۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

در حاشیه‌ی مذاکرات خفت‌بار هسته‌ای

جشن تسليم هسته‌ای

دولت کودتا بعد از پنج سال جنجال و اتهام‌زنی به بزرگان نظام، ماجرای انرژی هسته‌ای ایران را تبدیل به مسخره‌بازاری کرده است که نهایت‌اش زیان پشت زيان برای ملت بوده است. رجزخوانی‌ها و طبل ميان تهی دولت کودتا تا کجا می‌تواند ادامه پیدا کند؟ پشت پرده و پیش روی معامله‌‌ی هسته‌ای ايران چیست؟ يادداشت زیر، درباره‌ی حواشی این تسلیم هسته‌ای است.


عاقبت ایران راضی شد که سوخت هسته‌ای را وارد کند ولی لقمه را دور سر خود بگرداند و ابتدا آن را تا حدّ معیّنی غنی کند و برای غنی‌کردن با درصد بیشتر آنرا به روسیه بفرستد سپس تکنسین‌های فرانسوی از مواد حاصل، میله‌های سوختی لازم را تولید و به ایران ارسال کنند. ایران به پیشنهاد مشابهی چهارسال پیش جواب رد داده بود. در این رابطه شش نکته به نظرم می‌رسد:

اوّل. تمام حرف ایران در طول دوران بحران هسته‌ای این بود که به موجب قراردادهای بین‌المللی و عضویّت در پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی، می‌تواند از تمام امتیازهای بهره‌وری از انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای - از جمله حقّ غنی‌سازی آن برای مصارف صلح‌آمیز- استفاده کند ولی با این قرارداد ایران عملاً از بخشی از حقوق مشروع خود چشم‌پوشیده است.

دوّم. باید پذیرفت که تمام نیش‌وکنایه‌های دولت جدید به خاتمی و روحانی درباره‌ی کوتاه‌آمدن و تعلیق در زمان آنان دود شد و به هوا رفت زیرا آنان قصد داشتند که با تعلیق، اعتمادسازی کنند تا به ایران اجازه داده شود که خود آنرا تا درصد لازم غنی کند و به خودکفایی دست یابند ولی قرارداد فعلی به معنای عقب‌نشینی از مواضع دولت اصلاحات است.

سوّم. تمام بحث ایران بر سر غنی‌سازی این بود که نمی‌خواست در واردات اورانیوم غنی‌شده به کشوری وابسته باشد حتّی روسیه و خود احتیاج خویش را برآورده کند که با این اوصاف آن احتیاج سر جای خود باقی است و ایران نیز بیش از پیش به روسیه وابسته شده است.

چهارم. داشتن دانش فنّی هم تا آن حدّ مورد نیاز برآورده نشده است و غنی کردن با این مقدار را بدون واردات سانتریفیوژهای آلوده و در مقیاس آزمایشگاهی هم می‌شد کسب کرد.

پنجم. ضررهای اقتصادی این مسئله چیست؟
۱. گرانترشدن هزینه‌ی واردات اورانیوم به دلیل چندمرحله‌ای شدن و گران بودن حمل و نقل اورانیوم‌ غنی‌شده ابتدا از ایران به روسیه و سپس واردات مجدّد آن.
۲. خسارت چندساله بر سر چانه‌زنی هسته‌ای و تحمّل انواع تحریمها و ...( این مصالحه را می‌شد خیلی زودتر از اینها انجام داد)
۳. نباید فراموش کرد که ایران بسته‌های تشویقی ریز و درشت بوش و اوباما را رد کرد تا تعلیق را نپذیرد ولی حالا هم بدتر از تعلیق را پذیرفته است و هم در قبال تهدید این کار را کرده و هیچ امتیاز و تشویقی نیز به دست نیاورده است؛ طرفهای مذاکره‌ی ایران هنوز قانع‌ نشده‌اند و دست از تهدید برنداشته‌اند؛ به قول معروف حاکمیّت ایران هم یک گونی پیاز را خورده و هم... تازه بن‌بست هسته‌ای هنوز خاتمه نیافته است. ما این تجربه( یعنی لجبازی دوسرباخت) را در پذیرفتن قطعنامه‌ی آتش‌بس و بسیاری از مسائل دیگر در این سه دهه داشته‌ایم.

ششم. از دید من دست‌کم سه دلیل برای پذیرش این قرارداد خفّت‌بار وجود دارد:
۱. ترس ایران از تحریمهای قطعی از جمله بنزین( یعنی همان چیزی که همیشه انکار می‌کرد).
۲. ضعف پایگاه داخلی و وجهه‌ی بین‌المللی حاکمیّت ایران پس از بیست و دو خرداد.
۳. ایران از ترس روشدن پایگاههای مخفی و برنامه‌های غیرمجاز احتمالی خود، این تسلیم صوری را پذیرفته تا با پایان دادن به بحران هسته‌ای و برگرداندن پرونده‌ی خود از شورای امنیّت، از کنکاش و جست‌وجوی بیشتر دیگران جلوگیری کند ولی امثال این گزارش نشان می‌دهد که فیصله یافتن قضیّه به این راحتی هم نیست.

وقایع اخیر پس از انتخابات که حاکمیّت ایران را مجبور کرد خلاف تمام شعارهای این سه دهه به مذاکره‌ی علنی مستقیم با امریکا بپردازد و از مواضع چندسال اخیر خود پیرامون بحران اتمی عقب بنشیند، این نکته را آشکار می‌کند که رویدادهای مرتبط با پرونده‌ی هسته‌ای و دیگر ماجراجویی‌های خارجی ایران نیز در آینده به عنوان یک مؤلّفه‌ی بسیار مهم بر فرایند دموکراسی‌خواهی ایران اثر خواهد گذاشت.

نقل از وبلاگ ايمايان


هیچ نظری موجود نیست: