آيتالله حسينعلی منتظری از مراجع تقليد شيعيان با زندگی خود به مدت سه دهه بر روند پرنشيب و فراز جمهوری اسلامی تأثير گذارد. وی به فقيهی شهرت داشت که با انتقاد سرسخت از حاکميت ولايت مطلقه همواره در کنار مردم بوده است
آيتالله حسينعلی منتظری در سال ۱۳۰۱ در نجفآباد اصفهان در يک خانواده کشاورز به دنيا آمد. وی تا ۱۹ سالگی در مدرسه علميه اصفهان و پس از آن در حوزه علميه قم به تحصيل علوم دينی و حوزوی پرداخت.
پس از ماجراهای ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و تبعيد خميني، منتظری بيش از پيش به فعاليتهای سياسی روی آورد تا آنجا که در سال ۱۳۴۵ برای اولين بار توسط ساواک بازداشت شد.
تا سال ۱۳۵۷ و پيروزی انقلاب اسلامی در ايران، حسينعلی منتظری پنج بار تبعيد و سه دوره زندانی شد. وی در آبان ۱۳۵۷ به همراه بقيه زندانيان سياسی از جمله آيتالله طالقانی از زندان آزاد شد.
ولايت “مطلقه” از جمله مصاديق شرک است
با تشکيل مجلس خبرگان قانون اساسی در سال ۱۳۵۸آيت الله منتظرى رياست آن را بر عهده گرفت. وی در تدوين قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران نقش مهمى ايفا كرد و از عوامل كليدى در گنجاندن اصل “ولايت فقيه” در قانون اساسى بود.
ولی وی سی سال پس از گنجاندن اين اصل در قانون اساسی و چندماه پيش از مرگ اعلام کرد که آنچه او تحت عنوان “ولايت فقيه” گفته، در مورد امور فقهی است و نه سياسی، و اظهار داشت که امور سياسی بايد به وسيله کارشناس متخصص حل و فصل شود.
آقای منتظری همچنين گنجاندن لفظ مطلقه برای ولايت فقيه در قانون اساسی را که در سال ۱۳۶۸ و پس از مرگ خمينی روی داد، نفی کرده و گفت: «در زمان بازنگری قانون اساسي، به جهت ايراداتی که به افزايش اختيارات ولی فقيه و شمول مطلق اين اختيارات داشتم، با آن مخالفت كرده و باور دارم که حتی پيامبر اکرم نيز از حق ولايت مطلقه برخوردار نبوده و ولايت مطلقه فقيه را از جمله مصاديق بارز شرک ميدانم».
مخالفت با خمينی به خاطر اعدام زندانيان سياسی
مجلس خبرگان رهبري، در سال ۱۳۶۴ آيتالله منتظری را به عنوان جانشين خمينی معرفی کرد.
آيتالله منتظری تا سال ۱۳۶۸ جانشين خمينی بود. او بارها از سوی وی با عناوينی چون ��حاصل عمر من��، ��ذخيرهی انقلاب��، ��برج بلند اسلام��، ��فقيه عاليقدر�� و ��مجاهد بزرگوار�� ناميده شد. اما اختلافات او با خمينی و شيوه اداره حکومتش از سال ۶۶ آغاز شد.
ماجرای مهدی هاشمی برادر داماد آيتالله منتظری را ميتوان اولين نشانهی اختلاف بين اين دو مرجع تقليد شيعه دانست. مهدی هاشمي، مسئول واحد نهضتهای آزاديبخش سپاه پاسداران، در سال ۱۳۶۴ دستگير شد. وی در يک برنامه تلويزيونی به دست داشتن در ماجرای مکفارلين، رابطه با ساواک، خارج کردن اسلحه و مهمات از سپاه و نيز قتل چند روحانی اعتراف کرد. هاشمی در سال ۱۳۶۶ اعدام شد.
پس از اعدام مهدی هاشمي، آيتالله منتظری که وی را بيگناه ميدانست در اعتراض به بازداشت و محاکمه او کلاسهای درسش را تعطيل کرد.
سال ۱۳۶۷ و اعدام دستهجمعی مخالفان سياسی جمهوری اسلامی که از سالها قبل در زندان بودند و دوران محکوميتشان را ميگذراندند، دومين مورد اختلاف آيتالله منتظری با خمينی بود. وی دراين مورد نامهای نيز خطاب به آيتالله خمينی نوشت و در آن نسبت به اين اعدامها اعتراض کرد.
در بخشی از اين نامه همچنين به وقوع شکنجه تجاوز در زندانهای جمهوری اسلامی اشاره شده و آمده است: «آيا ميدانيد که جنايتهايی در زندانهای جمهوری اسلامی به نام اسلام در حال وقوعند که شبيه آن در رژيم منحوس شاه هرگز ديده نشد؟ آيا ميدانيد که تعداد زيادی از زندانيها تحت شکنجه توسط بازجويانشان کشته شدهاند؟ آيا ميدانيد که در زندان مشهد حدود ۲۵ دختر به خاطر آنچه بر آنها رفته بود مجبور به درآوردن تخمدان يا رحم شدند؟ آيا ميدانيد که در برخی از زندانهای جمهوری اسلامی دختران جوان به زور مورد تجاوز قرار ميگيرند؟»
عزل از مقام جانشينی رهبری
در طول اين مدت همچنين اطرافيان خمينی و کسانی که با افکار آيتالله منتظری مخالف بودند، به جوسازی عليه او دست زدند و اين جوسازيها سرانجام منجر به انتشار دو نامهی معروف خمينی خطاب به آيتالله منتظری شد.
آيتالله منتظری در کتاب “خاطرات” خود دلايل و شواهدی را آورده است، مبنی بر اينکه نامهی اول خمينی که در تاريخ ششم فروردين ۱۳۶۸ نوشته شده، توسط احمد خمينی فرزند خمينی نگاشته شده و از انشای آقای خمينی دور است. اما يک روز پس از انتشار اين نامه، آقای خمينی نامه ديگری با همان مضمون خطاب به آيتالله منتظری نوشت و وی را به دليل ��انحراف از مسير انقلاب�� از سمت جانشينی خود عزل کرد. آقای منتظری نيز در تاريخ هشتم فروردين، نامه استعفای رسمی خود از مقام جانشينی رهبر را منتشر کرد.
از آن زمان روند حذف نام و هرآنچه که مربوط به آيتالله منتظری ميشد، آغاز گشت. جمعآوری عکسها و پوسترهای او از ادارات و دانشگاهها و مدارس، حذف نقل قولهايی از وی بر روی ديوارها و اماکن عمومی و تحريم صوتی و تصويری او در تمامی رسانهها از جمله اين اقدامات بود.
از آن زمان به بعد چندين نوبت گروههای فشار و افراد نيروی انتظامی و سپاه به منزل و دفتر آيتالله منتظری در قم حمله کرده و در چند مورد اموال وی را نيز با خود بردند. آيتالله منتظری اما از ادامه انتقادها فروگذار نکرد و هرازگاهی به بهانههای مذهبی يا سياسی انتقادات خود را از شيوه اداره کشور در چارچوب “ولايت مطلقه فقيه” ابراز ميداشت.
حصر خانگی به خاطر انتقاد از خامنهای
در آبان ماه سال ۱۳۷۶ وی يک بار ديگر در جريان يک سخنرانی به مناسبت تولد امام اول شيعيان (۱۳ رجب)، بر محدود بودن قدرت رهبری طبق قانون اساسی تأکيد کرد و اظهار داشت که مسلمانان در انتخاب مرجعيت شيعه مختارند.
پس از اين سخنرانی نيروهايی از سپاه و بسيج و وزارت اطلاعات به منزل مسکوني، دفتر و حسينيه وی در قم حمله بردند و ضمن شکستن و تخريب اموال، اسناد و مدارکی را نيز با خود بردند.
پس از اين جريان حسينيه آيتالله منتظری به دستور دادگاه ويژه روحانيت پلمپ و درهای ورودی آن به منزل وی نيز مسدود شد. مقابل در ورودی منزل آقای منتظری نيز از آن تاريخ، يک پاسگاه خيابانی متعلق به سپاه قرار داده شده که تمامی رفت و آمدها را کنترل ميکند.
آيتالله منتظری پس از سخنرانی مشهور به ۱۳ رجب و انتقادهای شديد به شيوه حکومت خامنهای و نحوه انتخاب او به عنوان ولی فقيه، به مدت بيش از ۵ سال در حبس خانگی به سر برد.
شرط رهبری عدالت و امانتداری است
در جريان انتخابات رياست جمهوری اخير و اعتراضات مردمی نسبت به نتايج آن نيز، آيتالله منتظری چندين مرتبه موضعگيری کرد و رسما اعلام کرد که ولی فقيه بدون انتخاب آزاد مردم مشروعيت ندارد.
وی همچنين از دست دادن شرايط رهبری چون عدالت و امانتداری را موجب عزل خود به خودی اين مقام دانست و ولايت چنين شخصی را نيز ��جائرانه�� خواند. آيتالله منتظری در اين مورد گفت: «تصدی چنين افرادی هيچگونه مشروعيتی ندارد و چنانچه به زور يا فريب و تقلب بر آن منصب بمانند مردم بايد عدم مشروعيت و مقبوليت آنها را در نزد خود و برکناری آنان را از آن منصب با رعايت مراتب امر به معروف و نهی از منکر و انتخاب مفيدترين و کم هزينهترين راه ممکن ابراز داشته و بخواهند.»
آيتالله حسينعلی منتظری در سحرگاه يکشنبه ۲۹ آذرماه / ۲۰ دسامبر در سن ۸۷ سالگی در شهر قم بدرود حيات گفت.
منبع: صدای آلمان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر