علی و محمد تربیت؛مجاهدان صدر مشروطه
محمود طوقی
محمود طوقی
میرزا علی محمد خان تربیت
میرزا صادق خان تحویل دار ناصرالدین میرزا، ولیعهد محمد شاه و از نوادگان میرزا مهدی خان استر
آبادی نویسنده درّه نادری بود،و دو پسر داشت ، محمد علی وعلی محمد،.میرزا علی محمد
پسرکوچکتر بود .
تقی زاده رجل معروف مشروطه او را فرزند روحانی خود می دانست و کتاب «گاه شماری» خودرا
به او تقدیم کرد .
دکتر مهدی ملک زاده فرزند ملک المتکلمین ناطق زبر دست مشروطه و شهید باغشاه او را یکی از
شجاعان آزادی طلب و فخر ملیون می دانست .و دکتر مهدی مجتهد زاده در «رجال آذر بایجان در
عصر مشروطه »او را آتش پاره ای می دانست که اگر زنده می ماند منشا اثرهای نیک برای انقلاب
می شد .
کسروی نیز از او بعنوان جوانی دلیر و کوشش مند یاد می کند.
میرزا علی محمد خان درسال ۱۳۰۰قمری در تبریز بدنیا آمد ودر مدرسه آمریکایی های تبریز و تهران
درس خواند.
انقلاب مشروطه هنوز پا نگرفته بود که بهمراه برادرش محمد علی خان کتابخانه تربیت را درست
کرد .
کتابخانه ای که کمی بعد به کانون بحث و آموزش انقلاب بدل شد .
در این محفل در مورد مسائل جاری کشوربحث می شد . ودر کنار آن مجله گنجینه فنون نیز منتشر
می شد.
علی محمد خان از خویشان تقی زاده بود و در همان اوان انقلاب در سال ۱۲۸۲ش. همراه تقی
زاده راهی تهران شد.
در ۲ تیر ۱۲۸۷ ش. که محمد علی شاه مجلس را به توپ بست همراه تقی زاده در سفارت انگلیس
متحصن شد .و بعد همراه تقی زاده و برادرش محمد علی خان که از تبریز گریخته بود راهی باکو
شد و از آن جا به رشت رفت تا مبارزه را در آن سامان ادامه دهد.
از رشت با کشتی عازم لنکران شد تا از کمیته انقلابی تفلیس کمک بگیرد و یک ماه بعد با مجاهدین
قفقازی و گرجی بر گشت و به عضویت «کمیته ستار »در آمد .
کمیته ستار
برادر معز السلطان ؛میرزا کریم خان به قفقاز رفت و با کمیته سوسیال دموکرات قفقازکه در مورد
انقلاب مشروطه فعال بود رابطه گرفت و ازآنجا با دسته ای از مجاهدین و ابزار جنگ به رشت آمد
و به رهنمود آن ها کمیته پنهانی ستار درست شد .
از اعضا این کمیته معز السلطان،حاج میرزا محمد علی خان مغازه،حاج حسن آقا اسکندانی، آقا گل
اسکندانی ،یفرم خان ،پلیکوف گرجی،میرزا حسن کسمایی، ومیرزا محمد علی خان تربیت را می
توان نام برد.
آزاد سازی رشت
در ۱۳بهمن ۱۲۸۷ شمسی یکی از عوامل سردار افخم حاکم رشت یک تبریزی را کشت مردم تقاضای
محاکمه قاتل را کردند . حاکم سر باز زد .کمیته ستار موقعیت را مناسب دید .و با رهبری مردم
معترض تصمیم گرفت حکومت را بدست گیرد.
دسته ای که روانه مقرسردار افخم شد رهبریش با میرزا علی محمد خان تربیت بود.
سردار افخم کشته شد و حکومت رشت بدست انقلاب افتاد. علی محمد خان خود طی تلگرافی این
پیروزی را به تبریز اطلاع داد.
سردار افخم کشته شد و حکومت رشت بدست انقلاب افتاد. علی محمد خان خود طی تلگرافی این
پیروزی را به تبریز اطلاع داد.
فتح قزوین
سپاه پیروز بسوی قزوین حرکت کرد. از نام آوران این سپاه می توان از ابراهیم خان منشی زاده و
ابوالفتح زاده (سران بعدی کمیته مجازات) علی محمد خان تربیت و میرزا کوچک خان نام برد .
محمد علی شاه برای سرکوب لشکر فرستاد و در اردیبهشت ۱۲۸۸ ش. انقلابیون به قزوین رسیدند .
قزوین پس از جنگ سختی آزاد شد در این روز علی محمد خان هنگامه ها کرد .
کمیسیونی در قزوین آزاد شده تشکیل شد که علی محمد خان یکی از اعضا آن بود .
برای حرکت بعدی علی محمد خان به فرماندهی یک دسته ۵۰۰ نقره بر گزیده شد .
۲۹ خرداد ۱۲۸۸ش. حرکت بسوی تهران آغاز شد . و ۱۹ تیر سپاه انقلاب بعد از جنگ های بسیار به
تهران رسید.
فتح تهران
در نبرد سرنوشت ساز تهران تسخیر جناح غربی قزاقخانه به علی محمد خان و دسته اش سپرده شد
.و او با ۳۰۰ نفر پیشروی را آغاز کرد .
جنگ حدود ۴ روز طول کشید و در تاریخ ۲۵ تیر ماه ۱۲۸۸ش. محمد علی شاه به سفارت رو س
پناهنده شد .و انقلاب به پیروزی رسید.
هیئت مدیره انقلاب
در تاریخ ۲۷ جمادی الثانی در بهارستان مجلس عالی با حضور ۵۰۰نماینده تشکیل شد و این مجلس
قدرت را به ۱۲ نفر بعنوان هیئت مدیره وا گذار کرد . علی محمد خان یکی از این ۱۲ نفر بود .
محکمه قضاوت عالی
برای تنبیه متخلفان نیز دادگاهی درست شد که علی محمد خان یکی از اعضا آن بود .
ریاست مجاهدان
برای سر و سامان دان به کار چندین هزار مجاهدی که در فتح تهران شرکت داشتند سه نفر برگزیده
شدند و ریاست نهایی این گروه به علی محمد خان سپرده شد .
انشعاب و ترور
انقلاب با پایمردی تهیدستان شهری به پیروزی رسید اما فرصت طلبان بار دیگر از هر سوآمدند و میوه
شیرین پیروزی را بین خود تقسیم کردند.
انقلاب به دو جناح تقسیم شد:
-جناح راست ؛اعتدالی
-جناح چپ؛دموکرات
در رمضان ۱۳۲۸ ق.عضدالملک نایب السلطنه در گذشت و اعتدالیون ؛جناح راست انقلاب که اکثریت
بودند ناصر الملک را نایب السلطنه کردند . دمکرات ها دراین زمان در اقلیت بودند .
ترور بهبهانی؛علت ها و انگیزه ها
بهبهانی یکی از دو آخوند بزرگ انقلاب مشروطه بود که بعداز پیروزی مانند شاه بر مملکت حکومت
می کرد. برای رسیدن به پست های مملکتی همه به او رجوع می کردند. بهمین جهت مردم به او
بخاطر رنگ تیره صورتش «شاه سیاه »لقب داده بودند .
در مورد ترور بهبهانی دلایل بسیاری می توان شمرد اما بنظر می رسد که یحیی دولت آبادی از
روشنفکران مشروطه در کتاب« حیات یحیی» تمامی حرف هارازده است :
«خانه سید عبدالله بهبهانی مانند خانه وزرا و محل رفت و آمد ارباب حاجت است .
وبالجمله وضع اقا سید عبدالله را درخرج فوق العاده و بی بند وبار ی زندگی ،جزبه کار های بی بند
و بار میرزا علی اصغر خان امین السلطان به چیز دیگر نمی توان تشبیه کنم.
چند کالسکه و درشگه نگاه داشته ،چهل اسب در سر طویله اش بسته می شود .
پسران متعددش هریک زندگانی وسیع و اسباب تجمل بسیار و خرج فراوان دارند.
معلوم است این اداره وسیع لااقل در ماه چند هزار تومان خرج داردو از کجا می رسد؟
در صورتی که عایدی معینی ندارد و تمام را باید از اینجا و آنجا به دست بیاورد ….
سید هیچ اعتنا به نظریات خلق در مورد خود ندارد…
.به هر وسیله هست ،از هرکس و هر جا دخل های عمده نموده ..
هر جا احتمال دهد می توان استفاده کرد …از شرعیات و عرفیات هردو فایده می برد …
عدلیه اعظم را یک دکه اجرایی برای احکام خود تصور می نماید ….
همه ،چه مستبد و چه مشروطه خواه از او رنجش حاصل نموده اند.»
بهبهانی در ۲۵ تیر ۱۲۸۹ ش. توسط ۳ نفر ترور شد .
روشنفکران مشروطه در کتاب« حیات یحیی» تمامی حرف هارازده است :
«خانه سید عبدالله بهبهانی مانند خانه وزرا و محل رفت و آمد ارباب حاجت است .
وبالجمله وضع اقا سید عبدالله را درخرج فوق العاده و بی بند وبار ی زندگی ،جزبه کار های بی بند
و بار میرزا علی اصغر خان امین السلطان به چیز دیگر نمی توان تشبیه کنم.
چند کالسکه و درشگه نگاه داشته ،چهل اسب در سر طویله اش بسته می شود .
پسران متعددش هریک زندگانی وسیع و اسباب تجمل بسیار و خرج فراوان دارند.
معلوم است این اداره وسیع لااقل در ماه چند هزار تومان خرج داردو از کجا می رسد؟
در صورتی که عایدی معینی ندارد و تمام را باید از اینجا و آنجا به دست بیاورد ….
سید هیچ اعتنا به نظریات خلق در مورد خود ندارد…
.به هر وسیله هست ،از هرکس و هر جا دخل های عمده نموده ..
هر جا احتمال دهد می توان استفاده کرد …از شرعیات و عرفیات هردو فایده می برد …
عدلیه اعظم را یک دکه اجرایی برای احکام خود تصور می نماید ….
همه ،چه مستبد و چه مشروطه خواه از او رنجش حاصل نموده اند.»
بهبهانی در ۲۵ تیر ۱۲۸۹ ش. توسط ۳ نفر ترور شد .
شک و گمان ها
اعتدالیون که نیروی پشتیبان مهمی را از دست داده بودند،در صدد تلافی بر آمدند ومی پنداشتند در
این ترور یکی از این ۴ تن دست داشته اند:
۱- تقی زاده
۲- حیدر خان
۳- علی محمدتربیت
۴-حسین قلی خان نواب
تقی زاده که هم محافظ داشت و هم بعد از ترور آخوند کمتر آفتابی می شد .پس دسترسی به او
مشکل بود.
برای ترور حیدر خان دوبار اقدام شد که یک بار حیدر خان خودرا به خانه ضیاء السطان رساند و از
مهلکه گریخت و یک بار هم در نزدیکی های خانه مدیرالصنایع به او سو قصد شد که با پاسخ بموقع
حیدر خان و یارانش مواجه شدند و تروریست ها گریختند.
علی محمد خان از آن جایی که در ترور نقشی نداشت بی پروا و بدون محافظ در شهر حرکت می
کرد. درتاریخ ۹ مرداد ۱۲۸۹ در چها راه مخبرالدوله همراه سید عبدالرزاق خان بود که مورد حمله
دسته معزالسلطان، سردار محیی قرار گرفت و کشته شد .قاتل او حسین بیگ نوروز اف بود .
قاتل بهبهانی یک مجاهد قفقازی بود ومیرزا علی محمد خان تربیت دستی در این ترور نداشت و در
شب ترور بهبهانی د رشمیران همراه پدر بزرگ علوی بود.
اعتدالیون که نیروی پشتیبان مهمی را از دست داده بودند،در صدد تلافی بر آمدند ومی پنداشتند در
این ترور یکی از این ۴ تن دست داشته اند:
۱- تقی زاده
۲- حیدر خان
۳- علی محمدتربیت
۴-حسین قلی خان نواب
تقی زاده که هم محافظ داشت و هم بعد از ترور آخوند کمتر آفتابی می شد .پس دسترسی به او
مشکل بود.
برای ترور حیدر خان دوبار اقدام شد که یک بار حیدر خان خودرا به خانه ضیاء السطان رساند و از
مهلکه گریخت و یک بار هم در نزدیکی های خانه مدیرالصنایع به او سو قصد شد که با پاسخ بموقع
حیدر خان و یارانش مواجه شدند و تروریست ها گریختند.
علی محمد خان از آن جایی که در ترور نقشی نداشت بی پروا و بدون محافظ در شهر حرکت می
کرد. درتاریخ ۹ مرداد ۱۲۸۹ در چها راه مخبرالدوله همراه سید عبدالرزاق خان بود که مورد حمله
دسته معزالسلطان، سردار محیی قرار گرفت و کشته شد .قاتل او حسین بیگ نوروز اف بود .
قاتل بهبهانی یک مجاهد قفقازی بود ومیرزا علی محمد خان تربیت دستی در این ترور نداشت و در
شب ترور بهبهانی د رشمیران همراه پدر بزرگ علوی بود.
میرزا محمد علی خان تربیت
در سال ۱۲۵۶ش. در تبریز بدنیا آمد. او بهمراه برادرش علی محمد خان موسس کتابخانه تربیت بود
که محل تجمع روشنفکران انقلابی بود .
۱۶ ساله بود که در مدرسه دولتی مظفری به تدریس مشغول شد و در سال ۱۲۷۴ش. اولین کتابخانه
مدرن را در تبریز درست کرد .
در سال۱۲۸۶ش.در زمان استبداد صغیر کتاب ها به تاراج رفتند و کتابخانه به آتش کشیده شد .مدتی
بعد مدرسه تربیت را درست کرد که علوم جدید درآن آموزش داده می شد .
در سال ۱۲۵۶ش. در تبریز بدنیا آمد. او بهمراه برادرش علی محمد خان موسس کتابخانه تربیت بود
که محل تجمع روشنفکران انقلابی بود .
۱۶ ساله بود که در مدرسه دولتی مظفری به تدریس مشغول شد و در سال ۱۲۷۴ش. اولین کتابخانه
مدرن را در تبریز درست کرد .
در سال۱۲۸۶ش.در زمان استبداد صغیر کتاب ها به تاراج رفتند و کتابخانه به آتش کشیده شد .مدتی
بعد مدرسه تربیت را درست کرد که علوم جدید درآن آموزش داده می شد .
مرکز غیبی
با شعله ور شدن آتش انقلاب همراه علی مسیووتقی زاده و محمود غنی زاده انجمن غیبی را
درست کرد.
ودر سال۱۲۸۴ش. روزنانه اتحاد را تا ۲۵ شماره منتشر کرد .
با کودتا ی محمد علی شاه و حمله عناصر استبداد نخست به باکو و بعد به پاریس و انگلستان رفت
و در کمبریج فهرست نویسی کتاب های فارسی و عربی را آغاز کرد .
در اوایل ۱۲۸۷ش. به استانبول رفت و در انجمن سعادت به فعالیت پرداخت .
با فتح تهران به عضویت هیئت مدیره موقتی ۱۲ نفره در آمد .
و در دوره دوم مجلس نماینده تبریز شد . در این زمان از اعضا فعال حزب دموکرات هم بود.
با تعطیلی مجلس دوم به باکو رفت و مدیر مدرسه اتحادشد.
با شروع جنگ جهانی اول به برلن رفت و به «کمیته نجات ایران» پیوست .و با علامه قزوینی ،
حسن تقی زاده ،جمال زاده و حسین کاظم زاده ایرانشهر همکاری هایی داشت .
با پایان جنک به تبریز باز گشت و در سال۱۳۰۰ رئیس معارف آذربایجان شد و در همان سال
کتابخانه و قرائت خانه عمومی معرف را برای اولین بار به شیوه مدرن تاسیس کرد بعد ها کتابخانه
و قرائت خانه تربیت را درست کرد .
در سال۱۳۰۱ش. مجمع ادب و ماهنامه گنجینه معارف را دایر کرد .
در همان سال مدرسه تجارت را درست گرد .که بعد ها به دبیرستان تبدیل شد .
در سال ۱۳۰۴ش. رئیس فرهنگ گیلان شد و از سال ۱۳۰۹-۱۳۰۷ ریاست شهرداری تبریز را داشت و
خیابانهای بزرگ و باغ ملی بزرگ در تبریز از جمله کار های اوست.
در هشتمین تا دوازدهمین دور مجلس نماینده تبریز بود .
در ۲۷ دی ۱۳۱۸ در تهران در گذشت .
با شعله ور شدن آتش انقلاب همراه علی مسیووتقی زاده و محمود غنی زاده انجمن غیبی را
درست کرد.
ودر سال۱۲۸۴ش. روزنانه اتحاد را تا ۲۵ شماره منتشر کرد .
با کودتا ی محمد علی شاه و حمله عناصر استبداد نخست به باکو و بعد به پاریس و انگلستان رفت
و در کمبریج فهرست نویسی کتاب های فارسی و عربی را آغاز کرد .
در اوایل ۱۲۸۷ش. به استانبول رفت و در انجمن سعادت به فعالیت پرداخت .
با فتح تهران به عضویت هیئت مدیره موقتی ۱۲ نفره در آمد .
و در دوره دوم مجلس نماینده تبریز شد . در این زمان از اعضا فعال حزب دموکرات هم بود.
با تعطیلی مجلس دوم به باکو رفت و مدیر مدرسه اتحادشد.
با شروع جنگ جهانی اول به برلن رفت و به «کمیته نجات ایران» پیوست .و با علامه قزوینی ،
حسن تقی زاده ،جمال زاده و حسین کاظم زاده ایرانشهر همکاری هایی داشت .
با پایان جنک به تبریز باز گشت و در سال۱۳۰۰ رئیس معارف آذربایجان شد و در همان سال
کتابخانه و قرائت خانه عمومی معرف را برای اولین بار به شیوه مدرن تاسیس کرد بعد ها کتابخانه
و قرائت خانه تربیت را درست کرد .
در سال۱۳۰۱ش. مجمع ادب و ماهنامه گنجینه معارف را دایر کرد .
در همان سال مدرسه تجارت را درست گرد .که بعد ها به دبیرستان تبدیل شد .
در سال ۱۳۰۴ش. رئیس فرهنگ گیلان شد و از سال ۱۳۰۹-۱۳۰۷ ریاست شهرداری تبریز را داشت و
خیابانهای بزرگ و باغ ملی بزرگ در تبریز از جمله کار های اوست.
در هشتمین تا دوازدهمین دور مجلس نماینده تبریز بود .
در ۲۷ دی ۱۳۱۸ در تهران در گذشت .
نکته پایانی
عده ای با خم شدن روی زندگی این دو برادر به دو مشی در مبارزه می رسند و می پرسند :کدام
روش ماندنی تر ،ادا مه یافته تر و سازنده تر بود؛ رادیکالیسم یا اصلاح و اعتدال.
عده ای با خم شدن روی زندگی این دو برادر به دو مشی در مبارزه می رسند و می پرسند :کدام
روش ماندنی تر ،ادا مه یافته تر و سازنده تر بود؛ رادیکالیسم یا اصلاح و اعتدال.
گرانیگاه بحث
اما گرانیگاه این بحث مسئله راه مبارزه نیست .جانمایه کار جای دیگریست .
نخست باید به یک نکته اشاره کرد که رفرم و انقلاب رو در روی هم نیستند بلکه در راستای هم اند.
اما گرانیگاه این بحث مسئله راه مبارزه نیست .جانمایه کار جای دیگریست .
نخست باید به یک نکته اشاره کرد که رفرم و انقلاب رو در روی هم نیستند بلکه در راستای هم اند.
توده و طبقه بیکباره برای انقلاب به میدان نمی آیند .برای کار و مزد و زندگی بهتر حرکت می کنند.
انقلاب در آغاز با عریضه نویسی و مراجعه به مراجع قانونی و با توسل به قوانین موجود آغاز می
شود.این حاکمیت و ظرفیت های حکومت برای پاسخ دهی به حقوق حقه مردم است که توده و
طبقه را به مراحل بالاتری از حرکت های اعتراضی می راند .
توده و طبقه همیشه از خواست های حداقلی خود شروع می کند و از هر گامی که حاکمیت عقب
می نشیند استقبال می کند و خرسندی خودرا نشان می دهد.
راه رفرم و انقلاب از بن بست حاکمیت برای اصلاح جدا می شود .اینجاست که رفرم به رفرمیسم
تبدیل می شود .رفرمیسم می گوید باید حوصله کرد تا پتانسیل تغییر در حکومت ایجاد شود و
رادیکالیسم می گوید ،این سیستم اصلاح پذیر نیست و باید از آن گذشت .
انقلاب در آغاز با عریضه نویسی و مراجعه به مراجع قانونی و با توسل به قوانین موجود آغاز می
شود.این حاکمیت و ظرفیت های حکومت برای پاسخ دهی به حقوق حقه مردم است که توده و
طبقه را به مراحل بالاتری از حرکت های اعتراضی می راند .
توده و طبقه همیشه از خواست های حداقلی خود شروع می کند و از هر گامی که حاکمیت عقب
می نشیند استقبال می کند و خرسندی خودرا نشان می دهد.
راه رفرم و انقلاب از بن بست حاکمیت برای اصلاح جدا می شود .اینجاست که رفرم به رفرمیسم
تبدیل می شود .رفرمیسم می گوید باید حوصله کرد تا پتانسیل تغییر در حکومت ایجاد شود و
رادیکالیسم می گوید ،این سیستم اصلاح پذیر نیست و باید از آن گذشت .
علل شکست انقلاب
برای رسیدن به گرانیگاه مشکل باید به برآمدن و فرو نشستن امواج انقلاب مشروطه نگاه کرد و
خم شد روی این مسئله که چرا انقلاب در نیمه راه رها شد و خروجی کار، رضا خان بود .؛یک
دیکتاتوری بورژا-ملاک.
انقلاب مشروطه با یک کم خونی تاریخی آغاز شد . بورژازی صنعتی حضوری قدرتمند در انقلاب
نداشت و در ادامه خود در شهر محدود ماند و به روستا کشیده نشد و ودر میانه راه علیرغم تمامی
جانفشانی هایی که تهیدستان شهری و بخش های رادیکال بورژازی کردند به سازش کشیده شد .
محمد علیشاه رفت و احمد شاه آمد و حکومت بدست ارگان سازش افتاد . بخش بالایی بورژازی با
اشراف دست در یک کاسه کرد و خرجش را از تهیدستان شهری و سوسیال دموکرات ها جدا کرد .
خم شد روی این مسئله که چرا انقلاب در نیمه راه رها شد و خروجی کار، رضا خان بود .؛یک
دیکتاتوری بورژا-ملاک.
انقلاب مشروطه با یک کم خونی تاریخی آغاز شد . بورژازی صنعتی حضوری قدرتمند در انقلاب
نداشت و در ادامه خود در شهر محدود ماند و به روستا کشیده نشد و ودر میانه راه علیرغم تمامی
جانفشانی هایی که تهیدستان شهری و بخش های رادیکال بورژازی کردند به سازش کشیده شد .
محمد علیشاه رفت و احمد شاه آمد و حکومت بدست ارگان سازش افتاد . بخش بالایی بورژازی با
اشراف دست در یک کاسه کرد و خرجش را از تهیدستان شهری و سوسیال دموکرات ها جدا کرد .
آلت فعل
پس باید بخش هایی ازجناح رادیکال انقلاب سر بریده می شد .
وبخش هایی از جناح رادیکال انقلاب مثل تقی زاده که نزدیکی هایی هم با انگلیسی ها داشت به
این تغییر باد نمای انقلاب پی می برد و رفته رفته باشگاه خودرا عوض می کرد و دل خوش می
شد به ساختن چند خیابان و باز کردن چند کتاب خانه .
این از خبث طینت این آدم ها نبود لااقل بخش هایی از جناح رادیکال انقلاب که به اردوگاه راست
هارفتند تصور می کردند با بهم خوردن توازن به نفع جناح راست می توانند در بین گسل ها مصدر
خدماتی باشند . محمد علی خان تربیت را باید در این راستا دید .
اما حاصل کار چه بود جز ساختن چند خیابان و چند کتابخانه .
تقی زاده رجل نام دار مشروطه که در تیم دیکتاتور ها توپ می زد وقتی بعد از سقوط رضا شاه
مجلس از او بازخواست کرد که چرا قرار داد نفت با انگلیس را بعنوان وزیر دارایی امضاء کردی
گفت :«من آلت فعل بودم ».
بورژازی رفرمیست در تمامی طول این سال ها آلت فعل دیکتاتوری بود وراهی بجایی نبرد.
پس باید بخش هایی ازجناح رادیکال انقلاب سر بریده می شد .
وبخش هایی از جناح رادیکال انقلاب مثل تقی زاده که نزدیکی هایی هم با انگلیسی ها داشت به
این تغییر باد نمای انقلاب پی می برد و رفته رفته باشگاه خودرا عوض می کرد و دل خوش می
شد به ساختن چند خیابان و باز کردن چند کتاب خانه .
این از خبث طینت این آدم ها نبود لااقل بخش هایی از جناح رادیکال انقلاب که به اردوگاه راست
هارفتند تصور می کردند با بهم خوردن توازن به نفع جناح راست می توانند در بین گسل ها مصدر
خدماتی باشند . محمد علی خان تربیت را باید در این راستا دید .
اما حاصل کار چه بود جز ساختن چند خیابان و چند کتابخانه .
تقی زاده رجل نام دار مشروطه که در تیم دیکتاتور ها توپ می زد وقتی بعد از سقوط رضا شاه
مجلس از او بازخواست کرد که چرا قرار داد نفت با انگلیس را بعنوان وزیر دارایی امضاء کردی
گفت :«من آلت فعل بودم ».
بورژازی رفرمیست در تمامی طول این سال ها آلت فعل دیکتاتوری بود وراهی بجایی نبرد.
منابع:
۱-ملک زاده مهدی؛تاریخ انقلاب مشروطیت
۲-احمد کسروی ؛تاریخ ۱۸ ساله آذربایجان
۳-ابراهیم فخرایی؛گیلان در جنبش مشروطه۴-سید حسن تقی زاده؛زندگی طوفانی ؛ایرج افشار
۳-ابراهیم فخرایی؛گیلان در جنبش مشروطه۴-سید حسن تقی زاده؛زندگی طوفانی ؛ایرج افشار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر