اولین مصاجبه خمینی با خیرنگاران ایرانی در پاریس آیینه تکبّر و استبداد و افکار ارتجاعی او
ایرج شكری
ایرج شكری
سی و هشت سال پیش در بهمن ماه سال1357- که دیگر شاه حتی بعد از آن پیام غلط کردم گویی بسیار دیرهنگام در 15 آبان 57، *ادامه حضور خود را در کشور سبب تشدید خشم و شورش مردم دیده بود و ارتش را ناتوان از مهار آن ، به ناچار با پیدا کردن واسطه یی برای «آبرومندانه» کردن فرار خود از کشور ( که شاهپور بختیار آن را پذیرفت)، ایران را در 26 دی ترک کرده بود- و سید روح الله خمینی که بعد از آن مقاله روزنامه اطلاعات با امضای رشیدی مطلق در 17 دی 56 از بایگانی خاک خورده بعد از خرداد 1342 بیرون کشیده شده بود، بازیگر اصلی دوران بعد از شاه شده بود*.
خمینی که به دلیل اخراجش از عراق و مانع شدن کویت از ورود و اقامت او در آن کشور، راه پاریس را پیش گرفت (خودش در یکی از صحبت هایش گفته بود بنا بر پیشنهاد دکتر ابراهیم یزدی این مقصد انتخاب شد)از نیمه مهر 57 در حومه پاریس در خانه یکی از ایرانیان مستقر بود و در مسائل و رویدادهای مختلف اظهار نظر می کرد و اطلاعیه می داد و از طریق «روابط عمومی» راه اندازی شده توسط اسلامگریان مقیم فرنگ و امثال صادق قطب زاده و ابراهیم یزدی و صادق طباطبایی که نسبت سببی هم با او داشت و مثل مگس دور «کُپه» وجودش جمع شده بودند، ترتیب مصاحبه رسانه ها را با او می داند و اظهار نظر ها و اطلاعیه های خمینی از طریق آنها به خبرنگاران و به رسانه های غربی داده می شد. طبعا آنها هم به خاطر اهمیت رویدادهای ایران در آن زمان،آن را منعکس می کردند. در آن میان رسانه فارسی زبان بی بی سی، در رساندن بدون درد سر پیامها و مصاحبه های خمینی تا روستاهای دور دست ایران که با رادیوهای ترانزیستوری که در همه جا بود آن را دریافت می کردند از «استوانه ها»ی انقلاب اسلامی است. از داخل کشور هم پیام ها و اطلاعیه های آیت الله های مستقر در قم و سایر شهرها که همه حمایت خود را در پی هر پیامی از مواضع خمینی اعلام می کردند و یا پیامهایی خطاب به «ملت مسلمان ایران» صادر می کردند، به بی بی سی می رسید و از این طریق «اسلامیزاسیون آخوندی» انقلاب به سرعت در حال پیشرفت بود. اینگونه بود که خمینی هی باد می شد. افکار و تمایلات ارتجاعی خمینی به عنوان یک آخوند، طبعا برای بسیاری از مردم ایران، به ویژه افراد طبقه متوسط شهری ناشناخته نبود، از جمله این که او نمی تواند برابری زنان با مردان را بپذیرد و این را در اعلامیه عزا اعلام کردن نوروز سال 1342 به دلیل این که در اصلاحات شاه که در ششم بهمن سال 1341 به رفراندم گذاشت و رسمیت یافت، از «تساوی حقوق زن و مرد سخن رفته بود» و خمینی آن را خلاف احکام اسلام و قرآن می دانست، بدون هیچ ابهامی نشان داده بود. در این زمینه خمینی در آن اطلاعیه گفته است:« دستگاه جابر در نظر دارد تساوی حقوق زن و مرد را تصویب و اجرا کند. یعنی احکام ضروریه اسلام و قرآن کریم را زیر پا بگذارد، یعنی دخترهای هجده ساله را به نظام اجباری ببرد و به سربازخانهها بکشد، یعنی با زور سرنیزه دخترهای جوان عفیف مسلمانان را به مراکز فحشا ببرد». متن کامل این اطلاعیه در زیر این نوشتار آمده است. خوب است این را هم یاد آوری کنم در جسجوی این اطلاعیه کمتر می شود متن کامل آن و به ویژه قسمتی که در بالا نقل شد را دید. قسمتهایی که بشدت ارتجاعی و با ادعاهایی که عناصر میراث خوار خمینی در باره افکار و تمایلات او می کنند در تضاد است و در شرایط زمان حاظر باعث آبروزی برای پیروان خمینی است، حذف شده و فقط چند خطی که از اعلامیه نقل شده است.
به هرحال خمینی در زمان اقامت در حومه پاریس در دوم بهمن ماه 57 برای اولین بار با خبرنگاران ایرانی که برای مصاحبه با او به اقامتگاهش رفته بودند مصاحبه یی انحام داد و به سوالات آنها(به نظر می رسد که زمان این دیدار هم کوتاه بوده) جواب داد. کیهان سوم بهمن 57 در صفحه 3 این سوال جوابها را درج کرد. در موارد متعدی، جوابهای او در واقع جواب نیست، فرار از جواب دادن است. از جمله در مورد این که مالکیت در حکومت اسلامی به ویژه مالکیت ارضی چگونه خواهد بود، پاسخ اش این است که«خب اینها بعدا روشن خواهد شد». در این مصاحبه، به ویژه پاسخ او به دو سه سوال به روشنی نشان دهنده افکار گند و منش مستبد و ضد آزادی این آخوند پلید است. از جمله در مورد این سوال که:« آیا فکر می کنید گروههای چپ و مارکسیست هایی که در ایران هستند...»، خمینی تحمل شنیدن بقیه سوال را هم نداشته و حرف سوال کننده را قطع می کند و پاسخ می دهد:« اگر مضر به حال ملت باشند جلوگیری می شود و اگر نباشند، فقط اظهار عقیده باشد، مانعی ندارد». یعنی او از اول حق موجودیت سیاسی و سازمانیابی برای گروههای چپ قائل نبود، و آن آزادی «اظهار نظر» را هم خیلی زود برای آنها نتوانست تحمل کند. او در 3 خرداد 58 به صراحت مردم را به به مبارزه ای «بدتر از مبارزه ای که با شاه کردند»، با آنها فرا خواند(کیهان 5 خرداد 58) و در 27 مرداد همانسال تاسف خورد که چرا از اول چوبه های دار در میدانهای بزرگ برای اعدام دست اندار کاران احزاب و نشریات برپا نکرده است و سران احزاب و دست اندرکاران نشریاتی را که زیر علم او نرفته بوند، «درو» نکرده و از کوتاهی خود در این مورد توبه کرد و عهد کرد که با آنها مثل رفتار پیامبر و علی در کشتار یهود بنی قریظه عمل کند** و خلاصه رژیم آزدای کش و ضد ایرانی و مردم ستیزی را بنیان گذاشت که جز اختناق و کشتار و جنگ و ویرانی و فساد و اعتیاد دستاوردی برای مردمی که علیه رژیم شاه انقلاب کردند نداشته و از طرف دیگر نیز نه حذف خونین و خشونتبار دگر اندیشان و نه «منشور برادری» او در آبان سال 1367 در پاسخ به نامه مجید انصاری http://www.tabnak.ir/fa/news/130264 ، نسخه شفا بخشی برای یکپارچگی این رژیم پلید و«برادری اسلامی» باندهای درونی آن نشد. از عزل منتظری که «قائم مقام رهبر» و «امید امت و امام» بود و فشارهایی که تا زمان مرگش بر او وارد شد، تا «حصر» کروبی و موسوی و آنچه و به محمد خاتمی و رفسنجانی از بعد از کودتای انتخاباتی گذشت و حرمت شکنی هایی که به رفسنجانی که «استوانه نظام» و نزدیکترین و مورد اعتماد ترین نفر از اطرافیان خمینی بود و بعد از مرگش هم او را مورد اهانت قرار می دهند و آنچه اکنون از سوی باندها وصل سپاه و رهبر، علیه دولت در جریان است را همه آگاه هستند. این است دستاورد اسلامی که خمینی منادی آن بود و توده های ناآگاه و نادان و عناصر و اوباشی نظیر محسن رضایی و قالیباف و صفوی و «حاج شهاب» سازمان یافته در کمیته و سپاه و گروهی از دانشگاه دیده های اسلامگرای فرومایه، و جنایتکارانی سازمان یافته در نهادی دیگری مثل وزرات اطلاعات و وزارت خارجه، او را در استقرار حکومتی که می خواست یاری کردند.
در سوال دیگری یک خبرنگار زن از او می پرسد که:«نقش زنان در حکوومت اسلامی چگونه خواهد بود؟ آیا در امور کشور شرکت خواهد داشت؟ مثلا آیا وزیر خواهند شد البته اگر استعداد و لیاقت نشان بدهند». جواب خمینی پلید که این سوال را حمله یی به تفکر و باور خود یافته و به شدت بر آشفته، این است که« اینها بسته به این است که حکومتی که پیش می آید تکلیف را معین کند. الان وقت این حرف ها نیست». خبرنگار در پی این می گوید: «چون مرا به عنوان یک زن پذیرفته اید آیا این نشان دهنده این است که نهضت ما، نهضتی مترقی است ولی دیگران کوشیده اند آن را عقب مانده نشان دهند. فکر می کنید آیا زنان ما حتما باید حجاب داشته باشند؟ مثلا روسری داشته باشند؟» پاسخ او به این سوال به خوبی نشان دهنده این است که او از این سوال بشدت برآشفته است و با جوابی که می دهد منش گند و بینش منحط و جبّارانه خود را و خوابی که برای آینده زنان دیده است، البته به طور مختصر نمایش می گذارد:« اما این که شما را پذیرفتم، بنده شما را نپذیرفتم. شما آمدید اینجا و من نمی دانستم شما می خواهید بیایید اینجا که پذیرفتم. این هم دلیل بر این نیست که اسلام مترقی است به مجرد این که شما به اینجا آمدید.[...]. ترقی هم به این نیست که زنها خیال کرده اند و یا مردهای ما خیال کرده اند. ترقی به کمالات انسانی و با اثر بودن یک زن در مملکت است نه به با این که سینما برویم که «دانس» برویم. اینها ترقیاتی است که محمد رضا برای شما درست کرد که شما را به عقب رانده که ما باید بعد ها جبران کنیم. شما آزادید در کارهای صحیح دانشگاه بروید هر کاری را که صحیح است بکنید و همه ملت آزادند در اینها. اما اگر بخواهند کارهای خلاف عفت بکنند و یا کارهای خلاف ملت بکنند از آنها جلوگیری می شود و این دلیل بر ترقی و مترقی بودن است».
این مصاحبه به خوبی نشان دهنده شخصیت جبّار یک آخوند متحجر بیشعور و بینش و افکار منحطی که داشت، است. اما در آن زمان دیگر بادها به بادبان کشتی خمینی افتاده بود. بعد از آمدن خمینی به ایران و استقرارش در قدرت، خمینی با تکیه بر «اسلام» و دشمن اسلام نمایاندن هر آنکس و گروهی که همراه او نبودند، توانست با بهره برداری از جهل و از تعصب مذهبی بخشی از تودهای تحقیر شده در زمان شاه، سپاهی تحت فرمان خود تشکیل بدهد و اینجا و آنجا هم گله هایی از آنها را به راحتی می توانست گرد هم جمع کند و راه بیاندازد. اسلامی که خمینی معرف و مبلغ و امام آن بود هم سوخت و انرژی مفت و فراوان، برای ماشین جنگی او را تامین می کرد هم در بسیج نیرو و تامین «سرباز» برای «خمینی» یک عامل وصل کننده و بسیج کننده نیرو بود. او با لشکر جهل توانست راه بر«صبح خواهان» ببند و هزاران سینه وسر پر از شور و عشق به مردم و به آزادی و برابری را به مسلخ ببرد. من بارها گفته ام و از تکرار آن نیز خسته نمی شوم که آن سخنرانی خمینی در 3 خرداد که با تیتر «امام استراتژی انقلاب را اعلام کرد» در کیهان 5 خرداد 58 درج شد، مثل آیینه ای نشان دهنده تصویر فضای سیاسی - اجتماعی آن روزها و نگرانی بزرگ خمینی از آن وضع. آن روزها زدن برچسب «نفوذی» یا «مزدور آمریکا» یا نامربوطهای دیگر - که بعدا رژیم خمینی به فراوانی به کار برد – به گروههای سیاسی چپ و آزادیخواهان نه که آسان نبود بلکه حتی روی همان توده های نا آگاه هم نمی توانست تاثیر آن «چسبی» که خمینی برای «بهم چسباندن» و «تن واحد» ساختن از آن و در اختیار و بخدمت گرفتن آنها می خواست داشته باشد. چرا که آنها نمایندگان و چهره هایی داشتند سالها به خاطر مبارزه علیه رژیم شاه در زندان بسر برده بودند و نمی شد به آنها هر برچسبی را زد. اما برچسب «دشمن اسلام»، تنها برچسبی بود که این «سیّد اولاد پیغمبر» و «مرجع تقلید» و «امام» می توانست به راحتی بکار ببرد بدون این که نیازی به استدال و ارائه دلیل برای باوراندن آن به «امت» خود داشته باشد. همین که او تشخیص داده بود و حکم خلاف اسلام بودن و دشمن اسلام بودن چیزی و کسی را می داد کافی بود. مسخرگی استدال و وضع خمینی در برابر گروههای چپ و ترقیخواه و آزادیخواه در سطر سطر همان سخنرانی 3 خرداد58 خمینی به روشنی نمایان است. چند سطر از آن را در اینجا می آورم تا بخوانید و بخندید و چیزی هم نثار «امامِ راحل» قدرت بدستنان در ایران و ضحاک ایرانی ستیز، برای مردم ایران، سیّد روح الله الموسوالمخمینی بکنید. از خمینی: «...دشمن خودتان را بشناسید ما توطئه را می شکنیم. من حجت را دارم تمام می کنم برای ملت ایران . من می بینم بدبختی هایی که ازدست هم این اشخاصی که فریاد آزادی می کشند. ... این اشخاصی که با اسلام کاری ندارند، روحانیت را هم کاری ندارند، می خواهند یک مملکت غربی درست کنند برای شما آنهایی که حسن نیت دارند، نیت سوء ندارند نمی خواهند رژیم دوباره برگردد با او هم بد هستند؛ [اما]اینها می خواهند یک مملکت غربی برای شما درست کنند[که] آزاد هم باشید و مستقل هم باشید اما نه خدایی در کار باشد و نه پیغمبری و نه امام زمانی و نه قرآنی و نه احکام خدا، نه نمازی و نه چیزی».
************************
پیام شاه و شنیدن صدای انقلاب مردم در 15 آبان 1357
سخنرانی خمینی در تهدید منتقدان و دگراندیشان به پیامبر گونه و علی گونه رفتار کردن در درو کردن و گردن زدن آنها
اعلامیه خمینی در عزا اعلام کردن نوروز 1342
«بسم الله الرحمن الرحیم»
انالله و اناالیه راجعون
دستگاه حاکمه ایران به احکام مقدسه اسلام تجاوز کرده و به احکام مسلمه قرآن قصد تجاوز دارد، نوامیس مسلمین در شرف هتک است و دستگاه جابر با تصویبنامههای خلاف شرع و قانون اساسی میخواهد زنهای عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند.
دستگاه جابر در نظر دارد تساوی حقوق زن و مرد را تصویب و اجرا کند. یعنی احکام ضروریه اسلام و قرآن کریم را زیر پا بگذارد، یعنی دخترهای هجده ساله را به نظام اجباری ببرد و به سربازخانهها بکشد، یعنی با زور سرنیزه دخترهای جوان عفیف مسلمانان را به مراکز فحشا ببرد.
هدف اجانب، قرآن و روحانیت است. دستهای ناپاک اجانب با دست این قبیل دولتها قصد دارد قرآن را از میان بردارد و روحانیت را پایمال کند. ما باید به نفع یهود امریکا و فلسطین هتک شویم، به زندان برویم، معدوم گردیم، فدای اغراض شوم اجانب شویم.
آنها اسلام و روحانیت را برای اجرای مقاصد خود مضر و مانع میدانند، این سد باید به دست دولتهای مستبد شکسته شود. موجودیت دستگاه، رهین شکستن این سد است. قرآن و روحانیت باید سرکوب شود. من این عید را برای جامعه مسلمین عزا اعلام میکنم، تا مسلمین را از خطرهایی که برای قرآن و مملکت قرآن در پیش است آگاه کنم. من به دستگاه جابر اعلام خطر میکنم. من به خدای تعالی از انقلاب سیاه و انقلاب از پایین نگران هستم. دستگاهها با سوء تدبیر و با سوءنیت گویی مقدمات آن را فراهم میکنند. من چاره را در این میبینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسی کنار برود و دولتی که پایبند به احکام اسلام و غمخوار ملت ایران باشد بیاید. بارالها من تکلیف فعلی خود را ادا کرم: «اللهم قد بلغت» و اگر زنده ماندم تکلیف بعدی خود را به خواست خداوند ادا خواهم کرد.
خداوندا، قرآن کریم و ناموس مسلمین را از شر اجانب نجات بده.
روحالله الموسوی الخمینی»
مقاله نگارنده در مورد پیامدهای مقاله منتشر شده در اطلاعات در دیماه 1357
------------------------
دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵ - ۶ فوریه ۲۰۱۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر