۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

دیدار پنهانی فرستاده اسراییل با خمینی و رفسنجانی


 دیدار پنهانی فرستاده اسراییل با خمینی و رفسنجانیسه‌شنبه، ۱۸ آبان ۱۳۸۹ / ۰۹ نوامبر ۲۰۱۰


وقتی کارتر, رئیس جمهور آمریکا, در اوایل آبان ۱۳۵۸, تصمیم گرفت شاه را برای معالجه به آمریکا ببرد, بهانه اجرای یک طرح ضربتی علیه آمریکا به دست خمینی افتاد و بی درنگ در ۱۰ آبان ۵۸ طی پیامی خطاب به مردم گفت: «روز ۱۳ آبان، روز هجوم وحشیانه رژیم منحوسی است به دانشگاه و کشتار دسته جمعی دانشجویان عزیز ماست ... اکنون که سالروز حمله به دانشگاه است... بر دانش آموزان، دانشگاهیان و محصلین علوم دینیه است که با قدرت تمام، حملات خود را علیه آمریکا و اسراییل گسترش داده و آمریکا را وادار به استرداد شاه مخلوع جنایتکار نمایند و این توطئه بزرگ را باردیگر شدیداً محکوم کنند...»
 در پی این پیام، «دانشجویان پیش از سیزدهم آبان جلسه یی تشکیل می دهند و به این نتیجه می رسند که باید تظاهرات وسیع و گسترده دانشجویی راه بیندازند و برای ضربه زدن به آمریکای جنایتکار، اقدام به تسخیر لانه جاسوسی آمریکا کنند. این تصمیم با حضور ...جناب آقای حجت الاسلام و المسلمین موسوی خویینیها گرفته شد که در آن زمان نمایندگی حضرت امام را در رادیو و تلویزیون به عهده داشتند... تصمیم بر این می شود که این اقدام  را با قدرت انجام دهند و هیبت و  هیمنه اهریمنی آمریکا را بشکنند».
«در روز سیزدهم آبان, دانشجویان تظاهرات وسیعی برپا می کنند و با اندیشه و برنامه ریزی معین به طرف لانه جاسوسی در خیابان آیت الله طالقانی حرکت می کنند. وقتی به لانه جاسوسی می رسند، براساس برنامه از پیش طرّاحی شده، با سرعت از نرده های دیوار سفارت بالا می روند و وارد محوطه می شوند و سفارت را ...به تصرف خود درمی آورند ...» (بحران ۴۴۴ روزه در تهران، امیرستوده و حمید کاویانی، چاپ اول، زمستان۷۹، تهران، ص۸۲).
فاتحان سفارت در نخستین اطلاعیه  شان اعلام کردند: «ما دانشجویان مسلمان پیرو خط امام... به منظور اعتراض به دسیسه های امپریالیستی و صهیونیستی و پناه دادن به شاه و حمایت از افراد ضدانقلابی... سفارت جاسوسی آمریکا در ایران را به تصرف درآورده ایم تا اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانیم...»
«دانشجویان پیرو خط امام» در اطلاعیه شماره ۱۷خود «استرداد شاه خائن و تعطیل سفارت و قطع هرگونه رابطه با آمریکا» را خواستار شدند و اعلام کردند: «این لانه جاسوسی را تا رسیدن به نتیجه نهایی در تصرف خود خواهند داشت و اگر آمریکا دست به یک حرکت توطئه گرانه نظامی یا غیرنظامی بزند, گروگانها را نابود خواهندکرد...» (نشریه مجاهد, شماره ۱۰, ۲۱آبان ۱۳۵۸).
ابراهیم اصغرزاده «که در آن ایام نقش مؤثری در ساماندهی فعالیتهای دانشجویان مسلمان و طرّاحی عملیات تصرف سفارت آمریکا داشت   و از هسته مرکزی دفتر تحکیم وحدت» بود, بیست سال بعد از این واقعه، در روزنامه «عصر آزادگان» (شماره ۲۰ آبان ۱۳۷۸) نوشت: «من برای نخستین بار می گویم که این فکر را من طرّاحی کردم». محسن میردامادی نیز یکی از سه تن طراحان اولیه این اقدام بود.
 «فردای آن روز امام خمینی در نخستین سخنرانی که به فاصله یک روز از اشغال سفارت ایراد می شد، ضمن تاٌیید اقدام دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، آمریکا را ”شیطان بزرگ“ نامید و به سفارت آمریکا ... لقب ”لانه جاسوسی“ داد» و تاٌکید کرد که ”... شاه را که خزاین ما را برده است و در بانکها مقادیر بسیار زیادی ... سپرده است و همه مال ملت است، تا این را برنگرداند و اگر این را برنگردانند ما طور دیگری با آنها رفتار می کنیم. خیال نکنند که همین طور نشستیم گوش می کنیم که هر غلطی اینها می خواهند بکنند. نخیر، این طور نیست. مساٌله، مساٌله باز انقلاب است. یک انقلاب زیادتر از انقلاب اول خواهد شد. باید سر جای خودشان بنشینند و این خائن را او (آمریکا) برگرداند... آمریکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه، و پایگاهی هم  اینجا برای توطیه درست کند و جوانهای ما بنشینند و تماشا کنند؟» (بحران ۴۴۴روزه, ص۱۱۲).
 در روز  ۱۵آبان یک هیاٌت رسمی مرکّب از رمزی کلارک، دادستان پیشین آمریکا، و ویلیام میلر، از کارکنان سابق وزارت خارجه که به زبان فارسی تسلط داشت، برای حل مساٌله و آزادی گروگانها از طریق مذاکره مستقیم، ازجمله با خمینی، با یک هواپیمای نظامی به ایران آمدند.
 روز  ۱۶ آبان خمینی با صدور بیانیه یی اعلام کرد: «... دولت آمریکا که با نگهداری شاه اعلام مخالفت آشکار با ایران را نموده است و از طرفی دیگر، آن طور که گفته شده است سفارت آمریکا در ایران محل جاسوسی دشمنان ما علیه نهضت مقدس اسلامی است، لذا ملاقات با من به هیچ وجه برای نمایندگان ویژه ممکن نیست» و علاوه بر این «اعضای شورای انقلاب»، «مقامات مسئول» حق ملاقات با آنها را ندارند مگر این که «آمریکا شاه مخلوع، دشمن شماره یک ملت عزیز ما را به ایران تحویل دهد و دست از جاسوسی بر ضد نهضت ما بردارد» (بحران ۴۴۴روزه, ص ۱۲۴).
بعد از این اقدام خمینی، کارتر در روز ۲۱ آبان ۵۸ (۱۲نوامبر ۱۹۷۹)دستور قطع خرید نفت از ایران را صادر کرد و «دو روز بعد داراییهای ایران در کلیه بانکهای آمریکایی و شعبه های خارجی آن به دستور وی مسدود شد» (بحران ۴۴۴روزه, ص۱۲۵).
روابط سیاسی ایران و آمریکا تیره شد و سفر کورت والدهایم، دبیرکل وقت سازمان ملل به ایران برای برطرف کردن اختلافات, گرهی از این تیرگی روابط نگشود. خمینی به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل هم که در تاریخ ۱۳ آذر ۵۸ (۴دسامبر۷۹) به اتفاق آرا به تصویب رسید و از ایران خواست که گروگانهای آمریکایی را بی درنگ آزاد نماید, اعتنایی نکرد. پس از این اقدام بود که آمریکا قطع کامل روابط دیپلوماتیک خود با رژیم ایران و تحریم اقتصادی با این کشور را اعلام کرد.
خمینی اشغال سفارت آمریکا را «انقلاب دوم» و حتی «انقلابی بزرگتر از انقلاب اول» خواند.
گروگانهای آمریکایی به مدت ۴۴۴ روز در اسارت ماندند. خمینی حاضر نشد آنها را در زمان ریاست جمهوری کارتر آزاد کند. پس برگزارشدن انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا و برگزیده شدن رونالد ریگان به ریاست جمهوری, گروگانها آزاد شدند. بهزاد نبوی، بهعنوان نماینده رژیم، با وارن کریستوفر، نماینده آمریکا, در الجزایر، قراردادی را امضا کرد و ماجرای گروگانگیری پایان یافت.
در این ۴۴۴ روز در پشت پرده دیپلوماسی مماشات, بند و بستهایی میان دو طرف درگیر رخ داد که مانند ماجرای «ایران گیت» گوشه هایی از آن از پرده بیرون افتاد. نمونه «ایران گیت» را مجله لبنانی «الشراع» آفتابی کرد و سردبیر آن به همین گناه به تیر غیب کشته شد. گوشه یی از این دیدارها و قرار و مدارهای پنهانی یکی از دست اندرکاران اسراییلی به نام «اَری بِن مناشه» افشاکرد که او نیز به علت همین پرده دری یک سال در آمریکا زندانی شد و ورود او برای همیشه به کشور اسراییل ممنوع گردید.
   اما قضیه این افشاگری از چه قرار است؟

کتاب «منافع جنگ»
به رغم شعر و شعارهای خمینی در  امر مبارزه با «استکبار جهانی», معاملات و رفت و آمدها و زدوبندهای پنهانی همواره بین سرکردگان رژیم و «استکبار جهانی» ادامه داشت.  کتاب «منافع جنگ»,  نوشته «اَری بِن مِناشه», به روشنی از این زدوبندها و معاملات پنهانی به خصوص در آن ۴۴۴ روزی که گروگانهای  آمریکایی در زندان رژیم ایران بودند, پرده برمی دارد. «اری بن مناشه», از یهودیان متولد ایران و «عضو اطلاعاتی سازمان اطلاعات ارتش اسرائیل» بود که سالیان دراز در «مرکز فعالیتهای اطلاعاتی و ضد جاسوسی اسرائیل» قرارداشت و در این مدت «نقش مهمی در مذاکرات و تماسهای بسیار محرمانه این سازمان, به خصوص در رابطه با تماسهای محرمانه اسرائیل و آمریکا با جمهوری اسلامی ایران, به ویژه در سالهای جنگ ایران و عراق داشت».
«بن مارشه یکی از ۶ عضو کمیته بسیار محرمانه ایران و اسرائیل بود که کار معامله چند میلیارد دلاری اسلحه در سالهای دهه ۱۹۸۰ زیر نظارت آن انجام گرفت. بیشتر این برنامه ها را با همکاری نزدیک ”سیا“ انجام داد. ولی در جریان عمل اختلاف نظرهای بسیاری با هر دو سازمان ”سیا“ و موساد پیداکرد, که بعداً به تصمیم او در نوشتن کتاب افشاگرانه ”منافع جنگ“ منجر شد.
برای این که اسرار مربوط به معاملات اسلحه با ایران فاش نشود, بن مارشه, به زمینه سازی سازمان ”سیا“, در آمریکا یک سال در زندان به سربرد, ولی در اکتبر ۱۹۹۰ ناچار شدند او را آزاد کنند. زیرا توانسته بود ثابت کند که معاملات محرمانه اسلحه با ایران با اجازه آمریکا و اسرائیل بوده است.
 با این که مقامات اسرائیل و سازمان ”سیا“, کوشیدند تا از انتشار این کتاب جلوگیری کنند, این کتاب در سال ۱۹۹۲ در نیویورک منتشر شد.
به نوشته بن مارشه در کتاب «منافع جنگ», در ماه مارس ۱۹۸۰ (فروردین ۱۳۵۹) «نخستین دیدار مهدی کروبی, عضو شورای عالی انقلاب» و ویلیام کیسی, نماینده و دستیار مخصوص ریگان, در هتل هیلتون شهر مادرید (اسپانیا) انجام شد.
«ویلیام کیسی در آغاز ریاست جمهوری ریگان رئیس سازمان ”سیا“ بود (که بعدها به بیماری سرطان درگذشت), در این دیدار دو مشاور کیسی, یعنی مک فارلین و دانلد گرگ, او را همراهی میکردند. دانلدگرگ در آن زمان عضو شورای امنیت ملی آمریکا در کاخ سفید بود که ریاستش را برژینسکی به عهده داشت. به گزارش مک فارلین, ویلیام کیسی با شیمون پرز, رهبر  اپوزیسیون اسرائیل و نخست وزیر بعدی آن کشور, جداگانه, درباره تمایل کشورش به ارسال ساز و برگ نظامی به ایران (که دولت ایران خواستار آن بود) مذاکره کرد. شیمون پرز با مهدی کروبی نیز مستقلاً ملاقات کرده بود. در دیدار مادرید, همکاری با ایران در زمینه ارسال اسلحه برای جلوگیری از تهاجم احتمالی عراق به ایران, مورد پذیرش دو طرف مذاکره کننده قرارگرفت».
«خسرو فخریه, دستیار نزدیک آیت الله هاشمی, از اعضای متنفّذ شورای عالی انقلاب در این دیدار, جزء همراهان مهدی کروبی بود, که چند سال بعد به قتل رسید». «همراه دیگر مهدی کروبی در این دیدار دکتر احمد امشه ای بود». «سیدمهدی کاشانی, فرزند آیت الله فقید سید ابوالقاسم کاشانی», دوست اری بن مناشه نیز در جریان این مذاکرات قرارداشت.
بن مارشه مینویسد: «چند روز بعد از حمله عراق به ایران (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ = ۳۱ شهریور۱۳۵۹), دوست من سید مهدی کاشانی به من تلفن کرد و گفت ترتیب ملاقاتی میان ایرانیها و آمریکاییها برای مذاکره درباره آزادی گروگانهای آمریکایی, در شهر بارسلون (اسپانیا) داده شد تا در آنجا برنامه ملاقات بسیار محرمانه یی میان جرج بوش (معاون رونالد ریگان) و حجت الاسلام کروبی در پاریس مورد بررسی قرارگیرد. بوش در آن زمان کاندیدای نیابت رئیس جمهوری در مبارزه انتخابانی حزب جمهوریخواه بود و رژیم ایران می خواست از جانب یک مقام بسیار بلندپایه این حزب این اطمینان را در بالاترین سطح مملکتی دریافت کند که اگر آزادی ۵۲ گروگان آمریکایی را تا هنگام آغاز ریاست جمهوری رونالد ریگان به تعویق اندازد, آیا آمریکا در عوض با ارسال ساز و برگ نظامی به ایران و آزادکردن سپرده های ایران در بانکهای آمریکایی موافقت خواهد کرد؟».
دیدار فرستاده مناخیم  بگین با خمینی
  مناخیم بگین, نخست وزیر اسرائیل, در اواسط سپتامبر ۱۹۸۰ (اواخر شهریور ۱۳۵۹) خانم روت بن داود را برای ملاقات با خمینی به تهران فرستاد تا موافقت خمینی را در این زمینه به دست آورد که دربرابر تضمین دولت اسرائیل مبنی بر صدور اسلحه به ایران گروگانهای آمریکایی را, فوراً, آزاد کند. خمینی این بار نیز مانند بار قبلی در نوفل لو شاتو, با او به طور خصوصی دیدار کرد  و موافقتش را با این موضوع اعلام نمود.
خانم روت بن داوود, همسر خاخام امرام بلاو, رئیس یکی از فرقه های بنیادگرای یهودی اورشلیم به نام «پاسداران معبد سلیمان» بود که به هنگام سکونت اجباری خمینی در ترکیه در سال ۱۳۴۲, چند بار با شوهرش به ترکیه سفر کرد و در سمینارهایی که در آن زمان میان خاخامهای یهودی و فقیهان شیعه پیرامون آیین اسلام و یهود و بازیابی وجوه تفاهم این دو آیین تشکیل می شد, شرکت کرده بود. خمینی نیز که به تازگی به ترکیه تبعید شده بود, در یکی از این جلسات شرکت کرد و خانم روت با او در آن جلسه آشنا شد. خانم روت پس از مرگ شوهرش رئیس آن فرقه بنیادگرای یهودی شد. وقتی خمینی به پاریس رفت, مناخیم بگین, نخست وزیر اسرائیل, خانم روت را به پاریس فرستاد و او در دسامبر ۱۹۷۸ (آذر ۱۳۵۷) با خمینی در نوفل لوشاتو دیدار کرد و به طور  خصوصی و در پشت درهای بسته چند ساعت با او به گفتگو نشست.
دیدار احمد خمینی با «هیاٌت عالیرتبه اسرائیلی»
پس از دیدار و گفتگوی خانم روت با خمینی و اعلام موافقت او با دریافت اسلحه از اسرائیل در برابر آزادی گروگانهای آمریکایی, «هیاٌت عالیرتبه اسرائیلی در نیمه دوم ماه سپتامبر ۱۹۸۰ با هیاٌت ایرانی در هتل ماریوت آمستردام (هلند), دیدار و با او به مدت دو روز گفتگو کرد. بن مارشه در این دیدار جزء هیاٌت اسرائیلی بود. ریاست هیاٌت ایرانی را احمد خمینی به عهده داشت. خسرو فخریه نیز از همراهان احمد خمینی بود». «ایرانیها موافقت کردند که گروگانهای آمریکایی را در هفته اول اکتبر ۱۹۸۰ (۹تا ۱۶ مهر ۱۳۵۹) آزاد کنند و آنها را به کراچی پاکستان بفرستند تا نیروی هوایی آمریکا آنها را به آمریکا برگرداند. طبق همین موافقتنامه, قرار شد اسرائیل ۵۲ میلیون دلار از طریق مهدی کاشانی در اختیار هیاٌت ایرانی قراردهد تا به مصرف راضی کردن رهبران افراطی رژیم اسلامی در امر آزادی گروگانها برسد. اسرائیل نیز موافقت کرد که بعد از آزاد شدن گروگانها, اسلحه و ساز و برگ مورد تقاضای ایران را در برابر دریافت بهای نقدی آنها, به ایران تحویل دهد. و نیز توافقنامه یی را به امضای سران حزب جمهوریخواه آمریکا برساند که به موجب آن وقتی این حزب حکومت را به دست گرفت, سپرده های ایران را در بانکهای آمریکایی آزاد کند».
در روز دوم اکتبر ۱۹۸۰, «هیاٌت عالیرتبه ایرانی با هیاٌت آمریکایی در هتل پلازای واشینگتن (آمریکا) دیدار و گفتگو کردند. رابرت مک فارلین, ریچارد آلن و لارنس زیلبرمن (از دوستان نزدیک جرج بوش) اعضای هیاْت آمریکایی را تشکیل میدادند». اَری بن مارشه, نویسنده کتاب «منافع جنگ», به عنوان «یک مقام امنیتی موساد اسراییل» در این مذاکره شرکت داشت. «دکتر احمد امشه أی, نماینده ایران در این گفتگو بود». «موضوع مذاکرات عبارت بود از ارسال سلاح اسرائیلی به ایران و آزادکردن گروگانهای آمریکایی». «مذاکره کنندگان آمریکایی اصرار داشتند گروگانها پیش از انتخابات آمریکا که در ۴ نوامبر ۱۹۸۰ برگزار میشد, آزاد شوند».
«ملاقات مهم» مهدی کرّوبی با جرج بوش
به نوشته بن مارشه, «در نیمه اکتبر ۱۹۸۰ (کمتر از سه هفته پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا), دیدار مهم هیاٌت ایرانی به ریاست مهدی کروبی با جرج بوش, فرستاده رونالد ریگان, کاندیدای حزب جمهوریخواه برای احراز پست ریاست جمهوری آمریکا, در پاریس صورت گرفت. به جز جورج بوش, رابرت گیتس (رئیس کنونی سازمان ”سیا“) و جرج کیو (افسر سابقه دار ”سیا“) جزء هیاٌت آمریکایی بودند.   «یک هیاٌت ۶ نفره اسرائیلی برای شرکت در این مذاکره, در اواسط اکتبر با هواپیمای العال اسرائیلی در فرودگاه اورلی پاریس وارد شدند. دو عضو عالی رتبه اسرائیلی (دیوید کیمچه و شموئیل موریه), از اورلی, مستقیماً, روانه مرکز ستاد خود در هتل ریتس پاریس شدند. اری بن مارشه و اوری به همراه سه فرد دیگر هیاٌت (که یکی از آنها یک زن عضو موساد بود), به هتل هیلتون ایفل رفتند».
«شب قبل از ملاقات مهم کروبی و بوش, دو  عضو عالی رتبه اسرائیلی, به همراه اری بن مناشه برای دیدار با مهدی کروبی به محل اقامت او (هتل مونتنی, که در نزدیکی هتل هیلتون قرار داشت) رفتند و با او دیدار و گفتگو کردند». «دیدار جرج بوش و مهدی کروبی و هیاٌت اسرائیلی در یکی از تالارهای کنفرانس در طبقه بالای هتل ریتس پاریس صورت گرفت. به جز جرج بوش, مقامات دیگر هیاٌت آمریکایی عبارت بودند از: مک فارلین, رابرت گیتس, جرج کیو و دانلد گرگ (که در سِمَت رابط شورای امنیت ملی رئیس جمهور کارتر کار میکرد). حجت الاسلام کرّوبی در لباس اروپایی و پیراهن  آهاری در این دیدار حضور یافت. جرج بوش نیز به همراه ویلیام کیسی, رئیس آینده سازمان ”سیا“, به تالار کنفرانس وارد شد. مذاکرات بوش, کیسی, کروبی و دستیار او در همان جلسه به توافق انجامید. جزئیات توافق همان بود که در ماه سپتامبر در آمستردام میان دو هیاْت ایرانی و اسرائیلی صورت گرفته بود: پرداخت ۵۲ میلیون دلار ”حق السّکوت“ به مقامات عالی رتبه روحانی تهران؛ تضمین فروش اسلحه به ایران؛ آزاد کردن سپرده های مسدود شده ایران در بانکهای آمریکایی».
«در این توافق, به خلاف توافق ماه سپتامبر, طرفهای جمهوریخواه شرط کردند که آزادی گروگانها تا پیش از ۲۰ ژانویه ۱۹۸۱, یعنی روز آغاز ریاست جمهوری ریگان, انجام نگیرد. این شرط انجام شد و درست همزمان با مراسم تحلیف رونالد ریگان, هواپیمای حامل گروگانهای آمریکایی, از فرودگاه تهران به فرانکفورت پرواز کرد».
 اندکی بعد از پیروزی ریگان در انتخابات ۴ نوامبر ۱۹۸۰, در روز ۲۸ نوامبر (۷آذر ۱۳۵۹) «کمیته مشترک نظامی و امنیتی, به تصمیم مناخیم بگین, نخست وزیر اسرائیل, به ریاست ساجی, رئیس سازمان اطلاعات نظامی وزارت دفاع و با شرکت عالی ترین مقامات امنیتی و نظامی تشکیل شد که در آن اری بن مناشه نیز شرکت میکرد. این کمیته در دسامبر ۱۹۸۰ به اری بن مناشه ماٌموریت داد که ۵۲ میلیون دلار مورد توافق را (که البته طرفهای  ایرانی «با لِنجه درآوردن» آن را تا ۵۶ میلیون دلار افزایش دادند) در آنتیگو, پایتخت قدیمی گواتمالا, از سفیر عربستان تحویل بگیرد.
اری بن مناشه, ۵۲ میلیون از این پول را, به شماره حساب سیدمهدی کاشانی, فرزند آیت الله کاشانی, در بانک وُرمز ژنو (سوییس) به صورت نقد, واریز کرد و خبر آن را به اطلاع کاشانی که در هتلی در ژنو اقامت داشت, رساند».
ملاقات فرستاده اسراییل با هاشمی رفسنجانی و کروبی
 در اوایل فوریه ۱۹۸۱, یکی دو هفته پس از این که رونالد ریگان زمام ریاست جمهوری آمریکا را به دست گرفت, دولت اسرائیل بن مناشه را برای بستن قرارداد تازه فروش سلاح با ایران برای مذاکره با کاشانی و امشه ای به وین فرستاد. دو هیاٌت درباره نخستین معامله مهمی که مبلغ آن یک میلیارد دلار بود, مذاکره کردند. بن مناشه, طبق درخواست مقامات ایرانی در اواخر فوریه ۱۹۸۱ به تهران فرستاده شد.   اری بن مناشه در تهران با «آیت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی», وزیر دفاع, فرمانده نیروی هوایی و «حجت الاسلام مهدی کروبی» «در یکی از اتاقهای کوچک پارلمان ایران» ملاقات کرد. در این ملاقات, قرارداد یک میلیارد دلاری بسته شد. «یک میلیارد دلار نیز به صورت ۵ بخش ۲۰۰ میلیون دلاری, نقداً, در پنج حساب مختلف  در girozentral bank وین واریز شد. ساز و برگهای نظامی از انبار نظامی فرودگاه بین المللی بن گوریون تل آویو به پرتقال حمل شد و با بیمه سنگینی که قراردادش با للویدز لندن بسته شد و پولش را ایران پرداخت. سپس, محموله از پرتقال به تهران حمل شد».
 «بعد از اولین معامله یک میلیارد دلاری, با کمک امشه ای و کاشانی و فرمانده نیروی هوایی جمهوری اسلامی, ترتیب ملاقات محرمانه یی میان ابوالحسن بنی صدر, رئیس جمهور و فرمانده کل قوای ایران با پروفسور موشه آرنس, سفیر اسرائیل در آمریکا و وزیر امور خارجه و وزیر دفاع بعدی دولت مناخیم بگین و اسحاق شمیر, در جنوب فرانسه داده شد که زمینه همکاریهای نزدیکتری را میان اسرائیل و ایران فراهم ساخت. اندکی بعد, کشتیهای اسرائیلی, مستقلاً, به حمل اسلحه از بندر عشدود در دریای احمر به بندرعباس پرداختند.
 از مارس تا اوت ۱۹۸۱, چهل هواپیمای باری ثبت شده در آرژانتین نیز تل آویو را به مقصد ایران ترک گفتند. از مارس ۱۹۸۱ تا پایان ۱۹۸۷ (فروردین ۱۳۶۰ تا آذر ۱۳۶۶) رژیم ایران رقم باورنکردنی ۸۲ میلیارد دلار برای خرید اسلحه از آمریکا, اسرائیل, چین, کره, آمریکای جنوبی, مخصوصاً, برزیل و آرژانتین و آفریقای جنوبی خرج کرد». (برای تفصیل بیشتر درمورد کتاب «منافع جنگ» رجوع کنید به نشریه «ایرانشهر», شجاع الدّین شفا, شماره ۴, خرداد ۱۳۷۲).  

هیچ نظری موجود نیست: