۱۳۸۸ مرداد ۱۰, شنبه

به بهاي جان برادران و خواهران هموطن خود از سقف شکسته دفاع نکنيد.


نامه ی سرگشاده به هموطنان پاسدار و بسيجی

به بهاي جان برادران و خواهران هموطن خود از سقف شکسته دفاع نکنيد.

شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۸ - ۰۱ اوت ۲۰۰۹

علی اصغر حاج سید جوادی

aliasghar-hajseidjavadi.jpg
طبق بند سوم از مقدمه ی اعلاميه جانهی حقوق بشر:
« از آنجاکه اساساً حقوق انسانی را بايد با اجرای قانون حمايت کرد تا بشر به عنوان آخرين علاج به قيام بر ضد ظلم و فشار مجبور نگردد، ...»

طبق اصل 29 از اعلاميه ي جهاني حقوق بشر:
«هرکس در مقابل آن جامعه اي وظيفه دارد که رشد آزاد و کامل شخصيت او را ميسر مي سازد.»

براي اولين بار راقم اين سطور از خشم و نفرت ناشي از تقلبي چنين آشکار و رسوا در انتخابات دهمين دوره ي رياست جمهوري ايران از سوئي و عکس العمل لجام گسيخته و وحشيانه ي شما اسلحه بدستان احمدي نژ اددر برابر هموطنان بيدفاع و معترضمان از سوي ديگر از ابراز مکنونات قلبي و انعکاس خشم طوفان زده ام در قالب کلمات عاجز آمد؛ براي خلاصي از اين کابوس که تنها سلاح ابراز وجود حيات اجتماعي مرا در بند کرده بود، ناچار دست بدامن گذشته هاي نزديک شدم و خاطرات گذشته و بازمانده هاي آن روزگاران را به مدد طلبيدم؛ و به شباهت ها و همنوائي هائي بين ديروز قبل از انقلاب 1357 يعني حاکميت مطلقه ي سلطنت پهلوي و امروز پس از انقلاب يعني حاکميت مطلقه ي ولايت خميني و بازماندگان او رسيدم. که به خاطر فرهنگ مسلط و تحميلي تاريک اندييشي و تحجر به اصطلاح اسلامي بر کليه ي نهاد هاي اجتماعي مملکت از ذهن و زبان مردم عموماً و نسل هاي جوان پس از انقلاب مستور و پنهان نگاه داشته شده است. به روزگاري رسيدم که محمد رضا شاه 23 سال پس از کودتاي28 مرداد 1332 بدنبال سرکوب جنبش آزاديخواهي مردم ايران به رهبري دکتر مصدق و ملي کردن سلطنت نفت سلطنت مطلقه آميخته با فساد و تجاوز به آزادي و کشتار و شکنجه و زندان او به مخمصه افتاد؛ با ميلياردها دلار درآمد بادآورده ي نفت؛ به نتيجه اي جز افزايش نارضايتي مردم همراه با افزايش هرچه بيشتر فساد و ثروت اقليت حاکم و سلطه ي هرچه بيشتر اختناق پليسی رسيد.در اين وضع بود که به فاصله ی يک سال از 1354 تا 1355 در تدبيرانديشی براي خروج از بحران مشکلات اقتصادي و سياسي به تشکيل دو کميسيون نخست به رياست نخست وزير خود امير عباس هويدا و سپس به رياست معينيان رئيس دفتر خود فرمان داد تا به خيال خود با رسيدگي به ضايعات و اتلاف هاي مالي و فساد اداري و تخلفات در دستگاه هاي مسئول دولتي هم رضايت مردم را جلب کند و هم از فشار نارضايتي رو به افزايش حامي و پشتيبان سلطنت مطلقه ي خود در کاخ سفيد و کنگره ي آمريکا و انتقاد هاي گزنده ي رسانه هاي غربي خلاص شود.

با استفاده از اين موقعيت بود که راقم اين سطوردر فضائي گسترده از وحشت ساواک دو نامه ي سرگشاده به تاريخ اسفند ماه 1354 و ديماه 1355 حاصل 23 سال سلطنت مطلقه ي او را با همه ي ضايعات سياسي و اجتماعي و اقتصادي آن به نقد کشيدم. و در دومين نامه آنچه را که امروز من در عاقبت و سرانجام نظام ولايت فقيه مي بينم به وضوح در سرنوشت سلطنت او تصوير کردم. که با نقل چند جمله از آن نظر شما هموطنان پاسدار و بسيجي را که دفاع از پيکر محتضر آلوده ترين و بي اخلاقي ترين نظام سياسي تمامي تاريخ چند صد ساله ي اخير ايران را بر گردن گرفته ايد جلب مي کنم: « ... من با تمام هوش و حواس خود صداي ترک خوردن و شکاف برداشتن سقف هائي را که بر سر قدرت سياسي کشور گسترده شده است مي شنوم و در هنگامي که دستگاه هاي تبليغاتي دولت و مشاطه چي هاي گوناگون آن هم چنان بر چهره ي چروک خورده و بيمار و نزار نظام سياسي کشور سرخاب و سفيدابي غليظ از دروغ هاي رنگارنگ ميمالند و جارچي هاي رژيم در کوچه و پس کوچه هاي تاريک و بي فروغ زندگي پر از فقر و مسکنت اکثريت جامعه دائماً مردم را به خواب راحت و خاموشي سکوت دعوت مي کنند. به ياد مرد انقلاب اکتبر يعني لنين مي افتم که مي گويد: « نظامي که به حال زوال مي افتد و جامعه اي که از شدت فساد و استبداد بجان مي رسد به چنان حالتي مي فتد که دولت ديگر قدرت حکومت کردن ندارد و جامعه و مردم غير قابل حکومت مي شوند. ... »

اين هشدار به رژيم خودکامه ي پهلوي را قبل از نامه ي سرگشاده در 15 سال قبل از آن در سال 1340 مهندس بازرگان اولين رئيس دولت پس از انقلاب بهمن 1357 در دادگاه نظامي هنگام دفاع از خود به سرلشکر مزيني رئيس دادگاه(نقل به مضمون) گفت: «آقاي رئيس دادگاه ما آخرين کساني هستيم که مي خواستيم با اتکا به قانون دادخواهي خود را با دولت در ميان بگذاريم ؛ اما پس از ما ديگران براي دادخواهي خود راه هااي ديگري را انتخاب خواهند کرد.»

هموطنان پاسدار و بسيجي:

اما هشدار مرد هوشمند قانون مداري چون مهندس بازرگان به گوش پادشاهي مغروق در جهالت و خودکامگي و فساد و بي خبري از حال ملک و ملت و متکي به پشتيباني آمريکا فرو نرفت و طولي نکشيد که نسلي از جوانان طبق پيش بيني مهندس بازرگان براي رساندن صداي دادخواهي خود از بيداد و ستم رژيم خودکامه و نا اميد از حمايت قانون راه توسل به قهر مشروع مظلومان در برابر قهر مجهز و متکي به قانون! ظالمان را در پيش گرفتند؛ اما در تقابل دو نيروي نابرابر؛ قهر مهار گسيخته وآزاد از هرقانون به ازای ايثار جان و هستي خود در ميدان مبارزه و در زندان ها و در شکنجه گاه هاي نظام شاهنشاهي گامي غول آسا در نا مشروع کردن هرچه فزونتر سلطنت فاسد و وابسته به بيگانه برداشتند و خطي درخشان از چشم انداز انقلابي که در راه بود در افق تاريخ وطن خود ترسيم کردند. اما اين سرکوب خونين و تداوم اختناق پليسي دردي از بيماري مزمني که از خود کامگي و فساد و وابستگي و غرور و جهل شاه به جان نظام شاهنشاهي افتاده بود دوا نکرد و حتي هشدار راقم اين سطور در چهار سال قبل از انقلاب نيز حتي تأثيري در کاستن از سرعت زوال نظامي که در خط سير سرنوشت محتوم خود به سراشيبي سقوط افتاده بود نکرد. شاه و دستگاه سرکوب او اعم از ساواک و نيروهاي ضربتي نظام همگام با اوج نارضايتي هاي مردم و آغاز نافرماني هاي آشکار آنان همچنان به کار هميشگي خود که فشار و افزايش ترس و گسترش تبليغات دروغ در رسانه هاي رسمي نظير امروز نظام ولايت و هرچه بيشتر سرکوب وحشيانه و پخش اخبار و تفسيرهای دروغ نظير نظام امروز نظام ولايت خودکامه خودداری نمی کرد.

هموطنان پاسدار و بسيجي:

هرچه سقف رژيم شاهنشاهي بيشتر فرو مي ريخت شاه مستبد و بيمار همچون حيواني زخمي و درمانده بيشتر با تهديد و کشتار و دروغ بر روي مردمي که آزاد از وحشت و هراس ساواک بر سند بطلان سلطنت موروثي چندين صد ساله ي تاريخ ايران مهر تأييد زده بودند چنگ مي انداخت و حتي در آخرين ماه هاي پاياني قدرقدرتي توخالي خود با تشکيل دولت نظامي به نخست وزيري ارتشبد ازهاري ستوني از قدرت خود تعبيه کرد که نه متکي به پايه اي در زمين لرزان قدرت او بود و نه راهي به سقفي داشت که از هم فروپاشيده بود.

هموطنان پاسدار و بسيجي:

براي اينکه شما سيماي خود و اعمالي که اکنون به دست شما براي حفظ سقفي که از بيخ و بن و براي هميشه در چشم انداز آينده ي نظام جمهوري ايران شکسته شده است انجام مي گيرد در آئينه ي وقايع گذشته ي نزديک خود در نظام شاهنشاهي مشاهده کنيد شما را به مطالعه ي صفحه اي از سرمقاله ي شماره 15 نشريه ي زيراکسي جنبش که به قلم راقم اين سطور به تاريخ 11 آذرماه 1357نوشته شده دعوت مي کنم. شايد اطلاع داشته باشيد که دوماه پس از آن تاريخ که شاه از ايران خارج شده بود يعني در 22 بهمن1357 با طلوع انقلاب ديگر نه شاهي در بساط بود ن و نه حکومت نظامي و دولت نظامي او.

هموطنان پاسدار و بسيجي:

اما غرض از نشر اين نوشته دعوت شما به مطالعه ي آن اين است که با خواندن مطالب آن به اين نتيجه برسيدکه امروز شما همان ظلم و شقاوتي را در حمايت از نظامي که در اثر سي سال فساد و سرکوب و دروغ و شکنجه و زندان و غارت سقف قدرتش شکسته و عرابه ي ولايتش به سراشيبي سقوط افتاده است نسبت به خواهران و برادران بيدفاع هموطن خود اعمال مي کنيد که هموطنان نظامي و ساواکي و امنيتي نظام شاهنشاهي به برادران و خواهران هموطن ما مي کردند؛ اين نوشته را مطالعه کنيد و با تغيير اسامي و مناصب به شباهت کامل عمل خود با عاملان تجاوز و توحش همکاران گذشته ي خود برسيد و مخصوصاً به اين نکته در نقش هاي ايفا شده در دوزمان مختلف و در فاصله اي سي ساله و شباهت هاي آن ها توجه کنيد. که شما هموطنان پاسدار و بسيجي و آن ها هموطنان نظامي و ساواکي عملي جز ايفاي نقش عمله ي ظلم در دفاع از قدرت مخالفان آزادي و عدالت و پيشرفت و خوشبختي مردم وطن خود نداريد و آن هايي که اکنون قرباني توحش و بربريت شما و چوب و چماق و زندان و شکنجه و گلوله هاي شما هستند و آنهائي که ديروز قرباني توحش و بربريت همکاران آنروز شما بودند نيز هدفي جز آزادي و عدالت و حاکميت مردمي نداشتند. عمل شما با برادران و خواهران هموطن تان در ايران در رديف همان مزدوراني است که هم اکنون در خدمت پوتين و رمضان قديرُف در چچن و روسيه و ديکتاتور هاي چين در تبت و ترکستان شرقی با مردم بيدفاع مسلمان و بودائي هستند.

هموطنان پاسدار و بسيجي:

سقف ولايت مطلقه ي فقيه شکسته است؛ دين مداران فريبکار ئ دکانداران ورشکسته ي مذهبي سرنوشتي جز سرنوشت اسلاف تاجدار مستبد خود ندارند. پيوند چندين صد ساله ي دين و دولت در گام نخست در انقلاب بهمن 1357 بيا واژگون شدن دولت خودکامه گسسته شد و در گام دوم با کودتاي انتخاباتي خامنه اي-احمدي نژاد و هجوم وحشيانه و ددمنشانه به امواج اعتراضي مردم براي هميشه در زباله داني تاريخ مدفون خواهد شد.

نهم مرداد ماه 1388






هیچ نظری موجود نیست: