قاضی محمد؛ روحانی معروف مهاباد و «معتمد شهر»
۱۳۹۴/۰۹/۳۰
(در قسمت پیشین دیدیم که ملیگرایی کردی در ایران همزمان با اشغال کشور در جریان جنگ جهانی دوم، انسجام تشکیلاتی پیدا کرد و گروهی به نام «جمعیت احیای کرد» یا کومله ژ.ک شکل گرفت. همچنین خواندیم که این گروه یک انجمن مخفی بود و هدفش را استقلال کشوری جدید به نام کردستان تعیین کرده بود.)
کردهای آناتولی، یکبار در پایان جنگ جهانی اول، خود را در در دو قدمی کشور مستقلشان میدیدند، اما نتیجه جنگ استقلال ترکیه، این آرزو را بر باد داد. وقتی جنگ دوم جهانی شروع شد، گویی بار دیگر برخی از کردها به این نتیجه رسیدند که فرصتی مناسب برای پروژه استقلال کردستان فراهم شده است.
قسمت هفدهم برنامه «فرقه» از کیوان حسینی
چنین بود که «جمعیت احیای کرد» در مهاباد، هر روز بر ابعاد فعالیتهایش میافزود و از چهرههای بانفوذ بیشتری برای عضویت در این گروه دعوت میکرد تا در تاریکخانهای مرموز، دست بر قرآن بگذارند و در کنار پرچمی با عنوان پرچم «کردستان»، وفاداری خود را به این انجمن مخفی، اثبات کنند.
و آن گونه که عباس ولی، مورخ و پژوهشگر تاریخ کردستان میگوید، این گروه به رغم تمایلات سوسیالیستی، مشکلی با کسانی که به ضدیت با سوسیالیست شهره بودند، نداشت و مثلا برخی با تمایلات مذهبی نیز میتوانستند به این گروه بپیوندند. این استاد دانشگاه در استانبول میگوید:
«برنامه اجتماعی و فرهنگی کومله، یک برنامه پوپولیستی یا مردمگرایانه بود. بر برابری در روستاها و شهرها تاکید داشت و با طبقه مالک مخالفت داشت. نوعی سوسیالیسم پوپولیستی در این گروه دیده میشود که بسیار با سوسیالیسم مارکسیستی فرق دارد. بدین معنا که درش از جنگ طبقاتی دیگر خبری نیست. اینها به دنبال جامعهای بودند که دولت کردی، زبان کردی و فرهنگ کردی داشته باشد. و میخواستند بعد از رسیدن به این مساله، یک برنامه مساواتطلبانه را پیش ببرند. مخالفت با مذهب در گفتمان نیشتمان ]نشریهای که ارگان کومله ژ.ک بود[وجود ندارد.»
شاید به همین دلیل بود که وقتی در فاصله دو سال بعد از آغاز فعالیتهای کومله ژ.ک، این گروه تصمیم گرفت بر فعالیتهایش بیافزاید، به سراغ چهره ای رفت که هم سابقه مذهبی مهمی داشت، هم با دولت رابطه خوبی داشت و هم از خانوادهای بود که برخیشان، خود زمیندار و مالک بودند؛ قاضی محمد، چهره بانفوذ شهر که حضورش در این انجمن مخفی میتوانست به ابعاد فعالیتهای کومله ژ.ک به شکل چشمگیری بیافزاید.
حسن قاضی، از پژوهشگران تاریخ «جمهوری مهاباد»، ورود قاضی محمد به جمعیت احیای کرد را چنین شرح میدهد:
«کومله ژکاف که اعضای اصلیشان، خردهبورژوازی شهری بودند، در زمانی که احساس میکنند باید فعالیتهایشان توسعه پیدا بکند، توافق کردند که با قاضی محمد تماس بگیرند. این تصمیم علیرغم برخی مخالفتها در درون این گروه اتخاذ شد، چون مشخص بود که اگر قاضی محمد بیاید، به دلیل کاریزمایی که دارد ممکن است رهبری گروه را به دست بگیرد. اما بهرحال آنها این تصمیم را گرفتند که میتوانست به توسعه فعالیتهای کومله ژکاف بیانجامد.»
یک روحانی
قاضی محمد در زمان عضویت در کومله ژ.ک از روحانیون سنی و از قضات معروف شهر بود.
او هر چند که در این زمان ۴۳ ساله بود، اما عضویتش در این انجمن مخفی عملا نخستین فعالیت جدی سیاسیاش محسوب میشد.
او که بود و چگونه در سالهای عمرش توانسته بود احترام اهالی شهر را برانگیزد و جایگاهی قابل توجه برای خود دست و پا کند؟
به گفته حسن قاضی، بخش مهمی از اعتبار محلی قاضی محمد در وابستگیهای خانوادگی او ریشه داشته است. او میگوید:
«قاضی محمد، فرزند قاضی علی بود. قاضی علی و باقی افراد این خانواده، همانطور که از نامشان هم پیداست، قضات منطقه مکریان بودند و شغلشان قضاوت بود. وقتی قاضی علی در سال ۱۹۳۱ فوت کرد، در همان مراسم خاکسپاری، عموی قاضی محمد یعنی سیفالقضات، عبای قضاوت را بر دوش قاضی محمد گذاشت. ضمن اینکه همین عموی ایشان به نام ابوالحسن سیف قاضی یا سیفالقضات، از شاعران برجسته زبان کردی بود و از اشعاری که از ایشان به جا مانده و در دیوان اشعار ایشان، به خوبی تمایلات هویتخواهی کردی، مشخص است.»
علاوه بر اینها، چنانکه همن سیدی، پژوهشگر ساکن لندن، قاضی محمد را توصیف میکند، او برخلاف پسزمینه محافظهکارانهای که به عنوان یک روحانی مسلمان داشته، به اندیشههای پیشرویی مانند حقوق زنان نیز معتقد بوده است. این پژوهشگر معتقد است:
«قاضی محمد از شخصیتهای علمی، فرهنگی، مذهبی بود و همزمان جایگاه روشنفکری هم داشت. اگر بتوان از واژه روشنفکر دینی استفاده کرد، شاید یکی از اولین افراد کسانی مانند قاضی محمد و بعدها با تاخیر زمانی، زندهیاد شیخ عزتالدین حسینی را میتوانیم روشنفکر دینی بنامیم. تصور کنید که اینها در آن زمان به حقوق زنان و لزوم حضور زنان در جامعه اعتقاد داشتند. آن هم در فضای سنتی ۷۰ سال پیش کردستان و مهاباد.»
باور این تصویر متناقض و خارقالعاد از یک روحانی مسلمان در مهاباد که در آن زمان به حقوق زنان احترام میگذاشته، میتواند برای برخی دشوار باشد.
اما در عین حال، حسن قاضی می گوید که همین آخوند معروف شهر که در دورهای ریاست اداره معارف را نیز برعهده داشت، در موقعیتی ویژه موفق شد زبان انگلیسی بیاموزد و عملا آموزشش به تحصیلات مذهبی و اسلامی خلاصه نمیشد:
«از سال ۱۹۱۲ به بعد، در منطقه دو میسیونر ]مبلغ مذهبی مسیحی[آمریکایی و آلمانی فعال بودند. قاضی محمد به دلیل موقعیتی که در مهاباد یا همان ساوجبلاغ آن دوران داشت، در جوانیش پیش یکی از این میسیونرها انگلیسی آموخت.
فعالیت این میسیونرها تا سال ۱۹۳۶ ادامه داشت و قاضی محمد رابطه خودش را با این میسیونرها (که در طول زمان تغییر کردند) حفظ کرد. در جریان همین ارتباطات او به جز سواد مذهبی که داشت، موفق شد اطلاعاتی هم راجع به اروپا و آمریکا به دست بیاورد. ضمن اینکه بسیار به مطالعه هم علاقه داشت و کتابخانهای داشت که تا همین سالهای اخیر حفظ شده بود و در همین سالها به کردستان عراق منتقل شده است.»
و این موقعیت ممتاز در میان مناطق کردنشین غرب آذربایجان موجب شد تا قاضی محمد نه فقط مورد اعتماد مردم شهر، بلکه حتی فرد قابل اتکای دولت مرکزی در منطقه نیز محسوب شود.
به گفته حسن قاضی او با دولت مرکزی روابط خوبی داشت و از سوی ماموران دولتی نیز برای امور محلی به او رجوع میشده است.
چنین شخصیتی با چنین جایگاهی وقتی که در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم به کومله ژ.ک پیوست، خیلی سریع در در سلسله مراتب این انجمن مخفی، جای سران بنیانگذار گروه را گرفت و عملا به رهبر این گروه تبدیل شد؛ رهبری که یکی از مهمترین تصمیمات دوران حیات کومله ژ.ک را اتخاذ کرد: قاضی محمد در فاصله کوتاهی بعد از پیوستن به این گروه، کومله ژ.ک را به کلی منحل کرد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر