دولتهای فرومانده
http://pedramnia.com/fa/index.htmlنوام چامسکی
ترجمه: اکرم پدرامنیا
ناشر: افق ۱۳۸۷
پیش گفتار
مجموعهی مواردی که در ارتباط با بهروزی و حفظ حقوق انسان باید در اولویت وظایف مهم قرار گیرند، طبیعتا از موضوعهای ذاتی و بنیادین بشری است. اما مواردی هم هستند که به دلیل تاثیر مستقیم شان بر آیندۀ حیات شایسته و مناسب، به نظر اجتناب ناپذیر می آیند، که از آن میان می توان حداقل به سه مورد اشاره کرد؛ جنگ هستهای، نابودی محیط زیست، و شیوه عملکرد دولت ابرقدرت دنیا که احتمال رخداد فاجعههای مذکور را افزایش میدهد. از آنجایی که مردم آمریکا آشکارا با برنامههای دولت خود موافق نیستند، موظفند که دولت را تحت فشار قرار دهند. البته این عدم موافقت مورد چهارمی را نیز مطرح میسازد که باید عمیقا مردم آمریکا و همهی دنیا را نگران کند: و آن شکاف ژرف و وسیع بین افکار عمومی و خط و مشی سیاست حاکم است. یکی از علل ایجاد ترس و نگرانی، که نمیتوان بهراحتی از آن گذشت، "این است که کل "نظام" آمریکا با مشکلی جدی مواجه است، زیرا به سمت و سویی می رود که منجر به از دست دادن ارزشهای تاریخی خود از قبیل برابری، آزادی و دموکراسی ارزشمندش خواهد شد."
نظام آمریکا با انتخاب شیوهای متعارف و اجرای مکرر آن در کشورهایی که خطر بالقوه برای امنیت آمریکا معرفی میشوند (مثلا عراق) یا بکار بستن آنها تحت عنوان ضرورت دخالت در امور برخی کشورها برای نجات مردم این کشورها از خطرهای جدی داخلی (مثلا هائیتی)، اکنون در شرف کسب برخی ویژگیهای دولتهای فرومانده است. اگرچه این تصور به طرز "ناامید کنندهای نادرست" تشخیص داده شده، اما عملا برخی از ویژگی های عمدۀ دولتهای فرومانده در آن قابل شناسایی است. یکی از این ویژگیها ناتوانی یا عدم تمایل حاکمیت آمریکا در حفاظت از شهروندان خود از تجاوز یا حتی احتمالا از نابودی است. دیگری گرایش آنها به اینکه خود را مافوق قانون داخلی یا حقوق بینالملل میدانند، و در نتیجه آزادند که از حربهی تجاوز و خشونت استفاده کنند. و اگر از برخی رهآوردهای دموکراتیک یا اشکال خاصی از دموکراسی برخوردارند، از کاستیهای دمکراتیک در رنجند، چنین کاستیهایی، نهادهای دموکراتیک رسمیشان را از دموکراسی واقعی محروم میکند.2
در این میان یکی از مشکلترین وظایفی که یک فرد میتواند برعهده گیرد و در حقیقت یکی از مهمترین آنها، این است که صادقانه در آینه به خود بنگرد. اگر ما به خودمان اجازه دهیم که واقعیت کشور خود را در آینه ببینیم، برای رویت ویژگیهای "دولتهای فرمانده" در همین وطن، کوچکترین مشکلی نخواهیم داشت. تشخیص این واقعیت، آنهایی را که به کشورهایشان و نسلهای آیندهشان اهمیت می دهند، عمیق ناراحت خواهد کرد. بله، میگویم مجموعهی "کشورها"، بهخاطر وسعت دامنهی قدرت عظیم آمریکا، و همچنین بخاطر این که این تهدیدها دیگر محلی نیستند و به مکان و زمان خاصی محدود نمیشوند.
نیمهی اول کتاب بیشتر به تهدید ویرانگر و روزافزون قدرت حاکم آمریکا اختصاص داده شده است. قدرتی که از حقوق بینالملل تخطی میکند. تخطی از قانون بینالملل، سرفصل مورد توجه شهروندان ابرقدرت جهان است که بههرحال، به عنوان تهدیدی مطرح و بهجا ارزیابی میشود. نیمهی دوم رویهمرفته، به "نهادهای دموکراتیک" مربوط است و این که نخبگان دربارهی این نهادها چه تصوری دارند و در دنیای واقعی چگونه عمل میکنند، چه در"ترویج دموکراسی" در خارج از کشور و چه در شکل دادن به آن در داخل وطن.
هر دو موضوع کاملا به هم مربوطند و در چندین زمینه مطرح میشوند. من در ضمن ِ بحث و بررسی آنها، برای جلوگیری از طولانی شدن پانوشتها، از ذکر منابعی که به آسانی در آثار اخیرم یافت میشوند، خودداری خواهم کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر