۱۳۹۲ اسفند ۱۵, پنجشنبه

فریادهای بی صدای کودکان در مراکز شبانه روزی بهزیستی

نظم نوین حقوقی در روابط زناشویی
    بر اساس مجموع مقررات فصل هشتم از کتاب هفتم قانون مدنی که ذکر شد، به خصوص ماده 1115 قانون مدنی، زن صرفا در صورتی که خوف جان یا مال و یا شرافتش را داشته باشد مجاز به ترک منزل شوهر است. این امر به این دلیل است که زن برای جدا شدن از همسر حق اعمال اراده را ندارد و تنها در صورت خوف جان یا سایر ضررها می تواند موقتا از او تا زمان رفع خطر تمکین ننماید، و نشوز داشته باشد.  آنچه امروز می تواند نظم نوین به زندگی زناشویی در ایران بدهد، ایجاد برابری حقوقی بین زن و مرد و تحول در قوانین سنتی موجود است. نفقه و نفقه بگیری در واقع موجب درمانده سازی وفروکاستن نقش انسانی زنان و قرار دادن آنها در موقعیت های نابرابر با مردان است، موقعیتی که ناشی از امتناع زن از تمکین برای مرد فراهم می کند ناشزه ساختن زن است، غافل از اینکه نشوز فقط به موضوع تمکین باز نمی گردد، این نافرمانی نیست، این عدم تمایل به تحمل شرایط سخت است.
مژگان میر اشرافی – مددکار اجتماعی
پایان خاموش زندگی دنیای ۶ ساله ، مبینا نوزاد دوماهه در مراکز شبانه روزی سازمان بهزیستی قصه ای است بی پایان از مدیریت ضعیف و وضعیتی نابسامان مراکز نگهداری وقرنطینه سازمان بهزیستی کشور ، که قرار است محلی امن برای کودکان بی سرپرست و بدسرپرست باشد. کسانی که در سازمان بهزیستی کشور مشغول به کار هستند می دانند این اولین بار نبود که چنین اتفاقاتی در مراکز نگهداری رخ می دهد.
غزاله،۱۳۸۷ :  از خانه موقت (مرکز قرنطینه سازمان بهزیستی شهر تهران) تا مرگ در پارک المهدی
«بدن بی جان غزاله را نیروی انتظامی در پارک المهدی تهران پیدا می کند . پزشکی قانونی تشخیص می دهد که غزاله ۷ ساله قبل از مرگ بارها و بارها مورد تجاوز قرار گرفته است. اما غزاله در پارک المهدی چه می کرده و این پایان غم انگیز چگونه برای او رقم خورده است.
غزاله ، دختری زیبارو که حاصل صیغه ای یک ساعته بود. مادرش برای گذران زندگی صیغه مردهای مختلف می شد و در تمامی روابطش غزاله را به همراه خود می برد. مادر به جرم روسپیگری دستگیر شده و راهی زندان می شود. پس از دستگیری مادر، غزاله به خانه موقت یا مرکز قرنطینه سازمان بهزیستی تهران سپرده شد. بعد از گذشت زمانی اندک، مادر از زندان آزاد می گردد و به سراغ کودکش می رود . مسئولین مرکز قرنطینه و مددکاراجتماعی مسئول پرونده غزاله با تحویل کودک به مادر به علت عدم صلاحیت او مخالفت می کنند. درهمین زمان مددکاراجتماعی به مرخصی دوهفته ای  می رود و زمانی که برمی گردد خبر تحویل غزاله را به مادرش می شنود. مددکار اجتماعی شروع به پیگیری نحوه و علت ترخیص غزاله می کند اما با این پاسخ که مادر از اداره سرپرستی دستور ترخیص را گرفته است مواجه می شود. مددکار متوجه می شود که مسئول اداره سرپرستی در آن زمان، هرگز گزارش او و مرکز را در مورد عدم صلاحیت مادر برای سرپرستی فرزندش نخوانده بود و بدون هرگونه بررسی در مورد درستی ادعاهای مادر مبنی بر فراهم کردن امکانات برای فرزندش  دستور اجازه ترخیص را صادر کرده است. پیگیری های مددکار برای پیدا کردن مادر و غزاله به جایی نمی رسد و بعد از گذشت یک ماه از ترخیص کودک  نیروی انتظامی بعد از احراز هویت جسد ، خبر مرگ غزاله را به مرکز گزارش می کند. این اتفاق در سال ۱۳۸۷ رخ داد، اما همچنان این پرونده مسکوت مانده است. به قول مددکار اجتماعی “نه جایی درج شده و نه صحبتی از آن به میان آمد “
مددکار اجتماعی می گوید: اگر مسئول اداره سرپرستی برای انجام درست وظایفش آموزش دیده بود، شاید غزاله هنوز زنده بود. او می گوید مسئول اداره در آن زمان متخصص فیزیوتراپی بوده که هیچگونه اطلاعات و تخصصی در زمینه کودکان بی سرپرست و بد سرپرست وآسیب های اجتماعی  نداشت .
سازمان بهزیستی برطبق دستورالعمل تخصصی و تبصره های موجود در قوانین مربوط به این سازمان، می بایست با هدف حمایت و صیانت از حقوق کودک اقدام به پذیرش کودکان بی سرپرست و یا بدسرپرست با خصوصیات زیر را نماید:
  • - فوت سرپرستان یا تنها سرپرست
  • زندانی بودن سرپرستان یا تنها سرپرست
  • مفقودالاثرشدن سرپرستان یا تنها سرپرست
  • مجهول الهویه بودن کودک
  • عدم صلاحیت سرپرستان با حکم مقام قضایی و به دلیل وجود شرایط خاص آسیب پذیری برای کودک در خانواده ازقبیل سوء رفتار شدید (جسمانی ، عاطفی ، روحی ، جنسی و بی توجهی و غفلت یا ترکیبی از همه موارد)
  • بیماری های واگیردار صعب العلاج و بیماری های روانی در خانواده که به سلامت جسمی ، روانی ،رشد و تعالی همه جانبه کودک آسیب می رساند.
  • اعتیاد سرپرست یا سرپرستان در صورتی که سلامت جسمی ، روانی ، رشد و تعالی کودک را مورد مخاطره قرار دهد.
هدف اصلی اقدامات بعد از پذیرش ، می بایست تلاش در جهت بازگشت کودک نزد والدین و یا جد پدری باشد. با این وجود اگر این امکان فراهم نباشد کودکان می بایست طبق دستور العمل از برنامه های مراقبت وپرورش در خانه های بهزیستی بهره مند گردند.
با نگاهی به این دستورالعمل می توان متوجه شد که در تمامی بندهای موجود، هدف کلیه اقدامات در وهله اول بازگشت کودک به خانواده و یا شبه خانواده می باشد. اما این هدف با یک شرط بسیار مهم همراه  است و آن اطمینان از امنیت و صیانت کودک در خانواده ، توانمندسازی خانواده و یا سرپرست به موازات نگهداری از کودک در خانه های بهزیستی است. همگام با این هدف در قانون ، خانه های بهزیستی مکانی برای مراقبت و پرورش کودکان معرفی گردیده اند.
طبق قوانین و تبصره های سازمان بهزیستی کشور، این خانه ها توسط تیم مراقبت اداره می شوند. در دستورالعمل تخصصی مراقبت و پرورش کودکان تحت سرپرستی سازمان بهزیستی کشور، تیم مراقبت اینگونه تعریف شده است :
تیم مجربی از افراد حرفه ای شامل : مدیر ، مددکاراجتماعی ، روانشناس و مربی است که ضمن آشنایی با امور تربیتی در رابطه مستقیم با کودکان قرار دارند و در قالب کارگروهی با مشارکت کودکان نسبت به فراهم کردن زمینه های مراقبت و پرورش کودک به منظور انتقال موفق به جامعه اقدام می کنند.
مدیر خانه : فردی است که مسئولیت برنامه ریزی ، نظارت و هماهنگی در اجرای مناسب و مطلوب برنامه های تیم تخصصی و مدیریت امورخانه را به عهده دارد.
مددکاراجتماعی : فردی است دارای تحصیلات مددکاری اجتماعی که با تکیه بردانش و مهارت های تخصصی خود به کودکان کمک می کند تا با شناخت توانایی های فردی و بهره گیری از امکانات موجود در جهت حل مشکل اقدام تا به استقلال نسبی و رضایت اجتماعی دست پیدا کند.
روانشناس : فردی است دارای تحصیلات روانشناسی و آشنا به علوم رفتاری و فرایندهای ذهنی که با بکارگیری دانش خود در زمینه ارتقاء بهداشت روانی کودکان تلاش می نماید.
مربی: فردی است دارای تحصیلات علوم تربیتی یا سایر رشته های مرتبط که ضمن مراقبت از کودکان در خانه های کودکان و نوجوانان ، برای تآمین نیازهای (جسمی،عاطفی،تحصیلی، اجتماعی، خودشکوفایی کودکان و هدایت رفتارهای فردی و اجتماعی آنان) با مشارکت فرد و با هماهنگی تیم تخصصی اقدام می کند.
اما چگونه می شود برطبق این دستورالعمل تخصصی کشته شدن غزاله بعد از ترخیص غیرحرفه ای توسط اداره سرپرستی ، مرگ مبینا کودک شیرخوار بعلت نبود خدمات پزشکی به موقع ، آزار و اذیت دنیا کودک ۶ ساله و سایر کودکانی که هرگز صدایشان شنیده نشده است  را توجیه نمود؟!
بهزیستی ؛ سازمانی کاملا تخصصی در امور خدمات اجتماعی با مسئولین غیرمتخصص در اموراجتماعی
با وجود تلاش های بسیاری که در سال های گذشته تا به حال به منظور ظرفیت سازی کارکنان و متخصصین شاغل در سازمان بهزیستی صورت گرفته اما، این سازمان ازعدم استخدام نیروی کافی و بکارگیری نیروهای حرفه ای و متخصصین اجتماعی و سلامت روان موجود  در کشور به شدت مواجه است.
خانه های موقت و مراکز شبانه ریزی نیز از این مورد مستثنا نبوده و بیشتر مدیران این خانه ها، افرادی با تحصیلات غیرمرتبط هستند. بسیاری از مددکاران شاغل بخصوص در شهرستان ، مددکاران تجربی یا فارغ التحصیلان رشته های غیرمرتبط می باشند. همچنین اکثر مربیان را با وجود آنکه بیشترین ونزدیک ترین ارتباط را با کودکان در این خانه ها دارند ، افرادی تشکیل می دهند که نه تنها تحصیلات غیرمرتبط دارند بلکه بیشتر آنها تا سوم راهنمایی و یا ازمدارس کارو دانش فارغ التحصیل شده اند.
برطبق آخرین گزارش سازمان بهزیستی کشور ، ۲۲ هزار نفر از کودکان تحت پوشش سازمان بهزیستی می باشند. ۹ هزار نفر از آنها در ۵۰۸ واحد مرکز شبانه روزی و ۱۳ هزار کودک باقی مانده در سیستم بازپیوند سازمان بهزیستی در خانواده های امین موقت تحت پوشش قرار گرفته اند.همچنین استان های کرمان ، تهران و خراسان دارای بیشترین کودکان بی سرپرست هستند.
بسیاری از این کودکان و نوجوانان به دلیل شرایط خاص خانوادگی و نیز مشکلات موجود در خانواده هایشان، دچار اختلالات رفتاری و همچنین بی اعتمادی شدید نسبت به اطرافیان بخصوص بزرگسالان می باشند. بسیاری از آنان قربانیان آزارها و خشونت های خانگی هستند که از احساس کمبود عاطفی شدید رنج می برند. این دسته از کودکان نیازمند توجه و خدمات حرفه ای روانشناسی و مددکاری ویژه و تخصصی می باشند، که با توجه به کمبود متخصصین این رشته در سازمان بهزیستی، این خدمات جای خود را به اشکالی از مراقبت های سنتی ، خیریه ای و حتی در مواردی خشونت و بی توجهی داده است. بسیاری از گزارش های مددکاران اجتماعی حاکی از آزار جسمی کودکان توسط مربیان در مراکز است؛ تا جایی که در بعضی از موارد، مربیان اقدام به داغ کردن دست کودک برای ساکت کردن و تربیت او کرده اند.
در بعضی از موارد تشدید فشارهای روانی برروی کودکان براثر اقدامات و رفتارهای غیرتخصصی مراقبین منجر به اقدام به خودکشی و یا فرار از مرکز شده استبه عنوان مثال، در یکی از خانه های موقت دو دختر۱۲ و ۱۴ ساله  توسط مربی متهم به تمایلات هم جنس خواهانه می گردند و مربی بدون آنکه با مددکاراجتماعی مرکز مشورت نماید، به مدیر مرکز اطلاع می دهد و طی دستور مدیر یکی از دختران را به مرکز دیگری انتقال می دهند. طی این اقدام دختر دیگر دست به خودکشی می زند.
در این میان به نظر می رسد با توجه به کمبود امکانات و مراکز ، خانه های موقت و یا همان قرنطینه ها ، با مشکلات عدیده ای روبرو هستند تا جایی که دیده شده  کودکی که قرار است بطور متوسط تنها ۲۱ روز در آنجا برای ارزیابی های اولیه زندگی کند،  گاهی تا ۳ ماه و یا بیشتر در انتظار باقی مانده و حتی از رفتن به مدرسه نیز محروم می شود.
یکی از مهمترین مسائل کودکان و نوجوانان مقیم مرکز شبانه روزی زندگی گروهی آنان و صحبت در زمینه نوع پذیرش و شرایط زندگی شان است. فشارها و استرس ها در این زمینه باعث انزوا و گوشه گیری کودکان که یکی از نشانه های افسردگی است می گرددو شکل دیگر آن بصورت پرخاشگری ظاهر نمایان می شود. در اینگونه موارد حضور به موقع مددکاراجتماعی و مشاور می تواند این گونه مسائل را کاهش دهد. با این وجود سازمان بهزیستی کمترین ردیف استخدامی را برای فارغ التحصیلان این رشته ها دارد.
براساس دستورالعمل تخصصی ابلاغ شده به تمامی مراکز بهزیستی در سراسر کشور، وظایف و مسئولیت های تیم مراقبتی در خانه های بهزیستی همچنین نحوه هزینه های آموزشی و بهداشتی برای هر کودک مشخص می باشد. با این وجود به نظر می رسد تنها وجود دستورالعمل ها ضامن اجرای آنها به نحو قابل قبول نیستند و سازمان بهزیستی کشور از خلاء بزرگ مدیریت تخصصی در کنار عدم وجود قوانین حمایت از کودکان سالیان درازی است که بی نصیب مانده است.
رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران در یادداشتی می نویسد  :« به نظر می رسد که زمان آن فرا رسیده تا براساس شعار تدبیر و امید، رئیس و مدیرانی با تحصیلات ، تجربیات و خلاقیت اجتماعی (نه پزشکی و مهندسی) بر بهزیستی بگمارند تا این سازمان با تغییراتی که در نگرش ، وظایف و عملکرد خود به وجود می آورد بتواند در کاهش ، کنترل و درمان آسیبها و دردهای اجتماعی کشور مدبرانه عمل نماید. »
منابع :
http://goo.gl/d0GO9z
http://goo.gl/F3z5Ho



منبع: خانه امن

هیچ نظری موجود نیست: