۱۳۸۹ خرداد ۱۴, جمعه

کفتارها عزای ما را به سور می نشينند، اما...











* آنها وقتی مقابل گلوله های سربازان اسرائيل قرار گرفتند به سمبل دورانی تبديل شدند که تاريخ نقطه عطفی را ميگذراند: دوران سقوط بنيادگرايی و صعود...



http://www.roshangari.net/
روشنگری. جنايت جديد اسرائيل و حمله مرگ بار و هدفمند آن به کاروان کشتی کمک های دارويی و انسانی در آب های بين المللي، در «نعمت» را به روی رژيم اسلامی ايران گشود. رسانه های رژيم، همه ی چهره های بزرگ و کوچک آن و پياده نظام «لباس شخصی ها»، همان ها که برای حملات به کوی های دانشجويی و ضرب وشتم و تجاوز به بازداشت شدگان در کهريزک بسيج ميشوند، فعال شدند و تريبون ها ی رژيم پر شد از شعار«حقوق بشر». در قاموس رژيم اسلامی ايران، اولاد بشر همه جا حقوق دارند مگر در چارچوب نظامی اسلامی حاکم بر ايران. آيا اين خود يک «اعتراف» به شمار نمی آيد؟

به دليل همين بی حقوقی انسان در نظام ولايت فقيه، بسياری از فعالان حقوق بشر و انساندوستانی که در کاروان کمک هدف حمله نظامی اسرائيل قرار گرفته و موقتا به اسارت درآمدند، در چارچوب نظام اسلامی حاکم بر ايران محارب و مهدور الدم محسوب ميشوند و اگر گرفتار اين نظام بودند سرشان روی دار ميرفت. مثلا پروفسور ماتياس گاردل استاد اسلام شناسی دانشگاه اپسالا را در نظر بگيريم که به علت پژوهش هايش در مورد فرقه های کوکلس کلان، «ملت اسلام» و ديگر فرقه های مذهبی ايالات متحده، در محافل دانشگاهی آمريکا هم شناخته شده است. او که از اتهام «ضديت با اسلام » هم به علت مخالفتش با «اسلاموفوبی» مبراست در نظام اسلامی ايران مرتد و محارب محسوب ميشود. چرا که علنا اعلام کرده است: « من به همه مذاهبی که به يک خدا اعتقاد دارند مشکوکم». همين ابراز عقيده ساده که در اغلب کشورهای جهان ميتوان به سادگی آن را گفت و گذشت، در رژيم اسلامی ايران، مارها و عقرب های سمی را از سوراخ های شان بيرون ميکشد و به جان گوينده می اندازد. در نظام اسلامی ايران انسان ها فقط از حق های بزرگ مثل حق تعيين سرنوشت محروم نيستند، در اين نظام چشم و گوش و پوست و ساير اعضای حسی انسان نيز درمنجنيق است.

تازه اين آقای گاردل برادری هم دارد که يکی از محبوب ترين و برجسته ترين کمدين های کشورسوئد و همجنسگراست و به خاطر فيلم هايی که در تعريف «خدا» تهيه کرده است، کليسا هم با او قهر است. بعلاوه همسر اين پروفسور، خانم ادا مانگا که اوهم از مسافران کاروان کمک بود، دکترای خود را در مورد زن فقيری نوشته است به نام سيسيليا رودريگز که در نيمه دوم قرن 18 درکوبا ميزيست و موفق شده بود با جلب تعدادی کشيش، فرقه ای پرطرفدار ايجاد کند که تحت عنوان نفی «خودارضايی» به عنوان تمايلی شيطاني، عملا باعث ترويج آن ميشدو سرانجام در زندان انگيزيسيون جان داد. ادامانگا برپايه اين واقعه تاريخی به تحليل نخبه گرايی و حذف زنان و فقرا از امتيازاتی که جامعه به نخبگان خودميدهد پرداخته بود. ادا مانگای زيبا را در نظام اسلامی ايران به جرم نوشتن چنين تزهايی چادر سياه سه گوش بر تن کرده و از جرثقيل آويزان ميکردند.

رژيم اسرائيل اکنون ادامانگا و همسرش پروفسور گاردل را همراه ساير ربوده شدگان آزاد کرده است و آنهاو ساير هنرمندان و روزنامه نگاران اسير شده عليه دولت اسرائيل به خاطر دزديدن دوربين ها و يادداشت های شان به دادگاه شکايت برده اند. اما با اوصافی که در بالا ديديم بايد دعا کرد خداوند پروفسور و خانواده اش را از شر جمهوری اسلامی ايران مصون بدارد تا آنها بتوانند به فعاليت های اجتماعي، حقوق بشري، علمی و هنری خود که از جمله آنها مبارزه با «مسلمان ترسی» از نوع نژادپرستانه است ادامه دهند.

ورق بر ميگردد:سقوط بنيادگرايان
رژيم اسرائيل که مثل رژيم همتای خود در ايران برای توجيه جنايت های بی شمار خود از بافتن هرنوع نامعقولی ابا ندارد، از طريق شبکه رسانه ای گسترده خود تبليغ کرده است که حرکت کاروان کمک به سوی غزه، نقشه «حمله تروريستی به اسرائيل»! بوده است که با «تدبير» ارتش اسرائيل خنثی شد. نتانياهو صريحا گفت اين کشتی برای جنگ با اسرائيل ارسال شده بودند!

مسافران کشتی ها اما نزديک به 700 نفر آدم شناسنامه دار بودند از 36 کشور جهان، از جمله 40 شهروندانگليسي، 11 شهروند آلماني، حدود 40 شهروند فرانسوي، 11 شهروند سوئدی 13 شهروند ايالات متحده – يکی از آنها ادوارد پک ديپلمات سابق آمريکا که 32 سال در وزارت خارجه آمريکا مقامات مهمی در کابينه های نيکسون، کارتر و ريگان داشته است و در دولت ريگان معاون رئيس نيروهای ويژه ضد تروريست کاخ سفيد بوده است. و علاوه بر اينها شهروندانی از ايتاليا، ايرلند، بلژيک، کانادا،استراليا، هلند، بلغارستان، يونان، مقدونيه، نروژ، نيوزلند، جمهوری های چک و صرب، آفريقای جنوبي، و کشورهای مسلمان مثل اردن، کويت، مراکش، بوسنی و در راس همه وبيش از همه ترکيه. يک کاروان به راستی جهانی.

ريختن خون مسلمانان در جهان، و از جمله در جمهوری اسلامی ايران، مباح است و البته تعداد زيادی از فعالين حقوق بشر که سوار کشتی ها بودند، مسلمان بودند اما بسياری هم نبودند. علاوه بر مسيحيان و بی خدايان، تعدادی از يهوديان صلح دوست نيز در ميان کمک رسانان بودند از جمله از سوئد هنری آشر پزشک برجسته کودکان ، محقق مشکلات پزشکی پناهندگان و عضو جمعيت «يهوديان برای صلح» که همراه خانم دکترويکتوريا استراند يک پزشک برجسته متخصص آسم و آلرژی سرپرستی کمک های پزشکی را برعهده داشتند ،و موزيکدان و هنرمند مشهور يهودی درور فيلرDror Feiler. خانم اميره هس خبرنگار پرآوازه اسرائيلی به تلويزيون دموکراسی ناو آمريکا گفت قرار بود او هم فيلر را همراهی کند که به علت تاخير حرکت کشتی ها ميسر نشد. دکتر ويکتوريا استراند پس از آزادی به خبرنگاران گفت مامورهای اسرائيلی بويژه درور فيلر را به شدت کتک زدند و او را از ناحيه سر مجروح کردند.
علاوه بر اينها در کاروان کشتی 19 عضو پارلمان حضور داشتند از جمله خانم ها اينگه هوگر Inge Hoegerو آنت گروت Annette Groth نمايندگان پارلمان آلمان. خود کشتی ها نيز آمريکايي، يوناني، ترک و سوئدی بودند و پرچم اين کشورها را حمل ميکردند.

روشن است که حمله مرگبار به چنين ترکيبی در آب های بين المللی و در روی کشتی هايی که عمدا غذا و دارو حمل ميکنند عواقب گسترده ای دارد و بايد خام انديش بود که تصور کرد واکنش گسترده افکار عمومی بين المللی برای اسرائيل «غيرمنتظره» بود. حمله از مدت های قبل تنظيم شده بود و اسرائيل قصد کشتار داشت. خانم حانين زوبی عضو عرب پارلمان اسرائيل که روی کشتی مره مره از رگبار گلوله جان سالم به در برد، در يک کنفرانس مطبوعاتی در نظاره گفت حمله بدون هرنوع اخطار قبلی صورت گرفت و کماندوهای اسرائيلی از هليکوپتر مسافران کاملا بی سلاح را به گلوله بستند که سه نفر در همان دم اول و روی عرشه جان سپردند.

کسانی که اطلاع مختصری از سياست های اسرائيل در طول نيم قرن گذشته دارند ميدانند سياست توسعه طلبی اسرائيل در گره گاه های مهم از طريق بحران آفرينی ميگذرد. اين بار هم هدف بالا کشيدن اورشليم، جلوگيری از مذاکرات حتی اندکی جدی صلح حتی با طرف تاييد شده آمريکا، ممانعت از ايجاد دولت نه چندان جدی فلسطينی و ادامه جفتک چارکش بازی با امثال عباس و فياض است که عمدتا در نقش اميران محلی اسرائيل در غارت و سرکوب مردم فلسطين شريک اسرائيل محسوب ميشوند.

دشمنی اسرائيل با حماس هم ازنوع عشق و نفرت توامان است يعنی به نوعی جلوی آن را ميگيرد که آلترناتيو مدنی تری در فلسطين شکل نگيرد و تاجايی به آن ميدان ميدهد که به خطر عمده ای برای اسرائيل تبديل نشود. البته اسرائيل هدف های فوری تری را هم در نظر داشت:ارعاب نيروهای مدافع حقوق بشر و نيز ترکيه که بدانند شکستن محاصره غزه بی مجازات نمی ماند و ديگر به فکر آن نيفتند، بحرانی کردن فضای نامساعد موجود برای اسرائيل که با اوضاع خاورميانه بعد از شکست حملات آمريکا به عراق و افغانستان و نيز با ورود ترکيه به صحنه منازعه و بالاگرفتن فشار برکشورهای عرب و گرايش رو به افزايش در آمريکا برای فشار به اسرائيل شکل گرفته است. طبيعتا نقطه اتکاء اسرائيل در پيشبرد تاکتيک «حمله بهترين دفاع است»، اطمينان کامل از حمايت دولت آمريکاست.

اما در فاجعه اخير يک چيز با گذشته تفاوت داشت. طی دو دهه نيروهايی مثل القاعده و رژيم جمهوری اسلامی که علنا دست به ترور زده و از تروريسم دفاع ميکردند، خود را مدافع حقوق فلسطينی ها نشان ميدادند و برای دولت های آمريکا و اسرائيل فرصت بوجود می آوردند که مردم جهان را در مقابل «بد و بدتر» قرار دهند. ا

ينجا معادله تغيير کرده است. اينجا گلوله های نيروهای ويژه ارتش اسرائيل در يک طرف است و سينه مدافعان بی سلاح حقوق بشر روی کشتی هايی که دارو و غذا و مشابه آن را حمل ميکردند در طرف ديگر. حتی دولت ترکيه نيز نقش سياسی خود را درست در جهت معکوس رژيم اسلامی ايران بازی کرده است. آخرين باری که روابط اسرائيل با ترکيه بحرانی شد به خاطر فيلمی بود که در تلويزيون ترکيه به نمايش در آمده بود: رسما چنين بود که اسرائيل از دولت ترکيه ميخواست جلوی آزادی بيان در رسانه ها را بگيرد. مقايسه کنيد با رژيم اسلامی ايران که در مخالفت با آزادی بيان هنرمندان کشورهای اروپايي، «لباس شخصی» ها را جلوی سفارت ها بسيج ميکند.

اين بار هم دولت ترکيه خود را کنار کاروان کشتی حامل سرشناس ترين مدافعان حقوق بشر قرار داده است. اين همان ترکيه ای است که قتل عام ارامنه را نمی پذيرد و حقوق کردهای خود را به رسميت نمی شناسد، اما بايد قبول کرد در بازی منطقه ای سلاح قلابی رژيم اسلامی ايران که می کوشد از طريق شاخه و شانه کشيدن، غنی سازي، ياوه گويی های بی سر و ته در مجامع بين المللی و تهديد به نابودی اسرائيل برای خود درميان مردم کشورهای اسلامی جا بازکند، در مقابل سياست ترکيه به شدت زنگ زده و بی آبرو شده است.

به هرحال سياست دولت ها که هرزمان رنگی به خود ميگيرد اصل نيست. اصل مهم تر اين است که در فضای کنونی بنيادگرايی رنگ می بازد، و مبارزات مدنی رنگ و رويی را که قبل از دهه 80 داشت باز می يابد.

دولت هايی که از طريق جنجال آفرينی سياست های ارتجاعی خود را پيش می برند، مطمئنا روزی با اين واقعيت روبرو ميشوند که هميشه «شانس» با آنها نيست و وقتی بر اثر تلاش مداوم مردم برای آزادي، ورق بر گردد، «تدبير» آسان نخواهد بود.

اسرائيل بعد از حمله به کاروان کشتی کمک به غزه مسلما در چنين وضعيتی قرار دارد که از زمان برآمد نيروهای اسلامی بی سابقه بوده است. حتی نشريه اکونوميست مشاور«معقول» دولت اسرائيل هم نوشته است افکار عمومی در جهان از جمله در آمريکا عليه اسرائيل بر ميگردد و دوستان اسرائيل بايد احساس خطر کنند.

کشتی راشل کوری و سرنشينان آن
چنانکه ميدانيم تعداد کشتی های کاروان که مورد حمله اسرائيل قرار گرفتند 6 عدد بودند. دو کشتی به علت نياز به تعمير نتوانستند به اين مجموعه بپيوندند. يکی از آنها يک کشتی ايرلندی است که به نام دختر قهرمان آمريکايی که اسرائيل او را زير تراکتور کشت، راشل کوری Rachel Corrie نامگذاری شده است. اين کشتی اعلام کرده عليرغم حمله اسرائيل قصد دارد به سوی غزه حرکت کند و نخست وزير ايرلند برايان کاون رسما در خواست کرده است که به اين کشتی اجازه داده شود از «محاصره نظامی غيراخلاقی و ويرانگر» عبور کند. او تهديد کرد:«اگر شهروندان ما مجروح شوند عواقب وخيمی در انتظار خواهد بود.»

اين که کشتی مزبور دست به اين سفر خواهد زد يا نه و در مسير حرکت چه خواهد شد مساله ای است که روزهای بعد روشن خواهد شد. اما کشتی راشل کوری مسافران معروفی دارد از جمله: دنيس هاليدی نماينده پرآوازه سابق سازمان ملل برای کمک رسانی به عراق و مايريد کوريگان مگواير Mairead Corrigan Maguire که همراه با بتی ويليامز جايزه صلح نوبل 1976 را دريافت کردند. در رابطه با ايران روی اين نفر دوم يعنی خانم مگواير بايد مکث کرد.

بلندگوهای جمهوری اسلامی بارها اعلام کرده اند کميته صلح نوبل لابی اسراييل است و اين لابی است که نامزدها را معرفی ميکند و پول جايزه را هم دولت های آمريکا و اسرائيل به کانديداها ميدهند. همين اخيرا در مضحکه ای که به نام دادگاه برگزار شد به حسين شريعتمداری تريبون عريض و طويلی داده شد که «اسناد» خود را در اين مورد ارائه داد و «ثابت» کرد پول های نوبل از طريق خانم شيرين عبادی که نامزد لابی صهيونيست بود برای دفاع از اسرائيل و مبارزه با اسلام و ملت فلسطين و جمهوری اسلامی مصرف ميشود!

بگذريم از اينکه پول جايزه خانم عبادی را جمهوری اسلامی بالا کشيد. ولی اين ها همه وقتی لابی اسرائيل «به حساب می آيند» که ادعا کنند بشری که در چارچوب نظام اسلامی ايران گرفتار شده هم دارای حق است. اما وقتی يکی از اينها يعنی مايريد کوريگان حاضر ميشود حتی جان خود را به خطر بيندازد تا محاصره فاجعه بارغزه را بشکند، در جمهوری «ريا» سياست اين است: «شتر ديدی نديدی.» و حتی خبرنگار پرس تی وی را هم دنبال اعضای «لابی اسرائيل» ميفرستد تا از سفره عزای فلسطينی ها لقمه ای برای جمهوری اسلامی بکند.

اما شتر بزرگ تر از آن است که بتوان ناديده اش گرفت. مسافر کشتی راشل کوری که برنده جايزه صلح نوبل شده است يعنی خانم مگواير همراه با پنج زن برنده صلح نوبل از جمله خانم شيرين عبادی در سال 2006 «موسسه زنان نوبل - اتحاد برای صلح، عدالت و برابری » را تشکيل دادند. اين موسسه البته بعد از حمله اسرائيل به کشتی ها اعلاميه ای در محکوميت اين حمله صادر کرد ولی اين تنها اطلاعيه نهادمزبور نبود. اين گروه هم اطلاعيه های متعددی در موردحقوق زنان ايران صادر کرده که ميتوان در سايت شان آنها را مطالعه کرد* و هم فعاليت هايی در اين جهت صورت داده است.

از جمله اين فعاليت ها که حسين شريعتمداری هم در بالماسکه دادگاه به آن اشاره ای داشت، تلاش در52 امين نشست سازمان ملل در مورد «وضعيت زنان » در دو سال پيش بود که به صدور بيانيه ای منتهی شد که 6 برنده موسس « زنان نوبل برای صلح» همراه با حدود 300 نفر ديگر آن را امضا کردند. در اين بيانيه از رژيم ايران خواسته شده به خشونت و تبعيض عليه زنان ايران پايان دهد. بيانيه که در روز جهانی زن سال 1386 منتشر شد از «کارزار يک ميليون امضا» دفاع و مواردی از بازداشت های فعالين حقوق زن ايران و روزنامه نگاران و نقض گسترده حقوق بشر در ايران را به اطلاع مردم جهان رساند.

البته تريبون های اسرائيلي، آن روز از اين اطلاعيه دفاع کرده و آن را روی بلند گوهای خود بردند. اما همان تريبون ها امروز مسافران کشتی های کمک که امضا کنندگان اطلاعيه هم در ميان آنها هستند را تروريست ميخوانند.

کفتارها عزای ما را به سور می نشينند و وقتی نوبت خودشان ميشود با دست زدن به جنايت، بساط سور رقيب را فراهم ميکنند.

مساله اين نيست که جايزه نوبل معيارهای روشن و منطقی دارد- که ندارد، يا لابی ها بر انتخاب ها اثر نمی گذارند – که ميگذارند، يا اينکه انتخاب ها مورد سوء استفاده نيروهای ضد بشر قرار نميگيرد، که ميگيرد.

مساله اين است که مدافعان راستگو و درستکار حقوق بشر از حقوق انسان ها در همه جا دفاع ميکنند و نقض حقوق بشررا در هرجا که صورت بگيرد محکوم می کنند. وآنها دفاع از حقوق بشر در يک جا را به ابزاری برای سرکوب حقوق بشر در جای ديگر تبديل نمی کنند. و برای مدافعان راستگو و درستکار حقوق بشر فرق نميکند کجا هستند، در مسجد يا در کنشت، در جهنم يا بهشت، وظيفه خود را در دفاع از حقوق همه انسان ها بطور برابر انجام ميدهند . و برای آنها مهم نيست در اين مسير کدام شرير بدنهادی خود را به آنها می چسباند. آنها با صداقت خود دردفاع از حقوق انسان ها بطور برابر و در همه جا، مچ رياکاران را هم باز ميکنند.

در اين صفحه تصوير تعدادی از فعالين حقوق بشر را که روی کاروان کشتی های کمک بودند می بينيد که رژيم های اسرائيل و جمهوری اسلامی به تناوب، بسته به منافع خود آنها را تروريست و لابی صهيونست يا برعکس مدافع حقوق بشر خوانده اند. آنهاآدم های معمولی با ضعف ها و قوت های ويژه خود هستند و کاری را کردند که ساليان دراز انجام ميدادند و آنرا وظيفه معمولی خود ميدانستند، ولی وقتی مقابل گلوله های سربازان اسرائيل قرار گرفتند به سمبل دورانی تبديل شدند که تاريخ نقطه عطفی را ميگذراند: دوران سقوط بنيادگرايی و صعود مبارزات مدنی و اين خبر خوبی نه برای جمهوری اسلامی است نه برای اسرائيل.

تصاوير از بالا به پائين و از راست به چپ:

رديف اول: مايريد کوريگان مکگوآير درتصويری از موسسه «زنان برای صلح و برابری».
رديف دوم:ويکتوريا استراند پزشک متخصص سوئدي، استاد راهنمای بخش و سرپرست امدادهای پزشکی کاروان کمک، اينگه هوگر و آن گروت نمايندگان پارلمان آلمان.
رديف سوم:ادا مانگا، همسرش پروفسور ماتياس گاردل، درور فيلر هنرمند و موزيسين پرآوازه يهودی.
رديف چهارم: دکتر هنری آشرHenry Ascher، رئيس گروه يهوديان برای صلح و همکار دکتر ويکتوريا استراند، کيمبرلی سوتو نماينده گروه سوئدی دفاع از حقوق فلسطينی ها و هنينگ مانکل نويسنده سوئدی که شهرت جهانی دارد و کتاب های او در زمره پرفروش ترين کتاب های جهان است.


سايت زنان نوبل برای صلح
http://www.nobelwomensinitiative.org/
و صفحه زنان آن

http://www.nobelwomensinitiative.org/issues/article/womens-rights-as-central-to-human-rights

هیچ نظری موجود نیست: