۱۳۸۸ دی ۲۲, سه‌شنبه

کمیته های کارگران سوسیالیست داخل کشور:سازش رهبران دروغین و پیشروی جنبش

جمهوری اسلامی از بدو حیاتش به جرئت می توان گفت بیش هر رژیم معاصری در دنیا زندانی سیاسی داشته، بیش از هر رژیمی با آنها بد رفتاری نموده و آنها را مورد شکنجه قرار داده و بیش از رژیمی زندانیان سیاسی را به قتل رسانده – از جمله در دهه شصت و نخست وزیری موسوی که هزاران زندانی سیاسی اعدام گردیدند- بنا بر این جمهوری اسلامی بدون زندانی سیاسی معنا ندارد، از طرف دیگر اگر منظور آزادی زندانیان سیاسی است که در جریان وقایع اخیر دستگیر شده اند، که در نهایت رژیم همچون دفعات قبل در نهایت ناچار به آزادی آنها اس
........................

سازش رهبران دروغین و پیشروی جنبش
اطلاعیه شماره 5
13 دیماه 88

با گذشت بیش از شش ماه از برآمد مبارزات مردم ، پیشروی و گسترده شدن جنبش توده ای و رادیکال تر شدن آن نه تنها حاکمان قدرت را به هراس انداخته، بلکه اصلاح طلبان رانده شده از قدرت را نیزبه سمت سازش کشانده است.

روز گذشته آقای موسوی اعلام کرد که دولت دهم( دولت احمدی نژاد) را به رسمیت می شناسد و چند بند را مبنای سازش و آشتی قرار داد. شروط موسوی برای سازش بدین شرح می باشند:

1 – نظارت قوه قضایی و مقننه بر دولت

2 – ضمانت برگزاری انتخابات های شفاف بطوری که اعتماد ملت را در یک رقابت آزاد و منصفانه و بدون خدعه و دخالت قانع سازد.

3 – آزادی زندانیان سیاسی

4 – آزادی مطبوعات و رسانه ها

5 – به رسمیت شناخت حقوق مردم برای بر پایی اجتماعات قانونی و تشکیل احزاب پایبند اصل 27 قانون اساسی

در مورد اول، یعنی نظارت بر دولت توسط قوه مقننه و قضایی ، اساسا هیچ معنا و مفهومی ندارد. همگان می دانند که قوه قضاییه و مجلس هم خط و همراه دولت در تمام سرکوب ها وکشتارها بوده اند. هیچکدام از آنها کوچکترین گامی در راه منافع مردم برنداشته و نخواهند داشت. چنین شرطی هیچ تغییری در رویه دولتی که همه نهادهایش یکی از دیگری مرتجع تر هستند نخواهد داشت. بنا بر این در این مورد موسوی فقط چیزی گفته برای اینکه فقط حرفی زده باشد.

در مورد دوم ، یعنی ضمانت برگزاری انتخابات. اولا در نظام جمهوری اسلامی تقلب همیشه وجود داشته و تقلب در انتخابات گذشته نیز نه اولین بار بوده و نه آخرین بار خواهد بود. دوما منظور آقای موسوی از ضمانت بر گزاری انتخابات فقط ضمانتی برای امکان پیروزی جناح خودش است و نه همه افراد مردم. در تاریخ جمهوری اسلامی هرگز به نمایندگان گروههای مختلف مردم اجازه داده نشد تا در انتخابات شرکت کنند و همیشه فیلتر شورای نگهبان مانع برگزاری انتخابات واقعی بوده است. سوما چگونه ممکن است جمهوری اسلامی ضمانت دهد؟ چه کسانی تضمین خواهند کرد که رژیم انتخابات سالمی برگزار کند. در شرایطی که حتی انتخابات قبلی را نتوانستند مجددا برگزار کنند چگونه ممکن است، انتخابات آینده را تضمین نمایند که سالم برگزار گردد. سردمداران رژیم حاکم همیشه دست اندر کار انواع و اقسام تقلب ها ، از جمله تقلبات انتخاباتی بوده اند.

مورد سوم، یعنی آزادی زندانیان سیاسی است. جمهوری اسلامی از بدو حیاتش به جرئت می توان گفت بیش هر رژیم معاصری در دنیا زندانی سیاسی داشته، بیش از هر رژیمی با آنها بد رفتاری نموده و آنها را مورد شکنجه قرار داده و بیش از رژیمی زندانیان سیاسی را به قتل رسانده – از جمله در دهه شصت و نخست وزیری موسوی که هزاران زندانی سیاسی اعدام گردیدند- بنا بر این جمهوری اسلامی بدون زندانی سیاسی معنا ندارد، از طرف دیگر اگر منظور آزادی زندانیان سیاسی است که در جریان وقایع اخیر دستگیر شده اند، که در نهایت رژیم همچون دفعات قبل در نهایت ناچار به آزادی آنها است. بازداشت هزاران نفر که در جریان وقایع گذشته نیز دستگیر شده بودند، بجز مواردی خاص در نهایت منجر به آزادی آنها شد. دولت قادر نیست هزاران نفری که هر بار بازداشت می شوند را برای همیشه در بند نگهدارد. اما در این مورد بیشتر از همه به نظر می رسد که آقای موسوی منظورش از آزادی زندانیان سیاسی رهبران اصلاح طلب رانده شده از حکومت هستند و نه مردم و دیگر زندانیان سیاسی. بسیاری از زندانیان سیاسی که همانند انقلابیون و آزادیخواهان که در دهه شصت به دستور سران دولت و از جمله آقای موسوی قتل عام شدند،اساسا از نظر ایشان زندانی سیاسی به حساب نمی آیند.

وبالاخره مورد چهارم و پنجم، که آزادی مطبوعات و اجتماعات مردم است ظاهرا پایه قوی برای برقراری دمکراسی است . اما یک نکته را آقای موسوی گفته که تکلیف همه بند های فوق و بخصوص سه بند آخر را روشن کرده است. او در انتها اشاره کرده که اجرای همه بندها هم زمان ضرورتی ندارد و بنابر این سه بند آخر که در ظاهر برقراری دمکراسی را مد نظر دارد فقط برای حفظ توهم نوشته شده و می توانند به آینده ای نا معلوم حواله شوند که در نهایت تحت حاکمیت جمهوری اسلامی اجرایی نخواهند بود.

در شرایطی که جمهوری اسلامی با تمام نیرو مردم را سرکوب می کند و در مقابل جنبش وسیع میلیونی مردم فقط راه چاره را سرکوب بیشتر می بیند، چگونه ممکن است تنها با یک نامه آقای موسوی عقب نشینی نماید. این نامه راهی برای عقب نشینی و بدست اوردن دست آورد برای مردم نیست، بلکه راهی است برای سازش و مماشات جناح اصلاح طلب با حاکمان برای شریک شدن در قدرت . این نامه چیزی نیست جز چراغ سبز نشان دادن برای سازش و در واقع پشت پا زدن به مردم به خیابان آمده. موسوی و جناح او بخوبی می دانند که در این مدت مبارزات مردم، به سرعت رادیکال شده و از موضوع انتخابات مدت ها است که رد شده است. مردم جمهوری اسلامی را به تمامی به چالش کشیده اند و این زنگ خطر بزرگی برای اصلاح طلبان است. آنها می دانند که توده ها پتانسیل های فراوانی برای مبارزه علیه جمهوری اسلامی دارند که به سرعت آنها را بروز خواهند داد. مبارزات مردم کم کم به پایین شهر و حتی شهر های دور افتاده سرایت کرده است. شعارها رادیکال شده و بقای رژیم را زیر سوال برده اند.

در نتیجه هدف این نامه در درجه اول آب پاشیدن به آتش شعله ور شده جنبش است. آنها می خواهند در روند روبه رشد مبارزات ترمزی ایجاد کنند و قبل از آنکه جنبش به یک انقلاب منتهی شود راه آن را سد نمایند. اما هر چند که اصلاح طلبان با توجه به توهمی که وجود دارد می توانند افتی در جنبش پدید بیاورند، اما جنبش به چنان مدارجی رسیده که خاموش نخواهد شد و راه خود را ادامه خواهد داد.

ما کارگران سوسیالیست به سهم خود برای تداوم مبارزات تلاش خواهیم کرد و از همه کارگران اگاه و مردم آزادیخواه می خواهیم که در این شرایط سرنوشت ساز که سازش می تواند به جنبش ضربه وارد نماید، فقط با تداوم مبارزه و حضور در خیابان و بر پایی اعتصابات ممکن است جنبش را زنده نگاه داشت و ادامه آن را تضمین نمود.

با گذشت بیش از شش ماه از برآمد مبارزات مردم ، پیشروی و گسترده شدن جنبش توده ای و رادیکال تر شدن آن نه تنها حاکمان قدرت را به هراس انداخته، بلکه اصلاح طلبان رانده شده از قدرت را نیزبه سمت سازش کشانده است.

روز گذشته آقای موسوی اعلام کرد که دولت دهم( دولت احمدی نژاد) را به رسمیت می شناسد و چند بند را مبنای سازش و آشتی قرار داد. شروط موسوی برای سازش بدین شرح می باشند:

1 – نظارت قوه قضایی و مقننه بر دولت

2 – ضمانت برگزاری انتخابات های شفاف بطوری که اعتماد ملت را در یک رقابت آزاد و منصفانه و بدون خدعه و دخالت قانع سازد.

3 – آزادی زندانیان سیاسی

4 – آزادی مطبوعات و رسانه ها

5 – به رسمیت شناخت حقوق مردم برای بر پایی اجتماعات قانونی و تشکیل احزاب پایبند اصل 27 قانون اساسی

در مورد اول، یعنی نظارت بر دولت توسط قوه مقننه و قضایی ، اساسا هیچ معنا و مفهومی ندارد. همگان می دانند که قوه قضاییه و مجلس هم خط و همراه دولت در تمام سرکوب ها وکشتارها بوده اند. هیچکدام از آنها کوچکترین گامی در راه منافع مردم برنداشته و نخواهند داشت. چنین شرطی هیچ تغییری در رویه دولتی که همه نهادهایش یکی از دیگری مرتجع تر هستند نخواهد داشت. بنا بر این در این مورد موسوی فقط چیزی گفته برای اینکه فقط حرفی زده باشد.

در مورد دوم ، یعنی ضمانت برگزاری انتخابات. اولا در نظام جمهوری اسلامی تقلب همیشه وجود داشته و تقلب در انتخابات گذشته نیز نه اولین بار بوده و نه آخرین بار خواهد بود. دوما منظور آقای موسوی از ضمانت بر گزاری انتخابات فقط ضمانتی برای امکان پیروزی جناح خودش است و نه همه افراد مردم. در تاریخ جمهوری اسلامی هرگز به نمایندگان گروههای مختلف مردم اجازه داده نشد تا در انتخابات شرکت کنند و همیشه فیلتر شورای نگهبان مانع برگزاری انتخابات واقعی بوده است. سوما چگونه ممکن است جمهوری اسلامی ضمانت دهد؟ چه کسانی تضمین خواهند کرد که رژیم انتخابات سالمی برگزار کند. در شرایطی که حتی انتخابات قبلی را نتوانستند مجددا برگزار کنند چگونه ممکن است، انتخابات آینده را تضمین نمایند که سالم برگزار گردد. سردمداران رژیم حاکم همیشه دست اندر کار انواع و اقسام تقلب ها ، از جمله تقلبات انتخاباتی بوده اند.

مورد سوم، یعنی آزادی زندانیان سیاسی است. جمهوری اسلامی از بدو حیاتش به جرئت می توان گفت بیش هر رژیم معاصری در دنیا زندانی سیاسی داشته، بیش از هر رژیمی با آنها بد رفتاری نموده و آنها را مورد شکنجه قرار داده و بیش از رژیمی زندانیان سیاسی را به قتل رسانده – از جمله در دهه شصت و نخست وزیری موسوی که هزاران زندانی سیاسی اعدام گردیدند- بنا بر این جمهوری اسلامی بدون زندانی سیاسی معنا ندارد، از طرف دیگر اگر منظور آزادی زندانیان سیاسی است که در جریان وقایع اخیر دستگیر شده اند، که در نهایت رژیم همچون دفعات قبل در نهایت ناچار به آزادی آنها است. بازداشت هزاران نفر که در جریان وقایع گذشته نیز دستگیر شده بودند، بجز مواردی خاص در نهایت منجر به آزادی آنها شد. دولت قادر نیست هزاران نفری که هر بار بازداشت می شوند را برای همیشه در بند نگهدارد. اما در این مورد بیشتر از همه به نظر می رسد که آقای موسوی منظورش از آزادی زندانیان سیاسی رهبران اصلاح طلب رانده شده از حکومت هستند و نه مردم و دیگر زندانیان سیاسی. بسیاری از زندانیان سیاسی که همانند انقلابیون و آزادیخواهان که در دهه شصت به دستور سران دولت و از جمله آقای موسوی قتل عام شدند،اساسا از نظر ایشان زندانی سیاسی به حساب نمی آیند.

وبالاخره مورد چهارم و پنجم، که آزادی مطبوعات و اجتماعات مردم است ظاهرا پایه قوی برای برقراری دمکراسی است . اما یک نکته را آقای موسوی گفته که تکلیف همه بند های فوق و بخصوص سه بند آخر را روشن کرده است. او در انتها اشاره کرده که اجرای همه بندها هم زمان ضرورتی ندارد و بنابر این سه بند آخر که در ظاهر برقراری دمکراسی را مد نظر دارد فقط برای حفظ توهم نوشته شده و می توانند به آینده ای نا معلوم حواله شوند که در نهایت تحت حاکمیت جمهوری اسلامی اجرایی نخواهند بود.

در شرایطی که جمهوری اسلامی با تمام نیرو مردم را سرکوب می کند و در مقابل جنبش وسیع میلیونی مردم فقط راه چاره را سرکوب بیشتر می بیند، چگونه ممکن است تنها با یک نامه آقای موسوی عقب نشینی نماید. این نامه راهی برای عقب نشینی و بدست اوردن دست آورد برای مردم نیست، بلکه راهی است برای سازش و مماشات جناح اصلاح طلب با حاکمان برای شریک شدن در قدرت . این نامه چیزی نیست جز چراغ سبز نشان دادن برای سازش و در واقع پشت پا زدن به مردم به خیابان آمده. موسوی و جناح او بخوبی می دانند که در این مدت مبارزات مردم، به سرعت رادیکال شده و از موضوع انتخابات مدت ها است که رد شده است. مردم جمهوری اسلامی را به تمامی به چالش کشیده اند و این زنگ خطر بزرگی برای اصلاح طلبان است. آنها می دانند که توده ها پتانسیل های فراوانی برای مبارزه علیه جمهوری اسلامی دارند که به سرعت آنها را بروز خواهند داد. مبارزات مردم کم کم به پایین شهر و حتی شهر های دور افتاده سرایت کرده است. شعارها رادیکال شده و بقای رژیم را زیر سوال برده اند.

در نتیجه هدف این نامه در درجه اول آب پاشیدن به آتش شعله ور شده جنبش است. آنها می خواهند در روند روبه رشد مبارزات ترمزی ایجاد کنند و قبل از آنکه جنبش به یک انقلاب منتهی شود راه آن را سد نمایند. اما هر چند که اصلاح طلبان با توجه به توهمی که وجود دارد می توانند افتی در جنبش پدید بیاورند، اما جنبش به چنان مدارجی رسیده که خاموش نخواهد شد و راه خود را ادامه خواهد داد.

ما کارگران سوسیالیست به سهم خود برای تداوم مبارزات تلاش خواهیم کرد و از همه کارگران اگاه و مردم آزادیخواه می خواهیم که در این شرایط سرنوشت ساز که سازش می تواند به جنبش ضربه وارد نماید، فقط با تداوم مبارزه و حضور در خیابان و بر پایی اعتصابات ممکن است جنبش را زنده نگاه داشت و ادامه آن را تضمین نمود.

هیچ نظری موجود نیست: