۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

مقام امنيتی آلمان در مصاحبه با راديو فردا :

مقام امنيتی آلمان در مصاحبه با راديو فردا :
سال هاست که اطلاعاتی در باره فعاليت سازمان های اطلاعاتی ايران داريم . می دانيم گروه هائی مانند مجاهدين خلق ، حزب سوسياليست ايران و گروه های مشابه ، هدف جاسوسی بودند .
تکرار مکرر اطلاعيه وزارت اطلاعات :
ماموريت ما ايجاد هسته های تحت کنترل در درون اپوزيسيون خارج از کشور است .
فريدون گيلانی
gilani@f-gilani.com
www.f-gilani.com

پنجم مهر ماه 1388 برابر با 27 سپتامبر 2009 ، مصاحبه ای از , يک مقام وزارت اطلاعات حکومت اسلامی که اخير به اروپا پناهنده شده , روی سايت های اينترنتی قرار می گيرد با عنوان ,افشای شيوه های کار شبکه خارج کشوری وزارت اطلاعات ,
در چهار سال گذشته ، اين چندمين بار است که عين همين مزخرفات ، فقط با تغييرتاريخ در صدر آن، برای سايت ها فرستاده می شود . نخستين بار ، چهار سال پيش ، سازمان پارس با امضا و دادن شماره تلفن ارتباطی ، همين متن را به طور سراسری پخش کرده بود که می توانيد با مراجعه به آرشيو همين جريان و گوگل ، متن را پيدا کنيد . به فرض آن که حافظه تاريخی ما را دست کم گرفته باشند ، فرض را برآن می گذاريم که در اوج مبارزات قهرمانانه مردم ايران عليه ستمکاران و امپرياليست ها ، اين متن تازه منتشر شده است . به همين جهت هم بود که برای پيگيری ادامه موضوع ، من خود شخصا از هيئت تحريريه سايت جنبش درخواست کردم که لطفا با درج اين مطلب موافقت کنند که هم عقبه دارد و هم من با آن کاردارم .
همان طور که اين متن تکراری را در سايت ها خوانده ايد ، يا می توانيد در سايت www.jonbes-iran.com بخوانيد ، وزارت ورشکسته اطلاعات ، علاوه بر ابراز مکرر واقعيت هائی که حزب سوسياليست ايران و ساير سازمان ها و احزاب و سايت ها در طول سال های گذشته آن را به طور مستمر افشا کرده اند ، سعی می کند چنين به خوانده القا کند که , وزارت اطلاعات مطالبی را که برای ايجاد توازن ميان جناح های نظام لازم دارد به له يا عليه يکی از شخصيت های بلند پايه نظام ، يا جناج های آن ، از طريق هسته ها در خارج از کشور مطرح می کند , بسيار خوب . گيرم که چنين باشد . و گيرم که اطلاعاتی های ابله ، دوباره تيری را از کمان فرسوده خود به خارج از کشور انداخته باشند تا مردمی را که نمی دانند اين مطلب تکراری است و ماموران و هسته های وزارت اطلاعات در طول سال های پس از صدور اين ترس نامه ، هيچ غلطی نتوانسته اند بکنند ، بترسانند.
اين متن ، ظاهرا می کوشد با تغيير تاريخ انتشار خود ، موضوع فعاليت اين هسته ها را ، که متعاقبا به آن خواهم پرداخت ، مربوط کند به وقايع پس از 22 خرداد ماه 1388 و دعواهای درونی ميان جناح های رژيم که هر يک در وزارت اطلاعات واحد ويژه ی خود را دارند . اما بعد ، بنا به اطلاعات ظاهرا افشاگرانه خود متن ، و متعاقبا مصاحبه آقای مانفرد موک Manfred Muck معاون سرپرست سازمان ( حفاظت از قانون اساسی Verfassungsschutz ) , تحت عنوان , جاسوسی حکومت ايران در خارج برای شناسائی مخالفان , که ساعت 21:45 دقيقه روز پنجشنبه 15 اکتبر 2009 ( 23 مهر ماه 1388 ) در برنامه پانوراما ( Panorama ) ی شبکه تلويزيونی يک آلمان ARD پخش می شود ، معلوم می شود که نيروهای امنيتی حکومت اسلامی ديرگاهيست که در خارج فعالند و سعی می کنند با نفوذ در سازمان ها و احزاب ، ترساندن فعالان و اعضای آنان ، و ايجاد ترس در مردم برای نزديک شدن به اين سازمان ها و احزاب ، اپوزيسيون حکومت اسلامی در خارج از کشور را تضعيف کرده و حتی به زعم خود ، آن ها را حذف کنند .
در تکميل اين افشاگری مکرر و مصاحبه جديد مقام امنيتی آلمان ، که تقريبا همزمان( با حدا اکثر 17 روز فاصله ، ) صورت می پذيرد ، آقای مانفرد موک معاون امنيتی ايالت هامبورگ ، در مصاحبه ای که روز هفدهم اکتبر ( 25 مهر 1388 ) با راديو فردا انجام می دهد ، به صراحت می گويد که فعاليت های نفوذی و تخريبی عوامل وزارت اطلاعات در اپوزيسيون از 22 خرداد 1388 نبوده ، بلکه سال هاست که در آلمان سابقه دارد . متن اين مصاحبه نيز اکنون در همين سايت درج شده و به راديو فردا نيز می توانيد مراجعه کنيد .
آقای مانفرد موک در مصاحبه با راديو فردا که با گوينده ای به نام آقای محمد رضا کاظمی انجام می شود ، در پاسخ به پرسش او که در اين سال ها کدام سازمان ها و احزاب در تهديد و زير فشار نفوذی و تخريبی وزارت اطلاعات حکومت اسلامی قرار داشته اند ، بدون پرده پوشی می گويد حزب سوسياليست ايران و سازمان مجاهدين .
برگرديم به سابقه ای نزديک
 , اداره حفاظت از قانون اساسی , که بنا به متن فارسی , دويچه وله , ( صدای آلمان ، ) ,عنـوان يک دسـتگاه اطلاعاتی و امنيتی در آلمان است ، , و ايـن راديو از معاون آن بـه عنـوان , مقام امنيتی آلمانی , نام می برد ، در گزارش سال 1999 ستاد مرکزی خود که نشريه سالانه خود را دارد ، می نويسد وزارت اطلاعات حکومت اسلامی ايران در آلمان به تعداد زيادی کانون های فرهنگی ، سياسی ، و , فرهنگی سياسی , ايجاد کرده که اولا جلو جذب پناهجويان ايرانی به سازمان ها و احزاب ايرانی ( اپوزيسيون واقعی ) را بگيرد ، ثانيا آنان را در معرض هدايت برنامه ريزی شده خود قرار دهد .
در کنار ده ها کانون و انجمن و جريان موسوم به مدافع حقوق بشر و جوانان و دفاع از حقوق پناهندگی و از اين عناوين که هنوز و همچنان مشغول به انجام وظيفه اند ! ، در آن زمان فعال ترين جريان اطلاعاتی از اين دست که متاسفانه مورد غفلت سازمان ها و احزاب و شوراهای منطقه ای قرار گرفته بود ، , ارگانيزاسيون سراسری فرهنگی سياسی ايرانيان , بود که ماموری به نام جواد شکوهی ، معروف به کيومرث شکوهی ، شاخه های آن را در سراسر آلمان فعال کرده بود و برای شکار کردن پناهجويان ، تمام اردوگاه ها ( هايم ها ) ی پناهندگی را در سراسر آلمان از پاشـنه در کرده بـود و با وعـده ی گرفتن پاس پناهندگی ، آنان را به اين کانون جذب می کرد .
نکته جالب اين بود که بسياری از , چپ , های منفرد جذب اين ارگانيزاسيون شده بودند و شاخه های آن را در شهرهای آلمان اداره می کردند . حتی کار به جائی رسيده بود که تجمعی به نام , شورای هماهنگی ايرانيان هامبورگ, که آن زمان ترکيبی از چپ و راست بود و گويا بعدها به هويت چپ خود بازگشت ، جواد ( کيومرث ) شکوهی را در بدو فعاليت های او چنان در درون خود جا داده بود که به عنوان عضو هيئت اجرائی اين تشکل نيز انتخاب شده بود .
جواد شکوهی با سوء استفاده از همين پايگاه بود که ارگانيزاسيون سراسری فرهنگی سياسی ايرانيان را با سرعتی برق آسا و امکاناتی وسيع ، در سراسر آلمان برپا کرد .
بعدها ، اعضای همان , شورای هماهنگی ايرانيان هامبورگ , که در جريانی به نام , همايش ايرانيان , فعال بودند، پيش از جداشدن از آن , همايش , که هنوز هم در هامبورگ فعال است ، با هشت امضا اعلاميه ای صادر کرد که بنا به گفته يکی از سناتورهای ايالت هامبورگ ، جواد ( کيومرث ) شکوهی ، جاسوس حکومت اسلامی است . اما توهم ، در حالی که اين مامور شبکه ای گسترده را در سراسر آلمان سازماندهی کرده بود ، چندان بود که حزب کمونيست کارگری ايران اين اتهام را غير حقوقی و واهی تلقی کرد ، بدون آن که بعدها از خود انتقاد کند .
پس از مدتی ، شاخه کميته دفاع از جنبش ( نام سابق حزب سوسياليست ايران ) با دسترسی به اطلاعاتی از طريق فعالان قديمی ، با صدور دو اطلاعيه چهار صفحه ای و سه صفحه اي، به پشتيبانی از اطلاعيه شورای هماهنگی ايرانيان هامبورگ در آمد و ثابت کرد که جواد ( کيومرث ) شکوهی در حکومت گذشته نيز مامور بوده و از ايرانيان خواست هر جا او را ديدند تحويل پليس بدهند . اين مامور ، پس از خريدن يک فروشگاه و چند کيوسک ، مجبور شد بنا به دومين اطلاعيه کميته دفاع از جنبش ، بکلی از آلمان برود . در دومين اطلاعيه خانمی که از فعالان و زندانيان سابق سازمان اقليت و مقيم لايبزيک آلمان بود ، در جريان تظاهرات کانون نويسندگان ايران ( در تبعيد ) که در هانوفر برگزار شده بود ، در حضور رفيقی به نام ف. ف. به خود من گفته بود : , پدرم يک آدم عادی است که به ايران رفت و آمد دارد ، يعنی توريست است . اين بار در فرودگاه مهر آباد آقائی به او مراجعه کرد و گفت بسته ای دارد که از او می خواهد آن را با خود به هامبورگ ببرد . آن آقا ، هيچ نام و نشانی از گيرنده بسته به پدر من نداد و به او گفت خود آن آقا شما را پيدا می کند و بسته را از شما می گيرد . من و برادرم بيش از دو ساعت منتظر مانديم و کسی نيامد . پدرم هم هيچ رد و نشانه و تلفنی از آن که قرار بود بسته را بگيرد ، نداشت . بسته را با خود به خانه برديم . شب که شد ، بالاخره من شک کردم و به توافق رسيديم که بسته را باز کنيم . بسته به آن بزرگی ، پر از مجله های قديمی بود که لا به لای شان ، اوراق بازجوئی زندانيان سياسی را گذاشته بودند . ساعت ده شب بود که زنگ زدم به خانم ز. م. از اعضای شورای هماهنگی ايرانيان هامبورگ . ايشان گفتند الان که ديروقت است ، فردا صحبت می کنيم . آن وقت شب ، هيچ امکانی هم نداشتيم که از آن اوراق کپی بگيريم . ساعت يازده شب زنگ در به صدا در آمد. من خودم رفتم دم در . آقائی سلام کرد و گفت : من شکوهی هستم ، برای من از تهران بسته ای آورده ايد که نرسيدم بيايم فرودگاه آن را بگيرم . من و برادرم هم که بسته را به صورت عادی در آورده بوديم ، آن را برديم و تحويل آقای شکوهی داديم . ,
پس از آن بود که کميته دفاع از جنبش ( حزب سوسياليست ايران ) آن اعلاميه سه صفحه ای را داد . مدتی نگذشت که جواد ( کيومرث ) شکوهی غيبش زد .
ماه ها پيش از 22 خرداد 1388 شنيدم که شکوهی دوباره ، و پس از سال ها ، به هامبورگ برگشته و با شرکت تاجرانی که از ايران جنس وارد می کنند ، مشغول فعاليت شده است و با عواملی که ما آن ها را دقيقا می شناسيم و لابد دستگاه آقای مانفرد موک هم آن ها را می شناسد ، در ارتباط تنگاتنگ است .
 در گزارش سال 2006 امنيت آلمان ، آمده است که مرکز تروريستی حکومت اسلامی در هامبورگ و مسجد امام علی است . نام مسئولان اين مرکز تروريستی هم در آن گزارش ( کتاب سالانه ) ذکر شده است . جالب اين جاست که يک سال پس از انتشار اين گزارش ، تازه روزنامه معروف , هامبورگر آبند بلات , آن گزارش را در صفحات خود منتشر می کند ، حال آن که گزارش سالانه امنيت آلمان ، بلا فاصله پس از انتشار در اختيار مطبوعات قرار می گيرد. از اين گذشته ، متن بيدرنگ روی سايت اين سازمان هم درج می شود .
 دوم فوريه سال 1996 که مجيد يار محمد توسکی ( که برای نخستين بار نامش را دارم کامل می نويسم ) برای کشتن من آمده بود و چون نتوانسته بود مرا بکشد ، گير افتاده بود . نظام پليسی و امنيتی آلمان فقط يک بار اعلاميه ای محلی در شهرک هنف Hennef منتشر کرد که آيا کسی اتومبيلی با اين نشانی را در فلان خيابان و دم در فلان خانه در فلان ساعت ديده است ؟ همين . ديگر قضيه را به طور رسمی دنبال نکردند ، اما جالب اين جاست که در حدود يک سال خانه ای که فکر می کردم امن است در محاصره پليس بود و هر وقت می خواستم به ملاقاتی در شهری ديگر بروم ، دو اتومبيل ضد گلوله و پنج مامور ، به اضافه پليس منطقه ای ، از من حفاظت می کردند و در همان زمان ، خبرنگار همين برنامه پانوراما که از کانالی به نام NDR ( تلويزيون شمال آلمان ) تغذيه می شود ، آمد با من مصاحبه کرد ، اما آن مصاحبه پخش نشد . حتی نيم ساعت پيش از پخش برنامه ، مصاحبه کننده با من تماس گرفت و گفت برنامه نيم ساعت ديگر پخش می شود . وقتی برنامه شروع شد ، در عناوين مطالب نامی از مصاحبه من نبود . زنگ زدم به خود دکتر واگنر که آن زمان مسئول برنامه پانوراما بود . گفت مصاحبه شما پخش می شود . پانزده دقيقه بعد ؛ مصاحبه کننده به من زنگ زد که بنا به دلايل فنی ، مصاحبه شما پخش نمی شود . و هيچ وقت ، در هيچ هفته ای پخش نشد . خانه در محاصره بود ، من در محاصره حفاظت ! بودم . اما خبری درگزارش ها و رسانه های خبری نبود . همکاران آقای مانفرد موک بهتر از من می دانند که چرا موضوع را خفه کردند و همکار ايشان در کلن که خود را , دفروده , معرفی می کرد ، بهتر می داند که چرا سعی می کرده مرا قانع کند که کار کار مجاهدين بوده ، نه وزارت اطلاعات حکومت اسلامی .
 وزيراطلاعات دولت محمد خاتمی ، در آخرين ماه دومين دوره ی رياست جمهوری (! ) او ، در مصاحبه ای گفت که با واحدهای برون مرزی خود ، توانسته است در هفده کشور جهان بر چهل سازمان و حزب اپوزيسيون اثر بگذارد ، آن ها را ملايم کند ، يا بکلی از هم بپاشد . وزارت اطلاعات ، معمولا از کاری که کرده است حرف می زند، نه برنامه ای که در پيش دارد . بجز سازمان ها و احزاب و اپوزيسيون ، به يقين , دستگاه اطلاعاتی و امنيتی آلمان , هم ترجمه ی آلمانی اين گزارش را در اختيار داشته و نام آن هفده کشور و چهل سازمان و حزب را هم می دانسته است . درست در همين زمان بود که آقای م. م. مسئوول واحد حزب سوسياليست ايران در سوئيس با جمع کردن هجده امضا از پناهجويان ، پس از استعفای رسمی ، به حزب سوسياليست ايران می تازد ، اما حزب که ريشه و دلايل اصلی اين شورش را می دانسته ، هيچ واکنشی نسبت به آن از خود نشان نمی دهد . در همين زمان ، آقای خ. الف. مسئوول واحد حزب در شرق آلمان ، بدون آن که استعفا بدهد به ايران می رود ، منتها به افراد تحت مسئوول خود می گويد که به آمريکا رفته است و بعدها معلوم می شود که هم آقای م. م. در سوئيس با دستگاه اطلاعاتی و امنيتی سوئيس رابطه داشته ، هم آقای خ. الف. در شرق آلمان با دستگاه اطلاعاتی امنيتی آلمان . در واحد غرب حزب سوسياليست ايران هم اختلالاتی پيش می آيد ، بعضی نفوذی های اطلاعاتی در شاخه هامبورگ هم شناسائی می شوند، اما حزب سوسياليست ايران با هشياری ، آگاهی ، ترفندهای ضد اطلاعاتی و قدرت بازهم بيشتر در تشکيلات خارج کشور خود باقی می ماند و هسته های مخفی داخل کشور خود را که اساس حزب را تشکيل می دهند ، بدون داشتن تلويزيون ها و راديوهای گران قيمت بيست و چهار ساعته ، تقويت می کند و توسعه می دهد .

در باره افشای شيوه های کار شبکه خارج کشوری وزارت اطلاعات .
هيچ اطمينانی وجود ندارد که چند سال پيش هم که اين متن برای نخستين بار به وسيله سازمان پارس پخش شد ، , يک مقام وزارت اطلاعات , به اروپا پناهنده شده بوده و دانسته های سازمان ها و احزاب اپوزيسيون را به صورت اطلاعاتی طبقه بندی کرده و مثلا به زغم خود ، دست به افشاگری زده بوده باشد . اما اين يقين می تواند وجود داشته باشد که بنا به قرائن و شواهد ، متن مورد نظر که موضوع ماست ، مستقيما برای ايجاد رعب و وحشت در ميان ايرانيان خراج از کشور ، از قلب , معاونت های ده گانه , ی اين ,وزارت , در آمده . بنا براين ، هر وقت اطلاعاتی ها هوا را پس می بينند ، به وسيله آدم هائی که اجير کرده اند ، اين متن را دو باره برای اين و آن می فرستند.
همکاری با برخی از افراد و جذب بعضی ايرانی های شناور از طريق آنان ، و تزريق بعضی دانشجويان بورسيه و پرداختن به نيازها و مشکلات معدودی از ايرانی های خارج کشوری که بتوانند به موقع ؛ مثل همين کمدی جنبش سبز، وظايف خود را انجام بدهند ، نه تنها در جريان وقايع پس از 22 خرداد 1388 بلکه از سال ها پيش به وسيله سازمان ها و احزاب اپوزيسيون به تفصيل افشا شده و وزارت و اطلاعات ، يا آن , مقام فراری , خواسته اند نعل وارونه بزنند . تلفن زدن به رسانه ها ، مزاحمت های تلفنی خارج کشوری با تهديد و فحش های چارواداری ، دريافت پاداش ، محل بودجه اين پاداش ها ، خريدن آدم هائی که ما اسم و آدرس و نشانی کامل اغلب شان را می دانيم ، نه حرف تازه ای است ، نه افشاگری تکان دهنده ای که ما از آن غافل بوده باشيم . اگر وزارت اطلاعات ، يا آن , مقام فراری ! , ( که گويا چند سال است در حالت فراری باقی مانده ! ) از شنودهای تلفنی داخل کشور می گويند تا با خالی بندی اطلاعاتی و درشت نمائی از خود ، به ايجاد رعب و وحشت بپردازند ، ما شنودهای تلفنی ، اما کاملا اتفاقی خارج کشوری اين پديده را هم می دانيم . همان طور که شنود های دستگاه اطلاعاتی و امنيتی خود آلمان هم برای اپوزيسيون خبر و افشاگری تازه ای نيست .
نزديک شدن عناصر اطلاعاتی حکومت اسلامی به چهره های سرشناس اپوزيسيون ، تهديد آنان و حتی ترور بيش از 160 تن از آنان و ساير ترورهای ناموفق هم ، برای اپوزيسيون مقيم خارج کشور که با نيروهای خود در داخل کشور ارتباط تنگاتنگ دارند نيز ، موضوعی نيست که تازگی داشته باشد.

آن چه تازگی دارد ، دو مورد است :
1- وزارت اطلاعات حکومت اسلامی می خواهد سعی کند در نهايت درماندگی و مات شدن در گرد و خاک های آخر راه ، برنامه های خود برای ايجاد ترس و وحشت در داخل کشور را با اين گونه , افشاگری ها ! , به جامعه ی ايرانيان خارج از کشور هم که گرايش های مختلف ، اما سرنگونی طلب دارند ، منتقل کند ، که طبق معمول سوراخ دعا را گم کرده است .
2- همزمانی مصاحبه آقای مانفرد موک مقام امنيتی آلمان با انتشار مجدد اعلاميه غير رسمی وزارت اطلاعات با عنوان , افشای شيوه های کار شبکه خارج کشوری وزارت اطلاعات , ، تنها اين علامت سئوال را در مقابل ما می گذارد که آيا باز هم دو دستگاه امينتی به صورت هماهنگ به جان جامعه ايرانيان تبعيدی افتاده اند تا در آنان ايجاد وحشت کنند ؟
مقام امنيتی آلمان به ترفند ايجاد وحشت وزارت اطلاعات اين پسوند را هم در مصاحبه با پانوراما اضافه می کند که خانواده های فعالان اپوزيسيون خارج کشوری ، در داخل زير فشار قرار می گيرند.
آقای مانفرد موک با تکميل وحشت نامه ی وزارت اطلاعات ، با برنامه ريزی مشخص سعی می کند هدف وزارت اطلاعات در ترساندن ايرانی ها به نزديک شدن به سازمان ها و احزاب سياسی و فعاليت با آنان را تکميل کند . والا که او هم با توجه به اشاره مختصری که به سابقه امر شد ، هيچ حرف تازه ای نمی زند ، مگر آن که با نام بردن از حزب سوسياليست ايران و سازمان مجاهدين در مصاحبه با راديو فردا ، علنا سعی می کند به ايجاد ترسی که هدف وزارت اطلاعات است بخصوص با نام بردن از اين دو جريان فعال سياسی ، و در آن ميان حزب انقلابی سوسياليست ايران که تنها ره رهائی را جنگ مسلحانه توده ای می داند و رهنمود می دهد که قهر مادی را فقط بايد با قهر پاسخ داد، دامن بزند .
هر دو دستگاه ضد انسانی ی وزارت اطلاعات حکومت اسلامی و دستگاه اطلاعاتی وامنيتی آلمان را به اين واقعيت توجه می دهم که اتفاقا مشکل ما خود شما هستيد . اگر آسيب ببينيم و کشته شويم ، دست شما در کار است . و اما ، گرما ز سر بريده می ترسيديم / در محفل عاشقان نمی رقصيديم .
آقايان ! دوران اين بازی ها ديرسالی است که گذشته است .دادگاه های خلقی در آينده ای نه چندان دور، به اين ترفندها و تکرار احمقانه آن ها پاسخی در خور خواهند داد . باور کنيد که دير و زود دارد ، سوخت و سوز ندارد .
هفدهم اکتبر 2009

هیچ نظری موجود نیست: