«گلاب زدن» گردانندگان رژیم به یاد و نام خمینی
ایرج شكری
ایرج شكری
به خاطر تاثیر منفی و مخرّب تحریم های چند ساله اقتصادی آمریکا و کشورهای اروپایی روی اقتصاد رژیم و پیامدها و آثار آن در گردش امور به طور کلی که محدویت های شدید برای فروش نفت و دریافت پول آن و وارداتی که باید با «دور زدن» تحریمها و از طریق واسطه ها انجام می شد و بنا به گفته روحانی رئیس جمهور رژیم واردات 100 میلیارد دلاری 125 میلیارد دلار تمام می شد و آثار دیگر آن جمله افزایش تعداد بیکاران رژیم ناچار شد شرایط غرب در محدویت فعالیتهای اتمی اش را بپذیرد و با تایید ولی فقیه با «نرمش قهرمانانه» سرش را پایین بیاورد تا قلاده «برجام » برگردنش انداخته شود. بعد از آن اما دعوا و جنجال بر سر فواید یا بیفایده بود آن که به طور عمده به جنبه اقتصادی مساله مربوط است، و بحث بر سر مسائل اقتصادی و سامان دادن اقتصاد کشور، بحث محوری و اصلی بین دوجناح رقیب رژیم شده است.
البته بحث و کشمکش بر سر مسائل اقتصادی، با این که خمینی گفته بود « الاغ همه هم چیزش اقتصاد است» همیشه بین دو جناح اصلی رژیم که در طی زمان، در تابلوهای خود تغییراتی داده اند، وجود داشته است که در این یادداشت وارد آن نمی شوم فقط اشاره می کنم که اختلافات دائمی مجلس دارای اکثریت «خط امامی» با شورای نگبهان - که همراه اقلیت مجلس، پیرو«فقه سنتی» بودند- برسر تصویب قوانین مربوط به بازرگانی و مساله مالکیت زمینهای کشاورزی و...، واین که راه حل «فقهی» خمینی برای خروج از بن بستی که در تصویب قوانین با خلاف شرع شناخته شدن و «وتو» شورای نگهبان پیش آمده بود، یعنی توسل به «احکام ثانویه» راه به جایی نبرد و در ادامه این بن بست خمینی «مجمع تشخیص مصلحت نظام » را تشکیل داد و جنگ دعواهای بعد از آن و در مسائل اجرایی مربوط به اقتصاد از جمله مساله «تعدیل اقتصادی» در زمان ریاست جمهوری رفسنجانی، تا به امروز که دیگر اقتصاد مساله اصلی و محوری جنگ و جدلهای جناحهای رژیم است و خود خامنه ای در این وسط «رهبر ارکستر» جناحی است که سود های کلان در تجارت و در چپاول دارایی مردم و «رانتخواری» داشته است که دوران احمدی نژاد که او حامی وی بود، آینه تمام نمای آن است، حالا شعار اقتصاد مقاومتی و سال اقتصادی مقاومتی و... می دهد و به دولت توسری می زند، گواه براهمیت و اساسی بودن مساله اقتصاد در رژیمی است که دائما «شهادت» را به عنوان برترین ارزش تبلیغ می کرده و عزاداری های متوالی در طول سال، مهمترین کار فرهنگی اش بوده است. در زندگی مردم هر کشور و اهمیت آن برای موجودیت و امنیت رژیم مستقر در قدرت است. امّا اگر به دوران آغاز «ظهور» نایب امام زمان سیّد روح الله المسو الخمینی، در ایران برگردیم، و رهنمودهای آن زمان او را (که با استفاده رذیلانه از جهل و تعصب بخشی از مردم و همراهی گروهی فرصت طلب فرومایه و یاری رسانی و «خدمت» گروهی ضد کمونیست «حرفه ای» در سازمان دادن دستگاه اطلاعاتی و سرکوب او کارساز بودند، با کشتار ترقیخواهان و آزادیخواهان و پایمال کردن حقوق مردم توانست «ولایت» خود را بر مردم اعمال و ایران را برای تداوم انحصار قدرت در دست خود و دسته اشراری که مرید و مقلدش بودند، در ورطه جنگ خونینی برای صدور ولایتش که اسمش را صدور انقلاب گذاشته بود فرو ببرد)، با بحثهای امروز جانشین اش خامنه ای و سایر میرارثخوارانش و فضایی که در جامعه حاکم است مقایسه بکنیم، می بینم که مطلقا اثری از آن رهنمود های پوچ در آن نیست.
از آنجا که هرگز امکان بحث و انتقاد از عملکرد خمینی و جنایاتش و حتی عملکرد خامنه ای به طور آزاد در رسانه های داخل وجود ندارد و رژیم دستگاه عظیم رادیو تلویزیون را که آن را هم به ابتذال کشیده و نیمی از بودجه اش را از طریق تبلیغات برای «تجّار» محترم تامین می کند که «اسپانسر» برنامه هایش هستند، در خدمت تحریف حقایق مربوط به گذشته از طریق برنامه های مختلف گرفته است، ماها که قبل و بعد از انقلاب را تجربه کرده ایم و اطلاعاتی از آن دوران داریم، پیوسته و در هر فرصتی باید در حد توان در یاد آوری حقایق بکوشیم. به همین جهت من با توجه به شرایط کنونی، یاد آوری بخشی از گفته های خمینی در آن روزها در مورد اقتصاد را مناسب دیدم و به نظر من کنارهم گذاشتن آن گفته با جنگ و جدلهای کنونی باندهای رژیم زمینه ای می سازد که هر تاکیدی که باندهای رژیم (که همچنان از خمینی تجلیل و جنایاتش را به عنوان نبوغ انقلابی و عملکرد «پیامبرگونه» تحسین می کنند)، بر مساله اقتصاد می کنند، سندی می شود بر این که امامشان که می گفت «الاغ هم همه چیزش اقتصاد است» خودش الاغ بوده و هفت پشتش و همچنین هر تاکیدی که جانشین او خامنه ای و سایر گوساله های ولایتمدار میراثخوار و مریدانش بر مسائل اقتصادی بکنند، تبدیل به تصویری از«گلاب» زدن و «تغوّط» به نام و یاد او می شود که آخوند فرومایه آزادی کش ایرانی ستیزی و مردم فریب و دروغگویی بود که امروز می بینم که دادگاه تاریخ حکم او را با توجه به عملکرد میراثخوارانش و اوضاعی که رژیم در آن قرار دارد، صادر کرده است. همان آخوند دیو سیرتی که نکاح با کودک شیرخواره و لذت جنسی بردن از او غیر از« دخول» را در مهمترین اثر خود تحریر الوسیله جایز دانسته است. میراثخوران خمینی از آنجا که امروز دیگر نمی توانند همان مهملات امامشان را در مورد اقتصاد غرغره بکنند و اقتصاد مساله غیر قابل صرفنظر کردنی و ماستمالی کردنی در جنگ و دعواهایشان است و این را نمی توانند پنهان کنند، با هر بحثی در اهمیت مسائل اقتصادی و یا کارهایی که به عنوان سند عملکرد مهم خود در این زمینه ارائه می دهند، به اندازه وزن و قد خود(اگر آخوند باشند قد به اضافه ارتفاع عمامه شان) به یاد و نام بنیانگذار جمهوری اسلامی که امام مقدس شان است،«گلاب می زنند» و این افتضاح عظیم و مضحکه شگفتی است که توسط مریدان وفادار آن «رهبر مقدس» بر پا شده است و پنهان کردنی هم نیست و باعث خنده بسیار ناظران این صحنه است.
خمینی در سخنانی که در دیدار با کارکنان رادیو برزبان آورد و در اطلاعات 18 شهریور 58 درج شده است از جمله گفت:«من به هیچوجه نمی توانم تصور کنم و هیچ عاقلی نمی تواند تصور کند که بگویند ما خون هایم را دادیم تا مثلا خربزه ارزان شود. ما جوانهایم را دادیم که خانه ارزان گردد. شما می دانید که هیچ عاقلی جوانش را نیم دهد که خانه ارزان گیرش بیاید. مردم همه چیزشان را برای جوانهایشان می خواهند، این منطق، منطق باطلی است که بگویند ما خون دادیم که مثلا کشاورزیم چگونه باشد. آدم خودش را به کشتن نمیدهد که کشاورزی چطور شود. این حرف مغرضین است.[...] همه دیدند که تمام قشرها از مردها گرفته تا خانم ها و جوان ها ریختند توی خیابان ها و در پشت بامها، در کوچه و برزن و همه جا فریادشان این بود که ما اسلام را می خواهیم. [...] انسان اقتصاد را برای خودش می خواهد و معقول نیست که خودش را بکشتن بدهد که اقتصادش دست شود. [...] آنها که دم از اقتصاد می زنند و وزیربنای همه چیز را اقتصاد می دانند، نمی دانند که انسان چیست. خیال می کنند که انسان هم یک حیوانی است و کارش خورد و خوراک است، منتهی خوراکش با حیوان های دیگر فرق دارد. مثلا این حیوان چلو کباب می خورد و آن حیوان کاه
بنا بر این کسانی که زیر بنای همه چیز را اقتصاد می دانند انسان را حبوان می دانند چون این حیوان است که همه چیزش، فدای اقتصاد می شود و زیربنای همه چیزش اقتصاد است. الاغ هم همه چیز اقتصاد است. این گونه افراد انسان را نشناخته اند که چیست.
ما باید باورمان بیاید که کشور ما همه چیزش را می خواست فدای اسلام بکند. الان هم بصورت جمعی یا تنها می آیند و بمن می گویند:" شما دعا کنید ما شهید بشویم". مگر معقول است که کسی بگوید من شهید بشوم برای این که شکمم سیر بشود. [...] اینهایی که اقتصاد را زیر بنا می دانند انسان را از انسانیت منحط نموده و به یک حیوان رساندند(اطلاعات 18 شهریور 1358). خمینی پلید در که این حرفها را دیگر بعد از کوبیدن میخ قدرتش با حقه بازی و به راه انداختن آن رفراندم رای به «جمهوری اسلامی» کوبیده بود می زد، اصلا به روی خودش نمی آورد که اگر خورد و خوراک و مسکن برای مردم مساله نبود، آن وعدها برای مجانی کردن آب و برق و مسکن برای افراد کم در آمد در سخنرانی در مدرسه فیضیه قم در 10 اسفند57 که داد، وعده برای مسائلی بود که برای مردم مساله نبود؟ https://www.youtube.com/watch?v=B_umNLqJ0NE
یا برعکس آن مسائل برای مردم مهم بود و آن وعده ها «دانه پاشیدن» برای جمع کردن نفر برای تشکیل لشکر و «امت همیشه در صحنه» در برابر منتقدان و آزادیخواهان و گروههای سیاسی ترقیخواه بود؟ بوقچی ها و عمله تبلیغاتی رژیم مطالب زیادی در سایتها رژیم و در یوتیوب قرار داده اند که اتهام فریبکاری را از امامشان در این مورد بردارند و با گذاشتن تصویری از روزنامه ای که تیتر خبری از سخنان سخنگوی دولت را در زمینه آب و برق مجانی درج کرده است، ابتکار مطرح کردن آن را به دولت موقت نسبت دهند. گویا تاریخ این اظهارات 8 اسفند 57 بوده است. حال فرض کنیم که اینطور بوده و ابتکار اولیه با دولت بوده است، اما مساله این است که اگر آب و برق و مسکن برای مردم مساله نبود، دلیلی نداشت که دولت وعده مجانی کردن یا ارزان کردن و حل مشکل مردم در این زمینه را بدهد. یک سال قبل از انقلاب در درگیری مردم ساکن «خارج از محدوده» در شرق و در جنوب تهران با مامورانی که برای تخریب خانه های آنها آمده بودند، و چند سال قبل در اعتصاب کارگران جهان چیت کرج که برای اعتراض به شرایط کار و کمی دستمزد پیاده به سوی تهران و وزارت کار راه افتاده بودند و توسط ژاندارمهای شاه به گلوله بسته شدند و تعدادی از آنها کشته و عده مجروح شدند و در هیچکدام از اینها دعوا بر سر اسلام نبود، دعوا بر سر مشکلات و نابرابری وبی عدالتی های موجود بود و خمینی هم لابد از این رویداده ها در زمان وقوع اش خبر دار شده بود، اما ادعای بی ربط و مهمل خودش را در مورد علت و انگیزه انقلاب مردم علیه رژیم شاه تکرار و آن را به توده های ناآگاه تزریق و تعصب مذهبی را در آنان بر می انگیخت و جهل سیاه را بر جان آنها چیره می کرد.
خمینی سه - چهار ماه قبل از سخنرانی «الاغ هم همه چیزش اقتصاد است»، در سخنرانی 3 خرداد که پر از تاکید بر اسلامخواهی مردم و این که مردم برای اسلام خون دادند و نه برای دموکراسی و نه برای این که کشورشان مثل سوییس بشود، اسلام اش را معنی کرده بود:« شما که شهادت را برای خودتان فوز می دانید برای این است که مثل سوییس بشوید؟ شما قرآن را می خواهید، شما برای اسلام قیام کردید. [...]آخوند یعنی اسلام ؛ روحانیین با اسلام در هم مدغم اند. آن که با روحانیین به طور کلی – نه با یک آخوند نه با من، هرکس به من هرچه بگوید مانعی ندارد- آن که با عنوان روحانیین و آخوند مخالف است آن دشمن شماست. او آزادی را ممکن است برای شما تامین کند، استقلال هم ممکن است برای شما تامین کند، اما استقلالی که در آن امام زمان نیست، آزادی که در آن قرآن نیست، آزادی که در آن پیغمبر اسلام نیست. ملت ما خونش را برای دین داده برای آزادی و خدا داده. [...] . اسلام که در کتاب نیست. کتابش را هم از بین می برند. آن کسی که روحانیت را می خواهد از بین ببرد کتاب روحانیت را هم می خواهد از بین ببرد؛ کتاب روحانیت را هم می خواهد بریزد دور. اگر روحانیت از بین رفت تمام کتب دینی ما به دریا ریخته می شود؛ آتش زده می شود»(کیهان 5 خرداد 1358). خمینی مزوّرانه می گفت «هرکس به من هرچه بگوید مانعی ندارد»، او خوب می دانست که در انتقاداتی که در آن زمان از سوی گروههای سیاسی و اهل اندیشه و قلم صورت می گرفت اسمی از او نبود و کلا این سیاستها و روشی که او پیش گرفته بود و دسته اشرار مریدانش در حال پیش بردن آن بودند مورد انتقاد بود و او آن را تحمل نمی کرد چنانکه در یکی از سخنرانی هایش در همان ماههای اول بعد از انقلاب، در دیداری در 10 خرداد58 با اعضای کمیته های قزوین گفت:« من از شما تشكر مي كنم كه آمديد از نزديك با هم ملاقات كنيم و درد دلمان را بگوييم. درد زياد است. ما از سرنيزه ها و مسلسها فارغ شديم و اكنون سر قلمها بر ضد ماست. قلمها جاي سرنيزه آمده است. مقاله ها به جاي مسلسل به روي اسلام بسته شده[...]ما گرفتار به اصطلاح روشنفكرها هستيم. ما گرفتار آزاديخواهان هستيم [...] آنها آزادي را نمي دانند چيست و من اميدوارم يك وقت ملت ما و آزاديخواهان ما بيدار شوند و از اين غربي بودن بيرون بيايند». در این سخنرانی ها که جملاتی از آنها که نشان دهنده آن چیزی که باعث خشم و نگرانی او بود نقل شد، به روشنی می توان دریافت که مسائلی که از سوی کسانی که خمینی آنها را دشمن اسلام قرآن و پیامبر می نامید مطرح شده بوده است، تماما مسائل مربوط به برقراری آزادی و دموکراسی و حل مسائل اقتصادی کشور و مسائل کشاورزی کشور و کار برای «سیر کردن شکم» مردم و برای «مسکن» بوده است و در آن زمان کسی به فکر نابود کردن آخوند و یا آتش زدن و به دریا ریختن قرآن که خمینی مردم را از آنها می ترساند نبوده است. همه این شواهد سند محکمی است بر نقش ویرانگر و فاجعه آفرین خمینی و یاران و حامیان آخوند و غیر آخوند و مریدان بیشعور و جنایتکارش برای ایران و مردم ایران. با سلطه اینان بر کشور و قدرت پرستی و رویاهای بلاهت باری که برای گسترش دامنه اعمال قدرت در فراسوی مرزهای کشور دارند، این رژیم پلیدِ منحوسِ مذهبی تا هست، برای مردم فاجعه و مصیبت به بار خواهد آورد.
-------------------
دو سخنرانی خمینی : سخنرانی 3 خرداد و سخنرانی 18 شهریور 58 (اقتصاد مال خر است)
گفته های دیگری از خمینی علیه اهل قلم در مقاله یی در لینک زیر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر