۱۳۹۲ آذر ۲, شنبه


چوب هر نخل که منبر نشود، دار کنیم
http://www.kurdpa.net/weney- babet/15796.jpg
شاعر: زندیک
چوب هر نخل که منبر نشود، دار کنیم
آدمی برده به زنجیر و گرفتار کنیم

کودکی گر که بگوید شه دزدان لخت است
خانۀ روح لطیفش تل آوار کنیم

خصم آوای لطیفیم و به انسان دشمن

وهم و الله و شقب پردۀ پندار کنیم


خانۀ دل به خرابی بکشانیم و بسی
خانۀ ظلم بسازیم و روادار کنیم

گرچه از بطنِ تن زن به جهان آمده‌ایم
زن به صلابه کشانیم و تن آزار کنیم


چون که اندیشه بود دشمن آرایش ما
ره اندیشه به هر وهم گرفتار کنیم


حرمت ملتِ حلاج شهید و حافظ
بازی لهو «سفیر کودک‌آزار» کنیم

دین و پیغمبر و قرآن کَسَب و رونق ماست
دینفروشی ورق و سکۀ بازار کنیم


صبح روزی که بوَد آخر این دولت ما
اشک تمسَح بفشانیم و بسی زار کنیم
که ببخشیدکنون، ما که نمیدانستیم
نوحه خوانیم و بسی روضۀ مردار کنیم
توضیح؛
سفیر کودک‌آزار» اشاره به سفرائی است که در خارج از کشور هر روز به جرم وقیح کودک‌آزاری دستگیر می‌شوند… مصراع اول این شعر (چوب هر نخل که منبر نشود دار کنیم) از نظیری نیشابوری شاعر قرن یازدهم است که خود از بدعت‌آوران صاحب سبک شعر فارسی است. وزن زیبای این مصراع مرا برای سرودن ادامۀ آن آشفته کرد. (تاریخ امروز 18 تیر خود گواه و دلیلی بر این دلتنگی و آشفتگی است) امیدوارم که نظیری نیشابوری این گزافه‌گوئی مرا به‌دیده بخشش مینگرد. شام سیاه و اندوهباری است و گاهی سرودن یک قطعه شعر، شاید دلی را آرام کند
http://www.zendic.org/?p=578
http://aftabparast.files.wordpress.com/2009/09/khatami_karobi_mossavi1.jpg
http://aftabparast.files. wordpress.com/2009/09/khatami_ karobi_mossavi1.jpg


این جنبش سبز، جنبش مستان نیست
این «خرده‌سران» در پی گنج آمده‌اند
گنجی که به جز رنج فرودستان نیست

شاعر: زندیکاین جنبش سبز، جنبش مستان نیست
آوای رهائی به تهیدستان نیست

اینها نه خرابند بدین بادۀ ناب
می جز ثمر سرخی تاکستان نیست

دلگمشدۀ وهم و سرابند ولی
گرمای دل از گرمی تابستان نیست

دستان بگرفتند به «درگاه خدا»
لیکن اثر از پینه بدین دستان نیست

از مسجد و الله به ما یاری نه
اینها به جز آرامش گورستان نیست


این نظم حقارت‌زده را ساز کنند
کین ساز چو تنبور زبردستان نیست

گویند چنان «مردم» و از یاد برند
«ساندیس» که محصول فرنگستان نیست!

اینها همگی روبهکانند ولی
صاحب به جز آن «والی گرگستان» نیست

از کوزه همان برون تراود که در اوست
زین کوزه به جز «رأی» فرادستان نیست

این «خرده‌سران» در پی گنج آمده‌اند
گنجی که به جز رنج فرودستان نیست

این ره که روند سوی ترکستان است
این شعبده جز بازی تردستان نیست

باری، سر عافیت نگه دار ای یار

این شور به جز زردی شورستان نیست

http://www.zendic.org/?p=489


هیچ نظری موجود نیست: