گر از مصلای تهران و یکی دو پروژه دیگر صرف نظر کنیم، قدیمیترین پروژهی همواره “در دست ساخت” کشورمان، «آزادراه تهران-شمال» است؛ پروژهای که به تازگی مشخص شده زیان هایش خیلی بیشتر از آن چیزیست که تا کنون تصور میکردیم!
اما این بار ظاهرا ماجرا فرق دارد. فرقی بسیار کلیدی و اساسی. درست است که آن وعده ابتدای سال محقق نشد و قرار نیست تا پایان سال هم محقق شود و حتی شاید بهار و تابستان سال آتی هم جامه عمل نپوشد، اما ظاهرا کار در این پروژه با سرعتی بی مثال در حال پیگیریست. این را میشود از برخی شواهد و نشانهها دریافت.
اگر در سالهای نه چندان دور بحث در خصوص این پروژه ناتمام توسط مسئولی باز میشد و مدیران بنیاد مستضعفان در پاسخ، بد عهدیها و بد قولیهای دولت مردان در پرداخت هزینه یا نقص در دیگر همکاریها را متذکر میشدند و این پروسه، مدام تکرار میشد، حالا مدتی است که دولت مردان و مسئولان بنیاد مستضعفان که متولی ساخت این آزادراه هستند، از برنامه زمانی برای پایان دادن به بخشهای مختلف پروژه سخن میگویند و از پیشرفتهای این برنامه خبر میدهند.
اتفاقی که در سخنان مدیرعامل شرکت آزادراه تهران-شمال هم هویداست. آنجایی که چندی پیش تاکید کرد تراز مالی این شرکت مدام در حال بررسی است و عهده دار این کار، سازمان حسابرسیست و بر اساس محاسبات صورت گرفته، هر کدام از طرفین (وزارت راه و شهرسازی در یک طرف و در طرف دیگر، بنیاد مستضعفان) ۱۵۰۰ میلیارد تومان در این پروژه هزینه کردهاند.
همراهی عجیبی که ظاهرا همه حاشیههای این پروژه را به صفر نزدیک کرده تا ساخت آن سرعت بگیرد و بر مبنای برنامه بتوان برای بهره برداری از قسمتهای مختلف پروژه وعده داد. اینجاست که میتوان پرسید چرا در این همه سال چنین همکاریای رقم نخورده بود؟ آیا نمیشد از خیلی پیشتر چنین برنامهای تدارک دید تا دو طرف با همکاری با هم به سرعت کار را پیش ببرند و عمر این پروژه به چند ده سال نرسد و زیان ناشی از آن به فلک نرسد؟ اصلا تکلیف زیان انباشته این پروژه در این همه سال چه میشود؟
این سوالی است که کنکاش در خصوص پاسخ آن، به نکات تلخی میرسد. نکاتی که نشان میدهد چگونه دولت و بنیاد در خصوص این پروژه به تفاهم رسیدهاند و اختلافات وسیع و عمیق مالی شان در این پروژه، به هیچ انگاشته شده است. بخشهایی از مصاحبه اخیر محمد سعیدیکیا، رییس بنیاد مستضعفان در این خصوص را بخوانید تا ماجرا برایتان روشن شود:
«آزادراه تهران-شمال به آبروی کشور تبدیل شده است. به گفته کارشناسان و مسئولین از جمله معاون اول رییس جمهوری، آزادراه تهران-شمال بزرگترین پروژه و افتخار مهندسی کشور است.
دو بحث در مورد واگذاری اراضی کنار آزادراه به بنیاد مستضعفان وجود دارد: اول اینکه اگر کسی بخواهد از این اراضی استفاده کند، بنیاد باید اجازه بهرهبرداری را بدهد و دوم اینکه از آنجایی که سرمایه گذاری در این مسیر با درآمد حاصل از عوارض برنمیگردد، قرار بر این شده که دولت حدود ۳۵ میلیون متر مربع از این اراضی را به بنیاد واگذار کند.
واگذاری بخشی از اراضی کنار آزادراه تهران-شمال [به بنیاد]مصوبه دولت است. البته بعدها در خصوص واگذاری بخشی از این اراضی به بنیاد ایراد گرفتند که این مناطق جزو مناطق حفاظت شده است؛ پس از مذاکراتی که با وزارت جهاد کشاورزی داشتیم این موضوع حل و در تفاهم کامل نسبت به جابهجایی اراضی واگذار شده به بنیاد اقدام کردهایم.
برای اینکه سرمایهگذاری در پروژه آزادراه تهران-شمال قابل بازگشت باشد طبیعی است که کاربری اراضی واگذار شده به بنیاد کاربری مناسب داشته باشند.»
بله؛ ۳۵ میلیون متر مربع اراضی به بنیاد واگذار شده تا به ازای آن به تعهداتش در این پروژه عمل کند و آزادراهی را که چند دهه قبل انحصار ساخت آن را در دست گرفته، بسازد و تحویل دهد. این زمینها از کجا پرداخت شده؟ اراضی ملی! چه کسی مجوزش را صادر کرده؟ دولت به طور اعم و وزارت خانهای که عهده دار حراست و حفاظت از جنگها و مراتع طبیعیست، به طور اخص!
تکلیف زمینهای واگذار شده چه خواهد بود؟ همه زیر ساخت و ساز قرار خواهند گرفت. این را میشود از سخنان رئیس بنیاد مستضعفان دریافت که تاکید کرده بی امکان تغییر کاربری، واگذاری این زمینها به بنیاد توجیهی ندارد. به عبارت بهتر، اصلا این زمینها را به بنیاد دادهاند تا تغییر کاربری شان داده و با این کار برای خود سود کسب کند چراکه ظاهرا دولت مردان توجیه شدهاند سود بنیاد در ساخت این پروژه کم در نظر گرفته شده و میبایست افزایشش داد؛ ولو با هبه کردن جنگها و اراضی ملی به ایشان!
اتفاقی که شکل متفاوتی از «زمینخواری» است؛ این را قاسم احمدی لاشکی، نماینده نوشهر و چالوس در مجلس شورای اسلامی میگوید که مخالف واگذاری اراضی ملی برای تامین مالی این پروژه است و تاکید دارد که تامین مالی پروژه میبایست از منابع دیگری صورت گیرد نه به این شیوه که تفاوتی با زمینخواری ندارد. آباد کردن یک قسمت و فراهم آوردن رفاه با تخریب قسمت دیگر و نابودی آن.
اتفاقی که اگر باب شود، بعید نیست هیچ نهاد و ارگانی بی دریافت ما به ازایش از گنجینههای کشور، قدم از قدم بردارد؛ یکی راه را به ازای دریافت سهمش از جنگل خواهد ساخت، دیگری حیات وحش را به ازای سند زدن بخشی از پناهگاه حیات وحش مورد حفاظت قرار خواهد داد، بعدی انحصار واردات برخی اقلام را به ازای ارائه امور گمرکی خواهد خواست و دیگری مدعی خواهد شد که سودش از ساخت پروژهای که زیرش امضا زده و متعهد به انجامش است، اندک شده و میبایست در بهره برداری از نفت سهیم شود!
اما این بار ظاهرا ماجرا فرق دارد. فرقی بسیار کلیدی و اساسی. درست است که آن وعده ابتدای سال محقق نشد و قرار نیست تا پایان سال هم محقق شود و حتی شاید بهار و تابستان سال آتی هم جامه عمل نپوشد، اما ظاهرا کار در این پروژه با سرعتی بی مثال در حال پیگیریست. این را میشود از برخی شواهد و نشانهها دریافت.
اگر در سالهای نه چندان دور بحث در خصوص این پروژه ناتمام توسط مسئولی باز میشد و مدیران بنیاد مستضعفان در پاسخ، بد عهدیها و بد قولیهای دولت مردان در پرداخت هزینه یا نقص در دیگر همکاریها را متذکر میشدند و این پروسه، مدام تکرار میشد، حالا مدتی است که دولت مردان و مسئولان بنیاد مستضعفان که متولی ساخت این آزادراه هستند، از برنامه زمانی برای پایان دادن به بخشهای مختلف پروژه سخن میگویند و از پیشرفتهای این برنامه خبر میدهند.
اتفاقی که در سخنان مدیرعامل شرکت آزادراه تهران-شمال هم هویداست. آنجایی که چندی پیش تاکید کرد تراز مالی این شرکت مدام در حال بررسی است و عهده دار این کار، سازمان حسابرسیست و بر اساس محاسبات صورت گرفته، هر کدام از طرفین (وزارت راه و شهرسازی در یک طرف و در طرف دیگر، بنیاد مستضعفان) ۱۵۰۰ میلیارد تومان در این پروژه هزینه کردهاند.
همراهی عجیبی که ظاهرا همه حاشیههای این پروژه را به صفر نزدیک کرده تا ساخت آن سرعت بگیرد و بر مبنای برنامه بتوان برای بهره برداری از قسمتهای مختلف پروژه وعده داد. اینجاست که میتوان پرسید چرا در این همه سال چنین همکاریای رقم نخورده بود؟ آیا نمیشد از خیلی پیشتر چنین برنامهای تدارک دید تا دو طرف با همکاری با هم به سرعت کار را پیش ببرند و عمر این پروژه به چند ده سال نرسد و زیان ناشی از آن به فلک نرسد؟ اصلا تکلیف زیان انباشته این پروژه در این همه سال چه میشود؟
این سوالی است که کنکاش در خصوص پاسخ آن، به نکات تلخی میرسد. نکاتی که نشان میدهد چگونه دولت و بنیاد در خصوص این پروژه به تفاهم رسیدهاند و اختلافات وسیع و عمیق مالی شان در این پروژه، به هیچ انگاشته شده است. بخشهایی از مصاحبه اخیر محمد سعیدیکیا، رییس بنیاد مستضعفان در این خصوص را بخوانید تا ماجرا برایتان روشن شود:
«آزادراه تهران-شمال به آبروی کشور تبدیل شده است. به گفته کارشناسان و مسئولین از جمله معاون اول رییس جمهوری، آزادراه تهران-شمال بزرگترین پروژه و افتخار مهندسی کشور است.
دو بحث در مورد واگذاری اراضی کنار آزادراه به بنیاد مستضعفان وجود دارد: اول اینکه اگر کسی بخواهد از این اراضی استفاده کند، بنیاد باید اجازه بهرهبرداری را بدهد و دوم اینکه از آنجایی که سرمایه گذاری در این مسیر با درآمد حاصل از عوارض برنمیگردد، قرار بر این شده که دولت حدود ۳۵ میلیون متر مربع از این اراضی را به بنیاد واگذار کند.
واگذاری بخشی از اراضی کنار آزادراه تهران-شمال [به بنیاد]مصوبه دولت است. البته بعدها در خصوص واگذاری بخشی از این اراضی به بنیاد ایراد گرفتند که این مناطق جزو مناطق حفاظت شده است؛ پس از مذاکراتی که با وزارت جهاد کشاورزی داشتیم این موضوع حل و در تفاهم کامل نسبت به جابهجایی اراضی واگذار شده به بنیاد اقدام کردهایم.
برای اینکه سرمایهگذاری در پروژه آزادراه تهران-شمال قابل بازگشت باشد طبیعی است که کاربری اراضی واگذار شده به بنیاد کاربری مناسب داشته باشند.»
بله؛ ۳۵ میلیون متر مربع اراضی به بنیاد واگذار شده تا به ازای آن به تعهداتش در این پروژه عمل کند و آزادراهی را که چند دهه قبل انحصار ساخت آن را در دست گرفته، بسازد و تحویل دهد. این زمینها از کجا پرداخت شده؟ اراضی ملی! چه کسی مجوزش را صادر کرده؟ دولت به طور اعم و وزارت خانهای که عهده دار حراست و حفاظت از جنگها و مراتع طبیعیست، به طور اخص!
تکلیف زمینهای واگذار شده چه خواهد بود؟ همه زیر ساخت و ساز قرار خواهند گرفت. این را میشود از سخنان رئیس بنیاد مستضعفان دریافت که تاکید کرده بی امکان تغییر کاربری، واگذاری این زمینها به بنیاد توجیهی ندارد. به عبارت بهتر، اصلا این زمینها را به بنیاد دادهاند تا تغییر کاربری شان داده و با این کار برای خود سود کسب کند چراکه ظاهرا دولت مردان توجیه شدهاند سود بنیاد در ساخت این پروژه کم در نظر گرفته شده و میبایست افزایشش داد؛ ولو با هبه کردن جنگها و اراضی ملی به ایشان!
اتفاقی که شکل متفاوتی از «زمینخواری» است؛ این را قاسم احمدی لاشکی، نماینده نوشهر و چالوس در مجلس شورای اسلامی میگوید که مخالف واگذاری اراضی ملی برای تامین مالی این پروژه است و تاکید دارد که تامین مالی پروژه میبایست از منابع دیگری صورت گیرد نه به این شیوه که تفاوتی با زمینخواری ندارد. آباد کردن یک قسمت و فراهم آوردن رفاه با تخریب قسمت دیگر و نابودی آن.
اتفاقی که اگر باب شود، بعید نیست هیچ نهاد و ارگانی بی دریافت ما به ازایش از گنجینههای کشور، قدم از قدم بردارد؛ یکی راه را به ازای دریافت سهمش از جنگل خواهد ساخت، دیگری حیات وحش را به ازای سند زدن بخشی از پناهگاه حیات وحش مورد حفاظت قرار خواهد داد، بعدی انحصار واردات برخی اقلام را به ازای ارائه امور گمرکی خواهد خواست و دیگری مدعی خواهد شد که سودش از ساخت پروژهای که زیرش امضا زده و متعهد به انجامش است، اندک شده و میبایست در بهره برداری از نفت سهیم شود!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر