سیاست مانا نیستانی در کاریکاتور: حرف مرد یکی نیست
مانا نیستانی را ایرانیان با کاریکاتورهایش میشناسند. خانواده
درگیرها، جناب گوریل و... از معروفترین کاراکترهای کارتونی این روزها
هستند. اما شاید کمتر کسی این تجربه هیجان انگیز را داشته باشد که به صورت
زنده شاهد متولد شدن این شخصیت ها و کاریکاتورهای مانا نیستانی باشد.
«ناظران» در ویدئویی کوتاه تجربه همراهی در تولد کاریکاتورهای مانا نیستانی
را با شما به اشتراک میگذارد.
مانا نیستانی کم حرف است و پرکار. هر طرح او شاید ده ها برابر بیانیه
های احزاب سیاسی ایران در میان مردم، به خصوص نسل جوان، تاثیرگذار است.
در دانشگاه، معماری خوانده اما احتمالا تاکنون حتی یک نقشه ساختمان هم نکشیده است!
کارتون«کمکهای اولیه» از مانا نیستانی که برای اولین بار از «ناظران» منتشر میشود
مانا نیستانی طی این سالها جوایز داخلی و خارجی فراوانی برای کارتون هایش برده است.
نیستانی پس از حوادث سال 88 از ایران خارج شد و مدتی را در مالزی
گذراند. به گفته خودش درخواست پناهندگی او بارها از سوی کشورهای مختلف غربی
از جمله کانادا و فرانسه رد شده و دل خوشی از پناهندگی ندارد اما به هر
حال اکنون حدود دو سال است که در پاریس زندگی میکند، اما به قول خودش بیشتر
ساکن «اینترنت» است تا فرانسه، با این حال تاکنون تعدادی از کاریکاتورهای
او پیرامون موضوعات خاورمیانه در نشریات معتبر فرانسوی همچون لوموند و
لیبراسیون منتشر شده است.
شرکت کننده
من سردرگمم پس در فضای ایران هستم
مانا نیستانی پیرامون اوضاع و احوال کاریکاتوریست ها و کاریکاتور این روزهای ایران میگوید:
در میانه های دهه هفتاد خورشیدی نسل جدیدی از کاریکاتوریست ها در ایران متولد شد.
در واقع افزایش تعداد روزنامه ها پس از دوم خرداد این موقعیت را ایجاد
کرد تا بسیاری از طنزپردازها و کاریکاتوریست ها کارهای خود را منتشر کنند و
به جامعه معرفی، و شکوفا شوند. در واقع دوران طلایی کاریکاتور در ایران در
ارتباط تنگاتنگ با دوران طلایی مطبوعات در دوران اصلاحات بود.
اما پس از سال 78 و پس از توقیف فله ای مطبوعات، این دوران به پایان
رسید. پس از آن بود که دوران افزایش فشار بر کارتونیست ها شروع شد.
میتوان گفت این دوران با بازداشت نیک آهنگ کوثر به خاطر کاریکاتور استاد تمساح آغاز شد.
تا پیش از آن رسانه ها به خاطر کاریکاتورهای ما تحت فشار قرار
میگرفتند یا دادگاهی میشدند. به طور مثال در آن سالها مجله ایران فردا به
خاطر چند کاریکاتور من دادگاهی شد ولی فشاری بر شخص من وارد نشد. اما پس از
توقیف فله ای مطبوعات و عوض شدن قانون، فشار و تهدید و بازداشت
کاریکاتوریست ها نیز آغاز شد.
به تدریج، بالا رفتن خطر توقیف و فشار بر مطبوعات منجر به کاهش
ستونهای طنز و حذف ستون های کاریکاتور، و خودسانسوری شدید در مطبوعات و یا
توسط خود کاریکاتوریست ها شد.
من حتی اکنون در فرانسه و پس از گذشت سالها به وجود نوعی خودسانسوری
در درون خودم پی میبرم. حتی در بسیاری مواقع اگر کسی به نکته ای اشاره
نکند، امکان دارد حتی متوجه نشوم که من به عنوان یک کارتونیست بسیاری از
موضوعات را ناخودآگاه در ذهن خودم سانسور میکنم.
در طی سالهای بعد از توقیف فله ای مطبوعات و به خصوص طی چند سال اخیر،
بسیاری از کارتونیست ها و طنزپردازها بازداشت شدند. بسیاری ترجیح دادند از
ایران خارج شوند و بسیاری دیگر نیز این کار را رها کردند و به کارهای دیگر
مشغول شدند.
به نظر من افزایش همین فشارها بر طنزپردازان و کاریکاتوریست های نامی
بود که منجر به تولد صفحات فراوان طنز و کاریکاتور با نام های مستعار در
شبکه های مجازی شد.
البته ایرانی ها از قدیم حس طنزپردازی خوبی داشتند. زمانی این کار را
از طریق اس ام اس ها انجام میدادند و حالا نیز با تولد شبکه های اجتماعی
این کار از این طریق صورت میگیرد اما از نظر من تاثیر یک طنز و کاریکاتور
امضادار همچنان بیشتر از محتویات این صفحه ها است.
سیاست هم همیشه یکی از موضوعات داغ کاریکاتورها و طنزها بوده است.
گاهی پرسیده میشود آیا به خاطر خروج از کشور و احتمالا دور شدن از
فضای ایران است که من در آثار اخیرم که به انتخابات مربوط میشود به نوعی
سردرگم هستم؟ مثلاً زمانی از حضور خاتمی و هاشمی انتقاد کردم و زمانی دیگر
حمایت کردم.
پاسخ من این است که اتفاقا من کاملا در فضای داخل ایران هستم. من
دقیقا در داخل جو ایران قرار دارم. از قضا مردم درون ایران بیش از هر کس
دیگری این روزها سردرگم هستند. کسانی که در خارج از ایران قرار دارند و در
جو خارج از کشور زندگی میکنند، تصمیم خود را میگیرند و تغییر نمیدهند. مثلا
خیلیها که نمیخواهند رای دهند تصمیم خود را گرفته اند و هیچ اتفاقی در این
تصمیم تغییر ایجاد نخواهد کرد اما من، مثل مردم داخل ایران، دچار سردرگمی
هستم. در این زمینه به شدت معتقدم حرف مرد یکی نیست...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر