۱۳۹۵ آبان ۳۰, یکشنبه

در تاريخ 15 مهر 60، خاطرات رئيس وقت مجلس شوراي اسلامي چنين نگاشته شده است:جلسه علني داشتيم، مهندس [مهدي] بازرگان، اولين سخنران قبل از دستور بود.
در قسمتي از اظهاراتش ضمن اظهار تأسف از شهيد شدن پاسداران و شخصيت‌ها به‌دست تروريست‌ها، از اعدام‌ها و سخت‌گيري‌هاي دادگاه‌هاي انقلاب هم انتقاد داشت و امريكايي بودن تروريست‌ها را مردود دانست. اظهارات وي مورد اعتراض شديد جمعي از نمايندگان قرار گرفت. مجلس را متشنج و ترك كردند و به ايشان اعتراض نمودند. كسي از ايشان دفاع نكرد. دوستانش هم وحشت كرده بودند. مجلس را به‌عنوان تنفس تعطيل كردم. جمعيتي از [مردم و] بازاريان كه جريان مجلس را از راديو شنيده بودند، به‌عنوان اعتراض به اظهارات آقاي بازرگان، مقابل مجلس آمدند و شعارهاي تندي عليه ايشان، ليبرال‌ها، بني صدر، امريكا و منافقان مي‌دادند... دادستان انقلاب، تصميم به بازداشت آقاي بازرگان گرفته بود، مانع شدم.
روز دهم مهرماه 60 در فضاي اقدامات روز افزون تروريستي سازمان و اوج گيري عمليات در جبهه‌هاي نبرد عليه رژيم متجاوز عراق، سومين دوره انتخابات رياست جمهوري با حضور گسترده مردم و 20 درصد بيش از شركت كنندگان دوره قبل، برگزار شده بود و قرار بود روز 17 مهر مراسم تنفيذ رياست جمهوري آيت‌الله‌خامنه‌اي برگزار شود.
روز 16 مهر يك روز پس از نطق جنجالي بازرگان، حجت‌الاسلام هاشمي رفسنجاني در خاطرات خود چنين نوشت: جلسه علني داشتيم... نگران نطق‌هاي تند قبل از دستور، عليه نهضت آزادي بودم، كنترل كردم... به خير گذشت. مهندس بازرگان [درجلسه] شركت نكرده بود. احتمال مي‌رفت كه دوستانش هم شركت نكنند، ولي آمده بودند. مهندس بازرگان در سخنراني 15 مهر خود، ضمن تمجيد از شهداي حوزه علميه و مسئولان، دستگيرشدگان يا كشته‌شدگان عضو سازمان را «نونهالاني» توصيف كرد كه «جگرگوشگان و پرورش‌يافتگان اميد اين مملكت بوده‌اند، عاشق وار و يا ديوانه‌وار، فداكار يا گناهكار در طاس لغزنده‌اي افتاده‌اند. وي ضمن رد اتهام اين‌كه «روحانيون ارجمند و مكتبي هاي غيرتمندمان از امريكا وارد شده‌اند»، اعضا و هواداران تشكيلاتي سازمان را «جوانان جانباز» خواند كه نمي‌توان آنها را «مزدور» دانست.
در حالي كه كمتر از نيمي از سخنراني مهندس بازرگان از روي متن مكتوب در مجلس خوانده شد، به دليل اعتراض شديد بسياري از نمايندگان و بروز تشنج و قطع جلسه، اين نطق ناتمام ماند. نهضت آزادي چندي بعد متن كامل اين نطق را در روزنامه كيهان و مستقلاً در قالب يك اطلاعيه منتشر ساخت. بقيه نطق نيز محكوميت توأمان و يكسان عملكرد نظام و سازمان بود و اتخاذ يك موضع ميانه بي‌طرف كه در واقع و از آن تريبون، بيشتر به زيان حاكميت جمهوري اسلامي ارزيابي مي شد.
روزنامه كيهان كه در آن زمان تحت سرپرستي حجت‌الاسلام سيد محمد خاتمي اداره مي‌ شد، در پاسخ به نطق مهندس بازرگان، طي سه روز 16 و 18 و 19 مهر، سرمقاله‌هاي خود را به نقد و تحليل مواضع وي و نهضت آزادي اختصاص داد.
آقاي خاتمي در اولين روز بعد از نطق، در «يادداشت روز» صفحه اول كيهان طي مقاله‌اي با عنوان «مرگ آقاي سادات و نطق آقاي بازرگان!»، بعد از اشاره به خبر مرگ انورسادات رئيس‌جمهور وقت مصر و شور و شادي مردم از مجازات اين خائن به آرمان فلسطين و دغدغه ذهني‌اش براي نگارش مقاله راجع به ابعاد و آثار اين واقعه، نوشته بود:
تا صبح شد و به مجلس آمدم. آقاي بازرگان به عنوان ناطق پيش از دستور، پشت تريبون قرار گرفتند و من چون ديگران، منتظر كه چه خواهند گفت؟... آيا از توطئه امريكا و مزدورانش عليه انقلاب اسلامي و تلاش آنان براي نجات صدام سخن مي‌گويند؟ از جناياتي كه به دست عوامل امريكا در ايران و عليه مردمي‌ترين انقلاب معاصر صورت مي‌گيرد؟ از رسوايي‌هاي بني‌صدر و رجوي كه اينك به بختيار و اويسي ملحق شده‌اند؟ از فاجعه‌هاي مكرري كه به دست عوامل و مزدوران «سيا» و «موساد» در ايران انقلابي آفريده شده است و بهترين چهره‌هاي متقي و مبارز و مجاهد در ميان آتش سوخته‌اند؟ خاصه اينكه در رابطه با شهادت اين عزيزان، تاكنون از سوي ايشان [= بازرگان] و همرزمانشان، مطلبي جز تسليت خشك در حدي كه بسياري از سياستمداران خارجي و حتي زمامداران وابسته دنياي سوم، علي‌الرسم و به‌منظور رعايت اصول ديپلماتيك! داده‌اند، صادر نشده است... ديري نپاييد كه دريافتم اين انتظار بيهوده است... [نطق بازرگان] مثل هميشه عبارت بود از اعتراض به جمهوري اسلامي... سخنان آقاي بازرگان... مرا از بلاتكليفي شب پيش بيرون آورد و موضوع مناسب براي سرمقاله در رابطه با مرگ سادات را يافتم.
در قسمت دوم سرمقاله آقاي خاتمي با عنوان «چه كسي امريكايي است؟»، چنين آمده بود: آقاي بازرگان، ضمن تأسف از خون‌هايي كه ريخته مي‌شود... به دفاع از «جوانان جانباز»!! و نونهالاني برخاستند كه جگرگوشگان و اميد مملكت! هستند، به همان نظم و نسق كه در بلندگوهاي تبليغاتي امپرياليسم خبري مي‌شنويم و بدين ترتيب از كساني [= مجاهدين خلق] دفاع به عمل مي‌آيد كه خشن‌ترين شكل آشوب را به فرمان رهبران خائن و فراري خود، در متن انقلاب ناب و منحصر به فرد ايران برپا مي‌كنند و بهترين فرزندان اسلام را از پاي درمي‌آورند و كودكان خردسال را در آتش خشم كور خود مي‌سوزانند.
همچنين حجت‌الاسلام سيد‌محمد خاتمي با اشاره به طنز و كنايه تمسخرآميز مهندس بازرگان در مورد تفسير امريكايي و مزدور خواندن عوامل سازمان نوشت: طنز آقاي بازرگان، آنجا كه از انتساب آشوبگران به امريكا بر‌مي‌آشوبند، خود حكايتگر نوعي نگرش امريكايي به مسائل است... بدين ترتيب تشخيص درست امام و امت را كه دشمنان داخلي... را امريكايي مي‌خوانند و اعمال و مواضع آنان را به نفع امريكا مي‌دانند، به تمسخر مي‌گيرند... آيا شاه مخلوع كه گوي سبقت را از همه حكمرانان جهان سوم در سوق دادن كشور به سوي وابستگي تام به غرب و خصوصاً امريكا... ربوده بود، در خانواده امريكايي زاده شده يا از امريكا برگشته بود، يا اينكه شاه امريكايي نبود؟... آيا آقاي بني‌صدر كه... امريكا همه اميدهايش را براي بازگشت به ايران، به وي بسته بود، از خانواده امريكايي بود؟... آيا آقاي رجوي كه روز و روزگاري، آقاي بازرگان را نماينده بورژوازي كه طبق تحليل‌هاي ماترياليستي [= ماركسيستي] حضرات ماهيتاً امريكايي است، مي‌دانست و امروز كه به‌منظور رهبري مقاومت ضد‌امپرياليستي در ايران به دامن فرانسه آويخته است! و براي تكميل مبارزات ضد امريكايي، اين اواخر سفري به امريكا كرده است، با كمال شهامت به تمجيد از بورژوازي ملي برخاسته و براي سرنگوني جمهوري اسلامي پيشنهاد اتحاد با بورژواها را مي‌دهد... و «جرج بال» به سياستمداران امريكا اكيداً توصيه مي‌كند كه مجاهدين خلق! را به عنوان جناح نيرومند مخالف با رژيم ارتجاعي! ايران مورد حمايت و تقويت قرار دهند و بالاخره مورد تمجيد و ستايش فراوان راديوها و سخن‌پراكني‌هاي امريكا و اسرائيل و بي‌بي‌سي است، آيا آقاي مسعود رجوي از خانواده امريكايي است؟... و امروز همان جوانان پاكباز! كه شما به دفاع از آنان برخاسته‌ايد، چشم و گوش بسته به فرمان آقاي رجوي و همپالگي‌هاشان و به كمك بازمانده‌هاي رژيم شاه و در هنگامه‌اي كه نيروهاي رزمنده جمهوري اسلامي درگير دفن تجاوز رژيم امريكايي صدام هستند، به كشتار و تخريب دست مي‌زنند.
مراد از امريكايي بودن، نحوه‌اي از ديد و بينش است كه به سادگي، ابزار دست سياست‌هاي توسعه‌طلبانه امريكا مي‌شود و به خاطر همين ديد و بينش، جرياني كه شما [= مهندس بازرگان] در رأس آن قرار داريد، همواره از مواضع ضد امريكايي جمهوري اسلامي ـ البته با توجيهات گوناگون ـ اظهار نارضايتي و حتي مخالفت قولي و عملي كرده است... امروز اين امريكا است كه پندارگرايانه براي سرنگوني جمهوري اسلامي به مجاهدين خلق! دل بسته است و از آنان حمايت مي‌كند. مهندس بازرگان در ادامه نطق خود كه به صورت مكتوب انتشار يافت، تأكيد كرده بود كه بايستي به «تجزيه و تحليل صحيح جريان‌ها و شور در علل چاره‌ها بنشينيم» و به تعبير خود «هر دو طرف دعوي» را مخاطب و مقصر جلوه داده بود.
آقاي خاتمي نيز با تجزيه و تحليل موضوع در سرمقاله خود، در مورد نقش و سهم جريان نهضت آزادي در افزايش طرفداران سازمان طي ماه‌هاي پس از پيروزي انقلاب نوشت: ... اگر بخواهيم به تحليل جرياناتي كه به اينجا انجاميد، بپردازيم، بزرگترين گناه به گردن جرياني خواهد بود كه از آغاز در سير طبيعي انقلاب اخلال كرد و بسياري از جوانان ساده‌دل را از انقلاب رمانيد و آنان را به دام رهبران گروهك‌هايي كه از آغاز هم معلوم بود بالاخره كارشان به تروريسم خواهد انجاميد، افكند. وقتي كه دولت موقت در اثر بينش ناسازگارش با محتواي انقلاب اسلامي و با سوء‌استفاده از نام و اعتباري كه به بركت اسلام و عنواني كه از رهبر انقلاب گرفته بود، راه آشتي دادن انقلاب سازش‌ناپذير اسلامي با امريكا را برگزيد... وقتي كه فرياد برآمد انقلاب به پايان رسيده است... و ملاقات با برژينسكي نشان داد كه كدام سازندگي و نظمي مورد نظر است،... گروهك‌هاي مفسد انحصارطلب ملحد يا التقاطي، با هياهو چنين وانمود كردند كه جمهوري اسلامي و دولت موقت عين يكديگرند و بدين‌وسيله توانستند بسياري از اين جوانان ساده‌دل را به سوي خود جلب و با كار مداوم، آنان را براي چنين روز تلخي آماده سازند.

هیچ نظری موجود نیست: