از فردای اعلام نتایج «نمایش انتخابات» محسن مخملباف خود را سخنگوی خارجی میرحسین موسوی خواند و به اعلام نظر و مصاحبه و حضور در محافل مختلف پرداخت و براساس گفتمان جزمگرایانه خود تلاش کرد تا تنور موسوی را حداقل در خارج از کشور و در میان رسانههای از رده خارج فارسی گرم نگه دارد، اما این روزها دیگر کسی او را جدی نمیگیرد حتی دیشب که او خودش اعلام اعتصاب سراسری و مراسم سوگواری کرد، کسی به حرفاش گوش نداد. همانظور که ماههاست مردم نشان دادهاند که به حرف موسوی و کروبی یعنی کاندیداهایی که بسیاری از آنها در «نمایش انتخابات» به آنها رای داده اند نیز گوش نمیدهند و کاری را میکنند که خود صلاح میدانند چه برسد تره خرد کردن برای سخنگوی خارج از کشوری «نخست وزیر محبوب امام»!
روز گذشته در جریان تظاهرات قهرمانانه مردم یک موضوع کاملا آشکار شد: «کنترل اوضاع نه تنها از دست حکومت خارج شده که از دست اصلاح طلبان حکومتی نیز خارح شده است».
اگر در تظاهرات روزهای گذشته به گفته کروبی و موسوی گروهی از مردم «شعارهای ساختارشکنانه» میدادند، از پس از سیزده آبان و بخصوص شانزدهم آذر که دانشجویان میداندار اصلی مبارزه شدند این «شعارهای ساختار شکنانه» عمومیت یافت و کلیت نظام جمهوری اسلامی را (فارغ از هر جناح و دستهای) هدف گرفت.
در این میان مخملباف مانند بسیاری دیگر از اصلاحطلبان خارج نشین که دائم به عنوان مصاحبهشونده یا سخنران در رسانهها و محافل گوناگون حضور مییابد همچون رهبرانش صدها سال نوری از مردمی که هم اکنون در تهران در حال جنگ تن به تن با پلیس و بسیج هستند، عقب ماندهاند.
شاید این طنز تاریخ است که مخملباف و برخی از نویسندگان و هنرمندان اصلاحطلب دارند به سرنوشتی مشابه اصلاحطلبان سال ١۳۵۶ گرفتار میآیند که در حیرت از سرعت تحولات نیمه دوم سال و شتاب سرنگونی رژیم شاه دچار بهت و گیج زدگی شدند و تا ماهها زبانشان بند آمده بود، برخی که باهوشتر بودند بلافاصله خود را با انقلاب همراه ساختند، اما آنها که فرصت طلبی در ذاتشان بود زیر عبای «امام» خزیدند و کاسه داغ تر از آش شدند.
مخملباف اندکی پس از اعلام نتایج «نمایش انتخابات» به همراه مرجان ساتراپی به یکی از کمیسیونهای پارلمان اروپا رفت و «سند محرمانهای» را به دست مرجان ساتراپی داد تا برای حضار بخواند که ممکن است جعلی بوده باشد. اغلب این گونه «سندهای محرمانه» جعلی است و برخی معتقدند که دستگاههای تبلیغاتی و اطلاعاتی رژیم خود این «سندهای محرمانه» را تولید میکنند تا اسباب مضحکه مخالفان و برخی از رسانه های فارسی را فراهم آورند. (١)
مخملباف همچنین در این سخنرانی ادعا می کند که کمیته انتخابات آخر شب انتخابات به موسوی اطلاع داده است که وی برنده انتخابات است، ادعایی که هیچ گاه به تایید هیچ کدام از دو سوی داستان نرسید.
فیلم سخنرانی مخملباف در یکی از کمیسیون های پارلمان اروپا
مخملباف در ادامه قصه دیگری برای نمایندگان تعریف میکند و مدعی میشود که فرماندهان سپاه با حضور در دفتر موسوی به او گفتهاند که «این انقلاب سبز دمکراتیک پذیرفته نیست و اعلام کودتا کردند!»
شاید شما از میزان تخیلی بودن قصه حیرت کنید ولی این دقیقا حرفی است که مخملباف در این سخنرانی در برابر برخی از نمایندگان پارلمان اروپا گفته است، معنای آن از نظر قصه گو آن است که فرماندهان سپاه برای کودتا نیاز به اعلام و ابلاغ حضوری آن در برابر میرحسین موسوی داشتهاند!
این بخش از قصه نیز جز از زبان مخملباف از سوی هیچ منبع دیگری مورد تایید قرار نگرفته است، اصولا واقعیت این است که در ساعت دوازده شب پس از رسیدن گزارشهایی از ستاد انتخابات که آرای احمدی نژاد را بیشتر برآورد کرده بود موسوی در یک کنفرانس مطبوعاتی فوری اعلام کرد که برنده انتخابات اوست و اگر نتیجهای غیر از این اعلام شود به معنای تقلب در انتخابات است و دو ساعت بعد اولین نتایج انتخابات که حاکی از پیش بودن احمدی نژاد در شمارش آرا بود رسما از سوی ستاد انتخابات منتشر شد و ساعت ده صبح به وقت تهران رسما اعلام شد احمدی نژاد بیشترین آرای شمارش شده را به دست آورده است.
مخملباف در ادامه قصهپردازی خود می گوید ساعاتی بعد تلویزیون دولتی ایران اعلام کرد که «احمدی نژاد برنده شده است و اگر مردم بیش از چهار نفر تجمع کنند سرکوب خواهند شد!» برای بسیاری از کسانی که آن شب وقایع شمارش آرا و حواشی آن را دنبال می کردند این قسمت از قصه بسیار عجیب است زیرا تلویزیون دولتی (اگر منظور شبکه خبر است که تنها شبکهای بود که با یک وقفه چند ساعته از ساعت شش صبح اخبار انتخابات را اعلام میکرد، بقیه شبکهها در خواب شبانه بودند) نه ساعتی بعد بلکه حدود هشت ساعت پس از کنفرانس نیمه شب موسوی با اعلام نتایج اکثریت برگههای رای شمارش شده احمدینژاد را برنده انتخابات اعلام کرد و هیچ بیانیهای مبنی بر ممنوعیت تجمع نیز در آن ساعات از سوی هیچ مقام مسئولی قرائت نشد.
مخملباف در اولین مصاحبه خود با تلویزیون صدای آمریکا در باره نتایج انتخابات مدعی شد که چون خبری از رهبر نیست احتمالا او در جریان این امور نیست، از قضا ساعتی بعد خامنهای در اقدامی شتابزده و زودهنگام به احمدی نژاد تبریک گفت و بعدها نیز در نماز جمعه گفت که همان شب یعنی در حالی که هنوز نتایج انتخابات در حال اعلام بود به «کاندیداهای مغلوب» پیغام داده است که اعتراض نکنند که نشان می دهد رهبر در جریان امور بوده است.
مخملباف البته بارها روی این قصه خود تاکید کرده است چندی پیش مدعی شد که در بیت رهبری اختلاف وجود دارد. سوال این است که بین چه کسی اختلاف وجود دارد؟ مجتبی و پدرش؟ تصمیم گیرنده بیت کیست؟ اگر اختلافی وجود دارد و مخملباف به لحاظ دست داشتن در امور غیب از آن باخبر است پس ماحصل و نتیجه اختلاف در عالم واقع برای ما عوام که به امور غیبیه و طی الارض دسترسی نداریم چیست؟
امروز هم مخملباف مدعی شد که نتیجه دستگیریها ناشی از اختلاف سپاه با وزارت اطلاعات است. این قصه اختلاف سازی از نظر روانشناختی ناشی از همان انگاره جزم گرایانه و رویکرد تک ساحتی مخملباف به قدرت است که در فیلم های دهه شصت او نیز نمود مییافت.
وقتی مخملباف رو به دوربین با لحنی عاجزانه از «رئیس جمهور موسوی» می خواهد که «فرمان بدهد» تا مردم به خیابان بریزند (و البته توضیح نمیدهد که بعد از آن چه باید بشود!) نوع نگاهاش به قدرت و مرجع قدرت را به رخ میکشد از نظر او رابطه بین توده و رهبر همان رابطه خمینی و مردم است که اندکی مدرن تر شده و در هر حال ملت باید گوش به فرمان رهبر باشد.
فیلم تقاضای مخملباف از «رئیس جمهور موسوی برای فرمان دادن»
البته «رئیس جمهور موسوی» هیچ گاه پیامی برای دعوت به اعتراض و تظاهرات صادر نکرد بلکه هشدار داد که مراقب باشید که اصل نظام زیر سوال نرود و سوء استفاده کسانی که اصل نظام را قبول ندارند سبب نشود که این «دعوای خانگی» دودمان جمهوری اسلامی را بر باد دهد.
روز گذشته نیز مخملباف در مصاحبه با صدای آمریکا از مردم خواست تا دست به اعتصاب عمومی بزنند و این را از سوی موسوی اعلام کرد. حال آنکه تاکنون از موسوی هیچ صدایی برنخواسته است.
پاسخ مردم به این دستور محسن مخملباف البته روشن است، بیاعتنایی.
مردم نه از محسن مخملباف دستور میگیرند و نه از موسوی و نه کروبی و نه هیچ «رهبر» دیگری، خودشان قرار تظاهرات را می گذارند، خودشان روش مقابله را برمیگزینند و خودشان شعارهایشان را میسازند.
این ویزگی به گمان من پسامدرن و انقلابی جنبش کنونی (که شاید دیگر عنوان اعتراضی هم با وقایع روز گذشته که شکل و شمایل یک خیزش تمام عیار را داشت برایش قدیمی شده باشد) به خوبی ماهیت دمکراتیک و مترقی و خاستگاه ها و اهداف آن را نشان میدهد و شاید بیاعتنایی آن به «رهبران و سخنگویان خود خواندهاش» پیام روشنی برای همگان به ویژه سیاستمردان اصلاح طلب که همه تئوریها و تاکتیکهایشان در یک سال گذشته نقش بر آب شده (و برخی از عناصر آن خود به عقب ماندگی از سطح جنبش اعتراف کردهاند) دارد.
شاید اکنون زمانی برای یک خانه تکانی روحی دیگر برای مخملباف باشد و به جای تئوریهای جزم گرایانه پوپولیستی سیاست را یک سر رها و به کار فیلمسازی تمام وقت بپردازد در این صورت ما هم با خیال راحت میتوانیم در باره فیلمهایش نقد بنویسیم نه آنکه به خرده گرفتن به بینش سیاسی و راهبردهای سیاسی او مشغول شویم.
پی نوشت: این هم اطلاعات مخملباف از برنامه روزانه و هفتگی خامنه ای (شاهد از غیب آمد!)
- این نمونه ای از سندهای جعلی ست که زاییده تخیل برخی از جوانان است یا اگر به قول نیک آهنگ کوثر به «تئوری توطئه» معتقد باشیم توطئه وزارت اطلاعات است! (لینک فیس بوک)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر