تاریخِ جهان، دادگاهِ جهان است (۴)
عصر روشنگری The Age of Enlightenment
عصر روشنگری The Age of Enlightenment
در قسمت پیش ضمن اشاره به رنسانس Renaissance دوران گذار بین سدههای میانه و دوران جدید یادآور شدم کسانی که دوران رنسانس را پدید آوردند بر این گمان و باور بودند که عصر آنها از قرون وسطی متمایز است و به یونان و روم باستان مربوط میشود چرا که به زعم آنها بشر تنها در دنیای باستان کارها و موفقیتهای بزرگ را تجربه میکرد. (که البته چنین نیست) اگرچه رنسانس پایههای اقتصادی، سیاسی، هنری و علمی تمدن کنونی غرب را بنا نهاد و کشف دوباره انسان و جهان، تولد دوباره و نوعی رستاخیز بود، اما ماه تابان و روشنی محض نبود، کما اینکه قرون وسطی هم در تاریکی مطلق خلاصه نمیشد. تجارت عظیم و حیرت انگیز بردههای آفریقایی در دوره رنسانس آغاز شد و امثال «جیرولامو ساونارولا» و «جوردانو برونو» را در همین دوران در آتش سوزاندند...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
جان لاک و لایپنیتس بذر مدارا پاشیدند
اکنون به عصر روشنگری میرسیم. دوران شکوفایی ادبیات و افزایش و رونق مطبوعات، دوران پیروزی دانش و مدارا، دورانی که قواعد و اسرار عقلانی نهفته در طبیعت، برجسته میشود و سیاست و اجتماع از منظر تازهای مورد بحث قرار میگیرد. زمانهای که به رابطه ساختار سیاسی با ساختار اجتماعی بیش از پیش توجه میشود.
...
در دوران روشنگری فلسفه سیاسی وارد مرحله تازهای شد. چرا؟ چون خردباوری و خردورزی باب شد، دانش به عنوان یکی از منابع اصلی قدرت مطرح گشت و رهایی از تسلط کلیسا و جدایی قدرت سیاسی از آن در دستور کار قرار گرفت.
امثال جان لاک و لایپنیتس بذر مدارا پاشیدند. آنان معتقد بودند رهاساختن مردم از قید و بندهای خرافات، تنها با ساختن جامعهای عقلانی میسر است. جامعهای که با سانسور و سرکوب بیگانه بوده و آزادی بیان و مصونیت اظهار نظر، آسیب نبیند. جامعه ای که در آن «حقوق طبیعی» (حقوق شهروندی) قدر و منزلت داشته باشد، جامعهای که اندیشهورزان و آزادیخواهان زبان و فرهنگ مردم را بیآموزند و بتوانند از جمله از طریق مطبوعات و... با آنان در ارتباط تنگاتنگ باشند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
عصر روشنگری ادامه دوران رنسانس در شرایطی تازه است
دوران روشنگری از انگلستان برخاست و از آنجا به فرانسه و آلمان و اسپانیا و سپس به سراسر اروپا و نیز کمی بعدتر به اقصی نقاط جهان نیز راه یافت و به ظهور چهارچوب روشنفکرانه انقلاب آمریکا، انقلاب فرانسه، حرکت استقلال طلبانهٔ کشورهای آمریکای لاتین و قانون اساسی مشروطه ۱۷۹۱ لهستان کمک شایانی نمود.
دوران روشنگری با نقد نظریه اقتدارگرایی و قرائت تازه از توانایی و امکان رشد فرد انسانی، درواقع تمامی ایدههای سیاسی و اجتماعی مدرن در سراسر جهان را تحت تاثیر قرار داد.
...
عصر روشنگری ادامه دوران رنسانس در شرایطی تازه است. این شرایط تازه درواقع کشفیات جدید، رشد علوم دقیقه، و نیز تکامل تفکر فلسفی است که زمینه نگاه تازهای را ایجاد کرد.
اولین جرقههای روشنگری از دنیای دانش برخاست و سپس دنیای اندیشه و ادبیات و سیاست را دربرگرفت. پیدایش، گسترش و نیز پایان دوران روشنگری در پیوند نزدیک باپیشرفت علمی (و نیز تحولات اجتماعی) است که در نیمه دوم قرن هفدهم و سراسر قرن هجدهم، اروپا شاهد آن بود.
...
در اوایل قرن هفدهم که زمینهٔ انقلاب علمی اروپا فراهم میشد دو مرجع مقتدر بر فضای فرهنگی اروپای غربی حکومت میکردند. اول کلیسای کاتولیک که حتی تاریخ بشر، طب، فیزیک و بسیاری از پدیدهها و علوم طبیعی را بر اساس کتاب مقدس تبیین مینمود و دوم ادبیات کلاسیک یعنی آثار نویسندگان یونان و روم باستان، که در دوران رنسانس از نو کشف شده بود.
اومانیستها (که بر تواناییها و دغدغههای انسان؛ در آزمایشهای تجربی، مطالعات اجتماعی، پژوهشهای فلسفی و خلق آثار هنری تمرکز داشتند)، با استفاده از ادبیات کلاسیک یعنی آثار نویسندگان یونان و روم باستان و به اتکای فر و شکوه روزگار سپری شده به کلیسای کاتولیک حمله میکردند و کلیسای کاتولیک نیز از فلسفه ارسطو یاری میجست و به مصاف اومانیستها (انسانگرایان) میرفت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
عصر روشنگری دوران آزاداندیشی است
عصر روشنگری دوران آزاداندیشی است. البته این آزاداندیشی هنوز به معنای تحقق عملی آزادی و کسب حقوق شهروندی نیست، بلکه دوران پاشیدن بذر اندیشه و معرفت و دوران آمادگی برای رهایی خویشتن از طریق معرفت و شناخت است. عصر روشنگری همچنین دوران رهایی اندیشه از قید و بندهای اسارت کلیسایی و قدرتهای سیاسی خودکامه است.
البته این خودکامگی تا حدودی تابع محدودیتهای معینی بود. یعنی خودکامگی خودکامگی نبود. پادشاه تمام قدرت سیاسی را نداشت و پارلمان هم در آن سهیم بود.
...
برای روشنشدن نکته فوق یک مثال میآورم:
چارلز اول از ۱۶۲۵ تا ۱۶۴۹ پادشاه انگلستان، اسکاتلند و ایرلند بود و در پی اختلافات شدید با پارلمان انگلستان و جنگ داخلی با رهبران نظامی، به اعدام محکوم شد.
در حکم دادگاهی که وی را به اتهام اعمال استبداد محاکمه میکرد آمده بود:
«وی یرای شخص خود در صدد بود قدرت خودکامه و نامحدود بنا کند. میل واراده خویش را برتر از قانون میدانست و قصد داشت که حقوق و آزادیهای مردم را براندازد.»
با انقلاب شکوهمند Glorious Revolution انگلستان که در سال ۱۶۸۸ بدون درگیری پیروز شد و جایگزین نظام پادشاهی (جیمز دوم) حکومتی دموکراتیک تر، سر کار آمد، پارلمان قدرت بسیار بیشتری از شاه جدید داشت.
مشروعیت و حقانیت پادشاهان اروپایی تا حدودی مقید به قانون بود و نباید با حکومتهای فراقانونی و مستبد شرقی که خدا را هم بنده نبودند، این همانی شود. در غرب از دوران ماکیاولی به این سو در نظر و عمل مبحث «حقانیت سیاسی» که مبتنی بر رضایت مردم از حکومت و یا حقانیت قانونی آن بود، موضوع مرکزی علم سیاست بودهاست. اما در ایران مثلاً، اساساً خودکامگی حرف آخر را زدهاست.
تفاوتهایی که میان حکومتهای کلاسیک استبدادی اروپایی و حکومتهای خودکامه ایرانی وجود داشته است، برای درک واقع بینانه دوران روشنگری در اروپا و نیز تاریخ ایران اهمیتی اساسی دارد.
(محسن حیدریان، سرآمدان اندیشه و ادبیات از دوران باستان تا قرن بیستم)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوران روشنگری دوران ظهور اندیشمندان بزرگ
گفته میشود سال ۱۷۲۰ که کتاب «رابینسون کروزو» منتشر شد شروع عصر روشنگری و سال ۱۷۸۹ (زمان وقوع انقلاب فرانسه) نقطه پایان آن است.
دوران روشنگری، جوامع غربی را تا حدودی در برابر خودکامگی بیمه نمود و نهاد دولت مشروع، جامعه مدنی مستقل از دولت، حوزه همگانی و حق آزادی بیان و حقوق شهروندان را نهادینه کرد.
...
در دوران روشنگری متفکران و نویسندگان دوران رنسانس همچون ماکیاولی، دِسیدِریوس اِراسموس Desiderius Erasmus و دیگران مورد بازخوانی و قرائت تازه قرار گرفتند. دوران روشنگری دوران ظهور اندیشمندان و نظریهپردازان بزرگ مانند جان لاک، نیوتن، مونتسکیو، ولتر، روسو و کانت است که نقشی بیهمتا در عالم تفکر، فلسفه، سیاست و اجتماع بازی کردند. آنان سرشار از خوشبینی و امید به آینده بودند.
...
متاسفانه سراسر قرن هجدهم که در غرب نسیم روشنگری میوزید وحاصلخیزترین دوران حیات اندیشه و فلسفه و ادبیات فرا رسید، ایران ما جولانگاه قبایل چادرنشین و جنگجوی افشار و زند و قاجار برای تصاحب قدرت بود و همه همدیگر را لت و پار میکردند...
حدود یک قرن طول کشید تا در آسمان تفکر و ادب ایران اولین طلایههای روشنگری جرقه بزند.
(انقلاب مشروطیت ایران مرحله پایانی یک تحول فکری و از نتایج تاثیر فضای روشنگری اروپا بود که بحثی دیگر میطلبد و از آن میگذرم...)
...
از میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل که به قول دهخدا، فرزند خلف عصر روشنگری در ایران بود که بگذریم، از سرآمدان روشنگر ایرانی امثال آخوندزاده، میرزا ملکم خان، و میرزا آقاخان کرمانی را میتوان نام برد که فکر قانون، عشق به آزادی و ترقی و انتقاد از حکومت را در ایران دامن زدند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
ولتر و «دیدرو» به زندان افتادند
از مهمترین پیامهای دوران روشنگری، خردورزی، فردیت فرابرنده، نگرش انتقادی، گسست از قید و بندهای اسارتآور، ایده «یک فرد، یک رأی» و مردم سالاری است. اصول پایهای روشنگری، واقعگرایی فلسفی به معنای باور به جهان و واقعیتهای خارج از ذهن، تجربهگرایی و انسانگرایی (اومانیسم) بود. این اصول علوم اجتماعی را به روش علمی مجهز کردند و این باور نهادینه شد که علم در حکم جستوجو و دسترسی به قوانین همگانی است، که همه جا یکی هستند.
...
اگرچه در دوران روشنگری، اقتدارگرایی زیر سئوال رفت و خردورزی باب شد اما همه چیز بر وفق مراد نبود. ایدههای تازه روشنگری را پادشاهان و اشراف و ارباب کلیسا تاب نمیآوردند و گاه کار به کتاب سوزی و بگیر و ببند هم میکشید. کمتر نویسنده دوران روشنگری را میتوان یافت که آثارش طعمه آتش اصحاب سانسور نشده باشد. دنیس دیدرو و دانیل دفو و ولنر را دستگیر کردند و خیلیها مجبور به جلای وطن شدند.
دنیس دیدرو (که در سال ۱۷۴۰ با یک گروه از روشنفکران فرانسوی به تدوین دایره المعارف بزرگی همت گماشت)، دانیل دفو Daniel Defoe (نویسنده رمان رابینسون کروزوئه)، و ولتر (وجدان بیدار جهان، همو که میگفت اگرچه مخالف تو و نظرت هستم اما حاضرم جان خود را بدهم تا تو حق داشته باشی حرفت را بزنی) به زندان باستیل افتادند. ولتر البته از زندان گریخت اما آن دو، سالها در سیاهچال به سر بردند.
سال ۱۷۶۵ فردی را به جرم داشتن کتابی از ولتر در فرانسه زنده زنده در آتش انداختند و سوزاندند.
دانیل دفو چندین بار به دلیل نوشتههای خود علیه اشراف و کلیسا به زندان افتاد. یک بار او را به اتهام «تحریک افکار عمومی» بسته در غل و زنجیر، در میدان مرکزی شهر به تیر چراغ بستند.
...
از سرآمدان دوران رنسانس میتوان، جان لاک، ژان ژاک روسو، دیوید هیوم، مونتسکیو، ولتر، نیوتون، جاناتان سویفت، توماس هابز، مولیر، آدم اسمیت و امانوئل کانت را نام برد. کانت گفته بود:
روشنگری به در آمدن آدمی است از نابالغی خودکردهاش. نابالغی یعنی ناتوانی در بکار بردن فهم خود، بدون راهنمایی دیگری. نابالغی هنگامی خودکرده است که علت آن، نه کاستی فهم، بلکه کاستی عزم و دلیری در به کاربردن فهم خویش، بدون رهنمون دیگری باشد.
این بحث ادامه خواهد داشت...
منابع
محسن حیدریان، سرآمدان اندیشه و ادبیات از دوران باستان تا قرن بیستم
ارنست کاسیرر، فلسفه روشنگری
کاپلستون، تاریخ فلسفه
ارهارد بار، روشن نگری چیست؟ ترجمه سیروس آرینپور
جان ام.دان، عصر روشنگری، ترجمه ی مهدی حقیقت خواه
Enlightenment. Oxford Dictionaries.
Enlightenment (Stanford Encyclopedia of Philosophy)
Toleration in Enlightenment Europe. CambridgeUniversity
...
…
...
...
آدرس ویدیو
...
سایت همنشین بهار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر