ری شهری، پس از انتشار مطالبی در باره نقش او در اعدام صادق قطب زاده و مهدی هاشمی (برادر داماد آیةالله منتظری)، و نقش او در اعدام افسران نیروی هوائی ارتش در رابطه با کودتای نوژه، نقش او در حک حرمت بیسابقه روحانیت در تاریخ ایران را میآوریم. کاری که رضا خان هم جرائت نکرد در ایران انجام دهد، خمینی از جمله توسط ری شهری انجام داد: از حصر روحانیان و مراجع تا اعترافگیری از مراجع تقلید در تلویزیون که از بدعتهای جمهوری اسلامی است. رفتار و برخوردی که با آیةالله شریعتمداری انجام داد، نمونه بارزی از این هتک حرمت است: اتهام دروغ در شرکت در توطئه علیه جمهوری اسلامی، حمله و اشغال منزل و دفاتر او، مصادره اموال، حبس خانگی، دستگیری اطرفیان او از جمله دو داماد او، حجةالاسلام احمد عباسی و حجةالاسلام جلال امامی، بازجویی و اعتراف گیری تلویزیونی، مانع شدن از حضور پزشکان بر بالین او، خاک سپاری شبانه جنازه او، بر خلاف وصیتنامه او و...
برای روشن شدن نقش ری شهری، نخست بخشی از خاطرات آیةالله منتظری را میآوریم، سپس بخشی از خاطرات خود ری شهری و هاشمی رفسنجانی. و در آخر پیام بنی صدر در فروردین 1361 و دعوت روحانیت به اعتراض و مقاومت به این هتاکی را نقل میکنیم:
٭ از خاطرات آیةالله منتظری
اعتراض به برخورد با آیة الله سید صادق روحانی
س: آیا قضیه برخورد با آیةالله سید صادق روحانی در ارتباط با همین صحبتی بود که در مورد قائم مقامی رهبری شما کرده بودند؟
ج: بله آقای حاج سید صادق روحانی دو روز در این رابطه سر درس صحبت کرده بودند، بعد بدون اطلاع من رفته بودند در خانه ایشان و مزاحمشان شده بودند و درس ایشان را نیز تعطیل کردند و ایشان را محصور نمودند. آقای ری شهری که آن وقت وزیر اطلاعات بود آمد اینجا، من به او گفتم: "آقای ری شهری ! این کار درست نیست و به ضرر من هم هست، ممکن است آقای آسید صادق روحانی فکر کند که از ناحیه من این کار صورت گرفته، من با این کار مخالفم". گفت: "آخه ایشان نباید این حرفها را بزند". گفتم: "ایشان یک آدم ملایی است و حق اظهار نظر دارد. برای صد یا دویست نفر از شاگردانش یک مطلبی را گفته روز بعدش هم همان حرفها را تکرار کرده، اگر ایشان راه میافتاد میآمد در صحن و سخنرانی میکرد و مردم را راه میانداخت و تظاهرات و سرو صدا میکرد آن وقت میگفتند خلاف نظام کار کرده است. اما این اندازه باید به ایشان حق داد که نظرش را در درسش بگوید". من فکر میکنم الان هم آقای روحانی فکر میکند من باعث شدم که جلوی درس ایشان گرفته شود، با اینکه من با این کارها جدا مخالف بودم، و با آقای ری شهری هم سر این قضیه دعوا کردم منتها او به حرف من گوش نداد.
مخالفت با حصر آیةالله قمی
اصلا مساله حصر علما و مراجع از بدعتهای جمهوری اسلامی است و قدرت روحانیت و مرجعیت را شکست. من نسبت به حصر آیةالله قمی نیز اعتراض داشتم، از جمله یک شب سران و مسئولین در منزل من بودند، به وسیله آقای حاج احمد آقا به مرحوم امام پیغام دادم که حصر آقای قمی و آقای روحانی به ضرر اسلام و انقلاب و نظام است. آقای قمی با این همه مبارزات در حصر باشند به حساب حضرتعالی گذاشته میشود و بد است. احمد آقا هم ظاهرا قبول کرد ولی در عمل کاری صورت نگرفت و حصر ایشان ادامه یافت.
اعتراض به برخورد با آیةالله شریعتمداری
من به بازداشت و زندانی کردن آقای رستگار هم که در منزلش برای مرحوم آقای شریعتمداری فاتحه گرفته بود و او را به این خاطر زندانی کرده بودند اعتراض کردم. بالاخره آیةالله شریعتمداری یک مرجع بود که از دنیا رفته بود و قاعدهاش این بود که خود امام خمینی برای ایشان فاتحه میگرفت. من این مطلب را به آقای ری شهری آن وقت که وزیر اطلاعات بود گفتم؛ یک روز آمده بود اینجا گفت: "من الان منزل آقای گلپایگانی بوده ام، این مطلب را به آقای گلپایگانی گفته ام به شما هم میگویم، آقای شریعتمداری همین دوسه روزه رفتنی است، مبادا عکسالعملی از خودتان نشان بدهید!"، در حقیقت آمده بود تهدید کند. من به او گفتم: "بالاخره آقای شریعتمداری یک مرجع است که تعداد زیادی از ترکها به ایشان علاقه دارند. من اگر جای امام بودم در صورتی که آقای شریعتمداری فوت میشد در مسجد اعظم یک فاتحه برای او میگذاشتم، با این کار مردم خوشحال میشدند و احساس میکردند که مسائل شخصی در کار نیست. به نظر من فاتحه گرفتن برای ایشان یک کار عقلایی است". گفت: "این نظر شما را به بالا بگویم ؟" گفتم: "بگو"؛ این قضیه تمام شد. آقای ری شهری رفت. بعد هم آقای شریعتمداری از دنیا رفت. جنازه او را که شبانه آورده بودند آقای حاج آقا رضا صدر خواسته بود بر او نماز بخواند نگذاشته بودند. بعد از چند روز من رفتم جماران دیدم آقای شیخ حسن صانعی و احمد آقا این مطلب را دست گرفتهاند که بله، منتظری میگوید امام برای شریعتمداری فاتحه بگذارد و این کار را مسخره میکردند! تا اینکه یک شب که ما با امام جلسه داشتیم در آن جلسه همه مسئولین، آقای هاشمی، آقای خامنهای، آقای موسوی اردبیلی، آقای موسوی نخست وزیر و احمد آقا هم بودند. در ضمن صحبتها، من این مطلب را به امام گفتم که: "چه اشکال داشت طبق وصیت آقای شریعتمداری که به آقای صدر گفته بودند تو بر من نماز بخوان در آن نیمه شب اجازه میدادند آقای صدر بر آقای شریعتمداری نماز بخواند، این به کجای انقلاب لطمه میزد؟ ولی حالا که نگذاشته اند آقای صدر همه این جریانات و جریان بازداشتش را در یک جزوه هفتاد هشتاد صفحهای نوشته است. خیلی هم محترمانه نوشته به کسی هم توهین نکردهاست. اما این نوشته در تاریخ میماند و بعد در آینده حضرتعالی را محکوم میکنند. میگویند آقای خمینی نگذاشت به یک نفر مرجعی که رقیبش بود نماز بخوانند"؛ وقتی من این حرف را زدم امام ناراحت شدند و جمله تندی راجع به آقای شریعتمداری گفتند که من خیلی تعجب کردم و حکایت از این داشت که ذهن ایشان را نسبت به آقای شریعتمداری خیلی مشوب کردهاند. گفتم بالاخره ایشان وصیت کرده بودند که این شخص بر او نماز میت بخواند و مانع شدند. مرحوم آیةالله گلپایگانی نیز راجع به جلوگیری از تشییع و احترامات لازمه نسبت به جنازه آن مرحوم اعتراض کردند.
زندانی کردن مفتی زاده
در همان جلسه من راجع به بازداشت و زندانی کردن آقای مفتیزاده نیز با ایشان صحبت کردم و گفتم او در بین مردم کردستان مورد توجه است و به انقلاب هم خدمت کردهاست و زندانی بودن او سوژهای است که علمای اهل سنت در کشورهای دیگر نیز آن را به رخ ما میکشند و ما را محکوم مینمایند و میگویند: "این چه وحدتی است بین شیعه و سنی که شما آن را مطرح میکنید؟!" ایشان از صحبت من بسیار عصبانی شدند و جملهای را نسبت به آقای مفتیزاده فرمودند.
صحبت با حضرت امام راجع به خلافکاریهای اطلاعات
باز من در همان جلسه بعضی از خلافکاریهای اطلاعات را برای امام گفتم، گفتم: "آقا من میترسم کار به جایی برسد که یک روزگاری برای اینکه امتیاز به ملت بدهیم مجبور شویم اطلاعات را منحل کنیم، همان طورکه رژیم شاه آخر کار با انحلال ساواک میخواست این کار را انجام دهد ولی دیر شده بود"، گفتم: "وقتی "ک گ ب " در "سیا" نفوذ میکند و یا "سیا" در "ک گ ب " نفوذ میکند "که دو سازمان جاسوسی فوقالعاده پیچیده و مجرب و کهنه کارند" احتمال بدهید که عوامل خارجی در اطلاعات ما نفوذ پیدا کنند و کارهای خودشان را بکنند و آبروی اسلام و انقلاب را ببرند"؛ البته افراد مخلص و بچههای خوب هم در اطلاعات بوده و هستند. ولی یک عده فقط کار خودشان را میکردند و آگاهانه یا ناآگاهانه به انقلاب لطمه میزدند.
واقع مطلب این است که اطلاعات چون با اسرار جامعه سر و کار دارد باید در انتخاب کارمندان آن بسیار دقت شود و به دست افراد متدین و عاقل و دلسوز و با تجربه و آگاه به مسائل اسلامی و در عین حال با عاطفه و سر نگه دار سپرده شود. در صورتی که پرسنل اطلاعات فعلی بسیار متفاوتند، بعضی واقعا واجد شرایط مذکوره میباشند، ولی برخی از ردههای پایین افراد جوان و خام و بیاطلاع و تلقینپذیر میباشند، به آنان گفته میشود "سربازان گمنام امام زمان" و این جمله در آنان ایجاد غرور میکند، و بسا در این میان بعضی ردههای بالا از خامی آنان سوء استفاده میکنند و به آنان دستورات غلطی میدهند و آنان هم دستورات را وحی منزل میدانند و در نتیجه بسا به اسلام و انقلاب و حیثیت اشخاص محترم و بیگناه ضربه میزنند، بدون اینکه با توبیخ و مجازاتی مواجه شوند.
ماجرای کودتا و انتساب آن به آیةالله شریعتمداری
س: جریان آمدن آقای حاج احمد آقا خمینی نزد شما راجع به قضیه آقای شریعتمداری و قطب زاده چیست ؟
ج: وقتی که آقای قطب زاده را بازداشت کردند ما شنیدیم که ایشان سوء قصدی راجع به مرحوم امام داشته و در چاهی نزدیک محل سکونت ایشان موادی کار گذاشتهاند که کشف شده و آقای شریعتمداری هم از این موضوع اطلاع داشتهاند.
روزی آقای حاج احمد آقا در قم به منزل ما آمد و در حالی که آقای حاج سید هادی نیز حضور داشت به نحو تهدید آمیز گفت: "امشب قطبزاده در تلویزیون مطالبی را راجع به آقای شریعتمداری میگوید، شما مواظب باشید حرفی نزنید و چیزی نگویید!". بعد شب مصاحبه آقای قطب زاده از تلویزیون پخش شد و در این راستا بود که به سراغ آقای شریعتمداری رفتند و من از صحت و سقم قضایا بیاطلاع بوده و هستم. بعدا شنیدم آقای حاج احمد آقا در زندان سراغ آقای قطب زاده رفته و به او گفته است شما مصلحتا این مطالب را بگویید و اقرار کنید و بعد امام شما را عفو میکنند. ولی بالاخره او را اعدام کردند و باز بعدها از طریق موثقی شنیدم که جریان ریختن مواد منفجره در چاه نزدیک محل سکونت مرحوم امام بکلی جعلی است و واقعیت نداشته است و منظور فقط پرونده سازی برای مرحوم آقای شریعتمداری بوده است، والعلم عندالله.
نامه آیةالله العظمی گلپایگانی به امام خمینی در مورد آیةالله العظمی شریعتمداری (نقل از کتاب خاطرات آیةالله منتظری)
قم - طهران
شماره 134 - 128 - 115
طهران - جماران، حضرت مستطاب آیةالله آقای خمینی دامت برکاته
با ابلاغ سلام مزید توفیقات را مسئلت دارم.
آنچه بین حضرتعالی و آیةالله شریعتمداری طاب ثراه واقع شده، حکومت واقعی با خداوند متعال و ظاهر هم با تاریخ میباشد. امید است مصداق آیه کریمه "و نزعنا ما فی صدورهم من غل اخوانا علی سرر متقابلین " بشوید. فعلا که خبر تاسفانگیز رحلت ایشان منتشر شدهاست، لازم دانستم ضمن ابراز نگرانی و تسلیت از جریان تجهیز که بدون تشییع و احترامات لازمه و تدفین مخفیانه در محل غیر مناسب واقع شده ابراز تاسف شدید نمایم. انتظار دارم اکنون هم در حد ممکن اهانتهائی را که به ایشان و مقام مرجعیت شده شخصا تدارک فرمائید.
اعلاء کلمه اسلام و مسلمین را از خداوند متعال مسئلت دارم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
24 رجب 1406 - الگلپایگانی
٭ برخورد با آیةالله شریعتمداری در خاطرات ری شهری:
درخواست رسیدگی قضائی
پس از پخش مصاحبهِ آقای قطب زاده از سیما و مشخص شدن همسویی موضع آقای شریعتمداری با وی در براندازی، با سوابقی که مردم از مواضع ایشان علیه انقلاب و امام داشتند، به عنوان اعتراض به خانهِ آقای شریعتمداری ریختند و خانه و همچنین مراکزی که در قم به ایشان مربوط می شد، مانند دارالتبلیع را تصرف کردند و انتظار داشتند که به اتهامات ایشان رسیدگی شود.
اعتراض نمایندهِ مجلس شورای اسلامی به اهمال در محاکمهِ شریعتمداری
حجته الاسلام و المسلمین آقای سید محسن موسوی تبریزی در نطق پیش از دستور خود، شورای عالی قضائی را به جهت مسامحه در محاکمهِ آقای شریعتمداری بشدت مورد انتقاد قرار داده، بخشی از سخنان ایشان براساس گزارش روزنامه کیهان چنین است: ....
من به عنوان یک نماینده و با سابقهِ مدید در دادگاه و بخصوص کمیسیون قضائی عرض میکنم و خطاب به شورای عالی قضائی سئوال میکنم و اعتراض من ندای ملت است و سئوال مردم که چرا دربارهِ شریعتمداری و محاکمهِ او اهمال میکنند؟ چرا عدل قضائی اسلامی را تعطیل کرده و تبعیض قائل میشوند؟ چرا به صورت طبیعی با اتهامات او برخورد نمیکنند؟ چرا اهمالی را که در جریان محاکمه و بررسی به اتهامات بنیصدر صورت گرفت، تکرار میکند؟ مگر امیرالمومنین (ع) نبود که با آن مقام عصمت و طهارت پیش یک قاضی حاضر می شد؟....
با مقدماتی که بدان اشاره شد، زمینه برای تحقیق و بازجویی از آقای شریعتمداری فراهم گردید، اما ایشان حاضر نمیشد که در ارتباط با اتهامات خود به بازجویان رسمی، پاسخ گوید؛ البته شاید هم کمتر کسی جرات بازپرسی از او را داشت...
مصاحبه با آقای شریعتمداری
پس از پایان یافتن بازجویی، به داماد ایشان، آقای عباسی پیشنهاد شد که با آقای شریعتمداری صحبت کند تا برای روشن شدن افکار عموم مردم، آنچه را ایشان در بازجویی پذیرفته است، در یک مصاحبه تلویزیونی بیان کند. این موضوع بخصوص برای هواداران و مقلدین ایشان بسیار اهمیت داشت.
آقای عباسی ایشان را برای مصاحبه آماده کرد و این گفتگو توسط این جانب با ایشان شد....
این بود که آقای عباسی را بردند با آقای شریعتمداری موجهه دادند و بسیاری از مطالبی که قبلا انکار میکرد با موجهه دادن با آقای عباسی، ایشان اعتراف کرد. گفتیم یک گفتگوی تلویزیونی ترتیب داده شود تا ملت هم بفهمند که ایشان واقعا قبول دارد که در جریان این توطئه بودهاست. ایشان حاضر نشدند که مصاحبه تلویزیونی به صورت شفاهی و به صورت معمول برگزار شود، این طور مطرح شد که سئوال به ایشان داده شود و ایشان مطالعه کنند و فکر بکنند و بعد از فکر، مصاحبه نمایند....
کتاب محمد ری شهری- خاطره ها - مرکز اسناد انقلاب اسلامی
خاطرات هاشمی رفسنجانی
● با آقای [محمد محمدی] ریشهری در مورد پرداخت پول گرفته شده از آقای [سید کاظم] شریعتمداری که به دستور امام، قرار بود به حزب جمهوری [اسلامی] داده شود، تلفنیصحبت کردم. معلوم شد که در مصارف دیگر من جمله دفتر تبلیغات [اسلامی] قم و خانوادههای اعدام شدگان صرف شده است.» (۲۲ مهر ۱۳۶۱، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، پس از بحران)
● تا ساعت نه مطالعه کردم و سپس به دفتر امام رفتم. با آقای [محمد محمدی] ریشهری و آقای [سیدحسین] موسوی تبریزی و احمد آقا [خمینی]، برای رسیدگی به اموالی که از بیتالمال در اختیار آقای [سیدکاظم] شریعتمداری بوده، جلسه داشتیم. قرار شد که اموال غیر منقول در اختیار شورای تبلیغات قرار گیرد و بخشی از اموال نقد (حدود سیزده میلیون ریال) با اجازه امام به حزبجمهوری [اسلامی] داده شود.» (۲۹ مهر ۱۳۶۱، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، پس از بحران)
● بعد از ظهر، احمد آقا [خمینی] آمد و راجع به جامعه مدرسین [حوزه علمیه] قم و آقای شریعتمداری که میخواهد برای معالجه به خارج برود صحبت کرد.» (۲۲ اردیبهشت۱۳۶۱، خاطرات هاشمی رفسنجانی: پس از بحران)
● آقای [حسن] صانعی آمد. درباره آقای [آیتالله سیدکاظم] شریعتمداری مشورت کرد که کسالت دارند و نظر بعضی دکترها، این است که برای معالجه، [او را به] تهران بیاورند. احتمال میدهد، پخش خبر کسالت، فشار برای رفتن به خارج باشد. (۳ دی ۱۳۶۳، کارنامه و خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی، به سوی سرنوشت).
● شب مهمان احمد آقا [خمینی] بودیم. آیةالله منتظری هم از قم آمده بودند. امام هم در جلسه شرکت کردند، ولی با اظهار بیحالی خیلی نماندند. آقای منتظری از امام خواستند که اجازه بدهند [احمد] مفتیزاده در منزلی بیرون از زندان تحت نظر باشد. امام قبول نکردند. همچنین آقای منتظری خواستند که به آقای [سیدکاظم] شریعتمداری که اکنون در بیمارستان بستری است، اجازه ملاقات با علما داده شود. امام فرمودند با اهل خانه اش ملاقات کند.» (۱۴ اسفند۱۳۶۴، خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ص ۴۳۸)
● ... سپس در [جلسه]شورای مرکزی روحانیت مبارز شرکت کردم. … درباره احتمال فوت آقای [سید کاظم] شریعتمداری که اکنون در بیمارستان اند و میگویند سرطان دارند، بحث شد. نظر بر این شد که اجازه [برگزاری] مراسم بدهیم.» (۲۷ اسفند ۱۳۶۴،کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی)
● آقای [محمدعلی] انصاری از بیت امام، تلفنی گفت حضرت امام دستور دادهاند به تهران برگردیم. نگران شدیم و تفسیرهای گوناگون داشتیم. در تلفن بعدی گفتند اگر کار ضروری دارم، برای برگشت عجله نکنم. آقای [میرحسین موسوی] نخستوزیر هم چیزی نمیدانست و آقای خامنهای هم در تهران نبودند. نخستوزیر گفت احتمالاً آقای [سیدکاظم] شریعتمداری به زودی از دنیا برود. از سیاست و کیفیت برخورد با مراسم پرسید. گفتم که در شورای [مرکزی جامعه] روحانیت مبارز، در باره چگونگی تصمیمگیری شدهاست.» (اکبر هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات سال ۱۳۶۵ " اوج دفاع "، ۶ فروردین ۱۳۶۵).
پیام ابوالحسن بنی صدر به روحانیت در 31 فروردین 1361
بر روحانیون است که همراه مردم بمقاومت برخیزند
بسم الله ارحمن الرحیم
در تاریخ شیعه خلع از مرجعیت بیسابقه است. این کار در واقع اجرای برنامهای است که استعمار میخواست برای از بین بردن استقلال روحانیت انجام دهد و در 150 ساله اخیر موفق نشده بود. اکنون بدست آقای خمینی مشغول انجام آن هستند و میخواهند کشور را از یکی از پایههای مقاومتش در برابر تجاوزات خارجی محروم سازند. این امر تبدیل دستگاه روحانیت به دستگاه سیاسی و اداری قدرت است و از بین بردن آزادی اجتهاد در مذهب شیعه به تقلید از کلیسای قرون وسطی است. در واقع این کار آغاز پایان کار روحانیت است و کار به اینجا ختم نخواهد شد در اینجا در مقام ارزیابی شخصیت اشخاص نیستم اما همه مردم و خود روحانیون شاهد هستند که چنین کاری نه در رژیم منفور پهلوی انجام شده بود و نه پیش از آن. به همه مراجع محترم و روحانیون ایران هشدار میدهم اگر سکوت خود را ادامه دهند از جهت اسلام و هم از جهت ایران و هم از جهت نسل امروز و نسل های فردا مسئول هستند و سکوت آنها بخشودنی نیست. کدام یک از شما آقایان در صورت سکوت مقابل این وضع در آینده امنیت خواهید داشت و مواجه با همین صحنه سازیهای کودکانه نخواهید شد؟ اگر از روز اول در مقابل اعدام کودکان 12-14 ساله ایستادگی شده بود، کار به اینجا نمیکشید. حالا هم اگر باز ساکت بنشینید به این صحنه سازیها ادامه خواهند داد و برای آقای خمینی ولیعهد هم تعیین خواهند کرد و هم اسلام و هم روحانیتی که بر تقوی و علم استوار باید باشد از بین خواهد رفت. همه این کارها همانطور که قبلا گفتهام بدون اطلاع و موافقت خود آقای خمینی ممکن نیست و مسئولیت آنها متوجه شخص او است. توسل به این گستاخیها با توجه به مقاومت مردم نشانه این است که رژیم موجودیت و حاکمیت خود را در خطر میبیند و در منتهای ضعف است و اگر قدرتی در خود میدید دست به این جسارت نمیزد. بر روحانیون است که همراه با مردم به مقاومت برخیزید. زبان به اعتراض بگشایند و با فرود آوردن ضربه نهائی به استبداد دینی این سیاهی روزافزون را از ایران و اسلام دور کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر