ایرج مصداقی
در دادگاه مربوط به پروندهی شکایت احسان نراقی (۱)، منوچهر شلالی و جهانگیر شادانلو علیه کتاب «واواک در خدمت آیتاللهها» که توسط «ایو بونه» استاندار و نماینده سابق مجلس ملی و ریاست سازمان ضدجاسوسی فرانسه در دوران ریاست جمهوری فرانسوا میتران، انتشار یافته از جمله به موارد مهمی بر میخوریم که حساسیت عمومی و به ویژه اپوزیسیون ایران را میطلبید که متأسفانه به خاطر درگیریهای سیاسی مرسوم مورد عنایت قرار نگرفت! شکایت نراقی به نمایندگی از سوی جمهوری اسلامی، شکایت علیه «ایو بونه» و یک کتاب نبود، بلکه کل اپوزیسیون ایران را هدف قرار داده بود. موفقیت نراقی و شرکاء در این دادگاه میتوانست هدیهی بزرگی به جمهوری اسلامی باشد و راه را برای تحت فشار قرار دادن نیروهای سیاسی در خارج از کشور باز کند.
***
کلید سناریوی شکایت علیه «ایو بونه» نویسنده کتاب «واواک در خدمت آیتاللهها» در سفر سال جاری احسان نراقی به ایران و مطمئن شدن از حمایت احمدینژاد و رژیم کلید میخورد.
در ارتباط با رابطهی تنگاتنگ نراقی با رژیم، اسناد کافی به دادگاه پاریس ارائه شده است که اتفاقاً یکی از دلایل مهم شکست پروژهی رژیم در دادگاه مزبور بود. اسنادی که صحت آن مورد تأیید احسان نراقی نیز قرار گرفت و وکیل مدافع «ایو بونه» با اشاره به اسناد مزبور خطاب به وکیل نراقی گفت: «شرم آور است که احمدینژاد حقالوکاله شما را پرداخت میکند. »
نراقی که در شش دهه گذشته در «خدمت» قدرت زیسته و برایش فرقی نمیکرده که چه کسی در کاخ شاهنشاهی یا بیترهبری یا کاخ نخست وزیری و ریاست جمهوری نشسته در «پیرانه سر» هم دست از عادت برنداشته و از فرصت به دست آمده برای نزدیکی و ایجاد رابطه با هرم قدرت و حاکمان جدید استفاده میکند.
امکان به وجود آمده برای نزدیکی به احمدینژاد چنان نراقی را ذوق زده میکند که نمیتواند «دلخوشی» خود را پنهان کند.
او در نامهای به تاریخ ششم خردادماه ۱۳۸۸ خطاب به احمدی نژاد «دلخوشی» خود از سفر به ایران را چنین بیان میکند:
«یکی از دلخوشیهای من در این سفر، آشناییام با آقای حسنی بود که به زودی برای من به یک دوست واقعی مبدل شد. به طوری که هنگامی که ایشان از فعالیتهای چند ساله من در شناساندن قیافه واقعی مجاهدین به مردم مغرب زمین مطللع شد خیلی صمیمانه از من خواستند که تجارب چند ساله را به اطلاع جنابعالی برسانم و من با کمال میل پذیرفتم. »
نراقی در نامهی خود به احمدی نژاد غبطهی دوران «اصلاحات» را میخورد که به پیشنهاد خاتمی او به همراهی «استادان و نویسندگان معروف مغرب زمین» به «تدوین تحقیقات جدی» علیه مجاهدین میپردازد:
«به این ترتیب توانستم با صرف وقت بسیار و کافی،هشت جلد کتاب [علیه مجاهدین] را با رعایت اصول علمی تنظیم و تألیف کنم. ... هدف ما، یعنی دوستان ایرانی و خارجی، که داوطلبانه زیر نظر من کار میکردند در درجه اول شناساندن واقعیت سازمان مجاهدین به اعضای پارلمان اروپا بود که برای اثبات بیطرفی خود من توانستم میشل روکار، نخست وزیر خوشنام و خوشسابقه فرانسه که سالها رئیس کمیسیون فرهنگی پارلمان اروپا بود را متقاعد نمایم که پس از انتشار هر جلد از این مجموعه هشت جلدی به زبان فرانسه یا انگلیسی، آنها را بین اعضا و نمایندگان پارلمان توزیع نماید. چاپ و انتشار این مجموعه تأثیر بسیاری در اتحادیه اروپا و پارلمان اروپا بر جای گذاشت.» (۲):
نراقی گلایههای خود از احمدی نژاد را در قالب توضیح رابطهی نزدیکش با خاتمی و دولت او بیان کرده و آمادگی خود برای خدمت در رکاب رئیس جدید را به اطلاع احمدینژاد میرساند.
پوشیده نیست که تغییر دولت خاتمی و اولویتهای سیاست خارجی دولت احمدینژاد باعث از رونق افتادن نراقی و پروژههایش در فرانسه و اروپا شده بود.
نراقی در نامهی ششم خرداد ماه ۱۳۸۸ خود خطاب به احمدی نژاد و پس از آگاه شدن از هزینهی وکالت برای پروندهای که قرار بود در پاریس گشوده شود مینویسد: (۳)
«اخیراً سازمان مجاهدین با تطمیع یک افسر سابق که ریاست اداره ضد جاسوسی فرانسه [را] در اختیار داشته و سالها است که در بازنشستگی به سر میبرد، موفق شدند کتابی را [زائد] تحت عنوان «واواک- وزارت اطلاعات- در خدمت آیتاللهها» را با عکس امام خمینی روی جلد به چاپ برسانند. ...البته مجاهدین به انتشار این کتاب بسنده نکرده و تبلیغات گستردهایی را پیرامون این کتاب انجام دادهاند. به طوری که تنها در دو شب پیایی بر اثر نفوذ مجاهدین در دو شبکه تلویزیونی و رادیویی بسیار معروف اروپایی و فرانسوی، این مؤلف ساختگی ظاهر شده و به مصاحبه و معرفی کتاب خود پرداخته و سراسر به ایران و ایرانیان حمله نموده است. »
البته منظور نراقی از «ایران و ایرانیان»، دستگاه اطلاعاتی رژیم و عوامل آن در اروپا است. او در ادامه به انتقاد از دولت احمدی نژاد، سرویس امنیتی و نمایندگیهای رژیم در اروپا و فرانسه پرداخته و مینویسد:
«موفقیت کنونی سازمان مجاهدین، نتیجه چهارسال اهمال و سستی دستگاهها و مسئولان ایرانی در قبال فعالیتهای مجاهدین در فرانسه و اروپا بوده است. گو این که سفیر فعلی در این دو سه ماهه سخت به فعالیت جدی پرداخته است. اما به نظر میآید که هنوز نهادها و مسئولان امنیتی بر اوضاع مجاهدین نه در اروپا و نه در فرانسه مسلط نیستند. »
احسان نراقی اهمیت فعالیتهای خود و خدماتش به دولت خاتمی را به احمدینژاد یادآور شده و مینویسد:
«دوازده سال پیش به محض انتخاب آقای خاتمی، برای معرفی صحیحی از جمهوری اسلامی، من به عنوان مشاور و همکار نزدیک مدیرکل یونسکو، به او پیشنهاد نمودم که برای کنفرانس دوسالانه یونسکو - که از اندیشمندان و شخصیتهای سیاسی فرهنگی جهان برای سخنرانی دعوت میشود- این بار از آقای خاتمی درخواست شود تا به عنوان روشنفکر مستقل اندیشه هایش را در مورد مسائل جهانی بیان کند. »
نراقی که از سابقهی مشاوره دادن به دبیرکل یونسکو برخوردار است در مقام مشاوره دادن به احمدینژاد مینویسد:
«برای جلوگیری از پیشرفت و اجرای برنامههای آتی مجاهدین در فرانسه و حتی اروپا، به نظر من تنها راه این است که یک وکیل حقوقدان مبرز که به زبان فرانسه آشنایی کامل داشته باشد را برای تعقیب قانونی این مسئله استخدام نموده تا با همکاری و هماهنگی با سفیر ایران در فرانسه با جدیت این مسئله را مورد پیگرد حقوقی قرار دهد. من هم نخستین کسی هستم که با همکاری و مشاوره با وکلا، مشغول تدوین شکایت حقوقی در نزد مراجع قانونی فرانسوی بر علیه نویسنده کتاب مزبور میباشم. ... طبیعتاً من در این مورد آماده همکاری و ارائه مشاوره میباشم تا این پرونده در مراجع قانونی فرانسه به بهترین نحو حقوقی و قانونی مطرح گشته و از انتشار کتبی از این دست و فعالیتهای اینچنینی جلوگیری شود.»
روشن است که هدف اصلی نراقی و حمایت بعدی احمدینژاد و سفیر رژیم در فرانسه از پروژهی به دادگاه کشاندن «ایو بونه» تنها پیروز شدن در یک دادگاه حقوقی نبوده و رژیم زنجیرهای از دعاوی حقوقی را مد نظر داشته است. چرا که نراقی تأکید کرده بود که وی «نخستین کسی» است که دعوی حقوقی میکند و طبیعتاً افراد دیگر و پروندههای دیگر در نوبت بودند که خوشبختانه با شکست رژیم و نراقی در ابتدای راه، بعید به نظر میرسد به ادامه راهی که جز بیآبرویی بیشتر نتیجهای ندارد تن دهند.
نراقی برای پیمودن این راه، از ابتدا روی «همت» و «پشتیبانی» احمدی نژاد و مسئولان رژیم حساب کرده و در پایان نامه مزبور نوشته بود:
«در خاتمه امیدوارم که با همت و پشتیبانی جناب عالی مسئولان ایرانی فعال تر گشته تا بتوانیم به اتفاق، لاطائلات و جعلیات این کتاب و تبلیغات دروغین مجاهدین را در نزد مراجع قانونی فرانسه، سیاستمداران، متفکران و اذهان عمومی اروپا آشکار و اثبات نماییم. »
«ریاست محترم دبیرخانه ریاست جمهوری – تهران
با تشکر فراوان از الطاف جنابعالی نسبت به پرونده مربوط به اینجانب و آقای منوچهر شلالی که دادگاه کار خود را در این پرونده پنجشنبه ۱۷ دسامبر آغاز میکند اظهار میدارد که مخارج قضایی و حق الزحمه وکیل وهزینه مالیاتی مربوط به دو نفر هفتاد و هشت میلیون تومان خواهد بود.
با درود و تشکر فراوان
۱۴ دسامبر ۲۰۰۹
احسان نراقی
نمره فاکس مربوط به بانک ضمیمه فاکس ارسال میگردد»
صرفنظر از این که مسائل مطروحه در دادگاه چه بود و به نفع و یا زیان چه کسی تمام شد این حقیقت نبایستی دور از نظر داشته میشد که یک طرف دادگاه یعنی احسان نراقی و منوچهر شلالی به دستور احمدی نژاد مورد «الطاف» «ریاست محترم دبیرخانه ریاست جمهوری» قرار داشته و « مخارج قضایی و حق الزحمه وکیل و هزینه مالیاتی» که بالغ بر هفتاد و هشت میلیون تومان بود توسط نهاد مربوطه پرداخت شده بود.
نکته حائز اهمیت آن که درخواست این بذل و بخشش در تاریخ ۱۴ دسامبر ۲۰۰۹ یعنی سه روز قبل از برگزاری دادگاه پاریس بوده است. دادگاهی که پیشاپیش رژیم به منظور محدود کردن نیروهای اپوزیسیون و توسعهی جو خودسانسوری و حضور پیروزمندانه در عرصههای حقوقی در خارج از کشور سرمایهگذاری زیادی روی آن کرده بود.
این بذل و بخشش از کیسه ملت در حالی صورت گرفت که در طول ۸ ماه گذشته خانوادههای بسیاری به روز سیاه نشستهاند و شعار اصلی احمدی نژاد برای ریاست جمهوری آن بود که دست «نااهلان» را از بیتالمال کوتاه میکند.
بذل و بخشش کریمانهی احمدی نژاد به احسان نراقی و منوچهر شلالی به خوبی نشان میدهد که آنها جزو «خانواده» و «اهل» خانهی احمدینژاد هستند. خانهای که پایههایش بر خون و رنج یک ملت در بند استوار است.
اگر اندکی شرافت و وجدان در نراقی و نراقیها باقی مانده بود پس از دیدن جنایات حکومت کودتا و فریاد میلیونها ایرانی در بند:
از پولی که به خون نداها و آرشها و ... آغشته است بهره نمیبردند.
از امکاناتی برخوردار نمیشدند که به درد و رنج و مصیبت هزاران نفری آغشته است که در ماههای گذشته در زیر شدیدترین سرکوبیها، در زندانها و میدانها و خیابانهای شهر با تنی مجروح و خونین آزادی را فریاد کردند ؛
از خدماتی سود نمیجستند که به آه و نفرین هزاران مادر و پدر و کودک و همسری آغشته است که چشمبراه بازگشت عزیزانشان هستند.
اگر اندکی انصاف و مروت در این گونه افراد بود دست نیاز به سوی قاتلان مردم دراز نمیکردند و با افتخار در دادگاه احمدی نژاد را «ریاست جمهور کشورشان» (۴) معرفی نمیکردند.
***
روی سخنم در این مقاله با شمایی است که خود را مخالف دولت کودتا معرفی میکنید و به خاطر رقابت و یا مجادله و اختلاف با یک جریان سیاسی بر روی تعرض رژیم چشم میپوشید و سکوت اختیار میکنید؛
روی سخنم با شمایی است که خود را دشمن دولت کودتا معرفی میکنید و از شکست آن در یک دادگاه که میتوانست دادگاههای بعدی در خارج از کشور را زمینهسازی کند خوشحال نمیشوید؛
روی سخنم با شمایی است که اخبار سیاهکاریهای رژیم در خارج از کشور در این مورد را پوشش خبری نمیدهید؛
دوستان این شتر میتواند فردا در خانهی شما بخوابد. در مقابل یورش رژیم کودتا و عواملش سکوت نکنید. اجازه ندهید مخالفت با یک گروه سیاسی شما را به جایی برساند که حضور رژیم در خانهتان را نبینید.
ایرج مصداقی
۲۹ بهمن ۱۳۸۸
پانویس:
۱- احسان نراقی متولد ۱۳۰۵ از نوادگان ملا احمد نراقی است که تحصیلات خود را در تهران، سوئیس و فرانسه در رشته جامعهشناسی دنبال کرد. نراقی در دوران دانشجویی، هوادار حزب توده بود اما به تدریج از این حزب فاصله گرفت و در جریان ملی شدن صنعت نفت روابط خود را با آیتالله کاشانی گسترش داد و گاهی اوقات مترجم کاشانی در مصاحبه با خبرنگاران خارجی بود.
وی سالها در اروپا و ایران به عنوان رابط و خبرچین ساواک فعالیت میکرد و بعدها به عنوان مشاور فرح دبیا به خدمت پرداخت. دکتر عباس میلانی در مورد او مینویسد: «... هویدا از احسان نراقی هم كمك خواست. نراقی تحصیلاتش را در رشته جامعهشناسی گذرانده بود... پس از بازگشت به ایران منادی همیشگی آشتی میان رژیم و مخالفان بود. اغلب به عنوان رابطی میان ساواك و برخی مخالفان عمل میكرد... نراقی بالاخره پس از تلاشهای فراوان توانست یك مركز تحقیقات علوم اجتماعی را در ایران تأسیس كند. سفارت آمریكا مركز تحقیقات را كانونی پویا میدانست كه در آن بحثهای جالبی در جریان است و طرحهای تحقیقاتی مهمی در زمینهی طبقه متوسط در ایران، تحلیل نقش بازار، جنبههایی از اصلاحات ارضی... و مطالعهای برای ساواك در زمینه ریشههای اجتماعی شورشهای 15 خرداد در دست اجراست.» (معمای هویدا، دكتر عباس میلانی، نشر آتیه، چاپ چهارم، صص 154و153
نراقی در روزهای آخر حکومت پهلوی در هشت جلسه با شاه نظرات خود را با وی در میان گذاشت. پس از پیروزی انقلاب وی سه بار دستگیر شد. نراقی سپس به فرانسه عزیمت کرد و به خدمت جمهوری اسلامی در آمد. او به منظور انکار روابطش با رژیم جمهوری اسلامی به سابقهی دو سال و نیمه زندانش اشاره میکند. در حالی که بسیاری از عوامل رژیم پس از دستگیری به خدمت دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم در آمدند. نراقی همچنین در سالهای گذشته به حمایت از حکم خمینی علیه سلمان رشدی و دفاع از شکنجه برای دستیابی به اطلاعات پرداخته است.
۲- تلاشهای نراقی به نمایندگی از سوی رژیم در پارلمان اروپا هنگامی شدت گرفت که این پارلمان برخلاف انتظار دولت خاتمی دو قطعنامه نقض حقوق بشر توسط دولت جمهوری اسلامی را در سالهای ۹۸ و ۹۹ از تصویب گذراند. و در ابتکاری دیگر بیش از ۲۶۰ نماینده پارلمان از جمله میشل روکار نخست وزیر سابق فرانسه با صدور بیانیهای از سیاست تحریم اقتصادی رژیم حمایت به عمل آوردند.
۳- توجه داشته باشید نامه نراقی به احمدینژاد در روز ۶ خردادماه ۸۸ دو روز پس از آن که وکیل مدافعاش در تاریخ ۲۵ ماه می ۲۰۰۹ مطابق با ۴ خرداد ۱۳۸۸ به او اطلاع داد که هزینه وکالت برای دادگاه مربوطه ۵۹ هزار و هشتصد یورو میشود.
۴- احسان نراقی در دادگاه پاریس در پاسخ به پرسش «تیری لوی» وکیل مدافع «ایو بونه» که او را در مورد صحت نامهای که خطاب به «ریاست محترم دبیرخانه ریاست جمهوری» رژیم نوشته بود قرار داد،گفت: «احمدی نژاد رییس جمهور کشور من است و من باید به او نامه بنویسم».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر