۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه

اِنافَتَحنا»ی واقعیت گریزان متکبّر و هرزه درایی بادمجان دورقاب چینان

اِیرج شکری


خبر آزادی 36 تن از ساکنان اشرف که توسط نیروهای سرکوبگر عراقی به روش عوامل وزارت اطلاعات رژیم ربوده شده بودند، خبر خوشحال کننده یی بود به ویژه برای کسانی چون نگارنده این سطور که از آغاز با اعتصاب غذای ساکنان اشرف مخالف بودند و آن را امری با عواقب فاجعه بار ارزیابی می کردند که شانسی هم برای عملی شدن خواستهای اعلام شده -که مهمتر از همه خروج نیروهای عراقی از اشرف و حفاظت اشرف توسط آمریکائیها-، بود، نمی دیدند. آزادی آن 36 تن بعد از 70 روز اعتصاب غذا که هفت رروز آن اعتصاب غذای خشک بود، پایانی بود برای اعتصاب غذای ساکنان اشرف و آن دسته از هوداران مجاهدین در کشورهای خارج که در تحصن همراه با اعتصاب غذا شرکت داشتند. اما از آنجا که رهبری مجاهدین استعداد ویژه یی برای تبدیل عوارض و آسیبهای فاجعه بار ناشی از روشها و تصمیهای غلط خود - که به نوبه خود ناشی از خود خواهی و خود محور بینی تباه کننده و خرد سوز است-، به پیروزی و حماسه دارد، باز هم فاجعه یی که منجر به مرگ دردناک 12 تن از ساکنان اشرف و مجروج شدن پانصد تن و مضروب شدن صدها تن دیگر شد، به کلی به مساله یی که دیگر تمام شده است تبدیل شد و جشن و سرور بپا شد و غریو «اِنافَتَحنا»(1) سرداده شد. حال ببینم از آن خواستهای مطرح شده چه بدست آمده که این سرو صدا ها و «شور و فتور»! یا شور و سرور براه افتاده است. خواستهایی که «رهبر مقاومت» در آغاز اعتصاب غذا در پیام در خواست حمایت از آن از هموطنان به تاریخ 7 مرداد(2)حمایت فرموله کرده بود این گونه بود:
«از هموطنانمان در سراسر جهان مى‌خواهم به حمايت از اعتصاب و درخواست مجاهدان اشرف بشتابند: 1-خروج نيروهاى عراقى از اشرف. 2-به عهده گرفتن حفاظت اشرف از سوى نيروهاى آمريكايى كه به خلع سلاح و امضاى موافقتنامه با يكايك ساكنان اشرف در مورد حفاظت از آنها تا تعيين تكليف نهايى مبادرت كردهاند. 3-حضور وكلا و سازمانهاى بين‌المللى مدافع حقوق بشر در اشرف كه 7ماه است از آن ممنوع شدهاند. 4- حضور نماينده شوراى امنيت ملل متحد يا دبيركل در اشرف براى گفتگو درباره تعيين تكليف نهايى. 5-تن دادن دولت عراق به قطعنامه 24آوريل پارلمان اروپا درباره وضعيت انسانى ساكنان اشرف. 6-محاكمه و مجازات آمران و عاملان حمله ها و كشتار وحشيانه در اشرف در دادگاه بين المللى به جرم جنايت عليه بشريت».
همانطور که ملاحظه می شود در این پیام «رهبر مقاومت» برای حمایت از اعتصاب [غذا]، اشاره یی به آزادی«اشرفیهای گروگان» نشده است. اما در اطلاعیه شماره 14 دبیرخانه شورای ملی مقاومت به تاریخ 6 مرداد برابر 28 ژوئیه(3) که خبر اعتصاب غذای اشرفیان داده شد، خواستهای آنان به این شرح اعلام شد:
1-»خروج نيروهاي عراقي از اشرف و آزاد كردن افرادي كه به گروگان گرفته شده اند
-2به عهده گرفتن حفاظت اشرف از سوي نيروهاي آمريكايي كه به خلع سلاح و امضاي موافقتنامه با يكايك ساكنان اشرف در مورد حفاظت از آنها تا تعيين تكليف و فرجام نهايي مبادرت كرده اند.
-3حضور وكلا و سازمانهاي بين المللي مدافع حقوق بشر در اشرف كه 7ماه است امكان آمدن به اشرف از آنها سلب شده است.
- 4حضور نماينده شوراي امنيت ملل متحد يا دبيركل در اشرف براي گفتگو در باره تعيين تكليف و فرجام نهايي
-5تن دادن دولت عراق به قطعنامه 24 آوريل پارلمان اروپا در باره وضعيت انساني ساكنان اشرف هستند.
-6محاكمه و مجازات آمران و عاملان حملات و كشتار وحشيانه امروز در اشرف در دادگاه بين المللي به جرم جنايت عليه بشريت». در زمان صدور اطلاعیه فوق هنوز تعداد بازدادشت شدگان یا گروگانهای اشرف مشخص نبود و درگیری در اشرف فردای آن روز نیز ادامه یافت. (در ضمن در پیام منتسب به اعتصاب غذا کنندگان اشرف که بعدا در 31 مرداد در بیست و چهارمین روز اعتصاب عذا انتشار یافت شماره اطلاعیه مربوط به اعتصاب غذا، به اشتباه 16 نوشته شده است). در اطلاعیه شماره 40 دبیرخانه شورای ملی مقاومت که تاریخ 8 مرداد را دارد، تعداد «گروگانها» بیش از30 تن ذکر شده است و یاد آوری شده است که «از سرنوشت آنها هيچ اطلاعي در دست نيست». این توضیحات برای این بود که در طول دو ماه گذشته مسأله اعتصاب غذا که اهداف آن را در پیام «رهبر مقاومت» و اطلاعیه شماره 14 از نظر گذراندیم،رفته رفته، تبدیل شد به همبستگی با «گروگانها»ی در حال اعتصاب غذا و آزادی آنها و اکنون که آنان بعد از 70 روز اعتصاب غذا که گفته می شود یک هفته آن اعتصاب غذای خشک بوده و سر انجام آزاد شده و به اشرف باز گشته اند و به خاطر وضع بد جسمی بستری شده اندر، شده دستیابی به پیروزی و «انا فتحنا لک فتحتا مبینا»! حالا لابد در روزهای آینده شاهد سیل تبریکات و تهنیت ها به مریم و مسعود خواهیم بود که که صفحه اول سایت موسوم به همبستگی ملی را پر خواهد کرد. حتی قبل از انا فتحنا سردادن «مهر تابان آزادی»، «رهبر مقاومت» در پیام 9 مرداد خود که ساعت 3 بعد از نیمه شب آن را نوشته بود، از شکسته شدن سر و دست و پای مجاهدین بی سلاح و بی دفاع که به خاطر ممانعت از ورود عراقیها به اشرف اتفاق افتاد، به عنوان «فروغ ایران» نام برده بود. هم چنان که آن خود سوزیهای دلخراش را هم «مشعل» افروزی برای «آزادی» می داند و از قربانیان آن اقدام بی منطق فاجعه بار که به خاطر باز داشت موقت «مریم رهایی» صورت گرفته بود، به عنوان«مشعل های فروزان آزادی» نام می برد. «رئیس جمهور برگزیده مقاومت» هم به نوبه خود، در پیام مربوط به آغاز سال تحصیلی به دانش آموزان و دانشجویان یاد آور شد که آنها برای مبارزه «الگو» یی مثل «فروغ ایران» دارند.
البته از این که رنجهای ساکنان اشرف شرکت کننده در اعتصاب عذا که ناشی از یک روش خود محور بینانه در یک جنگ خصوصی با رژیم آخوندی و تحلیلهایی که از نگرشهای محدود به نوک بینی فراتر نمی رود حاصل شد، با پایان یافتن اعتصاب غذا اندکی کاسته شد و به فاجعه دیگری تبدیل نشد باید خوشحال بود اما آزادی آن 36 نفر تنها یک مساله در حاشیه درخوستهایی بود که اعتصاب غذا برای آن صورت گرفت (آن اندازه که رهبر مقاومت هم در فرموله کردن درخواستها آن را از قلم انداخته بود). اگر صورت مساله را به طور خلاصه مرور کنیم می بینم که در برابر هزینه بسیار سنگینی که مجاهدین مستقر در اشرف به خاطر تصمیمی رهبری مجاهدین برای مقاومت در برابر حضور نیروهای عراقی در اشرف -که قبلا نیز مقامات عراقی با پیام و با محاصره کنترل ورود خروج به اشرف، تصمیم خود را برای حضور در آنجا و استقرار یک پاسگاه پلیس اعلام کرده بودند- پرداختند، هیچ چیز بدست نیاوردند. بهای پرداخت شده علاوه بر زیانهایی که در اثر تخریب و دزدیدن خود روهای اشرف توسط عراقیان به بار آمد و معادل بیش از دو میلیون پانصد هزار دلار اعلام شد، در زمینه صدمه به جانی مجاهدان و ساکنان اشرف، علاه شهادت تلخ و دردناک و مظلومانه 12 تن، در پیام مورخ 31 مرداد اعتصاب غذا کنندگان « 500مجروح و بيش از هزار مصدوم و مضروب »اعلام شده است. در افغانستان که نیروهای ناتو در آنجا درگیر جنگ با طالبان در شهر و ده و کوهها و جادها هستند و از هر جا ممکن است مورد حمله یا یورش طالبان قرار بگیرند، تا کنون در چند مورد وقتی در کمین افتادن و مورد یورش قرار گرفتن با تلفات چند نفره به نیروهای اعزامی همراه بوده است، افکار عمومی مربوط به کشور متحمل تلافت خواهان توضیح مقامات مسنول در مورد علت آن و مشخص کردن مسنولیت فرماندهان در ای زمینه شده اند. از جمله این مساله در زمان به تله افتادن نیروهای فرانسوی و کشته شدن ده تن از آنان پیش آمد و وزیر و دفاع در این مورد به مردم توضیح داد. اما رهبری مجاهدین از آنجا که نزدیک به سه دهه است، نه فقط فارغ از هر مسئولیت در برابر مردم و افکار عمومی و تنها جوابگو بودن به خدا عمل کرده است، بلکه سه دهه روش به هیچ شمردن افکار عمومی و دهنکجی به هر انتقادی راپیش گرفته که مربوط به استراتژی و ایدئولوژی هم نبوده که بشود گفت مساله یی ساده نبوده، بلکه به مساله ساده یی که عبارت از بکار بردن شعارهای نامربوط ناشی از رویای مالک الرقاب شدن و «از ما بهترون» شدن بوده است. رهبری مجاهدین با فرو رفتن در این توّهم که چون مورد«حفاظت» ارباب بزرگ در عراق هستند، می توانند دولت مستقر در آن کشور را که روابط خیلی نزدیکی با رژیم دارد به حساب نیاورند وهم چنان در اشرف به طور خود مختار عمل کنند و رژه نظامی برگزار کنند و... هشدارها و اخطارهای عراقیان را نادیده گرفتند و «رهبر مقاومت» آن چه را که در ماده 19 سخنان خود در 7 بهمن سال قبل(87) برای مجاهدین ساکن اشرف یاد آور شده بود که عبارت بود از تعهداتی که «خواهر مژگان»(4)هم به مقامات آمریکایی و عراقی سپرده بود که از جمله عبارت بوده است از«احترام به حاكمیت و سیادت دولت و ملت عراق» به فراموشی سپرد و پا روی دم سگ گذاشت و مجاهدین مستقر در اشرف را به مقاومت در برابر ورود نیروهای عراقی برای استقرار در اشرف فرستاد. این که در تعهد امضاء شده بین مجاهدین با آمریکائیها اشرف یک منطقه غیر نظامی اعلام شده است که هیچ کس حمل سلاح در آنجا و یا ورود با سلاح به آنجا را ندارد و به خاطر همین هم خودشان اسم آنجا را شهر گذاشتند، روشن است که مربوط به نیروی پلیس و نیروهای دولتی عراق نمی شده و نمی شود، مثل هر شهر دیگری. اگر غیر از این بود باید آمریکائیها به جای تماشا و فیلمبرداری از یورش عراقیها به اشرف جلوی آنها را می گرفتند. حالا سوال این است که در برابر این بهای سنگین چه بدست آمده است؟ «رهبر مقاومت» در پیام 9 مرداد خود مدعی شده است که این رویا رویی که اسمش را«فروغ ایران » گذاشته است « تضمین کننده مرحله بعدی است»! بفرمایند به افکار عمومی توضیح بدهند که آن «مرحله بعدی» چیست و این 12 شهید و 500 زخمی که اکثر به خاطر خوابیدن جلو خودروهای عراقی و بعضی به خاطر اصابت بیل لورد دچار شکستگی استخوان و آسیب دیدن اعضای داخلی بدن شده اند، بهای چه سیاستی را پرداخته اند؟ و چه چیزی را در آینده تضمین خواهد کرد؟ نیروهای عراقی که در اشرف مستقر شده اند، آمریکاهم که حفاظت آنجا را بعهده نگرفته و عراقیها هم تاکید دارند که اشرف خاک عراق است و تحت اداره حاکمیت و قوانین عراق باید باشد. فردا ممکن است آمریکا در یک بده بستان با رژیم، تصمیم به انتقال ساکنان اشرف به جای دیگر بگیر. چه کار می خواهید بکنید؟ مقابله با آمریکائیها یا خود کشی دسته جمعی؟ اصلا فرض کنیم با ماندن در اشرف تحت حفاظت نیروهای آمریکائی، موافقت شد و عراق هم به موقیعت ساکنان اشرف به عنوان پناهنده«اذعان» کرد که نهایت خواست اعلام شده است. با ماندن در عراق چه مساله یی از مبارزه مردم با رژیم حل می شود؟ با جلو گیری از بنیاد گرایی در عراق!؟ یا با ترتیب دادن رژه با یونیفورمهای رنگارنگ؟ یا به میل مبارک «الگو» شدن برای مبارزه؟ آن مردم در گروههای مختلف الگوهای خودشان را در مبارزه دارند، الگوهایی که مورد قبول آن عالیجنابان نیست. از کارگران روشنفکران گرفته تا زنان برابری خواه و فمینیست. در یک یا دو نفر همه «سمبلیزه» نشده است. دستگیر می شوند و مورد آزار و اذیت قرار می گیرند، آزاد می شوند و باز هم از تلاش خود دست نمی کشند. این جوانان و این شورشهای خیابانی را هم که دیدیم که خط و نشان کشیدن های رهبر و فرمانده هان نیروهای سرکوب و تجاوز، نتوانست خاموش کند. از شعارهایی که در تظاهرات روز قدس و بعد ورزشگاه آزادی شنیده اشده است یکی هم «شکنجه تجاوز دیگر اثر ندارد» بوده است. مهر تابان در پیام به مناسبت سال تحصیلی به جوانان و دانشجویان می فرمایند «فروغ ایران» را الگو قرار بدهند. چه اصراری است خود را برای مردم الگو تعیین کردن و الگوساختن، آن هم از سوی بازیگران «انقلاب»ی که از ازدواج پیامیر با همسر پسرخوانده اش، الگو برداری کرده بودند و با این که گفته بودند این انقلاب فراتر از همه حماسه هاشان بوده اما تاکید کردند که«قابل الگو برداری نیست»!
در طول این ماجرای اعتصاب غذا، تنی چند بادمجان دور قاب چین در طول اعتصاب و یکی هم بعد از آزادی آن 36 تن بازداشتی، پا از حد فرا تر گذاشته و به هرزه درایی علیه کسانی که با اعتصاب غذای مجاهدین مستقر در اشرف به خاطر شرایط آنجا -هم از لحاظ گرمای کشنده و هم نبود امکانات که ویرانگری نیروهای وحشی عراقی آن را تشدید کرده بود-، مخالف بودند پرداختند که نگارنده هم هدف با این هرزه درایی ها بودم. یک حجره دار سابق که بحرالعلوم سیاست شده با اشاره به نکاتی از یکی از نوشته های من راجع به بیهوده گذشتن سالهای از بعد از سقوط رژیم صدام تا کنون، و هدف غلط بودن ماندن در عراق، منتقد را نادان خطاب کرده بود و دیگری هم از این که گفته بودم خط اعتصاب غذا هم از بالا بوده هم چنانکه مقاومت در برابر نیروهای عراقی، این را «رذالت» نامیده بود. بادمجان دورقابچینی که بعد از آزادی این بازداشت شدگان، فرصت دیگری خود نمایی یافته بود،مخالفان اعتصاب غذای ساکنان اشرف را « دست و دل لرزنده گان و خود باخته گان و تازه به دوران رسیده گان عرصه ی مبارزه» نامیده و افزدوه که ساکنن اشرف نشان دادند که :« در طریق عشق بازی امن و آسایش بلاست / اهالی اشرف بر راه ناشناسان پای به راه پر فراز و نشیب و پر خوف و خطر مبارزه گذاشته و بر پای پس کشیدگان بریده و خسته و بر ساحل نشینان عافیت جو و بر آسان طلبان گنجشک روزی [ !؟] و گنجشک دل، عیان ساختند که[...]». حالا پرسیدنی است که این «دست ودلرزنده گان و خودباختگان و تازه به دوران رسیدگان» که در ضمن باید در شمار«پای پس کشیدگان بریده و خسته و برساحل نشنیان عافیت جو و آسان طلبان و گنجشگ روزی و گنجشگ دل» باشند، مگر در اعتصاب غذای اشرفیان چه چیزی را از دست می داند که دست ودلشان برای دادن بلرزد؟ در اعتصاب غذای اشرفیان این پا پس کشیدگان بریده و خسته و نشسته در ساحل عافیت مگر، عافیتشان به خطر می افتاد یا با اعتصاب غذای جانگاه اشرفیان در آن گرمای طاقت فرسا، این ها هم دچار مشکل تشنگی و سرگیجه و ضعف بینایی و زخم معده و... می شدند که به خاطر آن که دچار مشکل نشوند با آن مخالفت می کردند؟ به نظر می رسد عوارض کهولت در بعضیها قبل از ناشنوایی و کم شدن دید چشم، به شکل خرفتی ظاهر می شود. چه کسانی تازه بدوران رسیده هستند؟ آنان که برای شرکت در مراسمی که برپا کرده اند دسته طبال و شیپورچی استخدام می کنند و در خیالات جاه طلبانه خود چنان غرقند که به قدرت نرسیده ده سالی،سال روز به اریکه قدرت تکیه زدن خیالی را با برگزاری جشنهای چهارم آبانی جشن گرفتند، یا آنان که بیش از دو برابر این مدت در انتقاد از این ره گم کردگیها ها و به لزوم توجه تحولات جامعه ایران و ارزیابی درست آن پافشردند؟ من معنی این «گنجشک روزی» را که به عنوان صفت منفی بکار گرفته شده نفهمیدم یعنی چی. یعنی این که ما مثلا آرزوهای کوچکی داریم یا زیاده خواه و جاه طلب نیستیم یا اینکه پرخور نیستیم! اما می توانم بگویم بله من شخصا در اضطراب از وضع آن 36 نفر و آن اعتصاب غذا کنندگان قلبم «مثل قلب گنجشک» می تپید. چون در خاطرم داشتم که 13 سال پیش گروهی از زندانیان سیاسی چپ گرای ترکیه به خاطر بد رفتاریها و شرایط بد زندان دست به اعتصاب غذا زدند. در آن ماجرا که 69 روز طول کشید، 12 تن از اعتصاب غذا کنندگان یکی بعد از دیگری جان باختند. دولت ترکیه سر انجام بخشی از خواستهای آنان را پذیرفت. اما دراین ماجرا، همانطور که قبلا هم طی مطالبی یاد آور شده بودم یقین داشتم که خواست باز گشت دادن حفاظت اشرف به آمریکائیها یا نیرویی چند ملتی اولا ممکن نیست ثانیا اگر هم قرار باشد عملی شود، آن اندازه طولانی خواهد بود که کسی از اعتصاب غذا کنندگان زنده نماند. حال این که عوارض این اعتصاب غذا کی ترمیم خواهد یافت یا مخصوصا در مورد آن 36 نفر که یک هفته اعتصاب غذا خشک را هم تحمل کرده اند، اصلا سلامتشان باز خواهد گشت، معلوم نیست.
بله من حتما دستم برای نوشتن فرمانی برای «ایستادگی تا پای جان» در یک رویکرد خود خواهانه در جنگ خصوصی با رژیم ، در واکنش به امری مثل استقرار نیروهای عراقی در اشرف، که فرستادن انسانهای شریف و مبارز ورنج کشیده یی مثل ساکنان اشرف، به دم لودر و زیرچرخها خودروهای عراقیها «تاکیتک» دفاعی آن باشد، دستم چنان خواهد لرزید که نوشته ام شبیهه خطوط «نوار قلبی» یا «زلزله سنج»شود.
اکنون با آن که اضطراب ناشی از فکر کردن به وضعیت اعتصاب غذا کنندگان رفع شده است ولی این روزها برای من اندوهبار تر از ایام بعد از عملیات فروغ جاویدان است. فقط می توانم خودم را به این امیدوارم کنم که شاید یکبار هم شده تصادف به کمک مجاهدین بیاید و بالاخره با تصمیم آمریکا ترتیب انتقال آنان از آن جهنم به کشورهای اروپایی داده شود، چون اصلا امیدی به کسانی که متعاد غوطه خوردن در اوهام و رویاهای جاه طلبانه خویشند، ندارم.




منابع و توضیحات
1-:
http://www.maryam-rajavi.org/index.php?option=com_content&view=article&id=215:-36-&catid=9:2009-08-04-19-10-46&Itemid=55
http://www.iranncr.org/index.php?option=com_content&view=article&id=415 - 2
3- این اطلاعیه و اطلاعیه های دیگر دبیرخانه شورا در مورد یورش به اشرف را در سایت شورا در لینک زیر قابل دسترسی است. http://www.iranncr.org/index.php?limitstart=198
(4) 19-ببینید همچنان كه خواهر مژگان به مقامهای عراقی و فرماندهان و مسئولان آمریكایی گفته است، البته كه ما هم در عراق، مثل همه كشورهای دیگر كه مجاهدین در آن‌جاها هستند، التزامات و تعهداتی داریم:
اول- احترام به حاكمیت و سیادت دولت و ملت عراق
دوم- ممنوعیت كار غیرقانونی و نقض قانون در عراق
سوم-عدم دخالت در امور عراق و آن چه به عراق و عراقیان مربوط است
http://www.iranncr.org/index.php?option=com_content&view=article&id=65

پ -19 مهر 1388- 11 اکتبر 2009

هیچ نظری موجود نیست: