۱۶ دی ۱۳۸۸ | admin
عملیات مشترک امریکا و انگلیس برای هجوم به شبه جزیره چگونه شکل گرفت
روزنامه ایران: تیتر گزارش روزنامه نیویورک تایمز در آخرین روزهای سال ۲۰۰۹ ، افکارعمومی خاورمیانه را به انتظار اتفاقی تازه در شبه جزیره عربستان نشاند. این روزنامه با استناد به بحثهای جلسات محرمانه پنتاگون ، خبر از گشودن جبهه سوم در خاورمیانه داد. به فاصله اندکی بعد از درج این گزارش امنیتی، باراک اوباما و گوردون براون پس از یک مذاکره طولانی پروژه، مداخله نظامی جدید در ارتفاعات شمال و شرق یمن را استارت زدند. برای عملیاتی کردن این پروژه رئیس جمهوری امریکا، ژنرال سرشناس این کشور، دیوید پترائوس را راهی منطقه بحران زده یمن کرده است و نخست وزیر انگلیس نیز دستگاه دیپلماسی خویش را برای جلب حمایت شرکای ناتو و تشکیل یک اجلاس قریبالوقوع بسیج نموده است.
همه چیز برای شروع یک جنگ تازه در کرانههای دریای سرخ ظرف ۱۰ روز در کاخسفید و داونینگ استریت ساخته و پرداخته شد. اما آیا به راستی عملیات پلیسی امریکا و انگلیس در یمن، چنان که وانمود میشود، یک پروژه غافلگیرانه است؟
حتی تحلیلگران امریکایی مثل گزارشگر نیویورک تایمز که این پروژه را اول بار فاش کرد «فرضیه ناگهانی» بودن طرح مداخله نظامی در یمن را مردود می شمارد.پروژه «گشودن جبهه سوم » در شبه جزیره از هر جهت شباهت به دو پروژه قبلی عملیات افغانستان و عراق دارد. از نگاه افکارعمومی امریکا پنهان نمانده که هر دو لشکرکشی پیشین امریکا از بهانهای واحد که همانا «تهدید تروریسم القاعده» بود آغاز شد. حتی در قضیه تهاجم به عراق نیز این توجیه مطرح شد که رژیم صدام با القاعده پیوند یافته است توجیهی که بعداً مراکز اطلاعاتی خود امریکا بر غیر واقعی بودن آن اذعان کردند.اکنون برای ورود نظامی به یمن ، لئون پانتا رئیس تیم اطلاعاتی دولت اوباما نسخه دوم این سناریو را ارائه کرده است.
تنها مجوز اوباما برای عملیات وسیع یمن، ماجرای پلیسی گونه تلاش یک تبعه امریکا برای خرابکاری در خط پرواز آمستردام - دیترویت است و این که متهم این ماجرا - عمر فاورق- احتمال می رود با افراطیون هوادار القاعده در یمن مرتبط بوده است.
اما مشابهتها فقط در این نیست که عمر فاروق قرار است همان ابومصعب زرقاوی عراق یا ایمن ظواهری افغانستان شود بلکه آنچه موجب شد ناظران امریکایی بر مداخله نظامی در یمن نام «جنگ سوم» را بنهند، اهداف استراتژیکی است که بار دیگر دو قدرت انگلوساکسون را در یک جبهه قرار داده است. دفتر نخست وزیری انگلیس برای توجیه ضرورت حضور نیروهای امنیتی بریتانیا در یمن همان دلایلی را بیان کرده است که سخنگوی پنتاگون تحت عنوان تهدیدات تروریستی یمن برای جهان غرب ارائه میکند.
به هر حال تقویم سال میلادی ۲۰۱۰ با ثبت یک عملیات نظامی جدید رقم خورده است و خاورمیانهایها که همه روزهای سال گذشته را به امید فروکش کردن دو کانون بحران افغانستان و عراق به سر کرده بودند اکنون شاهد شعله ور شدن نایره جنگی تازه در نقطه تلاقی باب المندب و ناحیه سوق الجیشی شبه جزیره عرب هستند.
● جبهه استراتژیک جدید
با همه مشابهتهایی که عملیات ژانویه ۲۰۱۰ در یمن با لشکر کشی ۲۰۰۱ افغانستان و جنگ ۲۰۰۳ عراق دارد اما درعین حال جبهه سوم ارتش امریکا ویژگیهای منحصر به فردی دارد. بارزترین ویژگی عملیات مداخله نظامی در یمن برای خود امریکاییها این است که فرمان شروع این حمله را دولتی امضا میکند که با شعار صلح به قدرت رسید و با وعده برچیدن بساط نظامی گری و جنگ در چنین ایامی رأی شهروندان امریکا را گرفت. این درحالی است که تیم هدایت کننده جنگهای پیشین در افغانستان وعراق هیچ ادعایی از نوع صلح طلبی نداشت و نومحافظه کاران تحت رهبری بوش از ابتدا بدون پروا راه حفظ اقتدار جهانی امریکا و مقابله با مخالفان خویش را توسل به ابزار نظامی خوانده بودند.
بنابراین ماجرای یورش نظامی به یمن باب تازهای نهتنها در سیاست خارجی امریکا باز میکند بلکه نگاهها نسبت به جهان بینی سیاسی اوباما را تغییر میدهد. فردی که در یک سال گذشته با حضور در پایتختهای خاورمیانه مثل قاهره و ریاض و ابوظبی سعی کرد تصویر یک فرد ناجی را برای شهروندان عرب ترسیم کند و بسیاری از محافل خوشبین عرب در این مدت همچنان به انتظار به بار نشستن وعده صلح او در خاورمیانه بودند.
چنانکه شبکه فاکس نیوز در نظر خواهی خود از نخبگان امریکا تصریح کرده است: یمن نه تنها اولین آزمون بلکه بزرگترین دام برای رهبر دموکراتها است و ورود اوباما به میدان نظامیگری در خاورمیانه، ممکن است او را با عواقبی بدتر از بوش روبهرو سازد. گزارشگران این رسانه بر دو نکته بارز در مقایسه طرحهای جنگی بوش و اوباما تأکید کردهاند؛ اول این که اوباما در شرایطی جبهه سوم را گشوده که خبرها از تشدید مشکلات امریکا در دو جنگ قبلی حکایت دارد و دوم این که انتظار نمیرود همانند افغانستان، اوباما بتواند مشارکت کشورها و مجامع جهانی را برای این جنگ جلب کند. از نگاه جهان خارج چنانکه ناظران امریکایی نیز تأکید کردهاند غائله یمن یک نزاع داخلی است و این بحران ماهیتاً رویارویی میان یک حکومت نامقبول با گروهها و قبایلی است که در اعتراض به نقض حقوق بنیادین شان سر به قیام برداشتهاند.اما دولت صنعا و حامیان آن در ریاض این مبارزه مردمی را به تسویه حساب قومی علیه شیعیان تبدیل کردهاند.
مشکل دیگر اوباما و براون برای پروژه دخالت نظامی در یمن، موضع افکارعمومی و محافل حقوق بشری است. جهانیان شاهد نزاعی بدون رعایت هر گونه استاندارد انسانی و اخلاقی هستند. در همه گزارشهایی که گزارشگران حقوق بشری از این جنگ ارائه کردهاند از بیسابقهترین نقض حقوق انسانی در شمال یمن سخن میگویند. شش ماه حملات خونین دولت یمن و ارتش سعودی به نواحی شمال این کشور صدها هزار آواره برجای گذاشته و در همان حال کشور فقیر یمن را در دام قحطی و مرگ تدریجی قرار داده است.
● سوداهای دیرین امریکا
زمینههای یک مداخله نظامی بزرگ در شبه جزیره از مدتها قبل مهیا شده بود. امریکاییها از آغاز این قرن تیمهای اطلاعاتی و امنیتی خویش را در نقاط مختلف یمن مستقر کردهاند. از این منظر میتوان گفت که اوباما مجری راهبردی شده که پنتاگون و سیا نزدیک یکدهه است که آن را طراحی و تست می کنند.
در اغلب تحلیلهایی که استراتژیستهای امریکا در این مدت ارائه کردهاند از ضرورت تسلط براین حوزه استراتژیک سخن رانده شده است. در مقالهای که اواخر سال گذشته فارن پالیسی منتشر کرد به وضوح براین نکته تصریح شده بود که امریکاییها مدتها است که در پی کسب پایگاهی در این نقطه حساس شبه جزیره عربستان هستند. به همین سبب مراودات صنعا و واشنگتن وسعت چشمگیری یافته است. موقعیت این کشور به گونهای است که امریکا در صورت تسلط بر آن به بسیاری از شاهراههای استراتژیک خاورمیانه اشراف مییابد. غیر از مشرف بودن این کشور بر شمال عربستان، موقعیت یمن اجازه میدهد که واشنگتن دو حوزه آبی دریای عرب و دریای سرخ را نیز تحت نفوذ داشته باشد. یمن دارای دو ساحل مهم است، ساحلى غربی در کرانه دریای سرخ و ساحلى جنوبی در کرانه دریای عرب، همچنین دارای چند جزیره استراتژیک است.
مهم نیست که این کشور وسعتی کوچک دارد! برخـــــورداری از پتــــــانسیلهای مهم ژئوپولیتیک و حتی اقتصادی و نیز داشتن دولتی ضعیف که برای بقای خویش آماده واگذاری امتیاز به خارجیان است، برای امریکاییها وسوسه کننده است. بنابراین استراتژیستهای غربی از نگاهی دیگر یمن را نظاره میکنند برغیر از اهمیت ژئوپلیتیک آنچه امریکا و انگلیس را نگران اوضاع یمن کرد، شکست سنگینی است که دو متحد آنها در صنعا و ریاض در این کشور اکنون متحمل شدهاند. به گفته اغلب ناظران جرقه مداخله نظامی غرب در جنگ یمن از زمانی شعله ور شد که منابع امنیتی سیا گزارش احتمال پیروزی جنبش الحوثی را به کاخ سفید مخابره کردند.
به عبارتی امریکاییها در این نگرانی شرکای سعودی خویش سهیم شدهاند که در صورت شکست دولت علی عبدالله صالح مقابل مبارزان یمن، جنبش مقاومت سومین دژ قدرت را پس از غزه و لبنان در این نقطه مهم خاورمیانه استوار خواهد کرد. با شواهدی که امریکاییها از تغییر توازن قدرت به نفع مبارزان یمن به دست آورده بودند، اوباما چارهای جز این ندید که کشمکش محلی یمن را به مناقشه جهانی تبدیل کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر