۱۳۸۸ دی ۷, دوشنبه

دريايی از خون ملت ايران را از حکومت اراذل و اوباش ظالم و جابر جدا مى سازد

- خسرو شاکری (زند)


قتل هاى متوالى و هزارگونه تبهکاری و فساد خان و مان برانداز از همان فردای انقلاب ملت ايران را آهسته آهسته از حکومت اوباشان، اراذل و اجامر جدا مى کرده است. اگر جنايت هاى آغازين حکومت اراذل و اوباشى چون خلخالى و لاجوردى براى آگاهى همه ى مردم ايران ناکافى بود، کشتار رذيلانه سال ۱۳۶۷ و قتل هاى زنجيره اى آغازى بود براى بيدارى کسانى که هنوز در دام مکتبى حکومت «اسلامى» غوطه ور بودند. با اين همه، هنوز کارد به استخوان ها نرسيده بود. شيادانه ترين انتخابات حکومت اراذل و اوباش «اسلامى» چشم همگان، حتى جناح اصلاح طلب، را نسبت به سرشت اين نظام بازکرد. اگر آنان، به ناچار، يا بنابر عادت يا باور توهم آميزي، همچنان به «آرمان حکومت اسلامى» چسبيده بودند و خواهان بازگشت به همان نظامى بودند که سرشت اش را آيت الله منتظرى در خاطرات خود بهتر از هرکس ديگرى برملا ساخته است، اگر قتل ندا آقا سلطان، سهراب، و ده ها تن ديگر، چون فرزند رئيس دفترِ پَست نامردى چون محسن رضايي، هنوز کاسه ى صبر همه ی مردم ناراضی را لبريز نکرده بود، امروز ديگر حتى موسوى وکروبى نيز با دريايی از خون از نظام اسلامى جدا شده اند. ديگر موسوى و کروبى نمى توانند کشته شدگان را از خود ندانند. خون بستگان و عزيزان آنان نيز به رود خونى پيوسته است که با قتل ناجوانمردانه ى دکتر سامى و آيت الله طالقانى آغازيد و با قتل هاى درون و برون کشور هر روز بيش از پيش چون موجى عظيم در جريان شستن اين بزرگترين ننگ تاريخ ايران بوده است.
امروز با به خون کشيدن بخشى از جان موسوى � که داند که فردا نوبت کروبى هم نرسد � ديگر اين رود معناى ديگرى يافته است. قتل على موسوي، خواهر زاده ى مير حسين موسوى چنان سدى بين، نخست وزير خمينى پس از مهندس بازرگان، از يک سو، و حکومت اراذل و اوباش، از ديگر سوي، به وجود آورده است که هر گونه مصالحه اى را با حکومت اجامر غير ممکن مى سازد؛ در غير آن صورت، اصلاح طلبان ديگر جايى در ميان مخالفان سرسخت و پيگير اين حکومت نخواهند داشت. قتل خواهرزاده ى موسوي، که به احتمال قوى با محاسبه براى منع وى از ادامه ى مخالفت با حکومت اراذل و اوباش صورت گرفته است، نمى تواند وی را از ادامه ی کار بازدارد. امروز ديگر خونى خانوادگى موسوى را از حکومت اسلامى جدا مى سازد، چنانکه هرگونه سازشی او را در چشم نزديک ترين کسان اش هم بى اعتبار خواهد ساخت.
ديگر زمان آن رسيده است که موسوى و کروبى فاتحه ى اين حکومت را بخوانند و در عمق به اين جنبش بى سابقه ی مردمى به پيوندند و شعار «جمهورى ايرانى» را، که خودجوش از ميان مردم عاصى از حکومت اراذل و اوباش «اسلامى» برخاسته است بپذيرند و براى پيروزى نهضتى مردمي، دموکراتيک، عدالتخواهانه، و براستى آزاديخواهانه به مردم بپيوندند.
در چنين صورتى است که جنبش مى تواند از اين حالت منقطع خود به جنبشى پيگير روزانه با شعار هاى مشخصى تبديل شود که از آغاز مشروطيت سرشت و هويت آزاديخواهى و عدالتخواهى نهضت مردمى را مشخص کرده اند.
براى پرهيز از افتادن به دام دور باطل خشونت � خشونتى که مسلماً مى تواند حکومتى مشابه حکومت هاى پيشين را باز بسازد، بايد بر سرشت مسالمت آميزِ مقاومت مدنى منفى � از جمله اعتصاب های سراسری برای فلج کردن رژيم اوباشان � پاى فشرد، مقاومتى که پيشاپيش ميخ نهايى را بر تابوت استبداد مى کوبد و دموکراسى را سرانجام به واقعيتى ملموس و مسؤول بدل مى سازد. در چنين چشم اندازي، نهضت مردم چون بهمنى رژيم کنونى را از ميان برخواهند داشت، چه با پيوستن عملى هر روز بيشتر مردم ناراضى و عاصى ديگر حکومت شيخکان سفاک و اراذل و اوباشان تاب مقاومت نخواهد داشت.
يک نفر، ده نفر، صد نفر، هزار تن از مردم معترض را مى توان کشت، اما همه مردم را نمى توان کشت. بايستى چنان اطمينانى به آينده اى روشن براى همه ى مردم ايجاد کرد تا همه ى آنان عملاً با شرکت خود در نهضتى مسالمت آميز چون سيلى خروشان حکومت اجامر و اراذل را از جا برکنند. هرگونه اهمالى موجب دوام حکومت اوباشان خواهد شد.
آري، همه ى ملت را نمى توانند کشت. پس راهى برگزينيم تا هفتاد ميليون ايرانى به سيل خروشانى به پيوندند تا اين نظام اوباشان و اجامر را � که به ملت ما ظلم و ستم بى نهايت کرده اند، کشور و فرهنگ ما را در چَشم جهانيان بدنام ساخته اند، و آينده کشور را چنان تاريک کرده اند که راهى جز مهاجرت پيش پاى جوانان آن نيست � به يکباره از جا برکند.
اين فرصت طلايی را نبايستی از دست داد. بکوشيم تا ملتی هفتاد ميليونی در اين نهضت شرکت جويند. هنگامی که نتوانند هفتاد ميليون را بکشند، ديگر نخواهند توانست حتی يک نفر را بکشند. اين است منطق مبارزه ای ملي، دموکراتيک، و آزاديخواهانه.

خسرو شاکری (زند)
ششم دی ماه ۱۳۸۸
7 دی 1388

هیچ نظری موجود نیست: