تکيه بر " نظام قدرت " ، آلترناتيو سازی های رنگارنگ و کنفرانس بروکسل!
علی يوسفی
--------------------------------------------------------------------------------
هيلاری کلينتون در کنفرانس " دوستان سوريه" در پاريس گفته بود روزهای حکومت اسد به شمارش افتاده و پايان يافتن فوری خشونت ها و برنامه ريزی ( تو بخوان حاکم کردن دموکراسی نئوليبرالی ) برای دوران پس از او سوريه را از "حملات فاجعه بار " مصون خواهد داشت . کلينتون اينها را در واکنش به عدم پيشرفت طرح طرح شش ماده ای فرستاده ويژه سازمان ملل ، کوفی عنان ، که گفته بود " تلاش هائی که برای حل مناقشه سوريه از طرق سياسی صورت گرفته است ، عملا شکست خورده اند "بيان داشته بود . او شکست چنين طرحی را بصدا در آمدن " زنگ بيداری برای همه " دانست . روشن و واضع است که " زنگ بيداری " مورد نظر خانم کلينتون کليد رمز يک مداخله نظامی ديگر و اينبار در سوريه ميباشد .
حالا ديگر بيش از هر زمان ديگری آشکار شده است که انقلابات پرشور کارگران ، حاشيه نشينان ، تمامی پابرهنگان ، از شمال آفريقا تا آسيا ، دارند يکی پس از ديگری ، بدليل عدم وجود يک قطب چپ و انقلابی ، توسط " جهان خواران " غرب ، در راس آنان آمريکا يا بطور مستقيم و يا با کمک نيروهای در آب نمک خوابانده داخلی شان ، به شکست نهائی کشانيده می شوند . تجربه شکست انقلاب را ، ما ايرانيها و در حدود 34 سال قبل در مورد انقلاب 57 به چشم ديده ايم . اين ما ، يعنی آنهائی که پس از قدرت گيری اسلام گرايان و روحانيت ، تحت يک حاکميت ديکتاتوری خشن و تا دندان مسلح قرار گرفتيم ، هستيم که ميتوانيم اين تلخی را ، حالا و به ويژه در عصر ارتباطات ، بهتر درک کنيم . تاسف بار است مشاهده شود که بار ديگر و بر اثرعدم سازمانيافتگی مردم ، نبود زير بناهای يک جامعه مدنی و عدم وجود يک حزب قدرتمند کارگری و ساير تشکل های مدنی و اجتماعی مستقل و متکی بر اراده توده ای ، جبهه انقلاب توان جهت دادن خشم توده های لگدمال شده را دارا نيست . تاسف بارتر اينکه در دوران کنونی و به موازات ، تحريم و جنگ ، يعنی نقشه « آ و ب « ، همچنين دفاع از « آزادی « و» دموکراسی « ، ملعبه ای بشود در دست دشمنان انقلاب و غرب که توسط آن بتوانند شرايط حضورشان را ، بطور مستقيم و غيرمستقيم و با بلغور بی وفقه پيشگيری از " نقض حقوق بشر " ، " دفاع از حقوق بشر" و در بسته های پرزرق و برق ، همچون " دخالت های بشردوستانه " در کشورهای مختلف فراهم کنند .
دقيقا و به همين دلايل و به تجربه بايد دريافته باشيم که هر دفاعی از حاکميت دموکراتيک مردم ، دموکراسی ، آزادی ، دفاع از آزادی زندانيان سياسی و ...... که حالا به تم و موضوعات اصلی کنفرانس ها ، ميزگردهای حقوق بشری ، تريبونال ها و سمينارهای مختلف ، از دالاس تگزاس گرفته تا لندن ، از استهکلم سوئد گرفته تا بروکسل بلژيک تبديل می شوند ، چه باری دارند و چرا بايد نسبت به آنان با حساسيت و شک منطقی برخورد کردد و به همين آسانی در دامشان نيافتاد . بخصوص و با کمی دقت می توان دريافت که توسط همين گونه کنفرانس ها بود که از مصر گرفته تا تونس و از ليبی گرفته تا همين سوريه که هنوز ديکتاتورش حاکم است و ماشين آدم کشی اش هم همراه او ، تئوری مشروعيت " دخالت های بشردوستانه " را جا انداختند و آش شکست انقلابات را پخته و دارند می پزند .
در مصر انقلاب مردم را دو نيروی هم وزن و عملاً همسان ، که هردوی شان در حاکم کردن سياست های نئوليبرالی با هم مسابقه گذاشته و مقاصدی شايد بمراتب خطرناکتر از حسنی مبارک در بی خانمان کردن مردم دارند، به مصادره برده اند و کم نيستند از ميان همين اپوزيسيون مخالف جمهوری اسلامی ما که برای چنين ديسکورسی له له می زنند . منظور همانهائی هستند که با برگزاری کنفرانس های به اصطلاح " حقوق بشری " و کمک گرفتن از " امدادهای غيبی " و با هزار ايما و اشاره و دست وپا زدن های بی سابقه در صددند که ما را قانع کنند که " مردم ايران از سرکوبها خسته شده اند و در شعارهای خود عملا از غرب کمک ميخواهند" . بخشی از اين تلاشها ، که در ادامه خود به شرکت در برنامه های تلويزيونی رسانه های غربی از جمله بی بی سی و صدای آمريکا بسط می يابند ، بر اين محور استوارند که در کنار شکستن قبح دريافت کمک های مالی از غرب ، نشان دهند که اين تنها آنان هستند که کانديدای خوبی برای اجرای مقاصد کشورهای امپرياليستی ميباشند . از اين رو نگارنده به هيچ رو و به هيچيک از تشکل ها ، کنفرانس ها و مجامعی که با مقولاتی همچون " تحريمهای اقتصادی " مرزبندی روشن و قاطعی ندارند و بدتر از همه قاطعانه عليه جنگ و حمله نظامی هم نيستند ، نه تنها نظر مثبتی ندارد ، بلکه معتقد است که قاطعانه بايد در مقابل شان جبهه گسترده ای را سازمان داد . در اين ميان ، اين توجيه که گويا تشکلهای " تک مضمونی " از اين قائده مستثنی هستند ، يا اينکه دوران مبارزات ضدامپراليستی به پايان رسيده و برآمد دوران کنونی حول " سنت و مدرنيسم " می چرخد ، عذری بدتر از گناه ست.
از اين رو و به باور من نشست تدارکاتی احزاب و سازمانها و نهادهای چپ و کمونيست که در روزهای ۲۲ الی ۲۴ ژوئن ۲۰۱۲ برابر با ۲ الی ۴ تيرماه۱۳۹۱ در کلن آلمان برگزار شد ، را بايد مثبت دانست . چنين نشستی اگر بتواند تداوم يابد و همچون ديگر نشست ها عقيم نگردد ، می تواند و بايد افشای پروژه های گوناگون آلترناتيو سازی غرب برای ايران را يکی اجزای مهم برنامه هايش قرار دهد . اميد می رود تا چپ راديکال و انقلابی در پيشبرد اهداف خود و در فضای ملتهب سياسی ايران و جهان ، درکنار مبارزه برای ايجاد يک بديل انقلابی و کارگری و سوسياليستی و مبارزه بی امان برای سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی ، همچنين و همواره بر خطر تهديدات امپرياليستی تاکيد و راه حل های رفرميستی و ارتجاعی آن را برای آينده ايران افشا نمايند . چرا که يکی از مشکلات تاکنونی چپ در اينگونه موارد ، غفلت کردن از افشای مداوم و با برنامه چنين پروژه هائی بوده است . شاخکهای حسی چپ انقلابی آنقدرها قوی نبوده است که دريابد مکانيسم و منطق نهفته در تئوری " دخالت های بشردوستانه " چيست و از چه منابعی تغذيه می کند ؟ تجربه ليبی و به شکست کشيده شدن جنبش عظيم ضداستبدادی مردم ايران در سال 88 و همين تجربه آخری ، يعنی سوريه ، نمونه های بارزی هستند که دقت در آنها می تواند ما را به نتايج مهمی برسانند و آن اينکه " شيطان بزرگ " در کنار محاصره اقتصادی و نظامی کشورهای در حال انقلاب و شورش های بزرگ ، برای اطمينان از تسلط بی کم و کاست سياست های نئوليبرالی خود ، درخلال و پس از برافتادن ديکتاتورها ، آنقدر نيرو و امکانات بالفعل و بالقوه در کشورهای مزبور برای پياده کردن سياست هايشان در چنته داشته باشند . يکی از نقدترين راهها به استيصال کشاندن کامل مردمی است که هم در زير يوغ استبداد حاکم کمرشان خرد شده و هم محاصره اقتصادی ( تحريمها ) آنچنان بی خانمان شان کرده که امکان دست زدن به کوچکترين اقدام سياسی برای تغيير اوضاع به نفع خود را دارا نباشند و عملا دست کمک بسوی آنان دراز کنند . بی دليل نبوده است که دولت آمريکا اندکی پس از فروکش کردن جنبش ضداستبدادی سال 88 ، سفارت مجازی اش را راه اندازی می کند و در فراخوان های پنهان و آشکار، بسياری از فعالين سياسی و مدنی ، دانشجويان و جوانان ايرانی را به " مهد دموکراسی " می کشاند . تشويق و ترغيب به مهاجرت را می توان پايه سوم سياست تحريم و محاصره نظامی قلمداد کرد . بی آنکه بخواهيم همه ترک وطن کنندگانِ پس از فروکش جنبش و زير سرکوب خشن جمهوری اسلامی را مدافع سياست های غرب بدانيم ، ولی بودند و هستند بی شمارانی که در مدارس " چلبی سازی " غرب مشغول تمرين دموکراسی مورد ادعای غربند . راهی برای چپ انقلابی و همه نيروهای آزديخواه و برابری طلب نمانده است مگر اينکه اولا همچنان تاکيد کنند امپرياليسم هنوز همان امپرياليستی ست که بوده و اماهيتش تغييری نکرده و دوما تعاريف خود از مفاهيمی همچون " دموکراسی " ، حقوق بشر" و " آزادی " را آنچنان بسط دهد که تميز آن از نمونه مشابه اش و درآلت دست قرار گرفته غرب را آسانتر گرداند .
در مخالفت با تريبونال بين المللی لندن و طی روزهای گذشته بحق مطالب و بحث های مهمی درگرفته و خواهد گرفت . اعلام مخالفت با آن ، هر چند ديرهنگام ، اگر بتواند با ارائه فاکت های هرچه بيشتر و غيرقابل انکارتر ديگری همراه باشد و هسته اصلی و ردپای راه حل های رفرميستی و ارتجاعی در اين پروژه را بيشتر به نمايش بگذارد ، می تواند کمک کند تا آن بخش از نيروهای انقلابی و کمونيست که در يک خطای سياسی آشکار و چه بسا سهوا در چنين دامی افتادند را به نقد شجاعانه عملکرد خود ترغيب نمايد .
اين يادداشت اما به جنبه ای ديگر از انواع و اقسام اينگونه آلترناتيوسازی های متکی به غرب خواهد پرداخت و آن چيزی نيست مگر پرداختن به دومين " کنفرانس پيشبرد اتحاد برای دموکراسی ”
دومين کنفرانس " پيشبرد اتحاد برای دموکراسی " که از صبح شنبه هفتم ژوئيه کار خود را در بروکسل بلژيک و با سخنرانی افتتاحيه محسن سازگارا، ناهيد بهمنی و فريدون احمدی آغاز کرد ، همچون ديگر موارد ، خواسته است تا خطر تهديدات امپرياليستی را به هيچ بگيرد و پروژه رفرميستی و ارتجاعی را برای آينده ايران ترسيم کند.
محسن سازگارا ( چلبی نوع ايرانی اش ) در سخنرانی افتتاحيه خود گفت : « در مقايسه با کشورهای ديگری که با آنها برخورد داشتهام ، ميتوانم بگويم که نيروهای اپوزيسيون ديگر کشورها با همديگر اختلاف نيز دارند اما برآيندشان خوب است با اين حال در مقايسه با آنها، مخالفان جمهوری اسلامی از پختگی و سنجيدگی بسيار خوبی برخوردار بوده و پختگی سياسی آنها در ميان بسياری از کشورهای منطقه مثالزدنی است». . براستی منظور آقای سازگارا از " برآيند خوب "اپوزيسيون ساير کشورها چيست که مدل ايرانی اش از آن برخوردار نيست ؟ بنظر می رسد که سازگارا می خواهد سرراست بگويد که آن اپوزيسيون در حشر و نشر با غرب تعارفی در کارش نيست ، ولی ايرانيها در گام گذاشتن در چنين راهی اما و اگر کرده و خود را از برخورداری از چنين برآيند خوبی محروم می کنند .
غالبا و تا حالا شرکت کنندگان چنين کنفرانس هائی ، دم خروس دريافت کمک های مالی خود از کشورهای " معظم " را اينگونه پنهان می کردند که بگويند هزينه ها از جيب مبارک خودشان پرداخت شده است ، اما گويا قرار است پس از اين رک و پوست کنده اين حقيقت تلخ را تئوريزه کنند که اصلا مگر دريافت کمک از غرب و بازی در بساط شان چه اشکالی دارد ؟ آقای مجتبی واحدی اصلاح طلب و يکی از چهره های " بارز" ، که برای حضورش در چنين مجامعی سرو دست شکسته می شود ، به همراه جواد خادم ، يکی از وزاری دولت شاهپور بختيار ، از طراحان کودتای نوژه ، از مسئولين اصلی تدارک هم کنفرانس اولاف پالمه استهکلم و هم بروکسل در برنامه افق صدای آمريکا با " شفافيتی " مثال زدنی ، تلاش کردند تا هزينه استفاده و دريافت کمک های مالی از کشورهای غربی را با اين استدلال " مگر آقای خمينی از چنين کمک هائی استفاده نکرد ؟ " هر چه بيشتر پائين بياورند . از مظاهر بارز چنين مجامعی يکی هم اينست که با مخالفت ظاهری شان با حمله نظامی آمريکا و غرب به ايران ، نه تنها به مسئله تحريمهای اقتصادی خانمان برانداز عليه مردم ايران هيچ نگويند ، بلکه عملا از آن برای اهرمی در ساقط کردن رژيم تعريف و تمجيد هم بکنند .
امين رياحي، عضو گروه "دانشجويان ليبرال"، در همين کنفرانس باصراحت می گويد " در مورد دريافت کمک از غرب بايد " تابو شکنی " کنيم ." وی در ادامه می افزايد : " تجربهها نشان ميدهد که کشورها بعد از جنگ سرد به دموکراسی نرسيدند مگر اين که از غرب کمک گرفتند . " ماشالله سليمی نفر ديگر شرکت کننده ، در سخنان خود عامدانه از "خستگی مردم ايران از سرکوبها ی جمهوری اسلامی " می نالد و بدون اشاره به تحريمها ، که نقدا کمر همان مردم ، که او ادعای دفاع از آنان را می کند ، خرد کرده و خطر حمله نظامی نيز هر چه بيشتر افزايش می يابد ، معتقد است که " حملهای از طرف کشورهای غربی متوجه ايران نيست ". عجبا
آقای عبدالله مهتدی يکی از شرکت کنندگان دائم چنين کنفرانس هائی و البته از جناح سرنگونی طلب آن ، با اشاره به نارضايتی عظيم مردم از جمهوری اسلامی و لزوم سرنگونی آن و با تاکيد بر نفی حمله نظامی ( نه تحريمهای اقتصادی غيرانسانی ) فکر می کند که با سرنگونی رژيم ، سرانجام مبارزه ضدامپرياليستی پايان يافته و توسعه اقتصادی پايدار، دموکراسی و رفع تبعيض به به کشور باز برمی گردد . آقای مهتدی ، يارغار آقايان عليرضا نوری زاده ، سازگارا و محسن مخملباف ، به خود اصلا زحمت آن را نمی دهد که بگويد منظورش از " برقراری دموکراسی " و " توسعه پايدار" چيست و از چه مکانيسمی برخوردار است ؟ حضورش در چنين کنفرانس هائی و بويژه نمونه حکومت اقليم کردستان ، شکی باقی نمی گذارد که از نظر وی پايان يافتن ديکتاتوری های موروثی در نتيجه " بهار عربی " اخير و همچنين مواردی همچون نمونه عراق و افغانستان ، اجابت خواسته او نيز بوده و می باشد .
خانم ناهيد بهمنی از مسئولين برگزاری کنفرانس بروکسل ، مدير سازمان زنان کرد، از اعضای دفتر سياسی کومله ، جناح مهتدی و از شرکت کنندگان اصلی کنفرانس بنياد اولاف پالمه استهکلم ، شش راهحل را برای ايجاد اتحاد ميان نيروهای اپوزيسيون ايران پيشنهاد می کند که : «شروع و اوجگيری مجدد جنبش در ايران " از مهمترين آنان است ." خانم حسينی بعنوان مبتکر و پيشنهاددهنده اين راه حل مشعشعانه البته و در ادامه می گويد چنين شروعی " فعلا در ارادهی کسی نيست ....." البته نبايد تصور شود که خانم حسينی در اين مورد مشخص بطور مطلق نااميد و مايوس است ، نه ، وی برای رفع اين مشکل راه حل های مشعشعانه ديگری هم دارد . از آنجلمه اند " برخورد شجاعانه و عدم ترس از اتهامات اپوزيسيون يا حاکميت ايران ( تو بخوان اتهام وابستگی به غرب ) ؛ ايجاد گروه بينالملل برای ايجاد رابطه با نمايندگان دول مختلف و لابيگری و استفاده از آنها برای پيشبرد اهداف کنفرانسها؛ ايجاد شفافيت در برگزاری نشستهای مشابه و مشورت هر چه وسيعتر برای دموکراتيکتر کردن آنها ." آيا می توان بسته پيشنهادی اين خانم مدافع " حقوق زنان " را به چيزی جز حمايت آشکاراز " دخالت های بشردوستانه غرب " ، دفاع از تحريمها و حتی حمله نظامی به ايران تعبير کرد ؟
پايان بخش اين مکتوب همراه است با نقل قولی هرچند طولانی از آقای مسعود بهنود . بهنود همانی ست که زمانی گفته بود بايد به نظام قدرت در جهان متکی شد . به واقع وی لپ مطلب را ادا کرده است و از خلال آن می شود به گوشه هائی از پشت پرده ها، اهداف و نيات واقعی برگزارکنندگان و شرکت کنندگان اين گونه کنفرانس ها و مجامع رنگارنگ دست يافت . از کسانی که مردم را ضعيف قلمداد می کنند ، آنانی که هيچگاه به اراده و قدرت لايزال کارگران و زحمتکشان اعتقادی نداشته و قرار هم نيست که داشته باشند و متاسفانه در اين وانفسای پراکندگی و بی قدرقدرتی نيروهای راستين طرفدار آزادی و برابری ، شانس و اقبال " خدادادی " برای رسيدن به قدرت را دست يافتنی تر از هر زمان ديگری می بينند ، انتظاری هم جز اين نيست که در اين دالانهای تاريک و با تکيه بر همان " نظام قدرت " و برای به توافق رسيدن بر سر آلترناتيوی که باب ميل قدرت های جهانی باشد ، بر سر وکول يکديگر بزنند .
بهنود می نويسد : " اگر قصد نيت خوانی و متهم داشتن مخالفان سياسی نباشد بايد به ياد مخالفان حمله نظامی آورد تاکنون هيچ گروه سياسی ايراني، از حمله نظامی ديگران به کشور حمايت نکرده است، حتی تنها گروه مسلح مخالف جمهوری اسلامی که پايگاه نظامی هم در عراق داشتند و نمايندگانشان در کاخ های دولتی و پارلمان های عالم دنبال دوست می گردند، از اينکه آشکارا چنين سياستی را اعلام دارند پرهيز می کنند. هواداران سلطنت چنين سياستی را همواره رد کرده اند و در سخنان مدعی پادشاهی هم نشانه ای از اين نيست. جمهوری خواهان نيز به صراحت تمام هر نوع حمله خارجی را تقبيح کرده اند. سرانجام در اين انبار می ماند چند نويسنده درد کشيده و تبعيدی که از آزادی های سرزمين های ميزبان بهره می گيرند و نظر خود می نويسند و چنين می نمايد که بيشتر به نمونه های جنگ جهانی دوم [ژاپن و آلمان] نظر دارند که حمله نظامی متفقين سرآغاز دوران تازه ای در زندگانی آنان بود. می گويند چرا خود را با افغانستان و عراق و ليبی مقايسه کنيم، ايرانيان با آلمان و ژاپن قابل مقايسه اند. به نظر چنين می رسد که بحث درباره قبح و حسن حمله نظامی را بايد گذاشت و ديد کسی از شناخته شدگان سياست هست که به صاحب مقامان آمريکائی يا اروپائی خبر دهد که آماده ايفای نقش حامد کرزای است. گمان نمی رود تا به حال چنين کسی يافت شده باشد. اما در مقابل در هر ديداری بين چهره های ايرانی با دولتمردان و يا اعضای پارلمان کشورهای ديگر، به نظر می رسد که کسانی آماده اند تا نقش آيت الله خمينی در سال 1357 يا جلال طالبانی در عراق، مرسی يا احمد شفيق در احوال همين روزهای مصر را بازی کنند. اما دولتمردان طرف مذاکره در غرب خوب می دانند، ايفای چنان نقش هائی لازمه اش داشتن هوادارانی است که قبلا خيابان ها را انباشته باشند که چنين صحنه ای در سال های اخير ديده نشده است. يک بار هم که در اعتراض به روند برگزاری انتخابات رياست جمهوری [در خرداد 88] چنين صحنه ای ديده شد باز بر بالای آن کسی حاضر به ايفای نقشی بالاتر از رياست جمهوری در نظام جمهوری اسلامی نبود."
آيا اپوزيسيون مدافع « دخالت های بشر دوستانه « خواهد توانست در کنفرانس های پی در پی خود و در احراز يکی از کرسی های مورد اشاره بالا ، سرانجام همدلی و همراهی غرب را کسب کند ؟ اگر کسانی که هم با رژيم خونخوار جمهوری اسلامی و هم با مطامع جهانخوارانه امپرياليسم مرزبندی قاطعی دارند. ، بجبند ، در جا نزنند و جبهه وسيعی در مقابل آنان ايجاد کنند ، طعم « شيرين « را برآنان تلخ خواهند کرد .
منابع :
کنفرانس بروکسل و همگرايی نيروهای اپوزيسيون ايرانی
http://www.dw.de/dw/article/0,,16082099,00.html
///////////////////////////////////////////////////////////////////////
گزارش کامل سومين همايش اتحاد برای پيشبرد سکولار دموکراسی در ايران
http://www.sazmanejomhoorikhahaniran.com/?p=2586
/////////////////////////////////////////////////////////////////
کنفرانس بروکسل ! برنامه افق صدای آمريکا : اپوزيسيون در فاز جديد؟ - YouTube
http://www.youtube.com/watch?v=Vij0d6MV5rQ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر