کامیل جیفارد - تهیه و تنظیم فریبا بامداد
تصمیم گیری در این مورد که آیا مجموعه ای از داده ها می تواند حاکی از وقوع شکنجه باشد، تصمیمی دشوار است. برخی رفتارها را مردم به طور غریزی غیرقابل قبول می دانند. اما رفتارهای دیگری نیز هستند که چندان روشن نیستند و ممکن است به عوامل فرهنگی بستگی داشته باشند. مهم است که وقتی ادعایی مبنی بر اعمال شکنجه به مرجعی بین المللی تسلیم می کنید، به یاد داشته باشید که باید مواردی اراته دهید که در معنای حقوقی، و نه صرفا براساس باورهای شما نشانه ی شکنجه یا سوءرفتار باشد. این بخش به بررسی معنای این گفته و نیز پیامدهای آن برای کسی که قصد دارد ادعایی را تسلیم [مراجع] کند می پردازد.
از نگاه حقوق بین الملل، معنای شکنجه چیست؟
شکنجه بر اساس ماده (١) کنوانسیون منع شکنجه ی سازمان ملل متحد (١٩٨٤) چنین تعریف شده است: هر عملی که به واسطه ی آن و تعمدا درد و رنجی شدید، خواه جسمی یا روحی، بر فرد اعمال شود، آن هم برای اهدافی چون کسب اطلاعات یا اعتراف گیری از او یا از یک شخص ثالث، یا با هدف تنبیه او به دلیل انجام عملی که او یا شخص ثالثی مرتکب شده، یا مظمون به ارتکاب آن است، یا با هدف ارعاب و واداشتن او یا شخص ثالث (به انجام کاری)، و بنابر دلایل تبعیض آمیز از هر نوع [شکنجه محسوب می شود]، به ویژه هنگامی که چنین درد و رنجی از سوی یک مقام یا فرد دیگری برخوردار از سمتی رسمی یا به تحریک یا رضایت یا قبول وی اعمال شده باشد. شکنجه شامل درد و رنجی که صرفا منبعث از احکام قانونی یا ذاتی این احکام و یا بخشی از آن ها باشد، نیست.
از این تعریف می توان سه عنصر اساسی را که سازنده ی شکنجه اند استخراج کرد:
• تحمیل درد یا رنج شدید روحی یا بدنی
• بار رضایت یا قبول مقامات دولتی
• برای مقاصد خاص نظیر کسب اطلاعات، تنبیه یا ارعاب
کلمه ی شکنجه داری بار شدید احساسی است، اما نباید آن را سرسری به کار برد. همان طور که در تعریف فوق می بینید شکنجه بنابر درجه ی درد و رنجی که در خود دارد از دیگر اشکال سوء رفتار متمایز می شود. بنابراین، اهمیت دارد که این واژه را در مورد رفتارهایی که بسیار عینی و جدی اند، به کار برد. رفتار ظالمانه و رفتار و تنبیه غیرانسانی و تحقیرآمیز اصطلاحی حقوقی اند که به سوء رفتار اطلاق می شوند و درجات متفاوتی از درد و رنج را که از شکنجه کمتر است موجب می گردند. اشکال سوء رفتار، که مصداق شکنجه نیستند، بنابه هدفی خاص اعمال نمی شوند، بلکه فرد، عمداً در شرایطی قرار داده می شود که به سوءرفتارمنتج می شود. از این رو عوامل اصلی ای را که به سوءرفتار، نه شکنجه، می انجامد می توان این چنین خلاصه کرد:
• قرار دادن تعمدی در برابر درد و رنج روحی و جسمی
• با رضایت و با قبول مقامات دولتی
برای آن که نهادهای بین المللی بتوانند میان اشکال متفاوت سوءرفتار تمایز قائل شوند و میزان درد و رنج این رفتارها را ارزیابی کنند، باید قادر باشند هر زمان که می خواهند شرایط خاص هر مورد و ویژگی های رفتاری هر قربانی خاص را مورد بررسی قرار دهند. این امر تعیین مرزهای دقیق میان اشکال متفاوت سوءرفتار را دشوار می سازد، زیرا این شرایط و ویژگی ها متغیرند، اما در عین حال سبب می شود تا قانون انعطاف پذیرتر شود، زیرا به قانون امکان می دهد تا با شرایط مختلف هماهنگ شود. نکته ی مهمی که باید به خاطر سپرد این است که تمامی اشکال سوءرفتار بر اساس قانون بین الملل منع شده اند؛ بدان معنا که دولت حتی در مورد رفتاری که (به لحاظ حقوقی) آن قدر خشن نیست که شکنجه تلقی شود، هم چنان مسئول اعمال سوءرفتار تلقی خواهد شد.
این امر در عمل به چه معنا است؟
حقوق بین الملل دو رهنمود اصلی تعیین کرده است که بر این اساس می توان تعیین کرد که آیا مجموعه ای از داده ها به معنای اعمال شکنجه است یا خیر.
• داده ها باید موید عناصر اصلی موجود در تعریف شکنجه باشند.
• شکنجه به دلیل شدت درد و رنجی ک در بردارد و نیز نیاز به یک عنصر هدف مند از دیگر اشکال سوءرفتار متمایزی می شود.
عناصر اصلی
از چکیده ی مواد کنوانسیون منع شکنجه ی سازمان ملل متحد که در صفحات قبل بدان اشاره شد، چنین در می یابیم که تعریف حقوقی شکنجه ماهیتا تعریفی کاملا انتزاعی است. این تعریف به شکله ای خاص سوءرفتار اشاره نمی کند و نیز فهرستی از تکنیک های ممنوع ارائه نمی دهد. برعکس به عناصر اصلی ای اشاره می کند که برای شکنجه دانستن یک مورد در معنای حقوقی لازم است. عناصر ضروری برای تعیین سوءرفتار (و نه شکنجه) نیز به همین ترتیب عناصری انتزاعی اند. این عناصر را می توان در شکل زیر مطرح کرد:
• چه روی داده است؟ درد یا رنج شدید بدنی یا روحی تعمدا اعمال شده است (شکنجه)، یا این که درد یا رنج روانی یا بدنی قابل توجهی اعمال شده است (سوءرفتاری به جز شکنجه).
• چه کسی مرتکب شده است؟ مقامات دولتی خود این رنج را وارد کرده اند، یا از آن مطلع بودند یا باید مطلع می بودند، اما برای جلوگیری از آن کاری انجام نداده اند.
• چرا اعمال شده است؟این رنج به منظور دستیابی به هدفی خاص نظیر کسب اطلاعات، تنبیه یا ارعاب(نفس شکنجه کردن) انجام شده است.
تفسیر این که این عناصر دقیقا از چه وجوهی تشکیل شده اند، برعهده ی نهادهای ناظر بین المللی است. این نهادها مسئول تفسیر تعریف شکنجه و دیگر اشکال سوءرفتارند و باید به هنگام بررسی هر مورد، از معیارهای یکسانی استفاده کنند. بدان معنا که شما در مقام فرد یا یک سازمان غیردولتی نباید در این مورد تصمیم بگیرید که آیا سوءرفتار انجام شده شکنجه است یا خیر، بلکه با ارائه ی اطلاعاتی که موید عناصر اصلی است، مدارکی را به نهادهای بین المللی ارائه می دهید و تصمیم گیری را به آن ها واگذار می کنید.
میزان درد و رنج
شکنجه به دلیل شدت درد و رنجی که به همراه داد از اشکال دیگر و خفیف تر سوءرفتار متمایز می شود. و این امر شاید دشوارترین جنبه ی شکنجه به لحاظ ارزیابی باشد. دو عنصر اصلی دیگر تا حد زیادی از نظر عینی قابل اثبات اند- معمولا به لحاظ عینی می توان تعیین کرد که آیا مرتکب شکنجه ارتباطی با دولت دارد، یا این که شکنجه با چه هدف خاصی اعمال شده است. اما در مورد ماهیت و میزان درد و رنجی که فرد متحمل شده است، قضیه کاملا فرق می کند. این موارد معمولا به ویژگی های شخصیتی قربانی بستگی دارد- برای نمونه، به جنسیت، سن، مذهب، باورهای فرهنگی یا سلامت. در موارد دیگر، برخی ازاشکال سوءرفتار یا برخی از جنبه های بازداشت فی نفسه شکنجه تلقی نمی شوند، اما شاید در ترکیب با یکدیگر شکنجه محسوب شوند. برخی از انواع سوءرفتار به طور عینی در رده ی شکنجه قرار می گیرند- برای مثال شوک الکتریکی به اندام تناسلی یا کشیدن ناخن ها. اما شکنجه به این نمونه های آشنا محدود نمی شود- و طبیعتا اشکال دیگری از درد و رنج، اعم از روحی یا بدنی، را شامل می شود. از این رو حائز اهمیت است که اشکال روانی سوءرفتار را از یاد نبریم- اشکالی که غالبا عواقب بسیار طولانی مدتی برای قربانی دارد، چرا که جراحات بدنی او شاید بهبود یابند، اما هم چنان به دلیل ارعاب شدید روانی، رنجور باشد. اشکالی از سوءرفتار که به تنهایی یا با ترکیب با دیگر اشکال رفتاری به شکنجه می انجامد، عبارتند از:
• فالاکا یا فالانگا: ضربه وارد کردن بر کف پا
• آویختن فلسطینی: معلق نگهداشتن از بازوها در حالی که بازوها از پشت بسته اند.
• اشکال شدید ضرب و شتم
• شوک الکتریکی
• اعدام های نمایشی
• زنده به گور کردن
• قطع عضوهای نمایشی
با این حال "وضعیت های مبهم" بسیاری وجود دارند که به صراحت شکنجه تلقی نمی شوند، یا در مورد آن ها اختلاف نظر وجود دارد، اما در عین حال توجه بسیار زیاد جامعه بین المللی را به خود جلب کرده اند. نمونه هایی چون:
• مجازات های بدنی ایی که به منزله ی کیفری قضایی اجرا می شود
• برخی از اشکال اعدام و پدیده ی بند محکومان به مرگ
• حبس انفرادی
• برخی جنبه های مربوطبه شرایط نامساعد زندان به ویژه اگر این جنبه ها به صورت یک مجموع عمل کنند
• ناپدید شدن ها، که شامل تاثیر آن بر بستگان نزدیک فرد ناپدید شده می شود
• رفتاری که با یک کودک می شود که شاید اگر بر یک بزرگسال روا داشته شود، شکنجه تلقی نشود
عامل به ویژه مهمی که ممکن است در ارزیابی شدت درجه ی درد و رنج تاثیر گذارد، فرهنگ است. مهم است که از فرهنگ های متفاوت با اطلاع باشیم و این که در واقع افراد با ویژگی های خاص فرهنگی تلقی های متفاوتی از شکنجه دارند. این گفته می تواند از دو جنبه معنا داشته باشد- از یک سو، می تواند به این معنا باشد که رفتاری که از دید یک فرهنگ یا یک قربانی شکنجه محسوب می شود، ممکن است از دید نهادهای بین المللی شکنجه نباشد. از سوی دیگر، می تواند به این معنا باشد که رفتاری که جامعه ی بین المللی پیوسته آن را شکنجه می داند، ممکن است از دید فرد در معرض این رفتار، شکنجه محسوب نشود. برای مثال، شاید در کشوری ضرب وشتم و حتی ضرب شتم بسیار شدید شکنجه تلقی نشود و روشی معمول محسوب شود، در حالی که [در همان کشور] پاره کردن لباس (و نه بیشتر) در مورد یک زن ممکن است شکنجه تلقی شود. حتی ممکن است رفتاری که در سطح بین المللی غیرقانونی تلقی می شود، درسطح ملی قانونی باشد. در چنین مواردی نباید از ارسال گزارش [در مورد شکنجه] منصرف شد؛ به این دلیل که راهنمایی نهادهای بین المللی، حقوق بین الملل است. هموره باید به یاد داشت که حتی اگر عملی شکنجه تلقی نشود، ممکن است هم چنان شکل دیگری از سوءرفتار منع شده دانسته شود. برای حصول اطمینان از این نکته که به هنگام ارائه ی اظهاراتی مبنی بر اعمال شکنجه گوناگونی فرهنگی لحاظ شده است باید به امور زیر توجه کرد:
• در اظهارات و گزارش ها به تبیین اهمیت نگرش های فرهنگی در مورد شیوه های معینی از یک رفتار پرداخت چرا که این نکته می تواند بر ارزیابی نهادهای بین المللی در مورد درجه ی درد و رنج تاثیر گذارد.
• اطمینان حاصل کنید که هیچ یک از جزئیات رفتاری را که بر فرد اعمال شده است از قلم نیندازید، زیرا وقایعی که ممکن است مهم تلقی نشوند در واقع می توانند به ادعاهای مربوط به شکنجه بسیار ربط داشته باشند.
• به یاد داشته باشید که قربانیان نیز ممکن است جزییاتی را که فکر می کنند کم اهمیت است از قلم بیندازند، و این که باید آن ها را تشویق کرد تا در مورد آن چه بر آن ها رفته است همه چیز را تمام و کمال بگویند. (بخش دوم، فصل 4 رهنمودهایی ارائه می دهد مبنی بر این که چه نوع اطلاعاتی بسیار مربوط و به جا است.)
نتیجه گیری: شکنجه چیست؟
تمامی این مبحث به این مسئله می پردازد که چگونه می توان اطمینان حاصل کرد که موارد به دست آمده به معنای اعمال شکنجه است یا سوءرفتار؟ پاسخ کاملا ساده است- نمی توان مطمئن بود، اما نیازی هم به حصول اطمینان نیست.
• وظیفه ی شما در مقام یک فرد یا یک سازمان غیردولتی که ادعاها و اظهاراتی در مورد شکنجه ارائه می دهد، تضمین این نکته است که اطلاعات تان موید سه عنصر اصلی(یا دو عنصر، در صورت ادعای اعمال سوءرفتار) باشد، عناصری که سازنده ی تعریف حقوقی شکنجه است.
• تعیین دقیق اعمالی که شکنجه یا سوءرفتار محسوب می شوند و اعمالی که این عناوین را شامل نمی شوند، به عهده سازمان های بین المللی است.
تفسیر عناصر تشکیل دهنده ی شکنجه، پیوسته در حال تغییر و تحول است. و این امر ممکن است به نظرموجب پیچیده شدن مسائل شود، اما در واقع به نهادهای بین المللی امکان می دهد تا هنگام ارزیابی اشکالی از سوءرفتار که تا پیش از این شکنجه محسوب نمی شدند، روشن بین تر باشند. برای کسی که درصدد است تا ادعاهایی در مورد اعمال شکنجه ارائه دهد، قطعیت در مورد این که آیا عملی شکنجه است یا نه ضرورت ندارد، البته نه به این معنا که ما فاقد یک معیار حداقل هستیم. به یاد داشته باشید که وظیفه ی شما تعیین عناصر اصلی است.
شما باید نشان دهید که:
• درد یا رنج شدید جسمانی یا روانی از روی عمد اعمال شده است (شکنجه) یا این که [فردی] از روی قصد درمعرض درد یا رنج قابل ملاحظه ی روانی یا جسمی قرار گرفته است (سوءرفتاری به جز شکنجه).
• مقامات دولتی یا خود این درد و رنج را وارد کردند، یا از آن با خبر بودند یا باید با خبر می بودند، اما تلاشی برای ممانعت از آن انجام ندادند.
• در مورد شکنجه (گرچه در مورد اشکال دیگر سوءرفتار ضرورت ندارد)، درد و رنج به منظور دستیابی به هدفی خاص،نظیر کسب اطلاعا، تنبیه یا ارعاب، تحمیل می شود.
عاملان شکنجه چه کسانی هستند؟
همان طور که در بخش "شکنجه چیست" بر آن تاکید شده، رفتار مورد نظر [شکنجه یا سوءرفتار] قاعدتا یا از سوی مقامات دولتی، یا با رضایت آن ها و یا از سوی نماینده ی آن ها اعملا می شود. بدان معنا که هر مقام دولتی بالقوه در شکنجه یا سوءرفتار دخالت داشته است. اما با توجه به اهدف مشترک شکنجه که از کسب اطلاعات طی بازجویی یا در مراحل بالاتر مرعوب کردن کل جمعیت در برابر شورش یا اغتشاش را شامل می شود، جای تعجبی ندارد که عاملان چنین رفتارهایی مامورانی باشند که در روند بازجویی کیفری دخالت دارند و نیز کسانی که مسئول حفظ امنیت کشورند. به این ترتیب غالبا افرادی که در شکنجه یا دیگر اشکال سوءرفتار دخالت دارند عبارتند از:
• پلیس
• ژاندارمری (در کشورهایی که چنین نهادی وجود دارد)
• ارتش
• نیروهای شبه نظامی که در ارتباط با مقامات رسمی عمل می کنند
• نیروهای ضدچریکی تحت نظارت دولت
اما هم چنین این گروه می تواند شامل افراد زیر باشد:
• ماموران زندان
• جوخه های مرگ (شکنجه و در پی آن ناپدید شدن و قتل)
• هر مامور دولتی
• مقامات بهداشتی- پزشکان، روان پزشکان و پرستاران که می توانند یا عملا در اعمال شکنجه مشارکت داشته باشند (دخالت مستقیم به این صورت که ممکن است گواهی دهند که فردی برای بازجویی آماده است.) یا با چشم پوشی (گزارش های پزشکی دروغین یا عدم ارائه ی درمان لازم) [به طور غیرمستقیم عمل کنند.]
• هم بندی هایی که یا با موافقت یا به دستور مقامات رسمی عمل می کنند. به علاوه، شکنجه ممکن است در درگیری های مسلحانه اتفاق بیفتد، به ویژه در درگیری های داخلی که درآن نیروها مقابل صاحبان قدرت می ایستند و بخش هایی از کشور را تحت کنترل خود قرار می دهند. در چنین شرایطی، شاید
شکنجه و اشکال دیگر سوءرفتار ازطریق این گروه ها اعمال شود:
• نیروهای اپوزیسیون
• مردم کشور
قربانیان چه کسانی هستند؟
هر کس می تواند قربانی شکنجه باشد- مرد، زن، پیر، جوان، مذهبی، غیرمذهبی، روشنفکر یا کشاورز اغلب، اعضای گروه های خاص مذهبی، سیاسی یا قومی و یا اقلیت ها در معرض شکنجه اند. اما با این حال هیچ کس از شکنجه ایمن نیست.
در میان افرادی که اظهارات و اعادهایی مبنی بر اعمال شکنجه گزارش می دهند، معمولا این گرایش وجود دارد که مشخصا بر اطلاعات مربوط به "زندانیان سیاسی" تمرکز کنند، منظور افرادی است که وارد عرصه ی سیاست می شوند و معمولا با صاحبان قدرت در تعارض هستند. با این حال مجرمان عادی به ویژه متهمان به جرایم سنگین، قربانیان اصلی شکنجه اند و این شاید به دلیل کسب اطلاعات یا گرفتن اعتراف و یا صرفا به منظور ارعاب و اخاذی انجام می شود. زمانی که هدف پراکندن بذر ترس و وحشت در میان مردم است، همه به طور مساوی در معرض خطر شکنجه قرار دارند. نباید چنین برداشت شود که صرفا "زندانیان سیاسی" در معرض خطرند، و بر این اساس آن ها را از سایر قربانیان که به مراتب بیشتر در معرض خطر شکنجه اند، متمایز کرد.
هویت قربانی اهمیت دارد،زیرا:
• گروهای خاصی نظیر کودکان، زنان، سالخوردگان و مذهبیون ممکن است نسبت به اثرات سوءرفتار آسیب پذیرتر باشند و میزان درد و رنج به حدی است که آن رفتار را آسان تر می توان شکنجه تلقی کرد.
• بر این اساس می توان الگوهای سوءرفتار را تعیین کرد، الگویی که گروه خاصی از قربانیان در معرض آن قرار می گیرند.
• می توان به دیگر مراجع بین المللی که برای گروه های خاص در نظر گرفته شده، توسل کرد- نظیر گزارشگر ویژه در مورد خشونت علیه زنان.
نمونه های خاصی که هویت قربانی می تواند دارای اهمیتی ویژه باشد عبارتند از:
• کودکان: کودکان گروه آسیب پذیر خاصی شناخته شده اند. به ویژه، باید تاکید کرد که شاید آثار نوع معینی از سوءرفتار بر یک کودک با آثار همین رفتار بر یک بزرگسال متفاوت باشد. باید اشاره کرد که یکی از اشکال سوءرفتار که می تواند اثرات دامنه داری بر کودک داشته باشد، مشاهده ی شکنجه ی والدین یا اقوام نزدیک است. هم چنین تهدید یا واداشتن والدین به مشاهده ی شکنجه ی فرزندشان غیر ممکن است اثرات روانی شدید بر والدین بگذارد.
• شکنجه ی خاص مربوط به جنسیت، تجاوز به منزله ی یکی از روش های شکنجه خاص قربانیان زن نیست، بلکه شیوه ای مشترک برای هر دو جنس است؛ زیرا از این طریق می توان احساس ضعف و انقیاد را در قربانی یا در یک جامعه ایجاد کرد. هم چنین بنابه دلایل بسیار، تجاوز به مردان ممکن است گزارش نشود، که از میان این دلایل می توان به بی توجهی مصاحبه گر اشاره کرد.
نمونه های دیگری که جنسیت قربانی می تواند حائز اهمیت باشد، عبارتند از زنان باردار که به طور خاص آسیب پذیرند و نیز زنانی که در سن بچه دار شدن هستند و احتمال دارد که تاثیر وخیم تر تجاوز بر آن ها، بارداری باشد.
• مذهبیون: نمونه هایی وجود دارد که به دلیل شخصیت مذهبی قربانی، سوءرفتار ممکن است شکنجه یا رفتار غیرانسانی تقلی شود، برای مثال متدینین معمولا در معرض متلک های مذهبی قرار می گیرند؛ یا می توان به کشیدن ریش یک کشیش اٌرتدکس اشاره کرد.
• سوءرفتاری که آماج آن حرفه ی فرد است: در یک مورد، یک نوازنده ی پیانو مورد شکنجه ی روانی قرار گرفت، به این ترتیب که به طور نمایشی شرایط قطع انگشتان او را ایجاد کردند.
معمولا شکنجه در چه مکان هایی روی می دهد؟
شکنجه در هر جایی ممکن است انجام شود، به ویژه درکشورهایی که جو خشونت به طور گسترده حاکم است. مکان هایی که خطر شکنجه در آن ها زیاد است، مکان هایی است که بازجویی در آن ها انجام می شود، نظیر اداره ی پلیس و ژاندرمری و هر بازداشتگاه دیگری، و به ویژه به هنگام بازداشت پیش از محاکمه. هر چند که اکثریت این مکان ها، بازداشت گاه های رسمی اند و برای کسانی که بومی آن منطقه اند، مکان هایی آشنا هستند، اما بازداشت گاه های ناشناخته ی دیگری نیز وجود دارند که طیف گسترده ای را در برمی گیرند: ازتاسیساتی که معمولا برای چنین مقاصدی استفاه می شوند (برای مثال کارخانه ای مترکه یا ساختمان های دولتی) گرفته تا مکان هایی که معمولا برای منظوری خاص از آن ها استفاده می شود، چرا که این مکان ها برای چنین وضعیتی مناسب اند (برای مثال استفاده از ساختمان یک مدرسه به منزله ی محلی برای نگهداری افراد، یا حتی یک فضای باز)
از یاد نبرید که شکنجه محدود به مکان های بازداشت نمی شود و ممکن است در خانه ی قربانی یا به هنگام جابه جایی وی به یک بازداشت گاه رسمی انجام شود.
معمولا شکنجه در چه زمان هایی روی می دهد؟
به جایی تمرکز بیش از حد بر روی مکان های شکنجه، شاید مفیدتر باشد به مرحله ی دستگیری و بازداشت توجه کنید، مرحله ای که بازداشت شدگان بیش از هرزمان دیگری در معرض خطر شکنجه قرار دارند.
• بیشترین زمان خطر شکنجه یا دیگر شکل های سوءرفتار، در نخستین مرحله ی بازداشت و دستگیری روی می دهد، یعنی پیش از زمانی که آنان امکان دسترسی به وکیل یا دادگاه را داشته باشند. این خطر، صرف نظر از محل بازداشت گاه مظنون، تا زمانی که بازجویی ها ادامه دارد، وجود خواهد داشت.
• بازداشت به صورت ممنوع الملاقات (به این معنا که فرد را بدون اعلام رسمی یا بدون امکان دسترسی به کسی، اعم از خانواده یا وکیل، بازداشت کنند) در این شرایط خطر اعمال شکنجه زیاد است، زیرا هیچ گونه نظارت خارجی بر روند بازجویی وجود ندارد. گاهی اوقات نیروهای امنیتی فقط زمانی نام فرد را در فهرست بازداشتی ها ثبت می کنند که مراحل اولیه ی بازجویی به اتمام رسیده باشد.
• شکنجه معمولا در زندان های معمولی و برای محکومان چندان رایج نیست، زیرا مراحل بازجویی سپری شده است، اما باید یادآوری شد که بسیاری از زندان ها علاوه بر نگهداری زندانیان محکوم، زندانیان در انتظار محاکمه را نیز نگهداری می کنند. نباید خطری که زندانیان در انتظار محاکمه را تهدید می کند نادیده گرفت، به ویژه اگر خود نیروهای امنیتی اداره ی زندان را برعهده داشته باشند یا آن که در اداره ی زندان مشارکت تنگاتنگی داشته باشند. خطر شکنجه شدن در مورد زندانیان در انتظار محاکمه ضرورتا و فقط در درون خود نهاد زندان نیست بلکه این امکان وجود دارد که مجددا به دست بازجویان سپرده شوند.
• چه در مرحله ی اولیه ی بازداشت و چه پس از انتقال به زندان، باید به یاد داشت که شرایط حبس خود ممکن است با رفتاری غیرانسانی یا تحقیرآمیز مترادف باشد و از همین رو نیز باید مدارک و مستندات مربوط به آن گردآوری شود.
• شکنجه ممکن است پس از آدم ربایی رخ دهد. در آدم ربایی موقت، قربانی پس از چند ساعت یا چند روز آزاد می شود. در یک مورد ناپدید شدن، مدرک نشان داد که قربانی از سوی مقامات یا با رضایت آن ها دستگیر شده است، با این که جسدش پیدا شود. آدم ربایی در هر دو شکل فوق ممکن است با شکنجه همراه شود و معمولا از آدم ربایی [در هر دو شکل] به منظور ایجاد رعب و وحشت در مردم استفاده می شود. هر چند ناپدید شدن معمولا با نقض حقوق همراه است و نه با شکنجه (برای مثال، حق زندگی، حق آزادی و امنیت فردی)، اما با این حال هر مدرکی که دال بر اعمال شکنجه به هنگام ناپدید شدن باشد، باید ثبت شود. ناپدید شدن نیز باید مترادف شکنجه تلقی شود، خواه برای خود قربانی، خواه برای خویشاوندان وی.
در چه موقعیت هایی می توان اظهارات و ادعاهای مربوط به اعمال شکنجه را دریافت کرد؟
اظهارات مربوط به اعمال شکنجه یا دیگر شکل های سوءرفتار را می توان در طیف گسترده ای از موقعیت ها و مکان ها دریافت کرد. به طور کلی بعید است که بتوان این اظهارات را در محل شکنجه کسب کرد؛ بلکه در محل دیگری که قربانی شکنجه آزادانه بتواند سخن بگوید، این امکان مهیا می شود. این اظهارات ممکن است به هنگام انتقال به زندان (در صورتی که در بازداشتگاه پلیس مورد شکنجه قرار گرفته باشد)، در دادگه یا پس از آزادی و بازگشت به جامعه یا حتی پس از ترک کشور ثبت شود. موقعیت هایی کلی که در آن ها می توان ادعاهای مربوط به شکنجه را دریافت کرد عبارتند از:
• شرایط ناآرامی های سیاسی یا خشونت های فراگیر
• مناطق جنگی
موقعیت های خاصی که در آن ها می توان ادعاهای مربوط به شکنجه را دریافت کرد عبارت است از:
• بازدید از بازداشتگاه ها
• مکان های پزشکی
• اردوگاه ها و مراکز نگهداری پناهجویان یا آوارگان داخلی هر کشور
اکثر این موقعیت ها به خودی خود گویای مطلب اند. با این حال، گاهی اطلاعات ممکن است از مکان هایی غیرمعمولی به دست آید که حتی نمی توان تصورش را کرد، و می تواند بسیار مفید و راهگشا باشد. همین حقیقت ویژه ی اطلاعات است که ممکن است مستنداتی را در مورد یک ادعا ارائه دهد، یا این مستندات را تقویت کند، ادعایی که یا شفاها در یک مصاحبه یا در جای دیگری بیان شده است. مکان های ممکنی که می توان به آن ها مراجعه کرد یا افرادی که می توان با آن ها گفت و گو کرد عبارتند از:
• اوراق تحقیق دادسراها
• کیفرخواست ها
• گزارش های پزشکی
• دفاتر ثبت پذیرش یا آزادی در پایگاه های پلیس یا زندان (ناهماهنگی ها و جاهای خالی در چنین گزارش هایی اغلب نشانه ی یک عمل غیرعادی است)
• دفاتر حضور و غیاب در محیط آموزش (این کار می تواند در تایید این ادعا یاری رساند که فرد برای یک مدت معین نتوانسته است به دلیل جراحات ناشی از شکنجه در سر کار یا در کلاس درس حاضر شود.)
• روزنامه های محلی یا گزارش های خبری
• انجمن های محلی نظیر گروه های جوانان
• پرسنل مذهبی
• بازداشت شدگان دیگر
اظهارات و ادعاهای مربوط به شکنجه که در موقعیت های عادی به دست می آید، نیاز چندانی به شرح و تفصیل ندارد. با این حال در برخی از موقعیت ها لازم است که به برخی عوامل خاص توجه کرد.
• مناطق جنگی: باید توجه کنید که خشونت در چنین مناطقی از سوی هر دو جناح اعمال می شود، خواه دولتی و خواه غیردولتی، و از این رو مهم است که گزارش دقیقی از عوامل ادعاهایی شکنجه در هر مورد، یا گزارشی دقیق در مورد ویژگی هایی که می توانند به شناسایی آن ها کمک کند، ثبت شود. هم چنین به یاد داشته باشید که ترس و وحشت، عامل مهمی است، زیرا غیرنظامیان اغلب از سوی هر دو جناح در معرض ایذا و شکنجه اند تا مانع از کمک آن ها به جناح مخالف شوند. به بخش اول، فصل 3-6 مراجعه کنید که مربوط است به روش های ممکن در واکنش به ادعاهای مربوط به شکنجه از سوی فعالان غیردولتی.
• بازدید از نهادهای حبس: بازداشت شدگانی که در حبس بازجویان (حبس پیش از محاکمه) به سر می برند، به گونه ای قابل درک تمایل چندانی به ارائه ی اظهاراتی در مورد سوءرفتار ندارند، و در چنین شرایطی باید توجه ویژه ای به امنیت فرد مبذول شود. به طور کلی، آنان بیشتر مایلند که پس از گرفتن حکم و قرار گرفتن در یک زندان عادی، به بیان تجارب شان در مورد بازجویان بپردازند.
با این حال تمایز برقرار کردن میان این دو دسته بازداشتگاه و احساس امنیت مربوط به این دو مکان، براساس عوامل چندی، تمایزی مبهم و غیردقیق خواهد بود. در برخی کشورها، زندانیان در انتظار محاکمه و زندانیان محکوم ممکن است در یک زندان نگهداری شوند؛ در موارد دیگر، هر دو این زندان ها ممکن است از مرجعی واحد (نظیر پلیس) که مسئول بازجویی است دستور بگیرند. در چنین مواردی، باید اگاه باشید که انتقال به زندانی دیگر ضرورتا به معنای رهایی از دست مقامات بازجو نیست.
دسترسی به نهادهای حبس دشوار است، اما برخی از سازمان های غیردولتی ممکن است بتوانند با موافقت مقامات و به منظور ارائه ی خدمات بهداشتی، غذا یا به منزله ی بخشی از سیستم ملاقات زندان به این امکان ویژه دست یابند، که این امکان معمولا فقط شامل بازدید از زندانیان محکوم می شود. با این حال، در چنین مواردی باید همواره به خاطر داشت که رازداری شرط دستیابی به این افراد است (به ویژه به فعالیت های کمیته بین المللی طلیب سرخ، بخش سوم، فصل 7-2 مراجعه کنید) افراد دیگری شاید قادر باشند به زندان ها دسترسی پیدا کنند عبارتند از وکلا و متخصصان درمانی.
در چنین شرایطی ممکن است سه نوع از اظهارات و ادعاها دریافت شود:
نخست و به ویژه در مورد تازه واردها، اظهاراتی که دریافت می شود ممکن است مربوط به رفتاری باشد که زندانی پیش از ورود به زندان و زمانی که در دست بازجویان بوده، تجربه کرده است. دوم، مربوط به رویدادهای فردی ای می شود که در درون زندان اتفاق افتاده اند، نظیر بدرفتاری نگهبانان یا زندانیان دیگر با رضایت یا تشویق نگهبانان صورت گرفته است، رویداد خاصی نظیر شورش که در آن افراد معینی مورد حمله ی نگهبانان قرار می گیرند، و یک مورد به ویژه افراطی حبس انفرادی، یا موردی که به رغم شرایط وخیم بیماری اش، تحت درمان لازم قرار نمی گیرد. و سرانجام، اطلاعاتی در مورد شرایط کلی زندان اعم از فضای زندگی، بهداشت، جنبه ی به ویژه ملال آور نظام زندانبانی، روش های غیرقابل قبول تنبیه نظیر غل و زنجیر یا جدانگه داشتن طولانی مدت از دیگر زندانیان. اگر بتوان به طور فردی با زندانیان مصاحبه کرد تا جمعی، اظهارات مربوط به زندان قوی تر و معتبرتر خواهد بود. باید دقت داشت که زندانیانی که برای مدتی طولانی در زندان بودند با شرایط کلی آشناترند تا تازه واردان.
گفت و گو با پزشک زندان نیز می تواند بسیار روشنگرانه باشد، به ویژه اگر مایل باشد پرونده ی پزشکی زندانیان را نشان دهد. البته دسترسی به پرونده های پزشیک باید با ضرورت حفظ هویت زندانیان و ضرورت رازداری همراه باشد(به ضرورت رازداری در بخش اول، فصل 2 در بالا مراجعه کنید). در صورت انجام معاینات پزشکی در بدو ورود فرد به زندان، درخواست برای مشاهده ی گزارش های پزشکی مربوط به اولین معاینات به ویژه مفید خواهد بود، چرا که شواهدی مبنی بر جراحات وارد شده در بازداشتگاه پلیس ارائه می دهد، یا نشان می دهد که فرد در بدو ورود از سلامت کامل برخوردار بوده، اما پس از ورود به زندان جراحاتی دیده یا بیمار شده است شاید پزشکان زندان بیشتر مایل باشند تا مدارکی دال بروقوع حوادثی در بیرون از محیط زندان ارائه دهند، زیرا این امر آن ها را کمتر در معرض سوآل قرار می دهد.
توجه:باید هوشیارباشید که استفاده خاصی از اطلاعات، ممکن است عواقبی برای پزشک زندان داشته باشد. بنابراین در صورت امکان، باید در این مورد با پزشک زندان یا دیگر اعضای کادر درمانی صحبت کرد و رضایت آن ها یا قربانیان، به دست (به مبحث رضایت آگاهانه در بخش اول، فصل2 در بالا نگاه کنید).
• ارتباط با پزشکان
در کشورهایی که شکنجه به کرات در آن اعمال می شود، گاه پزشکان نخستین شاهدان این واقعه اند، چرا که از آن ها خواسته می شود جراحات ناشی از سوءرفتار و آسیب روانی آن را درمان کنند. در برخی کشورها، حوزه ای از پزشکی تحت عنوان پزشکی قانونی وجود دارد که در آن پزشکان در مورد انواع و علل احتمالی جراحات یا بیماری ها تخصص دارند. بنا به دلایل حقوقی، معمولا پلیس یا دادگاه از پزشکان قانونی می خواهند تا قربانیان خشونت را معاینه کند و گزارش دقیقی ارائه دهد. هر چند پزشکان ممکن است خود بسیار از گزارش دادن بهراسند، اما می توان به پرونده های پزشکی مراجعه کرد، به عبارتی پرونده های پزشک قانونی، پزشک خانواده گی، بیمارستان یا پزشک زندان، و اگر این امر تحقق یابد اطلاعات ارزشمندی به دست خواهد آمد. در این جا نیز مباحث رضایت و رازداری باید رعایت شود (به بخش اول، فصل 2 نگاه کنید). اخلاق حرفه ای به پزشکان حکم می کند تا گزارش های دقیقی ارائه دهند، هر چند که در برخی موارد ممکن است فشارهای زیادی مبنی بر از قلم انداختن اطلاعات یا جعل گزارش ها وجود داشته باشند؛ یکی از مشکلات گزارش های پزشکی، ثبت جراحات بدون اشاره به علت آن ها است. در چنین مواردی این امکان وجود دارد که از یک متخصص مستقل درخواست کرد که اطلاعات را تفسیر کند تا معلوم شود که آیا این اطلاعات با اظهارات مربوط به شکنجه همراه است یا خیر.
• اردوگاه ها و مراکز نگهداری پناهندگان و آوارگان داخلی
اردوگاه ها و مراکز نگهداری افرادی که اجبارا آواره شده اند (چه درون یک کشور چه بیرون از آن کشور، به ویژه در مناطق جنگی به ناگزیر مکانی است برای افراد به شدت آسیب دیده ای که هم شکنجه را تجربه کرده اند و هم شاهد آن بوده اند، و شاید این افراد مایل باشند اظهاراتی در این مورد بیان کنند.اگر هدف کسب اطلاعات در مورد یک رویداد خاص با مجموعه ای از وقایع باشد، این اردوگاه ها می توانند این هدف را متحقق کنند، زیرا افرادی را از یک منطقه با دهکده ای واحد در خود جای داده اند. با این حال، لازم است تا در نتیجه ی این کار احتیاط هایی را در نظر گرفت، نخست از آن رو که اگر افراد این اردوگاه ها از یک گروه تشکیل شده باشند، ممکن است اطلاعات شان یک جانبه باشد، و از سوی دیگر از آن رو که احتمال دارد خود عاملان یک حادثه دراردوگاه ها پنهان شده باشند و اطلاعات گمراه کننده ای ارائه دهند اگر اطلاعاتی که از پناهندگان به دست آمده، حاکی از اعمال شکنجه ای گسترده است. (یکی از عوامل جریان مهاجرت)، در این صورت شما باید این اطلاعات را به کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد گزارش دهید .
• درخواست پناهندگی: ادعاهایی مبنی بر اعمال شکنجه ی فرد در کشور خودش می تواند مبنایی برای درخواست پناهندگی از کشور میزبان شود. هر چند که شاید طول زمان سپری شده پس از اعمال سوءرفتارهای ادعایی، جمع آوری مدارک را با مشکل مواجه کند، اما در هر حال باید از اصول بنیادینی که در این کتاب عنوان می شود، پیروی کرد (به بخش دوم، فصل 5 مراجعه کنید) باید توجه کرد که گاهی اوقات افراد صرفا به این علت که از کشور میزبان اخراج نشوند، به دروغ ادعا می کنند که مورد شکنجه قرار گرفته اند.
آیا می توان علیه عاملان غیردولتی ادعاهایی طرح کرد؟
بسیاری از سوءرفتارها نسبت به حقوق بشر (از جمله شکنجه) در بافتی از ناآرامی، تنش و درگیری های سیاسی روی دهد. در چنین شرایطی، اغلب عاملان شکنجه صرفا مقامات دولتی نیستند بلکه هم چنین افراد غیردولتی بدون هر گونه پیوند با دولت نیز هستند (که معمولا غیردولتی و غیرحکومتی خوانده می شوند) و این امر از بسیار جنبه ها مسئله ی بسیار پیچیده و بغرنج است، اما در این جا با توجه به اهداف این کتاب، مسئله این است که آیا می توان در واکنش به ادعاهای مربوط به اعمال شکنجه از سوی عوامل غیردولتی، اقدام کرد؟
آیا براساس حقوق بشر می توان دست به اقدام زد؟
بیشتر در همین فصل دیدید که تعریف اصلی شکنجه که در معاهده ی کنوانسیون منع شکنجه ی سازمان ملل متحد آمده است، به اعمالی اشاره دارد که از سوی "یک مقام دولتی یا فرد دیگری در سمت دولتی" انجام گرفته است. آیا این امر نشانگر آن است که حقوق بشر بین المللی اعمال بی رحمانه ی افراد غیردولتی را می پذیرد؟ خیر- این تعریف به افرادی محدود می شود که دارای سمتی دولتی اند، چرا که از دولت ها انتظار می رود تا به کمک قوانین داخلی شان با اعمال [خلاف قانون] افراد غیردولتی مقابله کنند.
با این حال، برای قوانین حقوق بشر امکان عدم انجام این وظیفه توسط دولت ها قابل تصور نیست. در نتیجه، یک دولت می تواند هم مسئول اعمال خودش باشد (اقدام تعمدی به شکنجه، و هم مسئول سهل انگاری هایش (ناتوانی در انجام تدابیر موثر به منظور پیشگیری از شکنجه ناتوانی در تعقیب عاملان و ناتوانی در انجام تحقیقات در مورد اظهارات و ادعاهای مربوط به اعمال شکنجه)باشد. در مورد امکان اقدام در واکنش به اظهارات مربوط به اعمال شکنجه از سوی عوامل غیردولتی این کار چه نتایجی به همراه خواهد داشت؟ این گفته به معنای آن است که:
در اساس سازمان های بین المللی مسئول اجرای حقوق بشر بین المللی نمی توانند مسئولیت احتمالی یک عامل غیردولتی را در مورد اعمال شکنجه بررسی کنند. و این گفته به ویژه در مورد سازمان هایی که طبق یک معاهده را بررسی کنند.
این سازمان ها می توانند مسئولیت احتمالی دولت را به دلیل ناتوانی اش در انجام تدابیر موثر به منظور پیشگیری از شکنجه، بررسی کنند.
آن ها هم چنین می توانند مسئولیت احتمالی دولت را بررسی کنند، به عبارتی مسئولیت دولت در اخراج فرد و فرستادن وی به کشوری که در آن جا خطر شکنجه شدن، حتی از سوی عاملان غیردولتی وجود دارد.
آیا قوانین دیگری وجود دارد که اعمال شکنجه را از سوی عوامل غیردولتی ممنوع کند؟
قوانین بین المللی جنگ مسلحانه
قوانین بین المللی جنگ مسلحانه (ILAC) قوانینی است که صرفا در مورد شرایط جنگ مسلحانه به کار می رود، حال چه در موقعیت های بین المللی (آن جایی که جنگ میان دو کشور یا بیشتر است)، و چه غیر آن (آن جایی که جنگ درون مرزهای کشوری واحد است و ممکن است نیروهای دولتی و یک یا چند نیروی مخالف یا حتی نیروهای غیردولتی که به جناح های مخالف تقسیم شده اند، درگیر این جنگ باشند).
قوانین بین المللی جنگ مسلحانه موارد زیر را ممنوع کرده است: شکنجه، رفتارهای ظالمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز در مورد هر کس که در دست گروه دیگری اسیر است (منظور از جنگ مسلحانه ی داخلی)، زمانی است که این گروه ماهیتا غیردولتی باشد. (ماده ی مشترک ٣ ازکنوانسیون ١٩٤٩ ژنو)
این قانون به نظر نویدبخش می رسد- چرا که تعهدی قانونی و الزام آور را به منظور عدم اعمال شکنجه بر عوامل غیردولتی تحمیل می کند، امامتاسفانه مشکلاتی در اجرای آن وجود دارد، زیر بازوی اجرایی قانون بین المللی جنگ مسلحانه اساسا قوانین کیفری داخلی هر کشور است، به این معنا که عوامل شکنجه باید ازسوی دولت بازداشت و محاکمه شوند یا این که نیروهای غیردولتی باید نظام حقوقی خاص خود را برای پذیرفتن چنین تعهداتی داشته باشند.
برخی از گونه های نقض قانون بین المللی جنگ مسلحانه بسیار جدی و فاحش تلقی می شوند، به نحوی که به هر دولتی امکان می دهد تا در دادگاه های داخلی اش (حوزه ی قاضی عام) متخلفان را دادگاهی کنند، البته در صورتی که قوانین داخلی آن ها اجازه این کار را بدهد. تعداد اندکی از دولت ها مایل به انجام این کار هستند، اما این وضعیت در آینده تغییر خواهد کرد. در سال های اخیر و در دو مورد خاص به منظور بررسی تخلف های احتمالی از قانون بین المللی جنگ مسلحانه، دو دادگاه بین المللی تشکیل شد- یک دادگاه در مورد یوگسلاوی سابق و دیگری درمورد رواندا. اما این دادگاه ها صرفا می توانند به مسائل مربوط به این جنگ های خاص رسیدگی کنند. پیشرفت جدیدتری که دراین عرصه به وقوع پیوسته عبارت است از تشکیل دادگاه جزایی بین المللی به طور دائمی (ICC) که در کنار وظایف دیگر به بررسی موضوعات مربوط به نقض قانون بین المللی جنگ مسلحانه نیز می پردازد. با این حال، این دادگاه هنوز شروع به کار نکرده است و هنوز روشن نیست که در این فرایند، نقش سازمان های غیردولتی (اگر نقشی داشته باشند) چیست
جرائم علیه بشریت
جرائم علیه بشریت، جرائم و تخلفات شدید خاصی است که علیه بشریت در مقیاس گسترده روی می دهد. این جرائم معمولا شامل شکنجه و دیگر رفتارهای غیرانسانی می شود، به ویژه هنگامی که بخشی از حمله ای گسترده یا نظام مند علیه غیرنظامیان و با هدف حمله به آن ها باشد. این جرائم ضرورتا ممکن است در شرایط جنگ مسلحانه روی ندهند، و سیاست حمله ممکن است از سوی گروه های غیردولتی اعمال شود. بدان معنا که می توان عوامل غیردولتی را مسئول شکنجه هایی دانست که دریافتی از یک سیاست گسترده تر انجام می شود.
با توجه به قوانین بین المللی جنگ مسلحانه، اجرای احکام مربوط به جرائم علیه بشریت با مشکلاتی مواجه خواهد بود. اگر دادگاه دائمی جزایی بین المللی کار خود را آغاز کند این امکان وجود دارد که بتواند به دعوای مربوط به چنین جرائمی رسیدگی کند. مقوله ی کلی جرائم به حدی جدی تلقی می شود که احتمال دارد دولت ها حوزه ی قضایی عام را در مورد آن ها اعمال کنند، البته اگر قوانین داخلی شان این اجازه را به آن ها بدهد و تخلف های شدیدی از قانون بین المللی جنگ مسلحانه صورت گرفته باشد. نتیجه دیگر جدی بودن این جرائم این است که مرور زمان شامل پیگرد قانونی این متخلفان نمی شود- در مورد برخی جرائم، پیگرد قانونی باید در یک زمان معین انجام گیرد، برای مثال، ظرف ده سال پس از وقوع جرم. اما در مورد جرائم علیه بشریت چنین محدودیتی وجود ندارد.
قانون ملی
عوامل و متخلفان غیردولتی اعمال شکنجه و دیگر شکل های سوءرفتار باید هم چون مقامات دولتی و براساس قوانین ملی کشوری که این جرائم در آن روی داده است، تحت پیگرد قانونی قرار گیرد. قوانینی که براساس آن این پیگرد انجام می شود از کشوری به کشور دیگر متفاوت است و می تواند شامل قوانینی باشد که قانون بین المللی جنگ مسلحانه را به اجرا درمی آورد، یا شامل قوانینی باشد مربوط به جرائم علیه بشریت که به آن اشاره شد. معمولا این قوانین برای مثال، در شکل پیگرد قانونی علیه تجاوز است، تجاوز در معنای آسیب شدید بدنی یا هتک ناموس.
نتیجه گیری:
چگونه می توان از اطلاعاتی مبنی بر ادعای اعمال شکنجه ازسوی عوامل غیردولتی استفاده کرد؟ این امر بستگی به آن دارد که شما بخواهید از این اطلاعات چه بهره ای ببرید. زمانی که شما با عوامل غیردولتی سر و کار دارید و نه مقامات رسمی، روش های عمل به مراتب محدودتر می شوند، و باید بدانید که احتمال به دست آوردن نتایج عینی کم خواهد شد. با این حال، اگر اطلاعات تان را به شیوه ی درست ارائه دهید، امکان کسب بهره های بیشتر را دارید:
اگر درصدد یافتن راهکار فردی هستید:
باید براساس قوانین داخلی کشوری که شکنجه در آن روی داده است، راهکاری بیابید (همان گونه که در بخش سوم خواهید دید، این کار گامی موثر در یافتن یک راهکار فردی است). در ضمن باید این نکته را بررسی کنید که آیا قانون اجرایی ای وجود دارد که پیگرد قانونی را بر اساس قانون بین المللی جنگ مسلحانه یا جرائم علیه بشریت میسر کند یا خیر.
اگر این امر امکان پذیر نباشد، می توانید به یک نهاد بین المللی متوسل شوید. براساس قوانین حقوق بشر، این امکان وجود ندارد که بتوان عوامل غیردولتی را مستقیما مورد مواخذه قرار داد، بنابر این شما باید با در دست داشتن یک دعوی قانونی علیه دولت اعلام جرم کنید، اما نخست باید ثابت کنید که دولت مزبور در انجام وظایفش کوتاهی کرده است- به عبارتی گامی در جهت ممانعت از شکنجه، انجام تحقیقات مناسب در مورد دعاوی مربوط به شکنجه یا پیگرد قانونی متخلفان برنداشته است.
این امکان نیز وجود دارد که به منظور ممانعت از اخراج فرد به کشوری که خطر شکنجه شدن، حتی از سوی عوامل غیردولتی وجود دارد، به نهادی بین المللی متوسل شد. این حکم همین اواخر به تصویب رسیده است و کمیته ی منع شکنجه و دیوان اروپایی حقوق بشر این مصوبه را در مورد اخراج های پیشنهادی به سومالی به کار بستند.
البته این مورد به دلیل غیبت کامل قدرت مرکزی و دولتی در آن کشور، موردی استثنایی است، به نحوی که می توان چنین برداشت کرد که فعالان غیردولتی کار دولت را انجام می دهند و بدین ترتیب "در سمت دولتی ایفای نقش می کنند". با اینحال، این ها همه تاییدی است بر این نکته که مسئله ی مهم خود خطر اعمال شکنجه است و نه منابع اعمال شکنجه.
اگر درصدد یافتن راه کاری با ماهیتی کلی تر هستید:
در مقایسه با نهادهایی که به پرونده های فردی رسیدگی می کنند، سازمان های بین المللی ای که وضعیت کلی حقوق بشر در یک کشور را مورد بررسی قرار می دهند، به واقع در موقعیتی نیستند که اقدامی عملی در ارتباط با تخلفات عوامل غیردولتی انجام دهند، بلکه برای آن ها آن چه بسیار اهمیت دارد کسب آگاهی ازنقش عوامل غیردولتی در آن موقعیت کلی است. این امر به آن ها کمک می کند تا شرایط را درک کنند و بفهمند که دولت در واقع مسئول چه اعمالی است. دولت ها اغلب می کوشند این چنین ادعا کنند که هر گونه تخلفی که روی می دهد زیر سر نیروهای مخالف است- اگر شما اطلاعات کافی در مورد عملکرد این نیروها ارائه دهید، نهاد بین المللی بهتر می تواند نسبت به این ادعاها واکنش نشان دهد. و سرانجام این که، شاید مهم ترین شیوه ی عملی افشای اعمال عوامل غیردولتی باشد- ازطریق ارسال اطلاعات به نهادهای بین المللی به منظور دستیابی به درکی کلی از موقعیت آن کشور.
زمانی که حقوق بشر بین المللی نمی تواند کمک زیادی در مورد عوامل غیردولتی کند، احتمالا فشار افکار عمومی می تواند چنین کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر