میلاد مختوم
در مراسم سالمرگ دجال جماران درگیری های درونی جناح های مختلف رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی برای چندمین بار اوج گرفتند. خبرهایی هم در مورد هجوم نوه دجال با مشت و سیلی به وزیر کشور دولت احمدی نژاد پس از پایان مراسم منتشر شد. شگفت اینکه فرزند سید احمد که خودش به "احمد گریان" شهرت داشت، به نام "سیدحسن مشت پران" شهره می شود. درگیری های درونی بیم باندهای جنایتکار رژیم ولایت فقیه چیز تازه ای نیستند و از همان ابتدای به قدرت رسیدن این نطام قرون وسطایی وجود داشته اند. حدود شش سال پیش در آستانه نمایش انتخاباتی مجلس شورای اسلامی، که درگیری های مشابهی میان یک سری از بچه مکتبی های وفادار رژیم در گرفته بود، مطلبی نوشته بودم که باز خوانی آن مرا بر آن داشت که آن مطلب را به جای یادداشت امروز منتشر کنم. بسیاری از مقامات آن روز رژیم آخوندی، همچنان بر مسند قدرت نشسته اند و برخی دیگر در صفوف جناح مغلوب رژیم سنگر گرفته و منتظر نوبت هستند، اما آنچه مسلم است شراکت تمامی این نامردمان در جنایات بیشماری است که رژیم آخوندی در ظرف سی سال گذشته در حق مردم ایران روا داشته است. مطلب هر چند مربوط به شش سال پیش است اما با جابجایی چند نام گویای حال و روز امروز رژیم است.
الم شنگه بچه مکتبی ها در آستانه انتخابات آخوندی
تنـورهای خبرسازی خبرگزاری های جورواجور آخـوندهای حاکـم بر ایران، در این روزها بطور تمام وقت به " انتخابات مجلس شورای اسلامی " اختصاص یافته است. به کار بردن کلمه " انتخابات " در مورد آنچه در ایران در ظرف سالهای سیاه حکومت جمهوری اسلامی در مقاطع مختلف و بطور مکرر به اجرا درآمده است، از یک سو توهین به هوش و ذکاوت شنونده، و از سوی دیگر باج دادن به شغال است، زیرا این کلمه شاید بیشتر از هر کلمه دیگری توسط آخوندها لگد مال شده است. طیف رنگارنگ آخوند، از طلبه و ملا گرفته تا آیت اله و ولی فقیه، با تمام اهل بیت و اعوان و انصار آنها، چه با عمامه و چه بدون عمامه، سالهای متمادی و با شیوه های بسیار وحشیانه، کلمه " انتخابات " را مورد تجاوز گروهی قرار داده اند.
بر همگان روشن است، که ستون خیمه این نظام قرون وسطایی، همانطور که در قانون اساسی اش به وضوح تصریح شده است، اصل " ولایت فقیه " است. ولایت در قاموس آخوندها در مورد کودکان، دیوانگان و سایر افرادی که توان تشخیص نداشته باشند، اعمال می شود. بنابراین معنی دقیق اصل ارتجاعی " ولایت فقیه " این است، که ملت ایران توان تشخیص ندارد، پس باید از طرف " فقیه " مورد سرپرستی قرار گیرد. کلمه " فقیه " به کسی عنوان میشود، که در رشته " فقه " استاد باشد، و " فقه " هم چیزی نیست به جز مجموعه ای متعفن و چندش آور، که از زوایای تاریک مغزهای پوسیده آخوندها، در کنج نمناک حجره ها، مثل لکه های ننگ بر روی برگهای سفید کاغذ ترشح شده است.
در اینجا شاید از خود بپرسیم، پس چرا آخوندها زحمت به خود میدهند و اینهمه از انتخابات مجلس شورای اسلامی، شوراهای اسلامی، ریاست جمهوری اسلامی و ... حرف میزنند؟ یک نگاه اجمالی به قانون اساسی جمهوری اسلامی، هرگونه ابهامی را در این مورد از بین میبرد؛ علاوه بر این باید به خاطر داشته باشیم، که تصاحب و حفظ قدرت در دنیای امروز، الزامات خاص خودش را تا حدودی به همه حکومت ها تحمیل می کند. آخوندهای حاکم بر ایران هم، با به کارگیری ظاهری این الزامات در واقع با یک تیر دو نشان را هدف قرار میدهند. از یک طرف بخشی از جنایتکارترین عناصر اطلاعاتی خود را به عنوان " بخش منتخب " به استعمار عرضه می کنند و از طرف دیگر ابزارهای پیش بینی شده در قانون اساسی ارتجاعی خود را برای اعمال قدرت، سازماندهی کرده و در اختیار ولی فقیه قرار می دهند.
هیولای جمهوری اسلامی، از بدو تولد خود، که بدنبال سزارین خونین انقلاب بهمن ۵۷ توسط استعمار بر روی تخت جراحی فیضیه بوقوع پیوست، به دفعات تئاترهای رو حوضی بسیاری، تحت عنوان دهن پرکن " انتخابات " برگزار نموده است و از طریق همین مانورهای سیاسی، و البته با به حراج گذاشتن منافع ملی مردم ایران، توانسته است، حتی نزد برخی از سیاستمداران کوته بین اروپایی، به عنوان " بهترین دموکراسی منطقه " دسترسی یابد.
در شرایطی که دست جمهوری اسلامی، لااقل در این زمینه برای اکثریت مردم ایران رو شده است، تعدادی از بچه مکتبی های رژیم برای بازارگرمی در خیمه شب بازی انتخابات آخوندی به روی صحنه پرتاب شده اند. بخشی از این جلادان، که در شورای نگهبان جا خوش کرده اند، " اعتقاد قلبی " و " التزام عملی " بخش دیگری از جلادان را، که در مجلس شورای اسلامی چمباتمه زده اند، مورد تردید قرار داده است. این جار و جنجال و هیاهو، همه برای منحرف کردن ذهن مردم از این واقعیت است که:
این جلادان همه، سر و ته یک کرباسند و همگی زیر علم سید علی گدا و برای حفظ و بقای نظام ضد بشری ولایت فقیه، سینه ناموزون می زنند.
در میان سگ دعواهای آخوندها، انگار یکی از همین بچه مکتبی های رژیم، سخن از به توپ بستن مجلس شورای اسلامی، توسط شورای نگهبان به میان آورده است؛ ای کاش سگ دعواهای اینها جدی بود و به حرف های شان عمل میکردند. تصورش را بکنید، اگر شورای نگهبان، مجلس شورای اسلامی را به توپ ببندد، آنگاه رئیس جمهور اسلامی، خاتمی رستم صولت و افندی پیزی، و دولت خدمتگذار هم عکس العمل نشان خواهند داد و شورای نگهبان را با بمب های خوشه ای بمباران خواهند کرد. در این میان، کار به مجمع تشخیص مصلحت نظام کشیده خواهد شد و اکبر شاه و سبزعلی وارد صحنه شده و موشک های کاتیوشا به سوی هیئت دولت شلیک خواهند نمود. در این مرحله دیگر ولی فقیه مجبور میشود از پای منقل برخیزد و خمپاره های شیمیایی بر سر مجمع تشخیص مصلحت بریزد… و خلاصه به مصداق " سر خر، دندان سگ! " ، از هر طرف کشته شود، سود اسلام است! و چون ستمگران با هم در افتند و به یکدیگر بپردازند، خلق از ایشان آسوده مانند.
اما در عالم واقع و تا زمانی که جمهوری اسلامی در ایران برقرار است، حرف زدن از انتخابات یعنی کـشـک. رژیم ولایت فقیه در هیچ زمانی و در هیچ شرایطی حق حاکمیت مردم را به رسمیت نخواهد شناخت، بنابر این هرگونه حساب بازکردن روی اینکه، یک روزی ملایان حاکم، سرنوشت خود و رژیم ضد بشری را به رأی ملت ایران وابسته کنند و به رأی مردم گردن بگذارند، سرابی بیش نیست.
همچنان که سعدی در گلسـتان به ما می آموزد:
… نسل فساد اینان منقطع کردن اولی تر است و بیخ تبار ایشان برآوردن؛ که آتش نشاندن و اخگر گذاشتن و افعی کشتن و بچه نگاهداشتن کار خردمندان نیست…
به این موج جنایت، تحت هر نام و عنوانی فقط باید " نه " گفت. تحریم همه جانبه تمامی مانورهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی رژیم جمهوری اسلامی، تنها شیوه اصولی مقابله با این پدیده شوم است. سرنگونی سرنوشت محتوم این رژیم است، دیر نیست روزی که زلزله خشم خلق اسیر، بنیان تمامی جناح های رژیم ضد بشری را برکند، و در آن روز هیچ سگ خارجی آموزش دیده ای هم، اثری از ملایان زیر آوار نخواهد یافت.
میلاد مختوم
12 ژوئن 2010
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر