۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت سوم)، (قسمت چهارم) (قسمت پنجم) خبرنامه گويا



درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت سوم)، امضا محفوظ

بسم الله الرحمن الرحيم
از ابتداي پروژه برخورد با نويسندگان سايت ها و وبلاگ ها اين نكته كاملا مشخص بود كه هيچ خط خاصي در پيگيري پروژه وجود ندارد و بازجويان موظفند صرفا بر اساس اعترافات اولين متهمان و به كمك فشارهاي سنگين ناشي از زندان انفرادي و قطع ارتباط با خانواده و دنياي بيرون كه به آن بايد آزارهاي گوناگون جسمي را هم افزود، متهمان جديدي را نشان كنند و پس از جمع آوري حجم محدودي از اطلاعات درباره آنها و سپس دستگيري، مسير بازداشت و شكنجه و اعتراف را براي ايشان تكرار كنند.
پرونده هاي متهماني كه در اختيار سازمان اطلاعات موازي هستند، آنچنان بي حساب و بدون نظارت تشكيل و تكميل مي شود كه بازجوها حتي نياز نمي بينند نحوه پيگيري و نتيجه گيري خود را براي كسي پنهان كنند.

به همين جهت است كه بارها ديده شده در اثناي پيگيري پرونده هاي مختلف اين مجموعه، اخباري از اعترافات تازه متهمان يا مسيري كه قرار است پرونده در آينده طي كند، به بيرون راه پيدا مي كنند. يا حتي گاهي نام متهماني كه قرار است در آينده دستگير شوند در مطبوعات يا سايت هاي مرتبط با سازمان اطلاعات موازي منتشر مي شود و يا كيفرخواست متهمان حتي پيش از تكميل و نهايي شدن در روزنامه هاي وابسته درج مي شود.
پرونده هاي سازمان اطلاعات موازي در يك فضاي خلأ تشكيل مي شوند، بر اساس داستاني كه از بازجويي اولين متهمان همراه با فشار و شكنجه بدست مي آيد مسير خود را تعيين مي كنند و هرگاه فشار يا مسئله خاص سياسي ايجاد شود و يا تاريخ مصرف تبليغات بي مبنا بر روي محتويات پرونده به پايان برسد، خاتمه مي يابند.
حسن اين روند در اين است كه در نهايت چندان محكوميتي براي متهمان بريده نمي شود و همه يا اكثر آنها از اتهامات وارده تبرئه مي شوند، مانند دكتر آقاجري كه دو سال پس از محكوميت به اعدام از زندان آزاد شد. يا به جرايمي كاملا موهوم و بي ربط متهم مي شوند، مانند سيامك پورزند كه به پنجاه سال جاسوسي براي آمريكا متهم شد و اعتراف كرد، اما پس از مصاحبه تلويزيوني در نهايت چيزي بيش از جرم در حد چند سال زندان، دست بازجويان خشن او را نگرفت و در حال حاضر در بيرون از زندان روزگار مي گذراند.
اما عيب اين نحوه پرونده سازي در اينجا است كه آزادي، حقوق و حتي آبروي افراد در اين راستا به هيچ گرفته مي شود و متهمان به پاي هدف نامقدس پرونده سازان و آمران ايشان قرباني مي شوند و هر وسيله اي در راستاي اين هدف توجيه مي گردد. اگر لازم باشد براي ساكت كردن سينا مطلبي پدر او را به زندان مي اندازند و اگر لازم بدانند براي بي آبرو كردن مهرانگيز كار شوهر بيمارش را تحت شكنجه قرار مي دهند. وبلاگ نويس را زير مشت و لگد مي گيرند تا بگويد قبل از ازدواج تازه با همسرش چه كسي را براي ازدواج مدنظر داشته و او را مي گيرند و مي زنند تا اعتراف دروغين دوست سابقش را تأييد كند كه با او ارتباط نامشروع داشته است. يا اينكه به دروغ مدعي مي شوند فلاني در صحبتهايش گفته كه با هم به فلان خانه رفته ايد و با كتك از متهم مي خواهند كه به انحراف اخلاقي اش اعتراف كند.

با اين ترتيب پرونده اي براي قربانيان غالبا جوان و بي تجربه ساخته و پرداخته مي شود كه مشحون از اعترافات متهم به انواع جرايم اخلاقي و اجتماعي و سياسي و امنيتي است، بدون آنكه براي هيچيك از اتهامات دليل عادلانه و منصفانه و محكمه پسندي وجود داشته باشد.

ادام
ه

ضميمه:



درباره سازمان اطلاعات موازی (قسمت چهارم)، امضا محفوظ

بسم الله الرحمن الرحيم

استارت خوردن پروژه هاي سازمان اطلاعات موازي به معناي آغاز توأمان چند كار است. يكي از اولين بخشهاي عملياتي يك پروژه، برنامه عمليات رواني است كه با هدف زمينه سازي ذهني در جامعه براي پذيرش نتايج پروژه انجام مي شود.

تبليغات، فضاسازي و پخش شايعات از مهمترين مقدمات ضروري براي موفقيت يك پروژه اطلاعاتي است و سازمان اطلاعات موازي نيز به اين مهم توجه دارد و عمل مي كند، اگرچه با ناشي گري ذاتي و هميشگي خود. به اين معنا كه كانال هاي خروجي اخبار و اطلاعات اين سازمان، معمولا به چند روزنامه، خبرگزاري و سايت مشخص ختم مي شود كه براي اهل فن ناشناخته نيست.

شايع ترين رويه اي كه در پروژه هاي اطلاعات موازي براي بسترسازي رواني در جامعه در پيش گرفته مي شود، فضاسازي رسانه اي است. بسياري از اطلاعات سوخته، اخبار ناقص و گفته هاي جريان ساز كه مكمل طرح هاي اطلاعات موازي هستند، به طور غيرمستقيم از طريق روزنامه ها به خصوص «كيهان» و گاهي در لابلاي اخبار صدا و سيما در اذهان عمومي جامعه پمپاژ مي شود.

اكثر گلوگاه هاي توزيع اخبار و شايعات به طور غير مستقيم توسط اطلاعات موازي تغذيه مي شوند، اما روزنامه كيهان در اين مورد استثنا است. مديرمسئول و چند تن از نويسندگان ثابت يادداشتهاي كيهان مستقيما با محافل دروني اطلاعات موازي در ارتباط هستند و در جلسات ايشان حضور دارند. لذا مي توان فرض كرد كه هر خبر يا گزارش امنيتي كه در كيهان منتشر مي شود، برآمده از جلسات داخلي محفل فوق و بازتاب دهنده گفت و گو هاي دروني اعضا است و هر تحليل يا پيشبيني مندرج در كيهان، اگر هم در برنامه هاي اطلاعات موازي نباشد و در آينده به تحقق نپيوندد، لااقل در حد يك ايده و پيشنهاد در محفل موازي اطلاعاتي مطرح شده است.

علاوه بر اينچنين كانال هاي غير رسمي و صدا و سيما به عنوان مهمترين كانال رسمي، يكسري حركت هاي ايذايي و پيراموني هم با هدف گسترش جبهه جنگ رواني عليه فعالان و مطبوعات اصلاح طلب صورت مي گيرد كه از جمله آنها مي توان به تغذيه خبري بعضي از روزنامه ها و تأسيس يا تغذيه سايتهاي خبري ضد اصلاحات اشاره كرد.

در اين مورد، به طور خاص مي توان به روزنامه «سياست روز» به عنوان يكي از بنگاه هاي دروغ پراكني مداوم و مستمر عليه اصلاحات اشاره كرد. اخبار جعلي و سراسر دروغي كه در اين روزنامه منتشر مي شود، در واقع كانال توزيع اخبار و ايده هاي سوخته اي است كه در سازمان اطلاعات موازي مطرح شده و تاريخ مصرف آنها به لحاظ عملياتي به پايان رسيده، اما به لحاظ تبليغاتي هنوز كاربرد دارند.

اين در حالي است كه رابط اين روزنامه با محفل اطلاعات موازي كه عضو تحريريه و دبير سرويس سياسي روزنامه بود، نزديك به دو سال است كه به اتهام جاسوسي و ارتباط با سفارت انگليس بازداشت شده و به مطالب مهم و تكان دهنده اي درباره ارتباطات مشكوك و تخلفات گردانندگان مطبوعه فوق اعتراف كرده است. اما به محض اينكه وزير اطلاعات به طور سربسته به اين موضوع اشاره كرد و خبر از دستگيري نفوذي هاي دشمن در مطبوعات داد، گردانندگان اطلاعات موازي از سويي تمام تلاش خود را براي ممانعت از پيگيري اين پرونده به كار گرفتند و از سوي ديگر گفته هاي وزير را دليلي بر صحت گفته هاي مقام رهبري مبني بر نفوذ دشمن در روزنامه هاي داخلي دانستند و تعجب آنكه مصداق آن را هم روزنامه هاي دوم خردادي دانستند.

«حسين شريعتمداري» مدير روزنامه كيهان كه متأسفانه به نام نماينده ولي فقيه در مؤسسه كيهان نيز شناخته مي شود، با فرد مذكور در ارتباط بوده و بارها اخباري را كه به علت كذب آشكار در كيهان قابل انتشار نبوده، براي انتشار در «سياست روز» به او رد كرده است كه در چند مورد، اين اخبار جنبه ضد امنيتي دارند و كار شريعتمداري قابل پيگرد قانوني است. اما نياز به گفتن نيست كه احضار نامبرده حتي به عنوان مطلع هم غيرممكن است. مطلعين مي دانند كه نتيجه احضار يكي از بازجويان فعلي اطلاعات ناجا كه نسبت به شريعتمداري حاميان بسيار كمتر و ضعيف تري داشت، چه شد و وضعيت داديار متعهدي كه پرونده تخلفات مالي او را بررسي مي كرد، در دستگاه قضايي به چه سرانجامي ختم شد.

يكي ديگر از رويه هاي كلي كه در دستور كار پرونده سازان موازي قرار دارد، پخش شايعه در حيطه هاي محدود اما تأثيرگذار است. برنامه ريزان تبليغاتي سازمان اطلاعات موازي در طول زمان و به تجربه دريافته اند كه با پخش اطلاعات ناخالص و بعضا مغلوط و پمپاژ خبرهاي كنترل شده با اهدافي از قبيل ايجاد خوف و ترس در فعالان سياسي و مطبوعاتي و اهداف متعدد ديگر مي توانند فضاسازي لازم را در جهت به بار نشستن اهدافشان از تشكيل اين پرونده ها محقق كنند. اين كار با استفاده از كانال هاي قديمي و كانال هايي كه به اشكال مختلف در حين پروژه ايجاد مي شوند، عملي مي شود.

ديگر ابزار سازمان اطلاعات موازي براي تمهيد بستر رواني براي پيشبرد پروژه ها، برنامه ريزي سخنراني هاي ويژه اي است كه توسط رهبري نظام ايراد مي شود. متن اين سخنراني ها به طور دقيق زير نظر قائم مقام دفتر اطلاعات رهبري تنظيم مي شود و محورهاي آن نيز با مسئولان پرونده ها در سازمان موازي هماهنگ مي شود.

دو هدف كلي از اين شيوه براي كار دنبال مي شود، 1- توجيه شرعي و ايدئولوژيك و مشروعيت بخشي به كار در افكار عمومي به واسطه تمسك جستن به جايگاه رهبري و منفعل كردن كساني از مسئولان و فعالان سياسي كه قصد پيگيري پرونده و سرنوشت متهمان را دارند. 2- تضعيف روحيه متهمان و حاميان آنها و تقويت روحيه بازجويان، منابع و ديگر نيروهاي دخيل در پرونده، با اين توجيه كه ايشان در جريان مسائل هست و پشتيبان اقدامات شماست.

در تمام پرونده هاي كلان اطلاعات موازي از اين شيوه استفاده شده است. آغاز پرونده نيروهاي ملي مذهبي با سخنراني رهبري نظام در جمع دانشجويان در دانشگاه اميركبير بود كه به عنوان يك ديدار صميمي ايشان با دانشجويان تبليغ مي شد. در اين ديدار، مقام رهبري ملي مذهبي ها را «برانداز قانوني» ناميد و دستور برخورد با ايشان را صادر كرد. طرح موضوع «تهاجم فرهنگي» از سوي رهبري بر اساس اطلاعات و تحليل هايي كه از سوي اطلاعات موازي مي رسيد و در واقع از وزارت اطلاعات دوره فلاحيان و سعيد اسلامي به ارث رسيده بود، بارها منجر به برخورد با روزنامه نگاران و نويسندگان فرهنگي شد.

پيش از آن هم براي زمينه چيني كار قلع و قمع گسترده مطبوعات، يك ديدار عمومي با جوانان بسيجي تحت عنوان «ديدار يار» در مصلاي تهران ترتيب داده شد كه در آنجا رهبري از مطبوعات به عنوان «پايگاه هاي دشمن» نام برد، و اگرچه گفت ما هنوز بناي برخورد با اينها را نداريم اما چند روزي طول نكشيد كه بيش از هجده نشريه تعطيل شدند.

حتي در پرونده اي كه تحت نام «نظرسازي» براي تعدادي از نيروهاي اصلاح طلب شاغل در مؤسسه آينده تشكيل شد و آنها به جاسوسي و ارتباط با خارج و جعل سند متهم شدند، با آنكه مدتي از تشكيل و پيگيري پرونده گذشته بود اما به جهت اينكه مشروعيت پرونده و اتهامات جدا زير سؤال رفته بود، باز رهبري را وارد ميدان كردند تا با ايراد صحبتهاي سنگين و خشمگينانه عليه اصلاح طلبان و متهمان پرونده نظرسنجي، نيروهاي سازمان اطلاعات موازي را در اعتراف گيري و اثبات اتهامات ناچسب ثابت قدم سازد.

و در نهايت، يكي از مهمترين روشها و اهداف تبليغاتي پروژه هاي اطلاعات موازي، اخذ اعتراف نامه و توبه نامه از متهمان و تهيه مصاحبه هاي تلويزيوني است. در اين نامه ها و اطلاعيه هاي اعترافي، متهم تواب به گناهان نكرده كه ليست آنها از سوي بازجو تهيه مي شود، اعتراف مي كند و از مقامات بالاي نظام درخواست عفو و بخشش مي نمايد. مصاحبه هاي تلويزيوني نيز با همين محتوا گرفته مي شوند تا در وقت مناسب به عنوان واقعيت هاي يك حوزه خاص سياسي يا مطبوعاتي و فرهنگي به خورد افكار عمومي داده شود.

البته افكار عمومي جامعه نيز با توجه به تجربه برنامه هايي مثل هويت و اعتراف گيري هاي بيهوده و خنده داري مثل اعترافات سيامك پورزند و علي افشاري، به خوبي دريافته است كه چنين اعترافاتي كه در وضعيت مبهم و نامعلوم و غير قانوني زندان انجام مي شود، تا چه حد از اعتبار قانوني و شرعي و عرفي برخوردار است و كمتر كسي ديگر آنها را باور مي كند.

اما هنوز هم بازجويان اطلاعات موازي با اتخاذ اين روش هاي از كار افتاده، سعي در بي آبرو ساختن معتبرترين نخبگان و فرهيختگان سياسي و فرهنگي كشور دارند و تلاش مي كنند با چنين فضاسازي هاي تبليغاتي، ديگران را از عاقبت فعاليت سياسي و اجتماعي و روزنامه نگاري بترسانند و منصرف كنند. اين اتفاق در پرونده سايت ها و وبلاگ ها هم افتاده و يكسري اتهامات بي اساس و اعترافات ديكته شده در نامه ها و مصاحبه هايي گنجانده شده كه علي الظاهر هدف اصلي از آن نيز وصل كردن متهمان به اصلاح طلبان و پرونده سازي براي افراد شاخص اصلاح طلب بوده است.
اما همزمان با فضاسازي رسانه اي و تبليغاتي براي پرونده و حتي گاهي پيش از آن، عمليات گسترده اي بايد انجام شود كه هدف نهايي آن كسب اطلاعات اوليه پرونده است. مهمترين كار در اين قسمت علاوه بر جمع آوري مدارك طبقه بندي نشده موجود، شنودگذاري و شناسايي مقدماتي سوژه ها، استخدام منابعي هرچه نزديك تر به محورهاي اطلاعاتي پروژه اس

ت.ضميمه:

ضميمه:
رباره سازمان اطلاعات موازی ،(قسمت پنجم) امضا محفوظ
بسم الله الرحمن الرحيم
تمام آنچه در بازجويي هاي متهمان اطلاعات موازي مي گذرد را مي توان خلاصه كرد در دست زدن بازجو به هر روشي براي شكستن متهم و وادار كردن او به اعترافاتي هرچه بيشتر از يك طرف، و از سوي ديگر مقاومت بي حاصل يا اعتراف ديكته شده متهم براي خلاصي از وضعيت رواني يا جسمي غير قابل تحملي كه برايش ايجاد كرده اند.

سازمان اطلاعات موازي، اطلاعات خود را نهايتا از طريق بازجويي هاي غيرقانوني و همراه با شكنجه بدست مي آورد و سپس آن را به عنوان واقعيت هاي بي خدشه مفروض مي گيرد و متهمان بعدي را به تكرار و تكميل آنها وادار مي كند.

بازجويان و مسئولان پرونده حتي ابايي از اين ندارند كه در صورتي كه با مشكل يا سد محكمي مواجه شوند يا به فردي برسند كه حتي شايد اتهامات سنگيني هم متوجه او باشد اما از حاميان بانفوذي برخوردار است، ترجيح مي دهند كه واقعيات ساخته ذهن خود را تغيير دهند و به سراغ قربانيان ديگري بروند و پرونده را در مسير ديگري دنبال كنند. كافي است خواننده توجه كند كه براي مثال چرا اولين متهمي كه در پرونده نظرسازي بازداشت شد، به زودي آزاد شد و پرونده در مسير ديگري (مؤسسه آينده) به راه خود ادامه داد. واضح است، مشكل در اينجا بود كه مرتضوي و هدايت كنندگان او در آن زمان نمي خواستند يا نمي توانستند با مسئولان وزارت ارشاد درگير شوند.

اما پس از اينكه متهم به طور كامل از لحاظ شخصيتي شكسته شد و تمام خطاهاي زندگي خصوصي و سياسي خود را اعتراف كرد، او را وادار مي كنند تا درباره ديگران نيز اعتراف كند و از فعاليت هاي دوستان و همكاران خود و زندگي خصوصي ايشان پرده بردارد.
«تك نويسي» عنوان اين قسمت از كار است. تك نويسي درباره افراد سياسي، تك نويسي درباره گروههاي سياسي، درباره نشريات و نيروها و محتواي آنها، درباره فعالان و فعاليتهاي اجتماعي، و تك نويسي هاي مشروح درباره حوزه هاي تخصصي مثل سينما، علوم اجتماعي و پژوهشگري، اينترنت و فعاليتهاي گروهي و فعالان عرصه اقتصاد و فرهنگ زمينه هايي است كه به شدت مورد علاقه تحليلگران پرونده هاي اطلاعات موازي است.
اين قسمت از پروژه براي پرونده سازان بسيار جدي است، چرا كه آنها ناآشنايي عميق خود با واقعيت ها و مباحث و مسائل تخصصي حوزه هاي مربوطه را به اين طريق مي توانند جبران كنند و با افزودن تعبيرات و اصطلاحات تخصصي به پرونده و كيفرخواست با كمك گيري از همين تك نوشته ها، مدعيات خود و اعترافات متهمان را موجه جلوه دهند.
ضميمه:

ادامه

هیچ نظری موجود نیست: