد، و این تعریف را فراتاریخی و تعمیم پذیر به همه زمان ها و مکان ها و موقعیت ها می داند، هرکس که در هر زمانی، در گذشته و اکنون و آینده، در هر موقعیت اجتماعی و سیاسی و در هر حکومتی، استبدادی یا غیراستبدادی، با هدف های به گفته سرمقاله نویس «شریف سیاسی»، سلاح به دست بگیرد، «تروریست» است.
با این تعریف نه فقط بیژن جزنی، که هر کس که در هر زمانی علیه ستم سلاح به دست گرفته «تروریست» است. از اسپارتاکوس در رم باستان تا نلسون ماندلا، که زمانی از سازمان دهندگان مبارزه مسلحانه مردم آفریقای جنوبی بود، از اعضای نهضت مقاومت فرانسه علیه نازی ها تا چریک های شهری و روستائی ویتنامی و رزمندگان انقلاب مسلحانه کوبا، از رزمندگان جنبش های مسلح استقلال طلبانه ضد استعماری تا سازمان های چریکی آمریکای لاتین، از کاستروهای کوبا و «لولا» و «رستف»، روسای جمهور سابق و کنونی برزیل تا چه گوارا، ستارخان و حیدر عمواوغلی و...
با این تعریف حق با کین نامه راست رانتی است. جزنی تروریست بود گرچه خود دست به اسلحه نبرد اما به «تبلیغ مسلحانه»، در موقعیتی که استبداد راه را بر هر نوع فعالیت سیاسی بسته است، معتقد بود.
اما مهرنامه خشونت مسلحانه حکومت ها علیه مردم (تیراندازی به سوی تظاهرات مردمِی، اعدام های فردی و دسته جمعی و...) را «تروریزم» نمی داند چرا که از منظر کین نامه راست رانتی «خشونت حق انحصاری حکومت ها است» و حکومت، حتا اگر انتخابی نباشد، «قانونی» است.
ممکن است بگویند که نه مبارزه مسلحانه توده ای که ترور فردی گروه های کوچک را در نظر دارند اما همه جنبش های مسلحانه توده ای تاریخ نیز ترورهای فردی، بمب گذاری در مراکز نظامی و امنیتی و... را از تاکتیک های مبارزه تلقی کرده و گاه که راهی دیگر نبوده است، این تاکتیک ها را به کار گرفته اند.
هدف اصلی مهرنامه اما نه کوبیدن مبارزه مسلحانه دهه های چهل و پنجاه ایران، که سرکوب نقد رادیکال در حوزه نظر و سرکوب هر فرد و گرایشی است که برای دگرگونی ساختاری نظام مسلط بر ایران در عرصه عمل و نظر تلاش کرده، بر حفظ هویت و استقلال فکری و سیاسی خود پای فشرده و به ذوب شدن در اصلاح طلبی حکومتی تن نمی دهد.
هر حکومت استبدادی که راه بر فعالیت آزاد سیاسی گرایش های گوناگون ببندد و برخی از آنان را به سازماندهی مخفی و نیمه مخفی سوق دهد و.... دیر یا زود با تلاش مخالفان برای شکستن سد استبداد رو به رو خواهد شد. استبداد جمهوری اسلامی نیز این آینده ناگزیر را در قالب های متناسب با جامعه و جنبش تجربه خواهد کرد.
مبارزه مسلحانه فدائیان دهه های چهل و پنجاه از جمله تلاشی بود برای شکستن سد استبداد شاه. مهرنامه که از خصلت استبدادی جمهوری اسلامی آگاه است، چپ نو ایران به دوران شاه را به اکنون احضار و چهره آنان را مخدوش و تحریف می کند تا تلاش اکنونیان و آیندگان را برای شکستن سد استبداد جمهوری اسلامی تخطئه و سرکوب کند.
ارکستری که همه سازهای آن خارج می زنند
کین نامه راست رانتی در این مسیر تنها نیست. جناح های حکومتی جمهوری اسلامی، نهادهای امنیتی، نظامی، سیاسی و فرهنگی دولتی و نیمه دولتی، دلال ها، سرمایه داران و رانت خواران، سرمایه بزرگ جهانی، تراست ها و کارتل های نفت و گاز، تولید کنندگان بزرگ اسلحه، دولت های کشورهای عضو اتحادیه اروپا، چین، روسیه، ژاپن و... و لشکری از رسانه ها و گرایش های گوناگون دولتی و نیمه دولتی در داخل و خارج از کشور نیز نوازندگان ارکستر «حفظ نظام و اصلاحات حکومتی از بالا» هستند و در سرکوب گرایش های رادیکال آزادی خواهانه و عدالت طلبانه ای که در ایران به گذار ساختاری می اندیشند، همخوانی و همنوائی می کنند.
نوکیسه هائی که به نسبت های متفاوت از رانت های حکومتی برخورداراند نیز در ارکستر «اصلاحات در چارچوب نظام مسلط» آرشه می کشند و خواب روزهائی را می بینند که «اصلاحات اجتماعی از بالا» امکان زندگی مطلوب و فرصت هزینه کردن ثروت های بادآورده رانتی را در شیوه زیست مصرفی دلخواه آن ها فراهم تر کند.
برخی نویسندگان و هنرمندان ریزه خوار خوان قدرت، برخی چهره های از رمق افتاده اپوزیسیون سابق، رسانه ها و روزنامه نویسان دست آموز شبکه قدرت و ثروت رفسنجانی و... نیز به ایفای نقش های حقیر خود در این بالماسکه مفتخر اند. این گروه به ویژه به دوران انتخابات به معرکه احضار می شوند تا به عنوان کف زن حرفه ای، مردمان را با دلایلی چون «تاثیرگذاری بر رفتار رهبر»، «تضعیف اصول گرایان و تقویت اصلاح طلبان»، «انتخاب بد از میان بدترها» و.. به رای دادن تشویق کنند.
برخی چهره های سابق اپوزیسیون نیز در گروه همسرایانی می خوانند که با توسل به مبتذل ترین برداشت ها از «رئال پولیتیک»، رای دادن به نامزدهای مورد تائید شورای نگهبان را« تنها آلترناتیو معقول و ممکن» می دانند. کسانی نیز با شعار «تغییر رفتار رهبر معظم» یا «مبارزه با نظام مسلط جهانی»، برای یافتن جائی کوچک در ساختار قدرت یا در رسانه ها، پشت درهای تملق صف کشیده اند.
نوازندگان، خوانندگان،همسرایان و کف زن های حرفه ای این ارکستر هر خواستی را که با ساختار سیاسی نظام یا با قانون اساسی اسلامی در تضاد است، ـــ به مثل دموکراسی، انتخابات آزاد، برابری کامل زن و مرد در برابر قانون، آزادی بیان، رسانه، عقیده، دین، حزب ها، اتحادیه ها و سندیکاها، «تندروی»، طرح خواست نفی ستم سرمایه و استثمار را «چپ روی»، تلاش برای گذار به جامعه ای برخوردار از دموکراسی را «براندازی و خشونت» می دانند.
با توصیه خشونت پرهیزی به قربانیان خشونت، همصدا و هم آوا می خوانند که خشونت «حق انحصاری حکومت» است حتا حکومت های استبدادی یا برآمده از انتخاباتی که در آزاد و منصفانه نیست.
در بحث های خود می کوشند تا شاخصه های اصلی جمهوری اسلامی چون استبداد دینی و سیاسی و تبعیض جنسیتی و دینی و... را کم رنگ، حکومت استبدادی حاکم بر ایران را حکومتی چون دولت های منتخب در انتخابات دموکراتیک و انتخابات محدود به نامزدهای تائید شده شورای نگهبان در غیبت آزادی حزب ها و رسانه ها و عقیده ها را انتخاباتی آزاد و منصفانه جلوه می دهند. مضحک تر هنگامی است که برندگان انتخاباتی از این دست را رئیس جمهور «منتخب» اکثریت مردم و نمایندگان «منتخب» مردم لقب می دهند.
اما نه این یا آن ساز، که همه سازهای این ارکستر «خارج می زنند» چرا که موقعیت استبدادی ابدی نیست و تحولات جامعه و زمانه چون «بازی چرخ» حافظ است که «بازی چره بشکندش بیضه در کلاه/ زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد»
همه سازهای این ارکستر «خارج می زنند» چرا که حتا خشن ترین استبدادها نیز ابدی نیستند، چرا که جامعه در جا نمی زند، چرا که جناح های حکومتی از حل مسائل جامعه ناتوان اند، چرا که بخش هائی از جامعه هم اکنون نیز نظام مسلط را نمی خواهند و لایه های مهمی از جامعه به تدریج از جناح ها و گرایش های حکومتی، از اصلاحات در چارچوب نظام مسلط، از اصلاح طلبان حکومتی، از ایفای نقش پیاده نظام و رای دهنده و... سرخورده شده و برای تحقق خواست های بنیادین خود آلترناتیوهای دیگر را جست و جو خواهند کرد.
این خواست ها بر محور دموکراسی و عدالت اجتماعی، علیه استبداد و سرمایه داری رانتی شکل می گیرد. چپ نو رادیکال نیز از جمله گرایش هائی است که //می تواند// به این خواست ها پاسخ دهد و این خطری است که خواب مهرنامه و محافل حامی آن را در حدی بر آشفته است که سردبیر کین نامه راست رانتی «محافظه کاران سرشناسی از جنس همان مقام عالی رتبه دولت فعلی» را فرا می خواند که چپ را، حتا در دانشگاه های ایران «در نطفه خفه کنند»
بخش مهمی از جامعه ایرانی ـــ زحمتکشان شهری و روستائی، کارگران، لایه های کم درآمد و فقیر و..، به «زیر خط فقر» و حاشیه ها تبعید شده اند. شورش های شهری سال های آخر دور دوم ریاست جمهوری آقای رفسنجانی، واکنش این لایه ها بود به سرمایه داری رانتی. زمینه های عینی و ذهنی این شورش ها از میان نرفته و با اجرای برنامه های دولت روحانی پررنگ تر خواهد شد. احتمال تکرار این شورش ها، در قالب های نو و تازه، و به ویژه احتمال تداوم و گسترش آن ها، کابوس همواره کین نامه راست رانتی و محافل حامی آن است.
مساله مهرنامه و محافل حکومتی و غیرحکومتی حامی آن، مساله دیروز نیست، مساله، مساله امروز است. کین نامه راست رانتی و نشریات مشابه، چپ نو دهه های چهل و پنجاه ایران، چهره هائی چون پویان و جزنی و بهرنگی و شاملو و... را از گذشته به حال احضار و چهره آنان را تحریف و مخدوش می کنند تا آینده محتمل: گذار ایران به دموکراسی و نظامی متفاوت با جمهوری اسلامی را خفه کنند.
آزادی بیان در خارج، تک گوئی در داخل
از انتقادها به نشریاتی تک گو چون مهرنامه یکی هم این است که امکان پاسخگوئی از گرایش ها و کسانی که هدف حمله های این گونه رسانه هستند حذف شده است. پاسخ مهرنامه به این انتقاد نگاه کین نامه راست رانتی را به آزادی بیان برهنه می کند:
«گرچه ارگان سازمان چریک های فدائی خلق در تهران امکان انتشار ندارد» ( توجه: فقط در تهران؟؟) اما «ده ها پایگاه خبری و تحلیلی این سازمان و نیز دیگر چپ ها در شبکه اجتماعی مراجعه کنید که تیراژی ده ها برابر مجله مهرنامه و دیگر نشریات لیبرال دارند»
ما اجازه نمی دهیم تا رسانه های چپ و.... در ایران منتشر شود، پاسخ چپ ها را نیز منتشر نمی کنیم اما چپ ها و... در جهان مجازی خارج از کشور، جائی که دست نهادهای سرکوب گر ما به آن ها نمی رسد، حضور دارند و این یعنی برخورداری از حق آزادی بیان و پاسخگوئی. تعجب نکنید. «لیبرالیزم راست رانتی» آزادی خواه تر از این نمی شود. اینان شعار «ایران برای همه ایرانی ها» را در عمل به «ایران برای ما و گوشه ای از فضای مجازی خارج از کشور برای غیرخودی ها» ترجمه می کنند.
جائی نوشته بودم که مهرنامه از راست رانتی دفاع می کند اما راست های ایرانی نشریه نظری نمی خوانند و مباحث نظری، حتا در قالب پاورقی، نظر آن ها را جلب نمی کند پس کین نامه و نشریات مشابه برای مطرح شدن و بالا بردن فروش به دشنام گوئی به چپ متوسل می شوند چرا که بخش اصلی خواننده های کتاب و نشریات نظری در ایران چپ ها هستند.
سردبیر روزنامه شرق نیز، در سرمقاله یکی از شماره های خود، در توصیف شماره ۴۱ مهرنامه، که جزنی را تروریست خوانده بود، به درستی عبارت «می فروشم پس هستم» را نوشت.
با این تعریف نه فقط بیژن جزنی، که هر کس که در هر زمانی علیه ستم سلاح به دست گرفته «تروریست» است. از اسپارتاکوس در رم باستان تا نلسون ماندلا، که زمانی از سازمان دهندگان مبارزه مسلحانه مردم آفریقای جنوبی بود، از اعضای نهضت مقاومت فرانسه علیه نازی ها تا چریک های شهری و روستائی ویتنامی و رزمندگان انقلاب مسلحانه کوبا، از رزمندگان جنبش های مسلح استقلال طلبانه ضد استعماری تا سازمان های چریکی آمریکای لاتین، از کاستروهای کوبا و «لولا» و «رستف»، روسای جمهور سابق و کنونی برزیل تا چه گوارا، ستارخان و حیدر عمواوغلی و...
با این تعریف حق با کین نامه راست رانتی است. جزنی تروریست بود گرچه خود دست به اسلحه نبرد اما به «تبلیغ مسلحانه»، در موقعیتی که استبداد راه را بر هر نوع فعالیت سیاسی بسته است، معتقد بود.
اما مهرنامه خشونت مسلحانه حکومت ها علیه مردم (تیراندازی به سوی تظاهرات مردمِی، اعدام های فردی و دسته جمعی و...) را «تروریزم» نمی داند چرا که از منظر کین نامه راست رانتی «خشونت حق انحصاری حکومت ها است» و حکومت، حتا اگر انتخابی نباشد، «قانونی» است.
ممکن است بگویند که نه مبارزه مسلحانه توده ای که ترور فردی گروه های کوچک را در نظر دارند اما همه جنبش های مسلحانه توده ای تاریخ نیز ترورهای فردی، بمب گذاری در مراکز نظامی و امنیتی و... را از تاکتیک های مبارزه تلقی کرده و گاه که راهی دیگر نبوده است، این تاکتیک ها را به کار گرفته اند.
هدف اصلی مهرنامه اما نه کوبیدن مبارزه مسلحانه دهه های چهل و پنجاه ایران، که سرکوب نقد رادیکال در حوزه نظر و سرکوب هر فرد و گرایشی است که برای دگرگونی ساختاری نظام مسلط بر ایران در عرصه عمل و نظر تلاش کرده، بر حفظ هویت و استقلال فکری و سیاسی خود پای فشرده و به ذوب شدن در اصلاح طلبی حکومتی تن نمی دهد.
هر حکومت استبدادی که راه بر فعالیت آزاد سیاسی گرایش های گوناگون ببندد و برخی از آنان را به سازماندهی مخفی و نیمه مخفی سوق دهد و.... دیر یا زود با تلاش مخالفان برای شکستن سد استبداد رو به رو خواهد شد. استبداد جمهوری اسلامی نیز این آینده ناگزیر را در قالب های متناسب با جامعه و جنبش تجربه خواهد کرد.
مبارزه مسلحانه فدائیان دهه های چهل و پنجاه از جمله تلاشی بود برای شکستن سد استبداد شاه. مهرنامه که از خصلت استبدادی جمهوری اسلامی آگاه است، چپ نو ایران به دوران شاه را به اکنون احضار و چهره آنان را مخدوش و تحریف می کند تا تلاش اکنونیان و آیندگان را برای شکستن سد استبداد جمهوری اسلامی تخطئه و سرکوب کند.
ارکستری که همه سازهای آن خارج می زنند
کین نامه راست رانتی در این مسیر تنها نیست. جناح های حکومتی جمهوری اسلامی، نهادهای امنیتی، نظامی، سیاسی و فرهنگی دولتی و نیمه دولتی، دلال ها، سرمایه داران و رانت خواران، سرمایه بزرگ جهانی، تراست ها و کارتل های نفت و گاز، تولید کنندگان بزرگ اسلحه، دولت های کشورهای عضو اتحادیه اروپا، چین، روسیه، ژاپن و... و لشکری از رسانه ها و گرایش های گوناگون دولتی و نیمه دولتی در داخل و خارج از کشور نیز نوازندگان ارکستر «حفظ نظام و اصلاحات حکومتی از بالا» هستند و در سرکوب گرایش های رادیکال آزادی خواهانه و عدالت طلبانه ای که در ایران به گذار ساختاری می اندیشند، همخوانی و همنوائی می کنند.
نوکیسه هائی که به نسبت های متفاوت از رانت های حکومتی برخورداراند نیز در ارکستر «اصلاحات در چارچوب نظام مسلط» آرشه می کشند و خواب روزهائی را می بینند که «اصلاحات اجتماعی از بالا» امکان زندگی مطلوب و فرصت هزینه کردن ثروت های بادآورده رانتی را در شیوه زیست مصرفی دلخواه آن ها فراهم تر کند.
برخی نویسندگان و هنرمندان ریزه خوار خوان قدرت، برخی چهره های از رمق افتاده اپوزیسیون سابق، رسانه ها و روزنامه نویسان دست آموز شبکه قدرت و ثروت رفسنجانی و... نیز به ایفای نقش های حقیر خود در این بالماسکه مفتخر اند. این گروه به ویژه به دوران انتخابات به معرکه احضار می شوند تا به عنوان کف زن حرفه ای، مردمان را با دلایلی چون «تاثیرگذاری بر رفتار رهبر»، «تضعیف اصول گرایان و تقویت اصلاح طلبان»، «انتخاب بد از میان بدترها» و.. به رای دادن تشویق کنند.
برخی چهره های سابق اپوزیسیون نیز در گروه همسرایانی می خوانند که با توسل به مبتذل ترین برداشت ها از «رئال پولیتیک»، رای دادن به نامزدهای مورد تائید شورای نگهبان را« تنها آلترناتیو معقول و ممکن» می دانند. کسانی نیز با شعار «تغییر رفتار رهبر معظم» یا «مبارزه با نظام مسلط جهانی»، برای یافتن جائی کوچک در ساختار قدرت یا در رسانه ها، پشت درهای تملق صف کشیده اند.
نوازندگان، خوانندگان،همسرایان و کف زن های حرفه ای این ارکستر هر خواستی را که با ساختار سیاسی نظام یا با قانون اساسی اسلامی در تضاد است، ـــ به مثل دموکراسی، انتخابات آزاد، برابری کامل زن و مرد در برابر قانون، آزادی بیان، رسانه، عقیده، دین، حزب ها، اتحادیه ها و سندیکاها، «تندروی»، طرح خواست نفی ستم سرمایه و استثمار را «چپ روی»، تلاش برای گذار به جامعه ای برخوردار از دموکراسی را «براندازی و خشونت» می دانند.
با توصیه خشونت پرهیزی به قربانیان خشونت، همصدا و هم آوا می خوانند که خشونت «حق انحصاری حکومت» است حتا حکومت های استبدادی یا برآمده از انتخاباتی که در آزاد و منصفانه نیست.
در بحث های خود می کوشند تا شاخصه های اصلی جمهوری اسلامی چون استبداد دینی و سیاسی و تبعیض جنسیتی و دینی و... را کم رنگ، حکومت استبدادی حاکم بر ایران را حکومتی چون دولت های منتخب در انتخابات دموکراتیک و انتخابات محدود به نامزدهای تائید شده شورای نگهبان در غیبت آزادی حزب ها و رسانه ها و عقیده ها را انتخاباتی آزاد و منصفانه جلوه می دهند. مضحک تر هنگامی است که برندگان انتخاباتی از این دست را رئیس جمهور «منتخب» اکثریت مردم و نمایندگان «منتخب» مردم لقب می دهند.
اما نه این یا آن ساز، که همه سازهای این ارکستر «خارج می زنند» چرا که موقعیت استبدادی ابدی نیست و تحولات جامعه و زمانه چون «بازی چرخ» حافظ است که «بازی چره بشکندش بیضه در کلاه/ زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد»
همه سازهای این ارکستر «خارج می زنند» چرا که حتا خشن ترین استبدادها نیز ابدی نیستند، چرا که جامعه در جا نمی زند، چرا که جناح های حکومتی از حل مسائل جامعه ناتوان اند، چرا که بخش هائی از جامعه هم اکنون نیز نظام مسلط را نمی خواهند و لایه های مهمی از جامعه به تدریج از جناح ها و گرایش های حکومتی، از اصلاحات در چارچوب نظام مسلط، از اصلاح طلبان حکومتی، از ایفای نقش پیاده نظام و رای دهنده و... سرخورده شده و برای تحقق خواست های بنیادین خود آلترناتیوهای دیگر را جست و جو خواهند کرد.
این خواست ها بر محور دموکراسی و عدالت اجتماعی، علیه استبداد و سرمایه داری رانتی شکل می گیرد. چپ نو رادیکال نیز از جمله گرایش هائی است که //می تواند// به این خواست ها پاسخ دهد و این خطری است که خواب مهرنامه و محافل حامی آن را در حدی بر آشفته است که سردبیر کین نامه راست رانتی «محافظه کاران سرشناسی از جنس همان مقام عالی رتبه دولت فعلی» را فرا می خواند که چپ را، حتا در دانشگاه های ایران «در نطفه خفه کنند»
بخش مهمی از جامعه ایرانی ـــ زحمتکشان شهری و روستائی، کارگران، لایه های کم درآمد و فقیر و..، به «زیر خط فقر» و حاشیه ها تبعید شده اند. شورش های شهری سال های آخر دور دوم ریاست جمهوری آقای رفسنجانی، واکنش این لایه ها بود به سرمایه داری رانتی. زمینه های عینی و ذهنی این شورش ها از میان نرفته و با اجرای برنامه های دولت روحانی پررنگ تر خواهد شد. احتمال تکرار این شورش ها، در قالب های نو و تازه، و به ویژه احتمال تداوم و گسترش آن ها، کابوس همواره کین نامه راست رانتی و محافل حامی آن است.
مساله مهرنامه و محافل حکومتی و غیرحکومتی حامی آن، مساله دیروز نیست، مساله، مساله امروز است. کین نامه راست رانتی و نشریات مشابه، چپ نو دهه های چهل و پنجاه ایران، چهره هائی چون پویان و جزنی و بهرنگی و شاملو و... را از گذشته به حال احضار و چهره آنان را تحریف و مخدوش می کنند تا آینده محتمل: گذار ایران به دموکراسی و نظامی متفاوت با جمهوری اسلامی را خفه کنند.
آزادی بیان در خارج، تک گوئی در داخل
از انتقادها به نشریاتی تک گو چون مهرنامه یکی هم این است که امکان پاسخگوئی از گرایش ها و کسانی که هدف حمله های این گونه رسانه هستند حذف شده است. پاسخ مهرنامه به این انتقاد نگاه کین نامه راست رانتی را به آزادی بیان برهنه می کند:
«گرچه ارگان سازمان چریک های فدائی خلق در تهران امکان انتشار ندارد» ( توجه: فقط در تهران؟؟) اما «ده ها پایگاه خبری و تحلیلی این سازمان و نیز دیگر چپ ها در شبکه اجتماعی مراجعه کنید که تیراژی ده ها برابر مجله مهرنامه و دیگر نشریات لیبرال دارند»
ما اجازه نمی دهیم تا رسانه های چپ و.... در ایران منتشر شود، پاسخ چپ ها را نیز منتشر نمی کنیم اما چپ ها و... در جهان مجازی خارج از کشور، جائی که دست نهادهای سرکوب گر ما به آن ها نمی رسد، حضور دارند و این یعنی برخورداری از حق آزادی بیان و پاسخگوئی. تعجب نکنید. «لیبرالیزم راست رانتی» آزادی خواه تر از این نمی شود. اینان شعار «ایران برای همه ایرانی ها» را در عمل به «ایران برای ما و گوشه ای از فضای مجازی خارج از کشور برای غیرخودی ها» ترجمه می کنند.
جائی نوشته بودم که مهرنامه از راست رانتی دفاع می کند اما راست های ایرانی نشریه نظری نمی خوانند و مباحث نظری، حتا در قالب پاورقی، نظر آن ها را جلب نمی کند پس کین نامه و نشریات مشابه برای مطرح شدن و بالا بردن فروش به دشنام گوئی به چپ متوسل می شوند چرا که بخش اصلی خواننده های کتاب و نشریات نظری در ایران چپ ها هستند.
سردبیر روزنامه شرق نیز، در سرمقاله یکی از شماره های خود، در توصیف شماره ۴۱ مهرنامه، که جزنی را تروریست خوانده بود، به درستی عبارت «می فروشم پس هستم» را نوشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر