۱۳۹۱ مهر ۲۰, پنجشنبه

ردپای یک شبکه ؟

۱-مواضع اخیر دکترمحمود احمدی نژاد در خصوص رابطه با امریکا ،همانقدر که از سوی دولتمردان امریکایی مورد بی توجهی قرار گرفت ،از سوی فعالان سیاسی کشور و رسانه ها مورد نقد وبررسی واقع شد.بسیاری با تعجب به ان نگاه کردند واز اتخاذ چنین مواضعی توسط دکتر احمدی نژاد شوکه شدند. بنظر میرسد چنین تعجبی کارشناسانه نیست،این موضع گیری رییس جمهوربازگشت به اصل خویش است.
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش        بازجوید روزگار وصل خویش
درجریان تسخیر لانه جاسوسی امریکا در ایران درسالهای ابتدای انقلاب توسط دانشجویان پیرو خط امام ،احمدی نژاد به عنوان نماینده انجمن اسلامی دانشگاه علم وصنعت از مخالفین تسخیر سفارت امریکا بود.به نحوی که حاضرین در ان جلسات در این مورد می گویند:

"نماینده دانشگاه علم و صنعت آقای محمود احمدی‌نژاد معتقد بودکه تسخیر سفارت امریکا در آن مقطع موضوعیت ندارد و مساله ما امروز چپ‌ها هستند و باید حمله به منافع شوروی را در دستور کار قرار دهیم. حتی تهدید کرده بودند که ما به دولت موقت جریان را گزارش می‌دهیم، ولی کار آنقدر با سرعت و قدرت پیش رفت و مورد تایید امام و قبول مردم قرار گرفت که دیگر از آن به بعد نتوانستند کاری بکنند."
 دران مقطع زمانی در جلسات  پیش از تسخیرمحمود احمدی‌نژادمعتقد بوده است: خطر آمریکا را قبول دارم. اما چه کسی گفته است که خطر آمریکا از خطر شوروی جدی‌تر است؟ چه کسی گفته است که مبارزه با سرمایه‌داری و امپریالیسم از مبارزه با کمونیسم مهم‌تر است؟ اگر هم بنا بر تسخیر باشد، تسخیر سفارت شوروی بر تسخیر سفارت آمریکا ارجح است. ما مخالفیم.
(http://www.ensani.ir/fa/content/45964/default.aspx)
البته دفتر حضرت امام خمینی ره در ۲ اذر ۱۳۵۸یعنی چند روز پس از تسخیر لانه جاسوسی امریکا،در مقابل زمزمه های تسخیر وحمله به سفارت شوروی بیانیه بسیار قاطعی را صادرکرد:
«بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. ملت شریف ایران! بار دیگر جاسوسان امریکایی برای منحرف کردن افکار عمومی جهان از موضع قاطع شما ملت مبارز به توطئه تازه‌ای دست زده است. این بار با پخش اعلامیه‌هایی مردم را دعوت به اشغال سفارت شوروی نموده است. از ملت شریف می‌خواهیم تا به هیچ وجه، تحت تاثیر این دسیسه‌ها واقع نشوند که مطمئنم نمی‌شوند. امروز اشغال سفارتخانه‌ای در ایران خیانت به مبارزات برحق ضدامریکایی مردم ماست. بار دیگر به ملت شریف و مبارز تذکر می‌دهیم که هر کس دست به چنین اعمالی بزند محکوم و از عوامل بی‌چون و چرای امریکاست و مردم عزیز ایران هرگز به آنان اجازه چنین کاری را نمی‌دهند. قم، دفتر امام خمینی/ ۲ آذر ۱۳۵۸»
محمدعلی سیدنژاد نماینده دانشگاه تربیت معلم ودیگر عضو مخالف تسخیر لانه جاسوسی امریکا سالها بعد دریک مصاحبه دراین زمینه به نکات تامل برانگیزی اشاره می کند:
"بچه‌های علم و صنعت هم یک گرایش ضدچپ خیلی قوی داشتند...بچه‌های علم و صنعت و آقای احمدی‌نژاد، ضدمارکسیست بودند. اساتیدی مثل آقای اسرافیلیان در جمع آنها بود و نگاهشان خیلی نزدیک به دکتر آیت بود. آنها به شدت ضدمصدقی هم بودند... اولویت آنها برای مبارزه، مارکسیسم بود. خطر غرب برای آنها در اولویت نبود.
اقای احمدی نژاد میگفت مگر ما با تحرکات گروه‌های مارکسیستی و دخالت شوروی در امور کشور نیز مواجه نیستیم؟ اگر بناست که مقابله کنیم چرا آمریکا؟ چرا با شوروی نباید مقابله کرد؟ شوروی که با توجه به خیانت‌های چپی‌ها به این کشور، در اولویت است. چه کسی گفته است تهدید آمریکا جدی‌تر از شوروی است؟» آقای احمدی‌نژاد این استدلال‌ها را مطرح کرد. بالاخره در آن زمان کردستان و گنبد و سیستان ناآرام بود و در تمام اینها، چپی‌ها حضور داشتند و ردپای شوروی را در همه این توطئه‌ها می‌توان دید.
 آقای میردامادی و اصغرزاده درمقابل نظرات احمدی نژاد گفتندکه پس ما از حاج احمد آقا می‌خواهیم نظر امام را به ما منتقل کنند تا اگر تایید شد، کارمان را بکنیم...

ولی در نگاه من و آقای احمدی‌نژاد، برخی دیدگاه‌های سیداحمد آقا با امام زاویه داشت. بنابراین گفتیم که چه کسی گفته است همه مواضع حاج احمدآقا درست است .گفتیم که برای ما، معیار، شخص خود امام است.
وپس از تسخیر سفارت ،آقای احمدی‌نژاد حتی به گمانم یک بار هم پایش را داخل سفارت نگذاشت...
دیگرعضو تسخیر کننده لانه جاسوسی درباره مواضع دانشجویان عضو انجمن حجتیه نیز که در سفارت حضورداشتند می گوید:
"بعد از چند روز شروع کردند به زدن حرف‌هایی از قبیل اینکه ما عده‌ای بی‌گناه را دستگیر کردیم و این کار خلاف است. این قصه در زمان اوج تایید کردن این کار از طرف دیگران بود. امام تایید کردند، مردم تایید کردند اما این گروه می‌گفتند که ما خودمان گروگانِ گروگان‌ها شده‌ایم.این جمله، جمله فتنه‌برانگیزی بود. در ضمن اینها شب‌نامه می‌نوشتند و در داخل سفارت پخش می‌کردند. حرف‌هایی می‌زدند که در آن زمان هرج و مرج ایجاد می‌کرد.رئیس شورای بازو که آقای رحمان دادمان بود،‌‌ همان زمان یک جلسه استماع سخنان تشکیل دادند تا مخالفان و موافقان حرفشان را بزنند. آمدند و صحبتی کردند و این گروه دانشجویانی بودند که اگر در کار سیاسی می‌ماندند امروز به آنها می‌گفتیم اصولگرا. آدم‌های متدینی بودند اما گرایشات انجمن حجتیه‌ای داشتند. خلاصه بعد از شنیدن حرف‌ها، همه به اتفاق رای دادند که این چند نفر باید از لانه بروند. همه موافق بودند چون می‌گفتند اگر اینها بمانند، فردا روزی نظم درون لانه از بین می‌رود. بیرون کردن آنها در آن زمان ضرورت داشت."
البته علیرغم اینکه امام(ره) بارها و بارها آمریکا را بعنوان شیطان بزرگ معرفی کرده بودند و علیرغم اینکه ایشان بر مبارزه اصلی با آمریکا تأکید داشتند، اما انجمنی ها(انجمن حجتیه ) بیشتر قوای خود را صرف مبارزه با مارکسیسم و ایادی اتحاد جماهیر شوروی می کردند و حتی برخی از آنها به اشاعه این باور می پرداختند که خطر شوروی از آمریکا بالاتر است. علت آنهم اراهم این میدانستند  که آمریکائیان لااقل مسیحی هستند ولی سران و هواداران نظام سوسیالیستی شوروی به هیچ دینی اعتقاد ندارند، بنابراین مبارزه با آنان در اولویت قرار دارد.
 نهضت ازادی نیز چنین نگاهی داشت وخطرشوروی را بزرگترازامریکا می دانست،به این دلیل حضرت امام خمینی درنامه معروف خود درباره نهضت ازادی میفرمایند:
"آنچه بايد اجمالا گفت آن است كه پرونده اين نهضت و همين طور عملكرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت مي‌دهد كه نهضت به اصطلاح آزادي طرفدار جدي وابستگي كشور ايران به آمريكا است، و در اين باره از هيچ كوششي فروگذار نكرده است ؛ و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است كه شايد آمريكاي جهان‌خوار را، كه هرچه بدبختي ملت مظلوم ايران و ساير ملت‌هاي تحت سلطه او دارند از ستمكاري اوست، بهتر از شوروي ملحد مي‌دانند. و اين از اشتباهات آنها است."
۲-همانگونه که دربالا هم ذکرشد نقش وتاثیر اقای ابراهیم اسرافیلیان برروی مواضع اقای احمدی نژاد بسیارمهم بوده است.حال سوال این است که اسرافیلیان کیست؟
ابراهیم اسرافیلیان نماینده دوردوم مجلس شورای اسلامی ورییس اسبق دانشگاه علم وصنعت بوده یعنی همان دانشگاهی که احمدی نژاد دانشجوی ان بوده است.اوراپدر معنوی دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاه علم وصنعت می دانند.
اسرافیلیان عضو حزب زحمتکشان مظفر بقایی (چهره مورد علاقه پرویزثابتی مسول امنیت داخلی ساواک) شاخه اصفهان نیزبوده است .
بعدها در مجلس ودرقضیه مک فارلین ایشان وهفت نفر دیگر از اعضای مجلس سوالی را از وزیر خارجه می پرسند که باعث واکنش شدید حضرت امام خمینی ره قرار می گیرند.
امام خمینی در سخنان خود در واکنش به سوال 8 نماینده مجلس شامل اسرافیلیان، برخی از آنان را پوچ خوانده و تصریح می کنند:من هیچ توقع نداشتم از بعض این اشخاص، ولو بعضی‌شان درنظر من پوچ‌اند... چه شده است؟ شماها چه‌تان است؟ ... کجا دارید می‌روید؟ این تذهبون؟... در یک همچو وقتی، وقت یک همچو اموری است؟! وقت یک همچو تأیید است از کاخ سفید؟ وقت یک همچو تأیید است، از ریگان؟ لحن شما... از لحن اسرائیل تندتر است...
۳-وضعیت اقتصادی کشور در روزهای اخیر ،این احساس را به جامعه تلقین می کند که فضای اقتصادی کشور رهاشده است.البته این به شرطی است که معتقد نباشیم پاره ای کسانی که باید اقتصاد را مدیریت کنند اقدام به خرابکاری اقتصادی می کنند.چنانکه الیاس نادران نماینده تهران دراین باره معتقد است:"وضعیت نابسامان بازار ارز را ناشی از ناتوانی نمی دانم بلکه بازار مدیریت نمی شود و رئیس جمهور تعمدا بازار را آشفته نگه داشته است."درهرحال چه تعمدی باشد ،چه ازروی ناتوانی وبی عرضگی باشد،ادامه روند کنونی امکان پذیر نیست.بالاخره دولت یانمی تواند یا نمی خواهد بازاررا کنترل کند در هردوصورت ،باید برای دولت فکری کرد.

پی نوشت:
مصاحبه ابراهیم اصغرزاده با هفته نامه پنجره شماره۱۱۴
الف -پنجره: علت مخالفت آقای احمدی نژاد با تسخیر سفارت امریکا چه بود؟ آیا این گزاره صحیح است که آقای احمدی نژاد و جناح راست تحکیم تحت تاثیر شاخه دانشجویی حزب جمهوری اسلامی و شاخه انقلابی انجمن حجتیه، اولویت را به تسخیر سفارت شوروی می دادند؟
اصغرزاده: دانشجویان از همان روزهای نخست نسبت به دوری و نزدیکی از دو تشکل عمده سیاسی موجود یعنی حزب جمهوری اسلامی و نهضت آزادی ایران حساسیت داشتند و در موازنه منفی با آنها قرار گرفته بودند. البته جریانات دیگر نظیر انجمن حجتیه هم در دانشگاهها فعال بودند. در پاسخ شما من حقیقتا از پشت صحنه ها و ارتباطات آقای احمدی نژاد اطلاعی ندارم، ولی از شیوه رفتار ایشان و تیمشان در دانشگاه علم و صنعت که آن زمان نشریه "جیغ و داد" را منتشر می کردند و درگیری هایشان با دیگر گروه ها که گاهی به شکل فیزیکی هم نمود می یافت به جمع بندی همانند سوال شما رسیده بودیم. 
ب -سلیمی نمین:اما مي بينيم بعد از پيروزي انقلاب، انجمن حجتيه مبارزه با بهائيت را كنار گذاشت و پرچم مبارزه با ماركسيسم را بلند كرد. گروه هاي مطالعاتي انجمن كه سابق بر اين بحثهاي ضد بهائيت را دنبال مي كردند، مركز ثقل مباحث خود را نقد ماركسيسم قرار دادند.


قطعا در صورت ظاهر نبايد هيچ انتقادي بر مبارزه ضدماركسيستي انجمن حجتيه وارد باشد، اما وقتي عميق مي شويم و به صورت همه جانبه شرايط انقلاب و تهديدهاي فراروي آن را مورد بررسي قرار مي دهيم، مي بينيم كه مطرح كردن و بزرگ كردن خطر ماركسيسم در برابر امپرياليسم آمريكا، باز هم از يك دشمن شناسي ناقص حكايت مي كند.

ببينيد، بعد از پيروزي انقلاب، انجمن حجتيه به يكباره مبارزه با بهائيت را كنار مي گذارد و گزينه ديگري به
 نام ماركسيسم را به عنوان هدف مبارزه انتخاب مي كند. همين تغيير ناگهاني هدف مبارزه، مشكوك است. در حالي كه از همان سالهاي پيش از پيروزي انقلاب كاملا آشكار بود كه در دنياي دوقطبي آن روزگار، تقابل اصلي انقلاب ايران با دولت استعماري آمريكاست و تقابل با بلوك شرق در اولويت بعدي است. بنابراين بزرگ نمايي خطر ماركسيسم يك تلاش آشكار و هدفمند براي تغيير اولويت هاي جامعه و انقلاب محسوب مي شد. كمااينكه همگام با انجمن حجتيه گرايش هاي غربگرا همچون نهضت آزادي براي آنكه خط ضد آمريكايي انقلاب را كمرنگ كنند، در برابر واژه «شيطان بزرگ» كه حضرت امام (ره) در مورد آمريكا به كار مي گرفتند، اصطلاح «شيطان اكبر» را براي شوروي اختراع كردند تا بدينوسيله خطر شوروي را از آمريكا پررنگتر نشان دهند در حالي كه در دنياي واقع اينگونه نبود و شوروي حداقل در كوتاه مدت خطر چنداني براي نظام اسلامي ايجاد نمي كرد. جريان غربگرا در سالهاي اوليه پيروزي انقلاب به انحاء مختلف سعي مي كرد مسئولين را نسبت به تحركات شوروي سابق در داخل ايران حساس كند. اتفاقا بعضي وقتها خبرهاي درستي هم مي دادند، اما باطن قضيه اين نبود كه خيلي دلشان به حال انقلاب سوخته باشد، بلكه مي خواستند تهديد آمريكا را كمرنگ جلوه دهند و يك رقيب براي آمريكا بتراشند. بعضي از اعضاي انجمن حجتيه هم اين كار را مي كردند. اينها مثلا سفرهايي به پاكستان داشتند و در آنجا از نيروهاي اطلاعاتي غربي اخباري در مورد فعاليت كا.گ.ب و جاسوسهاي شوروي در ايران كسب مي كردند و در اختيار مسئولين قرار مي دادند. اين اطلاعات غلط هم نبود، مسئولين هم بعضاً از اين اطلاعات استفاده مي كردند، اما حقيقت اين بود كه وابستگان به انجمن حجتيه اهداف ديگري را دنبال مي كردند و قصد داشتند تا در دشمن شناسي مردم و مسئولين انحراف ايجاد كنند و خطر ماركسيستها را از همه دشمنان بزرگتر جلوه دهند..
ج-درسالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب در دانشگاه علم وصنعت نشریه جیغ ودادمنتشر میشد.مسئولیت این نشریه با اقای  ثمره هاشمی دانشجوی علم وصنعت بود که  با هدایت ابراهیم  اسرافیلیان منتشر میشد  .در ضمن دکتر احمدی نژاد نیز از همکاران ودستیاران ثمره هاشمی در این نشریه بود.که سبک وسیاق این نشریه و حتی مطالب وکاریکاتورهای ان بسیار شبیه به نشریات تبلیغاتی بودکه در سالهای پس از شهریور۱۳۲۰ علیه کمونیست ها وحزب توده منتشر می شد
درنشریه جیغ ودادهیچ مطلبی علیه امریکا وانگلیس واسرائیل دیده نمی شد واین نشریه درفضایی منتشر می شد که امام خمینی ره امریکا را شیطان بزرگ می خواندند ومی فرمودند بعضی ها شوروی را مطرح می کنند تا امریکا منسی شود.

مطالب مرتبط :
هشدار افروغ در سال ۱۳۸۶ چه بود   http://afrough.mihanblog.com/post/569
 علی مطهری وتحلیل گفتگوی مطبوعاتی دکتراحمدی نژاد
حاج محمود عزیز! وقت تمام است
 
+ نوشته شده در  دوشنبه دهم مهر 1391ساعت 23:39  توسط حسین قاسمی  |  20 نظر

خبرگزاری ها ورسانه های استان خبر از تغییر دبیر حزب موتلفه استان فارس داده بودند.حاج حسین روزیطلب  دبیر پیشین حزب موتلفه برادر سه شهید واز خانواده ای محترم  است که همزمان ریاست سازمان اموزش وپرورش استان را برعهده داشت.  سال ۱۳۸۱که تحصیلات دوران کارشناسی راتمام کرده بودم ،بواسطه یکی از دوستان ان زمان یعنی اقای محمد مهدی کشتکار که بعدها در زمان اقای رضازاده استاندار وقت فارس مسولیت جذب سرمایه گذاری را در باغ مهر برعهده داشت ودر دوران دکتر احمدزاده کنار رفت،با حزب موتلفه فارس اشنا شدم،البته این رفت وامد به دفتر موتلفه در خیابان نوبهار(جنب کتابخانه کیوان )چندان طول نکشید زیرا ناگزیر به ادامه زندگی در تهران شدم.
سالها بعد در سال ۱۳۸۸ ودرمراسم معارفه دکتر احمدزاده استاندار وقت فارس ،برخی از ان عزیزان حاضر در ان جلسات را دیدم ،کسانی چون ابراهیم شعرا و...البته در این فاصله ۸ساله ارتباطی با دوستان نبود وگرد فراموشی بر همه چیز پاشیده شده بود.
درایام حضور مجددم درشیراز پس از اندک مدتی بدلیل اختلافات میان تیم مدیریتی استان وحزب موتلفه ،وسرد شدن هرروز این روابط ،دیگر فرصتی برای دیدار یا سرکشی از دفتر موتلفه را پیدانکردم.البته وضعیت جنگی میان ما وموتلفه هم اجازه وفرصت را نمی داد.
بگذریم انتقاداتی به حزب موتلفه استان ونحوه عملکردشان داشته ودارم ولی احساس کردم خداقوتی به اقای روزیطلب بگویم.
از طرف دیگر اقای چوبینی را هنگامی شناختم که بحث جانبازان شیمیایی را با شور وحرارتی وصف ناپذیر پیگیری می کرد.چوبینی خود از جانبازان شیمیایی ۷۰درصد می باشد.
شاید بتوان گفت وجهه رزمندگی چوبینی بر وجهه حزبی ان می چربد واین یک امتیاز برای ایشان وحزب موتلفه است.امیدوارم در دوران مدیریتی ایشان روابط جدی تر و صمیمانه تری میان موتلفه ودوستان عدالتخواه شکل بگیرد.
در پایان این نوشته کوتاه ،ضمن خسته نباشید به حاج حسین وارج گذاشتن به خدمات ایشان علیرغم وجود پاره ای اختلافات،برای جانباز عزیز برادر چوبینی ارزوی موفقیت می کنیم.
+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم شهریور 1391ساعت 20:34  توسط حسین قاسمی

هیچ نظری موجود نیست: