عباس منصوران |
شانزدهم آذر ۸۸ بهراستی روایتگر ۱۶ آذر سال ۸۸ بود. شانزده آذر که چکامه خود را از سال ۱۳۵۲ از سکوی یک دانشکده میگیرد، ۵۶ سال بعد در سراسر ایران و به پژواک آن درجهان موج میبندد. شانزدهم آذر، نماد یک تکامل میشود با نیم سده انباشت آرمان؛ با دستکم نیم سده خواستهای پایهای یک جامعه سرکوب شده، برخاسته و به اسارت استبداد مضاعف مناسبات و دولتهای خود ویژهاش سرمایهداری انگلی در آمده. شانزدهم۱۶ آذر ۸۸، بازگشت به «افسانهی بورژوازی ملی» سالهای ۳۰ نیست، درچنبرهی اپوزیسیون دولتی به دام نمیافتد. ۱۶ آذر نموداری از استقلال را بازتاب میدهد. به این گونه، بیان ۱۶ آذر ۸۸ متفاوت از همیشه دارای خودویژگی دیگری است. روایتی نوآور و به روز، از سال ۳۲ تا اکنون، از دوشنبه تا دوشنبه،با گذری از سال ۳۲ تا سال ۸۸ ، از کودتا تا کودتا و از سلطنت خودکامه تا فاشیسم دینی. پس از کودتای مرداد بود که نیکسون، به تثبیت شاه آمده بود، اما در این آذر هیچکس به تثبیت ولی فقیه و حکومت الیگارشها نیامد؛ حتا پوتین و مافیای روس و بورژوازی چین، بوی الرحمن را شنیدهاند. احمدی نژاد، همچنان در انتظار موعود، ناچار است که هذیان بگوید که«این توطئهی آمریکاست که امام زمان نمیآید». دروازه آهنین و عظیم پادگان/ دانشگاه امیرکبیر همانند مقوا بر فراز سر،درهم میپیچد، «ولیعهد- ولی عصر» به دانشگاه میپیوندد- از خیابانهای شورش تا ستادهای دانشجویان. تا زمان نوشتن این نوشتار، از امام موعودِ حضرات تا کنون در هیچ جای دنیا خبری و اثری به دست نیامده است، و حکومت اسلامی در دریغ و افسوس چند بمب دست ساز هستهای برای تسهیل ظهور! بی هیچ فریاد رسی جز قاتلان بسیج شده با پول و تزریق معجون روانگردان دینی. شانزدهم آذر امسال از روزهای قانونی و روزهای حکومتی و یا مصادره نشده نبود. شرکت در روز «قدس» و «۱۳ آبان» و تسخیر از درون آسانتر بود، هرچند سرکوب علنی در ۱۳ آبان به دستور حکومت اسلامی دژخیمانه، اما، شرکت کنندگان در روز ۱۶ آذر، به یک آزمون تاریخی و سترگ دست میزدند. شانزدهم آذر ۸۸، دیگر حتا روز دانشجو هم نیست، هرچند دانشگاه ستادی شده است به گسترهی همهی ایران. ۱۶ آذر نام دیگر خیزش همهگانی بود، در سطحی دیگر. دانشجویان به شایستگی، فصل دیگری از یک تاریخ را نوشتند، و سربلند در پراتیک یک آزمون دشوار، کارنامهای درخشان گرفتند. شانزدهم آذر، اعلام تداوم خیزش خیابانی است و نقطه یک پیوند بین اعتراضهای میلیونی مردم و خیزش دانشجویی. ۱۶ آذر، اعلام سرنگونی است، نه در چارچوب دانشگاه، بلکه فریاد و خواست حکومت شوندگان. ۱۶ آذر ۸۸، افسانهی رفرم در چارچوب نظام را برای همیشه مردود و ناشدنی میخواند. افسانهی خوابآور، استحاله و اصلاحات و حفظ ساختار و جابجایی عناصری از حکومت، در چارچوب بندهای اسارت آور قانون اساسی که مشروعیت دولت طبقاتی و باندها و ارگانهای سرکوب و فسادش را مقدس میشمارد، به باد میسپارد. در شانزدهم آذر، بر خلاف تلاش میرحسین موسوی در بیانیه ۱۶ خود، اعتراض به این نیست که «روز روشن رایاش را بردهاند»، اعتراض به این است که حکومت اسلامی تمامی جامعه را به گروگان گرفته است. موسوی هنوز در جستجوی «زبان مشترک» با کسانی است که کهریزک و تجاوز به دختران و پسران و صحنههای کهریزکی خیابانها را در روز ۱۳ آبان به نمایش میگذارند. ۱۶ آذر، دفاع طلبی اپوزیسیون حکومتی را با نشانه گرفتن تمامیت نظام، پشت سر مینهد. ۱۶ آذر نشان داد که از ولی فقیه تا رئیس جمهور مهدینشانش، از ماشین سرکوب و بسیجیاناش که داربستهای همین ساختارند و اگر یک پیچاش برداشته شود کل این تنورهی پوسیده فرو میریزد ... تمامیت قدرت سیاسی این نظام استکه باید سرنگون شود. شانزدهم آذر امسال وظیفه داشت تا سرنگونی و اراده سرنگونی را یکجا و با هم اعلام کند. شانزده آذر نقط چرخش اعلام استقلال خیزش سراسری از چنبرهی خط سبز درون حکومتی است. شانزده آذر، بازگشت به شعارهای«جبهه ملی» سالهای ۳۰، و بورژوازی دلال با رنگ بوی کنونی بورژوازی لیبرال را نمیپذیرد. به خیابان میپیوندد، نه به بازار و از خواست زنان و کارگران پشتیبانی میکند . شعار میدهد: دانشگاه؛ آخرين سنگر آزادی! دانشجو، کارگر/ اتحاد اتحاد! فریاد میکشد و همانگونه که انتظار میرفت، در واکنش به موضع میرحسین اعلام میدارد: ما نمی خواهیم بمب هسته ای / از ولایت خستهایم ! و در همبستگی خود با خلق فلسطین، هشیارانه بحران آفرینیهای رژیم را برملا میکند: غزه و لبنان کمن / رفتن سراغ یمن! فلسطين! فلسطين! ما همه با هم هستيم ! و حکومت اسلامی- طبقاتی را فاشیستی مینامد و حکم به سرنگونی آن میدهد: حکومت فاشیستی / تو دولت ما نیستی! شور و هیجان در کنارخودباوری، جسارت و اعتماد به نفس و امید به پیروزی در نیروی مردم. هراس، دلهره و شکاف و ریزش و درگیری درونی در میان باندهای حاکم؛ انتقال پادگانها و وزرات اطلاعات با تمامی مزدوراناش به خیابانها و به دورن دانشگاه؛ بستن خطوط تلفنی، اخلال در اینترنت، تعطیلی دانشگاهها از یک روز قبل، ممنوعیت خبر رسانی و ناتوان از مهار، دست زدن به جهل و دروغ، ساختار سیاسی و امنیتی حکومت منفور اسلامی است. وزیر اطلاعات حکومت اسلامی، شمار خیزشگران در تهران را «نزدیک به ۱۲۰۰ نفر» خواند که «به زحمت و از سراسر کشور جمع شده بوند .» و دیگر شهرها را از کرمان تا سنندج، از شیراز تا قزوین، از اصفهان تا کرمانشاهان و اهواز ... را هیچ شمرد. شبح سرنگونی، برفراز برج و بارویی که خون و جنازه از دیوارهایش میریزد به پرواز در آمده است. کابوس واپسین خامنهای و سران سپاه و همقطارانشان یک واقعیت است. اینک آنان هستند که با چهرههای پوشیده در هراس از شناسایی و دادگاههای خلق، در پناه مسلسل و دعا به خیابان رانده میشوند. تکیهگاه حکومت اسلامی اینک، جوخههای اوباشان و بچههایی است که در مساجد و مراکز بسیج، آدمکشی آموختهاند و با پرداختی روزانه دویست و پنجاه هزار تومان و با کنترات دوهفتهای تا بیست روزه با وعدهی استخدام در نهادهای سرکوب و تشکیل خانوادهای که نانش با پول خون آورده میشود. شانزدهم آذر، اعلام ارادهی یک جامعه برای سرنگونی است، رفسنجانی با شامهی طبقاتی- حوزوی خویش به عنوان دومین فرد حکومت، پیشلرزههای ارادهی سرنگونی دریافت. او دریافته است که بازگشت جامعه و حاکمیت اسلامی- طبقاتی، به پیش از خرداد ۸۸ غیرممکن است. مهمتر این که، همهی باندهای حکومتی به مارش جاری سرنگونی در جامعه، زبان به اعتراف گشودهاند، علی اکبر رفسنجانی، لغو ولایت خامنهای از سوی مردم را در مشهد به وی ابلاغ کرد. او روز ۱۵ آذر، به مشهد میرود و پایگاه امپراتور خراسان و واعظ طبسی را با خود همراه میسازد. استقبال واعظ طبسي «توليت آستان قدس رضوي» و نماينده ولي فقيه در استان «خراسان رضوي» و استاندار «خراسان رضوي» و برخی از سران نظامی، و «آيت الله سيد احمد علم الهدي» امام جمعهی وابسته به باند حاکم که از ابواب جمعی ولی فقیه است، فاز دیگری است از گسست درون باندها. رفسنجانی اعتراف کرد که اینان مردماند که در خیابانهایند، کارگر، دانشجو و... و سرکوبشان را محکوم شمرد و گفت اگر مردم نخواهند «ما» باید برویم. این «ما» کسی جز خامنهای نبود. این همان اعتراف به شنیدن صدای قیام است. رفسنجانی به عنوان ریاست دو نهاد مرکزی حکومتی، در ۱۵ آذر در دانشگاه مشهد ، از سویی و شرکت دخترش فايزه رفسنجانی در تهران در روز ۱۶ آذر در دانشگاه، تلاش باندی است که برای نجات خویش و خانواده در گرداب قیام سراسری، به تکاپو افتاده است. باند ولی فقیه، واکنش نشان داد و «آیتالله رفسنجانی» را خلع درجه کرد.[1] وزیر اطلاعات پیش از این فرمان رسمی، وی را آقای هاشمی رفسنجانی نامیده و از درجهی مادون حجت الاسلامی نیز ساقطش کرده بود. حیدر مصلحي وزیر اطلاعات در پی برآمد ۱۶ آذر، اعتراف میکند که « فتنه اخير همچون كوه بزرگ يخي و شناور در آبهاي اقيانوس است كه بخش عمدهاي از آن در زير آب و تنها بخش كوچكي در ظاهر نمايان است، ولي متأسفانه هنوز عدهاي باور ندارند كه اين حوادث، فتنهاي از سوي دشمنان اسلام و انقلاب بود.» او اعتراف کرد که: «سخن از تسلیم شدن به خواست» کوه عظیم یخ در اقیانوس جامعه است: «ما اين كشور با حضور وليفقيه و رهبري شجاعانه ايشان هيچگاه تسليم انقلاب مخملي دشمنان و فتنههايشان نمیشود» اعتراف کرد که «تمامیت نظام از درون به چالش و تهدید کشیده شده»، و اعتراف کرد که مدافعین ولایت فقیه و حکومت اسلامی نیز باند حاکم را رها کرده و گریزان، در پناهگاههای اعتراض عمومی،برای خویش مفری میجویند. اعتراف کرد که: «افرادی تاثیرگذار که باید از نظام و ولایت دفاع کنند در مقابل رهبری ایستادهاند.»[2] در پی وزیر اطلاعات، ولی فقیه به اعتراف آمد: خامنهای اعتراف کرد: «یک مبارزه انتخاباتی را به مبارزه علیه نظام بدل کردهاند.» و در تصویر یک شبحموت و ردای یک خفاش مویه میکند: «میبینید که دشمنان انقلاب چطور بُراق شدهاند، آماده شدهاند، صف کشیدند، خوشحالند، میخندند، اینها را که میبینید؛ به خود بیایید؛ متوجه باشید؛ شما برادران سابق ما هستید؛»[3] خرداد ۸۸ مجالی است برای آزمون پراتیک متراکم سی سال. مخالفین و رقبای درون حاکمیت میکوشند برای مهار پتانسیل ساختارشکنی، ضمن حفظ کلیت نظام، خود بر لوکوموتیو عظیم خیزش سوار شده و به سکان قدرت سیاسی دست یابند. گزینهی سوم در ۱۶ آذر فراتر رفت. با اعلام سرنگونی حکومت اسلامی، هیچ مجالی برای سازش و چانه زنی و آشتی اپوزیسیون درون حکومتی باقی نمیگذارد. شانزده آذر پس از ۶ روز هنوز در دانشگاهها جاری است. روزهای در راه ، تشکیل تقویم تاریخ و راه کار گزینش روزهای ویژه به نام: «روز کودکان کار و خیابان»، «روز دفاع از حقوق انسانی زنان»، «روز کارگر و همبستگی با کارگران بیکار»، «روز همبستگی با آموزگاران»، «روز همبستگی با زندانیان سیاسی»، «روز همبستگی با مادران جانباختگان»، «روز گرامیداشت یاد جانباختگان قتلهای سیاسی»، «روز گرامی داشت جانباختگان قتلعام زندانیان سیاسی»،«روز تختی»، «روز صمد بهرنگی» و... روزهای مستقل و اعتراض در سامانیابی آگاهمند قیام تا روز پیروزی، روز تعیین سرنوشت خویش به دست خویش، در پیش روی داریم، اینک اعتراضهای سراسری به هفتمین ماه خود میپیوندد، اما، هنوز این مبارزه، بدون استراتژی است. بدون آلترناتیو است. زنده باد، هنوز در پی سرنگون باد، نیامده است. هرچند این درنگِ نیکی است، هنوز اعتراض ساختارشکن، خود سامان و خود انگیخته آشیل وار، همچنان در میدان است. این نیروی مادی، دارای پتانسیل انقلابی در پیوند با روند انقلاب با سازمانیابی و استراتژی انقلابی میتواند به «سرنوشت» مشروطه و «بهمن» گرفتار نیاید. منبع " سایت دیدگاه" عباس منصوران ۲۲ آذرماه ۱۳۸۸ |
۱۳۸۸ آذر ۲۴, سهشنبه
روزهای در راه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر