جلد دوازدهم کتاب کوچه، حرف چ پس از 12 سال تعلیق و محاق منتشر شد.
کتاب «روزنامهی سفر میمنت اثر به ایالات امریغ» توسط انتشارات مازیار منتشر شد.
کتاب ملکهی سایهها با تصویرسازی ضیاالدین جاوید و کتاب قصهی هفت کلاغون با تصویرسازی ضیاالدین جاوید توسط نشر چشمه منتشر شد.
“غریبانه” شب شعر منتشر نشدهی احمد شاملو منتشر شد.
روز جمعه اول اسفند ماه، مستند “این بامداد خسته” ساختهی فرشاد فدائیان در نشستی در منزل ایشان برای خانم آیدا و چند تن از دیگر اعضای موسسهی الف.بامداد به نمایش درآمد.
این اثر درخشان و تأثیرگذار، برای نخستین بار با نگاهی هنرمندانه، عمیق و هستیشناسانه به زندگی و کار و به واکاوی آرا و اندیشههای احمد شاملو در واپسین سالهای عمرش میپردازد. حدیث “خستگی” بامداد در این اثر، همچون آنچه در شعر “درآستانه” میگذرد، حدیث دلزدگی و ناتوانی و فقدان نیست بلکه سمفونی شکوهمند تعهد، خستگی ناپذیری درایت و مبارزه و رنج انسان ماندن است.
این اثر درخشان و تأثیرگذار، برای نخستین بار با نگاهی هنرمندانه، عمیق و هستیشناسانه به زندگی و کار و به واکاوی آرا و اندیشههای احمد شاملو در واپسین سالهای عمرش میپردازد. حدیث “خستگی” بامداد در این اثر، همچون آنچه در شعر “درآستانه” میگذرد، حدیث دلزدگی و ناتوانی و فقدان نیست بلکه سمفونی شکوهمند تعهد، خستگی ناپذیری درایت و مبارزه و رنج انسان ماندن است.
فرشاد فداییان در این مورد مینویسد: « بعد از هجده سال، مستندی كه نزديك به دو دههی پيش، تصويربرداریهای آن صورت گرفته و قرار بود با نام “شاملو در آينه ” ساخته شود اينك با نامی ديگر تدوينش آغاز شده است آن فيلم، يعنی ” شاملو در آينه” میبايد از كودكی آيدا همسر شاملو، آغاز شود و با مرگ شاعر به پايان برسد.
همه میدانند كه آيدا در زندگانی اين شاعر و در شعرهايش، حضور موثری داشته؛ از اين رو، قصدم آن بود كه همهی روزگار شاعر، از زبان آيدا، شرح و حكايت شود. از آن جا كه هيچ گاه عادت نكردهام فيلمم را بسازم و بعد اجازه بگيرم، نزديك به هفده سال برای گرفتن “آری” از آيدا صبر كردم ولی از او به رغم مهربانیهای هميشگیاش، پاسخ شفاف و قانعكنندهای دريافت نكردم!؛ پاسخ قاطع هميشگیاش اين بود “من عمری را در سايه سپری كردهام؛ روشنایی، حق شاملو و مال اوست، پسنديده نيست كه من ديده شوم حتا اگر دربارهی او حرفی بزنم”!
سرانجام، ناگزير به “نه” ی هفده سالهی آيدا تن دادم و طرح اول را كنار گذاشتم و حال با استفاده از آنچه بيش از دو دههی پيش، از اين دو، تصوير برداری كردهام بسنده میكنم و با طرحی ديگر، سر و سامانش میدهم در اين مستند بلند، با نام ” از بامداد خسته..”، محوريت حضور، خود احمد شاملوست، قبل و بعد از قطع پا!
توضيح ديگر آن كه از طرف سازندهی اين مستند، تمامی حقوق مالی و مالكيت اثر ، چه در ايران و چه بيرون از ايران، برای هميشه به ” خانه ــ موزهی بامداد” با توليت خانم آيدا، واگذار شده است. سازندهی اين مستند، كار خود را ، كمترين ادای وظيفه به ساحت گرامی شاعر بزرگ اين سرزمين میداند .»
همه میدانند كه آيدا در زندگانی اين شاعر و در شعرهايش، حضور موثری داشته؛ از اين رو، قصدم آن بود كه همهی روزگار شاعر، از زبان آيدا، شرح و حكايت شود. از آن جا كه هيچ گاه عادت نكردهام فيلمم را بسازم و بعد اجازه بگيرم، نزديك به هفده سال برای گرفتن “آری” از آيدا صبر كردم ولی از او به رغم مهربانیهای هميشگیاش، پاسخ شفاف و قانعكنندهای دريافت نكردم!؛ پاسخ قاطع هميشگیاش اين بود “من عمری را در سايه سپری كردهام؛ روشنایی، حق شاملو و مال اوست، پسنديده نيست كه من ديده شوم حتا اگر دربارهی او حرفی بزنم”!
سرانجام، ناگزير به “نه” ی هفده سالهی آيدا تن دادم و طرح اول را كنار گذاشتم و حال با استفاده از آنچه بيش از دو دههی پيش، از اين دو، تصوير برداری كردهام بسنده میكنم و با طرحی ديگر، سر و سامانش میدهم در اين مستند بلند، با نام ” از بامداد خسته..”، محوريت حضور، خود احمد شاملوست، قبل و بعد از قطع پا!
توضيح ديگر آن كه از طرف سازندهی اين مستند، تمامی حقوق مالی و مالكيت اثر ، چه در ايران و چه بيرون از ايران، برای هميشه به ” خانه ــ موزهی بامداد” با توليت خانم آيدا، واگذار شده است. سازندهی اين مستند، كار خود را ، كمترين ادای وظيفه به ساحت گرامی شاعر بزرگ اين سرزمين میداند .»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر