«اي مهاجري كه مي آيي، اي مهاجري كه مي روي»
روزي روستايم را ترك كردم
و به سرزميني غريب مهاجرت كردم
مادرم گريه كنان و همسرم كه تركش كردم
با نوزاد پسري كه از آفتاب هم زيباتر بود
اي مهاجري كه مي آيي، مهاجري كه مي روي
زندگي ات جهنمي ست
مهاجر اينگونه خواهد بود ...
با چشماني پراشك،
با در آغوش كشيدن خانواده و همسايه ها
رهسپار شدم
چمداني پر از رؤياها با خود بردم
و خود را چون مهاجري در كارخانه اي يافتم
اي مهاجري كه مي آيي، مهاجري كه مي روي
زندگي ات جهنمي ست
مهاجر اينگونه خواهد بود ...
روزها و شبها عرق ريزان كار مي كردم
اما احساس دلتنگي براي بازگشت رنجم مي داد
شبي در بازگشت به خانه
دختري زيبا را ديدم و عاشق شدم
اي مهاجري كه مي آيي، مهاجري كه مي روي
زندگي ات جهنمي ست
مهاجر اينگونه خواهد بود ...
شبها همواره فكر مي كردم و نمي خوابيدم
مي خواستم بگريزم اما نمي توانستم
صداي پسربچه اي را از دوردست مي شنيدم
كه مي خواند "بابا برگرد و كنار من باش"
اي مهاجري كه مي آيي، مهاجري كه مي روي
زندگي ات جهنمي ست
مهاجر اينگونه خواهد بود ...
پسرم گوش كن به اين كلمات
به مادرت بگو كه دوستتان دارم
و از شما عذر مي خواهم كه آزارتان دادم
دوري مسبب همه ي اينهاست
خوشحال باش عزيزدل بابا
كه شادي فردا به خانه ي تو بازخواهد گشت
خوشحال باش عزيزدل بابا
كه شادي فردا به خانه ي تو بازخواهد گشت...
ايتاليا از نقطه نظر پديده ي مهاجرت، به خصوص بين اواخر قرن ١٩ و اوايل قرن ٢٠، تاريخ قابل تأملي دارد. بين سالهاي ١٨٦٠ تا ١٨٨٥ بيش از ١٠ ميليون ايتاليايي از ايتاليا مهاجرت كردند. هيچ كشور اروپايي ديگري چنين جريان ثابتي از مهاجرين را در دوره اي چنين طولاني تجربه نكرده است.
مهاجرت از ايتاليا را مي توان به دو دوره ي بزرگ و مهم تقسيم كرد: "مهاجرت بزرگ" كه مهاجرت گروه هاي عظيمي از مردم ايتاليا به قاره ي امريكاست، بين اواخر قرن ١٩ (بعد از اتحاد ايتاليا) تا دهه ي ٣٠ قرن بيستم (ظهور فاشيسم در ايتاليا) و ديگري "مهاجرت به اروپا" بعد از پايان جنگ جهاني دوم و از ابتداي دهه ي ٥٠ قرن ٢٠.
ترانه ي زير، يكي از دهها ترانه ي مردمي مربوط به همان سالهاست و از زبان كساني كه خود و يا خانواده هايشان درد و رنج مهاجرت را تجربه كرده بودند.
ترجمه:ماریا عباسیان
روزي روستايم را ترك كردم
و به سرزميني غريب مهاجرت كردم
مادرم گريه كنان و همسرم كه تركش كردم
با نوزاد پسري كه از آفتاب هم زيباتر بود
اي مهاجري كه مي آيي، مهاجري كه مي روي
زندگي ات جهنمي ست
مهاجر اينگونه خواهد بود ...
با چشماني پراشك،
با در آغوش كشيدن خانواده و همسايه ها
رهسپار شدم
چمداني پر از رؤياها با خود بردم
و خود را چون مهاجري در كارخانه اي يافتم
اي مهاجري كه مي آيي، مهاجري كه مي روي
زندگي ات جهنمي ست
مهاجر اينگونه خواهد بود ...
روزها و شبها عرق ريزان كار مي كردم
اما احساس دلتنگي براي بازگشت رنجم مي داد
شبي در بازگشت به خانه
دختري زيبا را ديدم و عاشق شدم
اي مهاجري كه مي آيي، مهاجري كه مي روي
زندگي ات جهنمي ست
مهاجر اينگونه خواهد بود ...
شبها همواره فكر مي كردم و نمي خوابيدم
مي خواستم بگريزم اما نمي توانستم
صداي پسربچه اي را از دوردست مي شنيدم
كه مي خواند "بابا برگرد و كنار من باش"
اي مهاجري كه مي آيي، مهاجري كه مي روي
زندگي ات جهنمي ست
مهاجر اينگونه خواهد بود ...
پسرم گوش كن به اين كلمات
به مادرت بگو كه دوستتان دارم
و از شما عذر مي خواهم كه آزارتان دادم
دوري مسبب همه ي اينهاست
خوشحال باش عزيزدل بابا
كه شادي فردا به خانه ي تو بازخواهد گشت
خوشحال باش عزيزدل بابا
كه شادي فردا به خانه ي تو بازخواهد گشت...
ايتاليا از نقطه نظر پديده ي مهاجرت، به خصوص بين اواخر قرن ١٩ و اوايل قرن ٢٠، تاريخ قابل تأملي دارد. بين سالهاي ١٨٦٠ تا ١٨٨٥ بيش از ١٠ ميليون ايتاليايي از ايتاليا مهاجرت كردند. هيچ كشور اروپايي ديگري چنين جريان ثابتي از مهاجرين را در دوره اي چنين طولاني تجربه نكرده است.
مهاجرت از ايتاليا را مي توان به دو دوره ي بزرگ و مهم تقسيم كرد: "مهاجرت بزرگ" كه مهاجرت گروه هاي عظيمي از مردم ايتاليا به قاره ي امريكاست، بين اواخر قرن ١٩ (بعد از اتحاد ايتاليا) تا دهه ي ٣٠ قرن بيستم (ظهور فاشيسم در ايتاليا) و ديگري "مهاجرت به اروپا" بعد از پايان جنگ جهاني دوم و از ابتداي دهه ي ٥٠ قرن ٢٠.
ترانه ي زير، يكي از دهها ترانه ي مردمي مربوط به همان سالهاست و از زبان كساني كه خود و يا خانواده هايشان درد و رنج مهاجرت را تجربه كرده بودند.
ترجمه:ماریا عباسیان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر