پیشگفتار چاپ دوم کتاب "حلقه ی گمشده"-باقر مرتضوی
پیشگفتار چاپ دوم
خلاف انتظارم، نخستین چاپ این اثر، با استقبالی که از آن شد، در آغاز دومین ماه انتشار، نایاب گشت. بازچاپِ آن امکانی فراهم آورد تا غلطهای تایپی اصلاح گردند. جز این دخالتی در متنها صورت نگرفته است.
در بازچاپ کتاب چند نکته را باید یادآور شوم:
دوستانی به صورت کتبی و شفاهی انتقاد و یا پیشنهاداتی ارایه داشتند. برخی از آنها را قابل تأمل یافتم و در این رابطه تصمیم گرفتم به شکل ضمیمه در پایان کتاب یباورم.
آقای آذرنوش همتی لطف نمود و عکسهای جانباختگان شب یلدای 1355 را برایم ارسال داشت. با تشکر از او، آن را نیز در کتاب قرار دادهام.
در پی سه جلسه مصاحبهای که با تلویزیون "ایران فردا" داشتم، آقای ثابتی بیان داشت که نظرات خویش را در باره این کتاب اعلام خواهد داشت. در همین برنامه گفته شد که سیروس نهاوندی نیز تماس گرفته و گفتهاند نظرات خویش را در این رابطه خواهند گفت. امیدوارم این کار را بکنند.
عدهای از دوستان بر من خُرده گرفتهاند که نتوانستهام در این اثر، تاریخ جامعی از "سازمان انقلابی" ارایه دارم. من البته چنین تصمیمی نداشته و ندارم. در این اثر به تاریخ سازمان انقلابی آن اندازه توجه کردهام که به موضوع کتاب من، یعنی "سیروس نهاوندی" رابطه داشت. من سالهاست که تعلق فکری و تشکیلاتی به هیچ سازمان و گروهی ندارم ولی زمانی از فعالین سازمان انقلابی بودم. طبیعی است که اگر کسی همت کند و تاریخ این سازمان را بنویسد، خوشحال خواهم شد. در برنامه این کتاب اما چنین هدفی را دنبال نمیکردم.
من در این اثر کوشیدهام زندگی سیروس نهاوندی را در یک روند بازنگرم. نخواستهام تنها آن زمانی را عمده کنم که او به خدمت ساواک درمیآید و زندگی و آرمان پیشین خویش را نفی میکند. به نظرم زندگی در یک آن خلاصه نمیشود. انسان گذشته و حالی دارد. در رسیدن به حال فراز و فرودی را پشت سر میگذارد که فکر میکنم باید در نگاه به زندگی او در نظر گرفته شوند. زندگی به زیر سایه حکومت مستبد بر روند طبیعی زندگی انسان نیز تأثیر میگذارد. در همین رابطه است که میبینیم از سیروس نهاوندی انقلابی، جنایتکار ساخته میشود.
در این شکی نیست که تنِ شکستناپذیر به عنوان فاتح شکنجهگاه قابل ستایش است، ولی این نمی تواند دلیلی باشد بر اینکه توان تن را در افراد نادیده و یا یکسان بگیریم. در میان گروه نهاوندی نیز افرادی بودند که شجاعانه مقاومت کردند و بهای آن را با محکومیت طولانیمدت، در زندان گذراندند. با تنی چند از این افراد در این اثر به صحبت نشستهام. در صحبت از شکنجه، نفی و محکوم کردن آن در نظر است و اینکه؛ انسانِ درهم شکسته، مچالهشده، خونین و زخمین، دیگر آن نیست که بود. شکنجهگر می کوشد با اعمال شکنجه انسان را از خویشتنِ خویش تُهی گرداند. آنکه به زیر شکنجه شکسته می شود، به "منِ" شکنجهکننده نزدیک می شود و از "منِ" خویش دور و سرانجام تهی میگردد. به طور کلی؛ با توجه به جنایات بیشمار رژیم پیشین و کنونی، ما هنوز به موضوع تن و شکنجه در تاریخ اجتماعی خود نپرداختهایم و در این راستا بیشتر به قهرمانسازی دلخوشیم.
در همین رابطه است که در یک نظام توتالیتر و مستبد همهی آنانی که به زیر شکنجه درهم میشکنند، پیش از اینکه "تواب" و یا "نادم" باشند، به نظر من خود یک قربانی هستند. در این شکی نیست که فرق است بین قربانی شکستهشده و نادم با قربانی مقاوم. سیروس نهاوندی نیز در بخش نخست زندگی مبارزاتی خویش، انسانی مبارز بود. "خودفروخته" شدن، راه او را به جنایت کشاند. نهاوندی جانی صاحبِ "منِ" دیگری می شود. "من" خویش را کنار میگذارد تا در برآوردن دستورات ساواک، "منِ" آنان گردد و کارگزارشان باشد.
گذشته از اینها؛ نه شخص نهاوندی، بلکه "پدیده نهاوندی" برایم مهمتر بوده و هست. نهاوندیها میآیند و میروند، اما این پدیده همچنان پابرجاست و قربانی می طلبد. شناخت این پدیده مهم است. تنها با شناختِ آن است که می توان از تکرار آن پیشگیری نمود.
نکته دیگر اینکه؛ این کتاب بسیار سریع، بدون اجازه من در ایران چاپ شد. می توان آن را بر بساط کتابفروشان دید. از یکسو خوشحالم که ایرانیان داخل کشور نیز به آن دسترسی دارند. از دیگرسو نمیتوانم معترض به این رفتاری که مؤلف را نادیده می گیرد، نباشم.
حال که به کتاب می نگرم و استقبال از آن را میبینم، با رضایتِ خاطر احساس می کنم؛ چه بسیار موارد حاشیهای از تاریخ ما که هنوز محتاج نوشتن، نقد و بازنگری هستند.
سپاسگزار دوستانی هستم که مرا مورد لطف قرار دادند، ضعفهای این اثر را گوشزد کردند و از نکات مثبت آن گفتند. از راهنمایی همهی آنان تشکر می کنم.
چند نقطهنظر در باره این کتاب:
از نامه ابراهیم گلستان به نویسند؛
"باید با کمال سپاس¬گزاری و احترام چاپ «حلقه¬ی گمشده» را به سرکار تبریک بگویم. این یک کتاب کلیدی است که اگرچه مطالب فراوان و گاه به گاه آن را کلیدی فربه و سنگین می¬کند اما آن قطر و آن شبهمکررات قدرت کم کردن از قدر و لزوم، و اهمیت آن هیچ نمی¬کاهد...
کتاب درجه اولی است. همین. خوب کاری کردید که آن را فراهم آوردید. اگر درفضای خفه و خنگ و خوابروی امروز بیشتر خوانده شود حتماً از نفهمی¬ها، از غرورهای احمقانه، از امیدهای موهوم پروراننده، از بادکردن¬های بی¬جا خواهد کاست. به هرحال مطالب برای درس گرفتن و آموختن تفاوت¬ها، و دیدن کج از راست، دیدن خوب از بد، و همه این چیزها را شما فراهم آورده¬اید به قوت راستی و واقعیت¬ها."
از نامه اصغر ایزدی به نویسنده؛
"...حلقه¬ی گمشده" کاری کرده¬ای کارستان؛ این کتاب نه تنها یک کار پژوهشی درباره آن « ناکس»؛ بلکه کتاب بخشی از تاریخ چپ ایران را واکاویده است و سهمی ارزنده در گرامی یاد کسانی است که جان شیفته¬اشان ملعبه دست یک "آدم فروش" به نام سیروس نهاوندی شدند؛ دست مریزاد!.."
از نامه مهدی اصلانی به نویسنده؛
"...حلقهی گمشده تقابلی است با فراموششدهگیی تاریخیمان. سرنوشتِ تراژیکِ شورشیانی آرمانخواه که با گفتن یکی "نه" گردنفراز در جستوجوی معنای هستیشان از همراهی با نکبت قدرت تن زدند...
باقر مرتضوی با پشتکاری رشکبرانگیز و اتکا به یادماندههای آن دوران اثری پدید آورده که پژوهندهگان تاریخ سیاسی معاصر سخت نیازمند آن بودند..."
از رضا اغنمی؛
کتابی است مستند و پُرمحتوا ... به دنبال کشفِ راز نهفتۀ کسی که دهها انسانِ مبارز و اندیشمند را در قربانگاه استبداد به مسلخ فرستاده است... نویسنده با احساس مسئولیتی سنگین با تکیه بر اسناد و مدارک...میکوشد تا پرده از رازها بردارد...کتابی سودمند و خواندنی..."
سیامک مؤیدزاده؛
"چندین سال تلاش پیگیرانه و خستگی¬ناپذیر باقر عزیز در جستجوی "حلقه¬ی گمشده"، با بازتاب وسیع و پاسخ¬هایی که تا کنون پس از انتشار این اثر دریافت کرده، نشان از موفقیت او و تا حدی پاداش کوشش¬های ارزنده¬اش می¬باشد. "در چرایی این دفتر" گفته بود: "محرک من در این راه، گذشته از احساس دین به رفیقان به خون خفته¬ام، روشن ساختن گوشه¬ای از تاریخ معاصر جنبش چپ ایران بود". که به حق می¬توان گفت در هر دو این موارد سنگ تمام گذاشته و حق مطلب را بخوبی ادا کرده و شایستۀ یک دست مریزاد جانانه است..."
فلورا قدیری؛
"باقر عزيز كتاب را خواندم سماجت و پى¬گيرى چندين ساله¬ات را براى اثبات و حفظ ارزش¬هاى انسانيت ارج می¬نهم..."
دوستی از افراد خانواده زندهیاد طوافچیان؛
" از شما بسیار سپاسگزارم که به تهیه و تدارک کتاب "حلقه¬ی گمشده" دست زدید و باعث می¬شوید که نام این عزیزان پاک¬دل زنده بماند..."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر