هشت فايل صوتى گفتگو بين سازمان مجاهدين خلق ايران و
گروه منشعب از سازمان چريك هاى فداىى خلق ايران
(تهران ـ شهريور ۱۳۵۵)
گروه منشعب از سازمان چريك هاى فداىى خلق ايران
(تهران ـ شهريور ۱۳۵۵)
در خرداد ۱۳۵۶، س م خ ا با گروهى كه بعدها
به نام گروه تورج بيگوند معروف شد و به انتقاد از مواضع و مشى سازمان
چريك هاى فدائى خلق ايران پرداخته و عملاً از آن انشعاب كرده بود
تماس گرفت، بدون آنكه از مواضع سياسى اين گروه اطلاع همه جانبه اى
داشته باشد. سرانجام در يك كارگاه (خانهء تكنيكى) متعلق به سازمان
مجاهدين خلق گفتگويى انجام شد كه به نظر ما جدى و پخته و غنى ست.
«خانهء تكنيكى» سازمان محل ساخت نارنجك دستى، ساخت مهمات براى تمرين
نظامى، آزمايش براى طرح هاى ابتكارى جهت ساخت خمپاره و نيز محل تعمير
اسلحه بود. اين كارگاه در محلهء قلعه مرغى و در زمين هايى كه آنسوى
خط آهن جنوب واقع شده بود قرار داشت. اين زمين ها سابقاً مورد استفادهء
دامداران بوده اما به تدريج دامداران آغل ها را به كارگاه تبديل
كرده اجاره مى دادند چرا كه بيشتر به سودشان بود. سرو صداى نشست
و برخاست هواپيما كه در نوارها شنيده مى شود از فرودگاه قلعه مرغى
ست كه اين محله در نزديكى آن قرار داشت. كارگاه دو اتاق داشته كه
هركدام در عين راه داشتن به يكديگر، داراى درهاى ورودى مستقل بوده
اند. دو طرف گفتگو از دو در جداگانه وارد شده اند. طرفين پشت پرده
نشسته و يكديگر را نمى ديده اند. رفيقى كه در كارگاه بيشتر به عنوان
تكنيسين كار مى كرده مأمور بوده كه دو مبارز فدائى را چشم بسته با
موتور به محل گفتگو بياورد. در اين گفتگواز سوى س م خ ا، محمد تقى
شهرام و از سوى گروه منشعب از س چ ف خ ا، احتمالا، حسين قلمبر(سيامك)
و يك عضو ديگر گروه شركت داشته اند. به گفتهء رفيقى كه در زمان گفتگو
در خانه حضور داشته، پس از حدود سه ساعت از آغاز گفتگو، در يك آنتراكت،
شهرام از اتاق بيرون آمده به من گفت «بابا اينها توده اى اند!»
بايد گفت كه تورج حيدرى بيگوند در سال ۱۳۳۲ در روستاىى در حوالى سنقر كلياىى بدنيا آمد، در سال ۱۳۵۱ به دانشگاه صنعتى در تهران راه يافت و در سال ۱۳۵۳ به سازمان چريك هاى فداىى خلق پيوست. در اواسط سال ۱۳۵۴ شروع به انتقاد از مشى مبارزه مسلحانه و بويژه كتاب، " مبارزه مسلحانه هم استراتژى هم تاكتيك" اثر رفيق مسعود احمد زاده پرداخت كه در متن گفتگو در نوار هم بارها به آن اشاره مى شود. در اين زمان س چ ف خ ا، وى را براى مطالعه بيشتر به يك خانهء جداگانه، خارج از روابط مستمر سازمانى، فرستاد و دو نفر رابط برايش تعيين كرد. وى با بحث و گفتگو، دو عضو رابط تشكيلات و يك عضو نگهبان خانه را نيز با خود همراه كرد. [يكى از اعضاى رابط "حسين قلمبر" بود.] او در اين فاصله، كتاب خود را در نقد مشى مبارزه مسلحانه نوشت. وى كتاب را با نام " تئورى «تبليغ مسلحانه» انحراف از ماركسيسم ـ لنينيسم" در ارديبهشت ۱۳۵۵، به اتمام رساند. تورج بيگوند در ۱۲ مهرماه ۱۳۵۵ بر سر يك قرار تشكيلاتى لو رفت و به شهادت رسيد. يك ماه بعد در آبان ماه ۱۳۵۵، گروه وى انشعاب را اعلام كرد و كمى بعد پيوستن به سازمان نويد (وابسته به حزب توده ايران) را اعلام نمود. اين اعلاميه در ۴۶ صفحه در آبان ماه سال ۱۳۵۶ انتشار بيرونى يافت. كتاب وى نيز توسط سازمان نويد و حزب توده منتشر شد. تا آنجا كه مى دانيم، از سوى سازمان چريك هاى فداىى خلق ايران هيچگاه جوابى سياسى يا تشكيلاتى يا تئوريك به اين كتاب و مواضع انشعابيون داده نشده است.
حسين قلمبر متولد ۱۳۳۱ اهواز، در سال ۱۳۵۱ به دانشگاه صنعتى در تهران وارد شد و در سال ۱۳۵۳ به س. چ. ف. خ. ا. پيوست. در سال ۱۳۵۵ به همراه عده اى ديگر از اين سازمان انشعاب كرد و كمى بعد به سازمان نويد پيوست. پس از انقلاب همراه با برخى ديگر از اعضاى حزب توده دستگير و در تابستان ۱۳۶۷ اعدام شد. اضافه مى كنيم كه از گروه منشعب يك بيانيهء اعلام موجوديت منتشر شده و يك بيانيهء اعلام پايان گروه و پيوستن به سازمان نويد. بنا به آنچه از يكى از اعضاى سابق گروه شنيده ايم شمار اعضاى آن به ۱۲ مى رسيده است. اعضاى گروه منشعب از س چ ف خ ا با اينكه مشى مسلحانه را كنار گذارده بودند، همچنان براى دفاع، مسلح بودند.
سازمان چريك هاى فداىى خلق ايران با اين گروه منشعب ارتباط خود را حفظ كرد به طورى كه دور دوم گفتگوها بين رهبرى مجاهدين و فدائيان كه بعدها صورت گرفت، توسط همين گروه منشعب از س چ ف خ ا، برقرار شد. در گفتگوى دوم بين دو سازمان، دو رفيق از س چ ف خ ا، و از سوى س م خ ا محمد جواد قائدى و مسعود فيروزكوهى حضور داشتند.
در پايان، براى آنكه جوّ امنيتى آن روزها را يادآورى كنيم و ميزان جسارت و صداقت مبارزان آن زمان، بهتر آشكار شود اين نكته را مى افزاييم كه چندى پس از اين گفتگوها در يك خانهء تيمى كه در آن دو عضو مجاهدين: شهرام محمديان باجگيران (جواد) و رفيقى ديگر بسر مى بردند ناخواسته نارنجكى منفجر مى شود. جواد ناگزير با رها كردن اسناد شخصى و سازمانى كه داشته اند از خانه فرار مى كند و به رفيقش كه در كارخانه اى كار مى كرده اين حادثهء ناگوار را خبر مى دهد. از آنجا كه نسخه اى از نوار اين گفتگوها (كه در زير ملاحظه مى كنيد) در خانهء مزبور وجود داشته، و احتمال اين بوده كه پليس با توجه به صداى هواپيما و صداهاى حاشيه اى در نوار، خانهء تكنيكى را كشف كند، سازمان دستور تخليهء خانه را مى دهد و از اين طريق، طبعاً امكانات مهمى از دست مى رود. در پى اين حادثه، سازمان هر دو رفيق را تنبيه تشكيلاتى مى كند و اسلحهء سازمانى هر دو را براى مدتى كوتاه از آنها مى گيرد. هر دو نفر در مراحل بعدى مبارزاتى، از مسؤولين سازمان پيكار شدند. شهرام محمديان باجگيران در اوايل تابستان سال ۱۳۶۲ در حالى كه در جريان گفتگو براى پيوستن به اتحاد مبارزان كمونيست (سهند) بود دستگير شد و در تابستان ۱۳۶۴ به اتهام عضويت در سازمان پيكار در راه آزادى طبقه كارگر اعدام گرديد. ياد او و ديگر مبارزان دلير آن سالها گرامى باد.
از طرف جمع تنظيم و انتشار آرشيو سازمان پيكار در راه آزادى طبقهء كارگر
تراب حق شناس
۱۸ آوريل ۲۰۱۱
بايد گفت كه تورج حيدرى بيگوند در سال ۱۳۳۲ در روستاىى در حوالى سنقر كلياىى بدنيا آمد، در سال ۱۳۵۱ به دانشگاه صنعتى در تهران راه يافت و در سال ۱۳۵۳ به سازمان چريك هاى فداىى خلق پيوست. در اواسط سال ۱۳۵۴ شروع به انتقاد از مشى مبارزه مسلحانه و بويژه كتاب، " مبارزه مسلحانه هم استراتژى هم تاكتيك" اثر رفيق مسعود احمد زاده پرداخت كه در متن گفتگو در نوار هم بارها به آن اشاره مى شود. در اين زمان س چ ف خ ا، وى را براى مطالعه بيشتر به يك خانهء جداگانه، خارج از روابط مستمر سازمانى، فرستاد و دو نفر رابط برايش تعيين كرد. وى با بحث و گفتگو، دو عضو رابط تشكيلات و يك عضو نگهبان خانه را نيز با خود همراه كرد. [يكى از اعضاى رابط "حسين قلمبر" بود.] او در اين فاصله، كتاب خود را در نقد مشى مبارزه مسلحانه نوشت. وى كتاب را با نام " تئورى «تبليغ مسلحانه» انحراف از ماركسيسم ـ لنينيسم" در ارديبهشت ۱۳۵۵، به اتمام رساند. تورج بيگوند در ۱۲ مهرماه ۱۳۵۵ بر سر يك قرار تشكيلاتى لو رفت و به شهادت رسيد. يك ماه بعد در آبان ماه ۱۳۵۵، گروه وى انشعاب را اعلام كرد و كمى بعد پيوستن به سازمان نويد (وابسته به حزب توده ايران) را اعلام نمود. اين اعلاميه در ۴۶ صفحه در آبان ماه سال ۱۳۵۶ انتشار بيرونى يافت. كتاب وى نيز توسط سازمان نويد و حزب توده منتشر شد. تا آنجا كه مى دانيم، از سوى سازمان چريك هاى فداىى خلق ايران هيچگاه جوابى سياسى يا تشكيلاتى يا تئوريك به اين كتاب و مواضع انشعابيون داده نشده است.
حسين قلمبر متولد ۱۳۳۱ اهواز، در سال ۱۳۵۱ به دانشگاه صنعتى در تهران وارد شد و در سال ۱۳۵۳ به س. چ. ف. خ. ا. پيوست. در سال ۱۳۵۵ به همراه عده اى ديگر از اين سازمان انشعاب كرد و كمى بعد به سازمان نويد پيوست. پس از انقلاب همراه با برخى ديگر از اعضاى حزب توده دستگير و در تابستان ۱۳۶۷ اعدام شد. اضافه مى كنيم كه از گروه منشعب يك بيانيهء اعلام موجوديت منتشر شده و يك بيانيهء اعلام پايان گروه و پيوستن به سازمان نويد. بنا به آنچه از يكى از اعضاى سابق گروه شنيده ايم شمار اعضاى آن به ۱۲ مى رسيده است. اعضاى گروه منشعب از س چ ف خ ا با اينكه مشى مسلحانه را كنار گذارده بودند، همچنان براى دفاع، مسلح بودند.
سازمان چريك هاى فداىى خلق ايران با اين گروه منشعب ارتباط خود را حفظ كرد به طورى كه دور دوم گفتگوها بين رهبرى مجاهدين و فدائيان كه بعدها صورت گرفت، توسط همين گروه منشعب از س چ ف خ ا، برقرار شد. در گفتگوى دوم بين دو سازمان، دو رفيق از س چ ف خ ا، و از سوى س م خ ا محمد جواد قائدى و مسعود فيروزكوهى حضور داشتند.
در پايان، براى آنكه جوّ امنيتى آن روزها را يادآورى كنيم و ميزان جسارت و صداقت مبارزان آن زمان، بهتر آشكار شود اين نكته را مى افزاييم كه چندى پس از اين گفتگوها در يك خانهء تيمى كه در آن دو عضو مجاهدين: شهرام محمديان باجگيران (جواد) و رفيقى ديگر بسر مى بردند ناخواسته نارنجكى منفجر مى شود. جواد ناگزير با رها كردن اسناد شخصى و سازمانى كه داشته اند از خانه فرار مى كند و به رفيقش كه در كارخانه اى كار مى كرده اين حادثهء ناگوار را خبر مى دهد. از آنجا كه نسخه اى از نوار اين گفتگوها (كه در زير ملاحظه مى كنيد) در خانهء مزبور وجود داشته، و احتمال اين بوده كه پليس با توجه به صداى هواپيما و صداهاى حاشيه اى در نوار، خانهء تكنيكى را كشف كند، سازمان دستور تخليهء خانه را مى دهد و از اين طريق، طبعاً امكانات مهمى از دست مى رود. در پى اين حادثه، سازمان هر دو رفيق را تنبيه تشكيلاتى مى كند و اسلحهء سازمانى هر دو را براى مدتى كوتاه از آنها مى گيرد. هر دو نفر در مراحل بعدى مبارزاتى، از مسؤولين سازمان پيكار شدند. شهرام محمديان باجگيران در اوايل تابستان سال ۱۳۶۲ در حالى كه در جريان گفتگو براى پيوستن به اتحاد مبارزان كمونيست (سهند) بود دستگير شد و در تابستان ۱۳۶۴ به اتهام عضويت در سازمان پيكار در راه آزادى طبقه كارگر اعدام گرديد. ياد او و ديگر مبارزان دلير آن سالها گرامى باد.
از طرف جمع تنظيم و انتشار آرشيو سازمان پيكار در راه آزادى طبقهء كارگر
تراب حق شناس
۱۸ آوريل ۲۰۱۱
- - - - - - - - - -
منابع:
۱- رحمان هاتفى، مقدمه کتاب تورج حيدرى بيگوند، انتشارات سازمان نويد، ۱۳۵۶.
http://www.rahetudeh.com/rahetude/mataleb/beigwand/html/elamiyeh_11.html
۲- ع. الهی، مشی مسلحانه جانفشانی بی حاصل یک نسل انقلابیون ایران ، انتشار کتاب تورج حیدری بیگوند.
http://www.rahetudeh.com/rahetude/mataleb/beigwand/html/aghaz-biegwand.html
۳- روزگاری که آسان سپری نشد، بخش دوم از یادمانده های علی خدائی.
http://www.rahetudeh.com/rahetude/mataleb/nagofteha/html/nagofteha-2.html
۴- نوار گفتگو بين مسئولين سازمان مجاهدين خلق ايران و گروه منشعبين سازمان چريک هاى فدايى خلق ايران، شهريور ۱۳۵۵.، انتشار در سايت انديشه و پيکار، فروردين ۱۳۹۰.
http://peykarandeesh.org/PeykarArchive/Mojahedin-ML/mojahed_fadaii-2.html
- - - - - - - - - -
پوزش و تصحيح دو نكتهء مهم در بارهء هشت فايل صوتى:
۱ـ تاريخ گفتگو نه شهريور ۱۳۵۵، بلكه خرداد ۱۳۵۶ است.
۲ـ از طرف گروه منشعب از سازمان چريكهاى فدايى خلق نه تورج بيگوند كه در ۱۲ مهر ۵۵ شهيد شده بوده، بلكه احتمالا حسين قلمبر و عضوى ديگر از اين گروه شركت داشته اند.
اين تصحيح لازم وامدار رفيق ب. از سازمان راه كارگر (كميته مركزى) است كه تمام هشت فايل را با دقتى شايسته گوش كرده بود و دو نكتهء فوق را به ما يادآورى نمود و تحقيق بعدى ما آن را تأييد كرد.
با سپاس از ايشان. ۸ مه ۲۰۰۹ ت. ح.
۱ـ تاريخ گفتگو نه شهريور ۱۳۵۵، بلكه خرداد ۱۳۵۶ است.
۲ـ از طرف گروه منشعب از سازمان چريكهاى فدايى خلق نه تورج بيگوند كه در ۱۲ مهر ۵۵ شهيد شده بوده، بلكه احتمالا حسين قلمبر و عضوى ديگر از اين گروه شركت داشته اند.
اين تصحيح لازم وامدار رفيق ب. از سازمان راه كارگر (كميته مركزى) است كه تمام هشت فايل را با دقتى شايسته گوش كرده بود و دو نكتهء فوق را به ما يادآورى نمود و تحقيق بعدى ما آن را تأييد كرد.
با سپاس از ايشان. ۸ مه ۲۰۰۹ ت. ح.
- - - - - - - - - -
فايل هاى صوتى:
فايل ۱ـ
بحث را نمايندهء گروه منشعب از سازمان فدائى شروع مى كند و تا آخر همو ست
كه ادامه مى دهد به استثناى نكاتى كه شهرام در وسط بحث به آنها اشاره مى
كند. تحليل اوضاع سياسى و خفقان، نقش خرده بورژوازى و روشنفكران، مشى
مسلحانه از سياهكل به بعد، پايه هاى تئوريك مشى مسلحانه و نقاط ضعف آن و...
مورد بحث است.
فايل ۲ـ
ادامهء صحبت نمايندهء گروه منشعب: نقد نظرات
پويان و احمد زاده و «بى ايمانى» آنها به طبقهء كارگر. (نفر دوم
احتمالا قلمبر هم صحبت مى كند). نقد نظر صفائى فراهانى و كم اهميت
دادن به دهقانان و اينكه رفقا (فدائيان) به پخش آثار ماركسيستى اهميتى
نمى دهند و بيشتر در كتابها و اعلاميه ها به تحريك دست مى زنند نه
بسط آگاهى هاى ماركسيستى، و نيز اين بحث كه آيا ترور مى تواند جاى
افشاگرى را بگيرد؟ درك نادرست سازمان چ ف خ از انقلاب هاى چين و
روسيه و كوبا و نيز از جنگ مسلحانهء توده اى.
سؤال شهرام: اينها انتقادات شما بود. جنبهء اثباتى بحث شما چيست و حالا بايد چكار كرد؟ و... چه تحليلى از نفوذ جنبش مسلحانه و قدرت و اعتلاى آن داريد؟ چه عامل اجتماعى براى اين امر وجود دارد؟ چرا نيروهاى ديگر كه مشى مسلحانه نداشتند به رغم تلاش هاشان نتوانستند سازمان هاى انقلابى حرفه اى به وجود آورند...؟ شهرام با طرح سؤالاتى، نظرات گروه منشعب را نقد مى كند... ادامهء بحث و استدلال نمايندهء گروه.
فايل ۳ـ سؤال شهرام: اينها انتقادات شما بود. جنبهء اثباتى بحث شما چيست و حالا بايد چكار كرد؟ و... چه تحليلى از نفوذ جنبش مسلحانه و قدرت و اعتلاى آن داريد؟ چه عامل اجتماعى براى اين امر وجود دارد؟ چرا نيروهاى ديگر كه مشى مسلحانه نداشتند به رغم تلاش هاشان نتوانستند سازمان هاى انقلابى حرفه اى به وجود آورند...؟ شهرام با طرح سؤالاتى، نظرات گروه منشعب را نقد مى كند... ادامهء بحث و استدلال نمايندهء گروه.
شهرام است كه بحث را ادامه مى دهد و با پرسش
هايى نظرات گروه بيگوند را نقد مى كند و از جمله اشاره مى كند كه
نشر آثار ماركسيستى كه گروه مطرح مى كند مى تواند وظيفهء يك محفل
باشد اما نه وظيفهء يك سازمان كمونيستى. شهرام، در واقع، به جاى
سازمان فدائى به نظرات گروه بيگوند پاسخ مى دهد، با اشاره اى به
نقدى كه خود بر سازمان فدائى دارد...
فايل ۴ـ
باز هم دفاع گروه بيگوند از ضرورت انتشار
كتاب هاى عام ماركسيستى به عنوان وظيفهء عمده اى كه يك سازمان كمونيستى
در ايران به عهده دارد و نقد شهرام به آن. بحث دربارهء نظرات احمدزاده
و بردن آگاهى سياسى بين طبقهء كارگر... و نيز تفاوت بين نظرات احمدزاده
و پويان...
فايل ۵ـ
طبقات اجتماعى و نقش آنها در انقلاب و موضع
نيروهاى ماركسيستى در تحليل آنها، موضوع رونق اقتصادى، خفقان، ركود
جنبش انقلابى، نقش روشنفكران... جنبش انقلابى در اواخر سالهاى ۱۳۴۰
در بين طبقات مختلف اجتماعى و بحران رژيم، تورم، كمبود كالا، وام
ها و سخن عمومى از شكست برنامه هاى رژيم، بناى جنبش مسلحانه بر دوش
اين بينش كه شرايط عينى انقلاب فراهم است... چرا در آغاز دههء ۵۰
به رغم شكست ها، بازهم جنبش مسلحانه كمر راست كرد؟ اين به خاطر رشد
جنبش توده اى بود. اما چرا اكنون چنين نيست؟...
فايل ۶ـ
شهرام در آن زمان ركود جنبش انقلابى را تئوريزه
مى كرد كه در اينجا دلايل اقتصادى آن را به نظرخود شرح مى دهد (اين
تئورى در درون سازمان مجاهدين مخالفانى داشت و خود شهرام هم آن را
پس از مدتى پس گرفت). نمايندهء گروه بيگوند با اين نظر مخالف است.
شهرام با طرح «تأثيرات رونق اقتصادى روى طبقات مختلف جامعه از نظر
بازپس راندن انقلاب» تئورى ركود را توجيه مى كند و اضافه مى كند
كه اين تأثيرات روى طبقهء كارگر هم ديده مى شود. كار در صفوف طبقهء
كارگر و كارخانه، مبارزهء مسلحانه در اين وضعيت آرى يا نه؟ نمايندهء
گروه امكان انقلاب مسالمت آميز را مانند آنچه در رژيم اتيوپى رخ
داده تأييد مى كند و به دنبال آن، شوروى را رژيمى پرولترى و بر پايهء
ديكتاتورى پرولتاريا مى داند و خود را به مواضع حزب توده نزديك معرفى
مى كند.
فايل ۷ـ
شهرام نظر خود را نسبت به حكومت شوروى به
عنوان رژيمى بورژوايى بيان مى كند و اضافه مى كند كه اين به معناى
تأييد نظر چين نيست. «ما واژهء مائوئيسم را هم بى معنا مى دانيم».
بيگوند مسألهء انتقال قدرت مسالمت آميز به پرولتاريا را قبول دارد
و شهرام برعكس او. وقتى بيگوند از بورژوازى ملى صحبت مى كند شهرام
مى گويد «بورژوازى ملى نداريم در ايران. يك دانه از اين بورژوازى
را نشان دهيد كه جزو اقمار انحصارات امپرياليستى نباشد. نشان دهيد.
او بايد تبعيت كند... شعار "جمهورى ملى ضدامپرياليستى"
كه شما مى گوييد يعنى گوشت دم توپ كردن كارگران براى آن كه قدرت
به بورژوازى سپرده شود». شهرام به تناقضاتى كه در سخنان گروه بيگوند
وجود دارد اشاره مى كند.
فايل ۸ـ
شهرام مى گويد شعار «جمهورى ملى ضد امپرياليستى
به رهبرى طبقهء كارگر» كه شما مطرح مى كنيد مثال كوسهء ريش پهن است.
سپس بحث تئوريك و تجربهء شوروى و نظرات لنين و دو برداشت كه دو طرف
گفتگو داشته اند مطرح مى شود. بحث استراتژى واژگونى رژيم از طريق
قهرآميز و رهبرى مبارزه، اتحاد نيروها، محمل عملى اين طرح، اتحاد
با جبههء ملى و نيز حزب توده و ... را به تفصيل مورد بحث قرار مى
دهند و نقاط اختلاف يا تناقض نشان داده مى شود. شهرام مى گويد حزب
توده را نمايندهء بورژوازى ليبرال و عامل انحراف در جنبش كمونيستى
مى داند و اينكه امكان همكارى بين ما و آن وجود ندارد. از احتمال
تماس سازمان چريك هاى فدائى خلق با حزب توده براى گرفتن امكاناتى
تسليحاتى نيز مى پرسد كه تكذيب نشده است... و اضافه مى كند كه در
مخالفت با حزب توده بايد هميشه توجه داشت كه مخالفت از چه موضع طبقاتى
صورت مى گيرد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر