۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

کنفرانس گُوادلوپ و پیامدهای آن


کنفرانس گُوادلوپ و پیامدهای آن

چهارشنبه، ۱۵ دی ۱۳۸۹ / ۰۵ ژانویه ۲۰۱۱
AddThis Social Bookmark Button
قیام مردم به ‌پاخاسته ایران هر روز شعله‌ ورتر می‌شد و کشتارهای وحشیانه نتوانسته بود، نه تنها از گسترش روزافزون آن بکاهد، بلکه   هرچه می ‌گذشت دامنه قیام گسترش بیشتری می  یافت.
در اوج قیام مردم ایران، به پیشنهاد ژیسکار دستن، رئیس جمهوری فرانسه، سران چهار کشور غربی ‌ـ‌ آمریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه‌ـ در روز ۱۵دی ۵۷ (۵ژانویه ۱۹۷۹) برای گفتگو و رایزنی درباره بحران ایران، کنفرانس سه‌ روزه ‌یی را در جزیره گوادلوپ (از جزایر آنتیل کوچک در آمریکای مرکزی) تشکیل دادند. در این گردهمایی کارتر، کالاهان (نخست وزیر انگلیس)، هلموت اشمیت (صدراعظم آلمان) و ژیسکار دستن شرکت داشتند.

 پیش از برگزاری این کنفرانس، خمینی در اواخر سال میلادی۱۹۷۸، ابراهیم یزدی را به آمریکا فرستاد تا دربارهٌ حکومتی که درپی برقراری آن است، ذهن زمامداران آن‌ جا را روشن کند.
 «یک هفته قبل از کنفرانس، وزارت خارجه فرانسه با صادق قطب ‌زاده ـ‌که بسیار به خمینی نزدیک بود‌ـ تماس گرفت. فرانسویها از قطب ‌زاده خواستند برای آنها روشن کند که در صورت پیروزی آیت ‌الله خمینی چه نوع سیاستهایی از جانب ایشان اتّخاذ خواهد شد. قطب‌ زاده در زمانی بسیار کوتاه تحلیلی تهیه و برای وزارت امور خارجه فرانسه فرستاد. کمی بعد از سفر رئیس جمهور فرانسه به گوادلوپ آیت ‌الله خمینی از قطب ‌زاده می‌ خواهد که تحقیق کند آیا رئیس جمهور فرانسه مساٌله ایران را در کنفرانس مطرح خواهد کرد و آیا تحلیل قطب ‌زاده به رئیس جمهور داده شده است؟ قطب ‌زاده تماس گرفت. به او پاسخ داده شد که بله، رئیس جمهور مساٌله ایران را در کنفرانس مطرح خواهد کرد و تحلیل قطب ‌زاده را دیده است... تحلیل قطب ‌زاده به ‌قدری رئیس جمهور را تحت‌تاٌثیر قرار داده است که ژیسکار دستن به کارتر توصیه خواهد کرد که با دولت احتمالی جدید تهران، که ریاست معنوی آن با آیت ‌الله خمینی خواهد بود، وارد مذاکره شود» (آخرین تلاشها در آخرین روزها، ابراهیم یزدی، ص۹۷).

در کنفرانس گوادلوپ، سران چهار کشور، ازجمله کارتر، پذیرفتند که دست از پشتیبانی شاه بردارند و کارتر به خروج شاه از ایران رضایت داد و سیاست آمریکا درقبال ایران اعلام شد: «دولت کارتر هرگونه امیدی را برای حفظ قدرت کامل شاه ازدست داده است و درعوض بر حمایت خود از یک دولت غیرنظامی تاٌکید می‌کند».
از آن پس «لحن مقامات و مطبوعات و محافل آمریکا نسبت به ایران تغییر محسوس می ‌کند». در همین راستا، «پس از تماسها و توافقهایی که بین سولیوان و نهضت آزادی (بازرگان) صورت گرفت»، سولیوان به دولت کارتر پیشنهاد کرد که برای دیدار و مذاکره با خمینی «یک مقام ارشد دولتی را به پاریس بفرستد» (آخرین تلاشها...، یزدی، ص۹۹). در ارزیابیهای بعدی دیدار مستقیم به صلاح دو طرف دانسته نشد و قرار شد تماس غیرمستقیم صورت پذیرد.
 روز ۱۶دی بختیار دولت خود را به شاه معرفی کرد و به هنگام اعلام برنامه دولت در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت: «امیدوارم آیت ‌الله خمینی این افتخار را بدهند که هرچه زودتر به ایران برگردند». در همین روز حسن نزیه در دیدار با خمینی پیام بختیار را به او داد. بختیار در این پیام گفته بود: «... نهایت احترام را برای امام می ‌گذارم. تا جمهوری می ‌روم و آن را قبول دارم. با مهندس [بازرگان] و بهشتی به توافق رسیدیم که لوایحی ببریم برای انحلال ساواک، مجلس موٌسسان و تغییر رژیم... من دست آقا را می‌ بوسم» (آخرین تلاشها در آخرین روزها، یزدی، ص۱۴۵).

روز ۱۸دی کارتر از طریق نمایندگان ژیسکار دستن، که به دیدار خمینی رفته بودند، پیامی را برای او فرستاد و در آن به خمینی خبرداد که آمریکا پذیرفته است که شاه کنار برود.  در این دیدار نمایندگان رئیس جمهوری فرانسه تاٌکید کردند که «انتقال قدرت در ایران باید کنترل شود و با احساس مسئولیتهای سیاسی همراه باشد».
خمینی خطاب به آنها گفت: «الآن به من اطلاع دادند که یک کودتای نظامی در شُرُف تکوین است... من کودتا را نه به صلاح ملت می‌ دانم و نه به صلاح آمریکا... اگر بخواهید آرامش در ایران حاصل شود، راهی جز این نیست که نظام شاهنشاهی که قانونی نیست، کنار برود تا من یک شورای انقلاب تاٌسیس کنم برای نقل قدرت... خوف آن دارم که اگر کودتای نظامی بشود انفجاری بشود در ایران که کسی نتواند جلو آن را بگیرد. من به شما توصیه می‌کنم از کودتا جلوگیری کنید».
خمینی در همین دیدار از ژیسکار دستن، به خاطر تلاشش برای قبولاندن حذف شاه به کارتر تشکر کرد و گفت: «از رئیس جمهور که در این کنفرانس از تاٌیید کارتر از شاه مناقشه کرده است، تشکر می ‌کنم و میل دارم که کارتر را نصیحت کنند که... به این کودتای نظامی تاٌیید نکنند و جلوگیری کنند تا ایران آرامش خود را به دست بیاورد و چرخهای اقتصاد به گردش درآید و در آن وقت است که می ‌شود نفت را به غرب و... صادر کند». ابراهیم یزدی که خود در این دیدار حضور داشت، نوشت: «نماینده پرزیدنت ژیسکار دستن مجدداً یادآور شد که این پیغام محرمانه بماند، که امام تاٌکید کردند که محرمانه بودن آن مُحرَز است. به علت اطلاع خبرنگاران از حضور نمایندگان دولت فرانسه... توافق شد که دوطرف موضوع ملاقات را پیرامون ادامه اقامت در پاریس عنوان نمایند» (آخرین تلاشها...، ص۹۵).

روز ۲۰دی خبرگزاریها اعلام کردند: «دولت آمریکا از نیروهای مسلح ایران خواست که از دست زدن به یک کودتا بپرهیزند». به گزارش خبرگزاری «یونایتدپرس انترناسیونال»، هادینک کارتر، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، اعلام کرد: «معتقد نیستیم که کودتای نظامی راه حل مسائل ایران باشد».
شاه بعدها در کتاب «پاسخ به تاریخ» نوشت: «[ژنرال] هایزر [معاون فرماندهی نیروهای آمریکایی در پیمان آتلانتیک شمالی‌ـ ‌ناتو ‌ـ که همزمان با برگزاری کنفرانس گوادلوپ به ایران آمده بود] توانسته بود تیمسار قره‌ باغی، رئیس ستاد ارتش مرا جذب کند... قره ‌باغی از قدرت خود برای جلوگیری از کودتا استفاده کرد».
روز ۲۱دی سایروس ‌ونس، وزیر خارجه آمریکا، اعلام کرد: شاه باید ایران را ترک کند و در غیاب او «شورای سلطنت» تشکیل شود. در همین روز سولیوان، سفیر آمریکا در ایران، از واشینگتن پیامی دریافت کرد مبنی بر این که در اولین فرصت از شاه دیدار کند و به او اطلاع دهد که «دولت ایالات متحده مصلحت شخص او و مصالح کلی ایران را در این می ‌بیند که هرچه زودتر ایران را ترک کند».

روز ۲۲دی سولیوان، به اتفاق هایزر، با شاه دیدار کرد و پیام واشینگتن را به او اطلاع داد. در همین روز خمینی در اعلامیه‌یی خبرداد که شورایی موقت به نام «شورای انقلاب» تشکیل داده است. او ماٌموریت این «شورا» را بررسی شرایط دولت انتقالی و فراهم نمودن مقدمات اولیه آن، اعلام کرد.
روز ۲۳دی اعضای «شورای سلطنت» تعیین شدند: سید جلال تهرانی رئیس آن بود و بختیار، قره‌باغی، جواد سعید (رئیس مجلس شورا)، محمد سجادی (رئیس سنا)، عبدالله انتظام (رئیس شرکت نفت)، علیقلی اردلان (وزیر دربار)، دکتر علی ‌آبادی (دادستان سابق کشور) و محمد علی وارسته (وزیر سابق دارایی) به عنوان اعضای آن معرفی شدند. یدالله سحابی و بهشتی نیز کاندیدای «شورای سلطنت» بودند، اما، چون در «شورای انقلاب» عضویت داشتند، خمینی آنها را از رفتن به «شورای سلطنت» منع کرد. دکتر علی ‌آبادی نیز عضو «شورای انقلاب» بود، ولی وقتی به عضویت «شورای سلطنت» برگزیده شد، از عضویت در «شورای انقلاب» کناره ‌گیری کرد.
در همین روز ۲۳دی, شاه در نشستی که با فرماندهان ارتش و بختیار در کاخ نیاوران داشت، به سران ارتش دستور داد که از «دولت قانونی» بختیار پشتیبانی کنند.
روز ۲۵دی ارتشبد قره ‌باغی در یک مصاحبه مطبوعاتی، ضمن رد کودتا از سوی ارتش، گفت: «هرگونه تمرّد و عمل خودسرانه به شدت سرکوب خواهد شد. هر نظامی که به کودتا دست بزند، به عنوان یاغی، مجازات خواهد شد».

روز ۲۶دی شاه و همسرش فرح، با چشمان اشکبار، با یک هواپیمای اختصاصی, که شاه شخصاً آن را هدایت می ‌کرد، از فرودگاه مهرآباد تهران عازم مصر شدند. شاه قبل از حرکت از ارتشبد قره ‌باغی، رئیس ستاد ارتش، خواست که سران ارتش را از دست زدن به کودتا بازدارد.
به نوشته ابراهیم یزدی، روز ۲۷دی، بهشتی در یک مکالمه تلفنی با خمینی، تاٌکید کرد که تماس با سران نظامی را «به ‌طور قطع، مفید و عدم تماس را مضر می‌ دانم». خمینی ضمن موافقت، گفت: «تماس بگیرید، دلگرم کنید، اطمینان بدهید که حال ارتشیها خوب خواهد شد». یزدی می ‌نویسد: «تاکتیک رهبری در آن مرحله عبارت بود از برقراری تماس با هردو طرف، یعنی، هم بختیار و هم با سران ارتش» (آخرین تلاشها...، یزدی، ص۱۳۹).

روز اول بهمن سید جلال تهرانی پس از اعلام استعفا از «شورای سلطنت» به دیدار خمینی شتافت.
بازرگان در همین روز در مصاحبه با خبرگزاری فرانسه، درباره بختیار گفت: «ایشان را مرد با تشخیص و وطن‌دوست دیده‌ ام».
بختیار نیز در همین روز درباره مذاکره با «بازرگان و بهشتی و...» گفت: «آقای سید جلال تهرانی در پاریس مشغول مذاکره با آقای خمینی است. من هم مرتباً مشغول مذاکره با آقایان هستم. اینها همگی از دوستان قدیمی و صمیمی من می ‌باشند» (خدمتگزار تخت طاووس، پرویز راجی، ص۳۰۴).
رابطه بختیار  و سران ارتش با نمایندگان خمینی آن‌ قدر نزدیک و دوستانه بود که برای برخی از وابستگان نزدیک رژیم شاه شگفتی ‌آفرین بود. یکی از دولتمردان پیشین در این باره نوشت: «در تهران ماٌموران فرمانداری نظامی که انباری را با حدود هزار پلاکارد و شعارهای ضد رژیم توقیف کرده بودند، پس از تلفن بهشتی به مقامات حکومتی انبار را آزاد کردند تا تظاهرکنندگان روز بعد بتوانند آنها را با خود ببرند... تلفنهای رهبران مذهبی مخالف وزنی بیش از وزیران داشت. هیچ کس در دولت از این تضاد درشگفت نمی ‌ماند که چرا باید تظاهرکنندگان را در خیابانها به گلوله بست ولی از رهبران آنان فرمان برد» (دیروز و فردا، داریوش همایون، ص۸۲).
  روز ۸بهمن، مقدّم (رئیس ساواک)، بازرگان و یداللّه سحابی را به منزل ارتشبد قره‌باغی برد. بین آن چهارتن مذاکرات محرمانه‌ یی در مورد بازگشت خمینی به ایران صورت گرفت. دیدار مشابهی بین بازرگان و بختیار واقع شد  (حقایق دربارهٌ بحران ایران، قره‌باغی، ص۲۸۶).
روز ۱۱بهمن بختیار در پیامی خطاب به مردم گفت: «...در این ساعات که حضرت آیت اللّه العظمی امام خمینی پس از سالیان دراز وارد خاک کشور می ‌شود، دولت ضمن تبریک و تهنیت به کلیه مسلمانان ایران، لازم می‌ داند که نکات زیر را به اطلاع عموم برساند: دولت کلیه نظرات و راهنماییهای معظّم ‌له و آیات عِظام را مغتنم خواهد شمرد... من با صدای بلند به عموم هموطنان عزیز هشدار می‌ دهم از این ساعت هر قطره خونی که در این کشور ریخته شود، با درنظرگرفتن آزادیهایی که داده شده و روش مسالمت ‌آمیز دولت، به گردن افرادی خواهد بود که توطئه نموده و قوای انتظامی را به مبارزه دعوت می‌ کنند... دیگر جای خشونت و زدو خورد نیست».

بختیار از سپهبد مقدّم (رئیس ساواک) و سپهبد رحیمی (فرماندار نظامی تهران و رئیس شهربانی کشور) خواست که «اقدامات امنیتی لازم را در هنگام ورود آقای خمینی به اجرا بگذارند و علاوه بر آن، سپهبد ربیعی (فرمانده نیروی هوایی) را ماٌمور امنیت پرواز و امور داخلی فرودگاه مهرآباد نمود و به نامبرده دستور داد با آقای صبّاغیان، رئیس کمیته ‌یی که از طرف مردم برای استقبال آقای خمینی تعیین شده است، همکاری نماید». «بقیه نیروهای مسلّح شاهنشاهی نیز به منظور جلوگیری از اغتشاش، ماٌمور نمایش قدرت و راهپیمایی در شهر گردیدند... در موقع عبور یکانهای نظامی در خیابانهای شهر ... مردم عکسهای خمینی و گل به سربازان دادند، آنها عکسها را گرفته و با خود حمل و ابراز احساسات می ‌کردند». «در موقع ورود آقای خمینی دولت و نیروهای مسلّح شاهنشاهی به طوررسمی از وی مانند رئیس کشور استقبال کردند» (حقایق دربارهٌ بحران ایران، قره‌باغی، ص۳۴۴).
در روز ۱۲بهمن خمینی در میان استقبال پرشور چند میلیون استقبال کننده وارد تهران شد. او در یک مصاحبه مطبوعاتی در پاسخ به این پرسش که «آیا تا به حال تماسی با رهبران ارتش داشته ‌اید؟ گفت: تماس فی ‌الجمله بوده است. اگر مقتضی بدانیم بازهم تماس حاصل می ‌کنیم. ملت از آنها و آنها از ملت هستند» (کیهان، ۱۴بهمن۵۷).
خمینی در روز ۱۵بهمن مهندس بازرگان را به نخست‌وزیری منصوب کرد و مراسم آن از تلویزیون پخش شد. او در این مراسم گفت: «مخالفت با این حکومت، مخالفت با شرع است... قیام برضد حکومت الهی، قیام برضد خداست و قیام برضد خدا کفر است».

به گفته ‌عباس امیرانتظام، مشاور بازرگان در دولت موقت، در روز ۲۰بهمن،  بازرگان و موسوی اردبیلی در منزل فریدون سحابی با سولیوان دیدار کرده و درباره راههای انتقال مسالمت ‌آمیز قدرت دولتی گفتگو کردند (روزنامه میزان، ۱۵فروردین۵۸).
بختیار در مصاحبه با روزنامه اطلاعات اعلام کرد: «منزل آیت اللّه خمینی به شدّت مراقبت می ‌شود و هیچ ‌کس مزاحم ایشان نشده است... من برای مذاکره آماده هستم. ما نباید با خشونت دربرابر مردم بایستیم  بلکه باید به مخالفین خود به صورت برادر نگاه کنیم».
در شامگاه روز ۲۱بهمن برخی از سران نظامی مانند سپهبد ربیعی (فرمانده نیروی هوایی)، سپهبد مقدم (رئیس ساواک)، سرلشکر مولوی (رئیس پلیس تهران)، سرلشکر نشاط (فرمانده گارد جاویدان) همبستگی خود را با جنبش مردم به «کمیته امام» اطلاع دادند.
در تهاجم دهها هزارتن از مردم قهرمان تهران به مرکز ستاد مشترک ارتش، ۲۶تن از اعضای ارشد هیاٌت مستشاری آمریکا در ایران به محاصره درآمدند. بهشتی و ابراهیم یزدی، پس از اطلاع از این موضوع، به صحنه آمدند و برای نجات محاصره‌ شدگان در میان دوطرف درگیری آتش ‌بس برقرار کردند. رئیس مستشاران آمریکایی از زیرزمین ساختمان ستاد ارتش این خبر را تلفنی به سولیوان اطلاع داد: «ما اطلاع یافتیم که آتش ‌بس در اطراف ستاد کل برقرار شده و نه فقط ابراهیم یزدی که با ما تماس داشت، بلکه آیت‌اللّه بهشتی هم در  صحنه حاضر شده و برای رهایی پرسنل ما از مخمصه کمک کردند». سولیوان در این باره نوشت: «ساعت ۵صبح روز بعد افراد ما با وسائط نقلیه نظامی، درحالی که آیت‌اللّه بهشتی و یزدی شخصاً آنهارا همراهی می ‌کردند، وارد محوّطه سفارت شدند. چارلی ناس (معاون سولیوان) از بهشتی و یزدی به‌واسطه کمک و همراهی برای نجات اتباع آمریکایی تشکر کرد و آنها هم متقابلاً از گرفتاری و ناراحتی ‌یی که برای افراد ما ایجاد شده بود، عذرخواهی کردند».

به‌رغم بندوبستهای پشت پرده خمینی و همدستانش با «شیطان بزرگ» و همپالکیهایش، شور و خروش مردم برای ازهم ‌گسستن شیرازه نظام شاهنشاهی، هم ‌چنان ادامه داشت. روز ۲۲بهمن ۱۳۵۷ که قیام مردم به پیروزی رسید، شهر تهران در آتش می ‌سوخت. در آن روز مرکز شهربانی کل به دست مردم به آتش کشیده شد. کلانتریها، یکی پس از دیگری، تسلیم شدند. پادگان عباس‌آباد، بدون مقاومت تسلیم شد. صدای صفیر گلوله‌ ها لحظه ‌یی خاموش نمی‌ شد.
روز ۲۴ بهمن روزنامه اطلاعات نوشت: «دکتر شاپور بختیار، دستگیر و به کمیتهٌ امام آورده شد... سخن از دستگیری بختیار است... این خبر به مهندس بازرگان نیز می‌رسد... تردید در محل حاکم است. با بختیار چه کنیم؟ یکی از مسئولین چاره کار را انتقال بختیار به محل دیگری می ‌داند. این کار عملی می ‌شود. دکتر صالح‌ خو، سخنگوی کمیته ارتباط با مطبوعات وابسته به کمیته انقلاب... توضیح داد که از نخست وزیر سابق بازجویی خواهد شد و در صورت بی ‌گناهی بلافاصله آزاد می ‌شود». از بازجویی بختیار خبری نشد، ولی این شایعه در همه جا پیچید که بختیار از مرز «بازرگان» فرار کرد.

در روز ۲۴بهمن سفارت آمریکا مورد تهاجم عده‌ یی مسلح قرار گرفت. ابراهیم یزدی بی ‌درنگ به سفارت شتافت و مهاجمان را پراکنده کرد و عده‌ یی را برای محافظت از سفارت گماشت. آنها «افراد مسلح غیرمنظمی بودند که سرپرستی آنها را یک قصاب تنومند پرجوش و خروش (ماشاءالله قصاب) به عهده داشت».
در روز ۱۷فروردین ۱۳۵۸ (۶آوریل۱۹۷۹)، سولیوان، سفیر آمریکا در ایران، تصمیم گرفت از ایران خارج شود. ابراهیم یزدی برای مقابله با خطرهای احتمالی برای او گارد ویژه تعیین کرد. سولیوان در خاطراتش نوشت: «تاٌمین امنیت اتومبیلهای ما در فاصله سفارت تا فرودگاه در ساعت ۲بعد از نیمه شب، که خیابانها تحت کنترل افراد مسلح بود، خود مساٌلهٌ مهمی بود که برای حل این مشکل به [ماشاء‌الله] قصاب مورد اعتماد خودمان متوسّل شدیم. این قصاب که سرپرستی کمیته مستقر در سفارت را به عهده داشت... کاملاً شیفته ما شده و صمیمانه کمر به خدمت ما بسته بود. قصاب برادر جوانتری هم داشت که از کشتی ‌گیران تیم ملی ایران بود. او داوطلبانه حاضر شد در آن شب به اتفاق عده ‌یی از دوستانش، که همه جوانانی ستبر و ورزشکار بودند، ما را تا پای هواپیما همراهی کنند. برای هریک از این جوانان هم یک اسلحه یوزی تهیه شد تا در صورت بروز حادثه از آن استفاده کنند» (ماٌموریت در ایران، سولیوان، ص۱۹۲).
سولیوان به یاری ابراهیم یزدی و ماشاء‌الله قصاب و همدستانش از ایران به سلامت خارج شد.

هیچ نظری موجود نیست: