خاطرات روحانی !
روز یكشنبه 1357/7/30 آقای بازرگان برای دیدار امام به نوفللوشاتو آمده بود. فكر میكنم آقای میناچی هم همراه وی بود. موقع غروب بود كه به نوفللوشاتو رسیده بودند و بعد از نماز مغرب و عشا در منزل مقابل (اندرونی) خدمت امام شرفیاب شدند. ملاقات حدود یك ساعت یا كمی بیشتر طول كشید. چهار پنج نفری بودیم كه در اتاق جنب اتاق دفتر نشسته بودیم كه آنها بعد از ملاقات به آنجا آمدند. حدود یك ساعتی هم آنجا نشستند و بحثهایی مطرح شد. یكی از نكاتی كه به خاطر دارم این بود كه مهندس بازرگان میگفت: اینكه امام میگوید شاه باید از كشور برود، تا من به كشور برگردم، اشتباه است. مگر شدنی است؟! پشتیبان شاه آمریكاست. شاه برود، یعنی آمریكا از ایران برود و این كار امكانپذیر نیست. گفت: ما كه هر چه به امام گفتیم، قبول نكرد. شما كه اینجا هستید و میتوانید بیشتر با امام صحبت كنید، با ایشان بحث كنید، بلكه بتوانید ایشان را قانع كنید. از امام بخواهید نگوید تا شاه نرود، من به ایران برنمیگردم. این تقریباً تعلیق به محال است.
به ایشان گفتم: همین امروز امام در سخنرانی خودشان بر این مسئله تأكید داشتند كه سخن همهی مردم ایران یك چیز است و آن «مرگ بر پهلوی» است. بعد هم به ملت ایران گفتند: از آمریكا و شوروی نترسید. وقتی یك ملت میخواهد كه این آدم برود، كسی نمیتواند جلوی آنها را بگیرد. مردم میخواهند خودشان حاكم بر سرنوشت خودشان باشند. گفتم: ممكن است شما با ویژگیهای امام كاملاً آشنا نباشید. امام اگر به نظری برسد و به راهی اطمینان پیدا كند و آن را وظیفهی خودش بداند، سخن هیچكس در او تأثیری نخواهد داشت. بحث با امام در اینگونه مسائل بیثمر است، ضمن اینكه این جمع هم نظر جنابعالی را خیلی قبول ندارند.
مهندس بازرگان كمی ناراحت شد و گفت: قبول كنید در زمینهی مسائل سیاسی و جهانی ما بیشتر از شما مطلع هستیم. ما هدف واحدی را دنبال میكنیم و به امام هم احترام میگذاریم، ولی در این مسیر باید قدم به قدم جلو رفت. فعلاً باید بگوییم كه شاه باید صرفاً سلطنت كند و نه حكومت. سپس یك مجلس و دولت مردمی را روی كار بیاوریم تا در مراحل بعد، بحث رفتن شاه مطرح شود. بحث كمی طولانی شد و تقریباً بیثمر. بعد از ساعتی آنها خداحافظی كردند و رفتند. از نظر ما تقریباً نظرات مهندس بازرگان مشابه نظرات آقای شریعتمداری بود. ما میدانستیم كه امام از حرفها و نظرات آقای شریعتمداری چقدر ناراحت است، منتهی ایشان در این زمینه مصلحت را در سكوت میدانست.
آخر شب با چند نفر از دوستان به پاریس برگشتیم و در منزل محلهی «كشان» ماندیم و من فردا عازم لندن شدم. گرچه هر روز در نوفللوشاتو رفت و آمد بود و افرادی برای دیدن امام میآمدند، ولی معمولاً از عصر جمعه تا صبح دوشنبه شلوغتر بود. بسیاری از دانشجویان و ایرانیان مقیم اروپا و حتی سایر كشورها در تعطیلات آخر هفته برای زیارت امام به نوفللوشاتو میآمدند.
بعد از ملاقات مهندس بازرگان با امام و طرح مطالبی خدمت ایشان مبنی بر بقای شاه و محدود شدن قدرت او به سلطنت، امام در سخنرانیهایی متعدد به رد این نظریه پرداخت كه ماندن شاه به هر صورت خطرناك است و در این شرایط كه همهی مردم قیام كردهاند، اگر كار را تمام نكنیم، محال است در آینده بتوان بار دیگر مردم را به صحنه آورد. در واقع امام، نهضت سراسری ملت ایران را یك واقعهی استثنایی میدانست كه باید از آن به درستی استفاده نموده و به نتیجهی مطلوب رساند. اگر دشمن با ترفندهای مختلف موفق شود مردم را سرد كند، به وجود آوردن نهضت دیگری امكانپذیر نخواهد بود.همچنین امام به سیاست پلكانی و قدم به قدم كه مورد نظر مهندس بازرگان و افرادی همچون آقای شریعتمداری بود، به شدت حمله میكرد و در سخنرانیهای متعدد، آن را به منزلهی مهلت دادن به رژیم برای تجدید قوا میدانست. حتی رفتن شاه و به جای آن، استقرار شورای سلطنت را هم مردود میدانست. از دیدگاه امام، ملت ایران برای اولین بار فرصت مناسبی پیدا كرده تا ریشهی استبداد و استعمار را درآورد و سرنوشت كشور را خود به دست گیرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر