سياست اسرائيل، گروگان ژنرال ها
صفحه اول << نوامبر ٢٠٠٧ سياست اسرائيل، گروگان ژنرال هانوشته Amnon KAPELIOUK
شکست جنگ دوم با لبنان (تابستان ٢٠٠٦) موجب کاهش چشم گير وجهه ارتش اسرائيل گرديد. اين وضعيت به آن چه پس از جنگ اکتبر ١٩٧٣ پيش آمد، شباهت دارد. ارتش که در گذشته منبع غرور ملي بود، و بخاطر شاهکارهايش عليه دشمنان عرب مورد تجليل واقع مي شد، اينک هدف همه گونه انتقاد قرار گرفته است. شکست سربازاني که شکست ناپذير تلقي مي شدند، در برابر چند هزار رزمنده غيرحرفه اي حزب الله در لبنان موجب شد که فرماندهي عالي از چشم مردم بيافتد. گزارشي سري که توسط نشريه معاريو در روز ١٢ اکتبر ٢٠٠٧ با عنوان « بحران اعتماد» منتشر شد حاکي است: «مردم و سربازان ديگر هيچ اعتمادي به ارتش اسرائيل ندارند». بنابر اين گزارش تنها ٢٥ درصد نيروهاي ذخيره به ستاد مرکزي ارتش اعتماد دارند.
نويسنده Amnon KAPELIOUK
(روزنامه نگار، بيت المقدس، مؤلف زندگي نامهء عرفات تسخيرناپذير، انتشارات فايار، پاريس ،٢٠٠٤)آخرين مقالات اين نويسنده: آيا ياسر عرفات را به قتل رسانده اند؟ (٢) هنگامي که ارتش در اورشليم فرمان مي راند آيا ياسر عرفات رابه قتل رسانده اند ؟ کاسه اي که پشت نيم کاسهء انتقال ارتش اسرائيل است برگردان: Behrouz AREFIبهروز عارفي
ارتش که اغلب وظيفه پليس را در سرزمين هاي اشغال شده فلسطين ايفا مي کند، براي جنگ آماده نشده بود و فرمانده آن دان هالوتص که خواب نخست وزيري را برايش ديده بودند، مورد سرزنش واقع شده و مجبور به استعفا شد. ترديدي نيست که در کنار ژنرال ها و سرهنگ هائي که مجبور شدند يک جنگ ناگهاني را هدايت کنند که فقط بدنبال دو ساعت مشاوره تلفني، تصميم به آغازش گرفته بودند، دو مسئول عاليمقام غير نظامي قرار دارند. آنان عبارتند از ايهود اولمرت نخست وزير و وزير دفاع وقت، امير پرتز. اما اين دو تن در برابر کميسيون بررسي موسوم به «وينوگراد» ادعا کردند که تصميمات اساسي جنگ را ژنرال ها گرفته بودند و ايشان فقط به تصديق انتخاب ارتشي ها قناعت کرده اند.
در طول سي سال نخست موجوديت اسرائيل، هنگامي که قدرت در دست حزب کار قرار داشت، فرماندهي عالي ارتش عمدتا از افراد اين حزب انتخاب مي شد. پس از پيروزي جناح راست ملي گرائي که مناهيم بگين در سال ١٩٧٧ متحدش کرده بود، ژنرال هاي نزديک به اين جنبش در مدارج بالاي حوزه ارتشي در کنار افسران وابسته به اردوگاه ملي-مذهبي قرار گرفتند، اين دو گرايش که از نظر ايدئولوژيکي بسيار به هم نزديکند، براي گسترش مستعمره سازي در سرزمين هاي اشغالي همکاري تنگاتنگي دارند. رشد مذهبي ها در ميان ارتش همچنان ادامه خواهد داشت. از اين پس، چهل در صد افسران جوان کيپا بر سر دارند. (١)
جناح راست در ميان ستاد ارتش و فرماندهان منطقه اي در کرانه باختري رود اردن و غزه متحديني دارند. آنان از آزادي عمل کامل در محل برخوردارند و در آن منطقه بمنزله قانون محسوب مي شوند. بويژه در مستعمره هائي که در سرزمين هاي اشغالي فلسطين ساخته شده اند. سال هاست که با يا بدون توافق نخست وزير، واحدهاي ارتش همواره از نقطه نظرات اهالي اين شهرک ها در برابر فلسطيني هاي سلب حق شده حمايت مي کنند.
بدين صورت، ارتش زمين هاي اعراب را به بهانه «دلايل امنيتي» مصادره مي کنند و گسترش شهرک هاي استعماري موسوم به «وحشي» را امکان پذير مي سازند. منظور شهرک هائي است که بدون «مجوز» ساخته شده اند. ولي بايد يادآوري کرد که همه شهرک ها از ديدگاه حقوق بين الملل غير قانوني اند. ترديدي نيست که در هر ملاقات با مسئولان کشورهاي ديگر، هر وزير اسرائيلي اعلام مي کند که کشور متبوعش در آينده پاسگاه هاي بازرسي را در کرانه باختري و ناحيه بيت المقدس بزرگ (٢) کمتر و شل تر خواهد کرد. اين پاسگاه هاي بازرسي زندگي روزمره اهالي فلسطيني را غيرممکن ساخته و از رفتن آنان به محل کار، رسيدن دانشجويان به دانشگاه ها و بيماران و زنان حامله به بيمارستان ها جلوگيري مي کند. اما، يکي از گزارش هاي سازمان ملل فاش مي سازد که شمار پست هاي بازرسي به ٥٧٢ رسيده يعني ٥٢ درصد افزايش يافته است.درسال ٢٠٠٥، تعداد اين پاسگاه هاي بازرسي ٣٧٦ بود. (٣)
ارتش همچنان به ساختن جاده هاي آپارتايد (به معني دقيق کلمه) در همه جا ادامه مي دهد. اين جاده ها به شهرک نشينان اسرائيلي اختصاص داشته و براي عبور و مرور فلسطينيان ممنوع است. بايد در مورد ديوار «جدائي» يادآوري کرد که ارتش نسبت به تصميم ديوان عالي اسرائيل هر چند که ناچيز است، بي اعتناست. در حالي که اين ديوان پس از تبادل نظرهاي بسيار طولاني تصميم به تغيير مسير ديوار در جنوب کوه الخليل (هبرون) گرفت، ارتش بر روي مسير اوليه که ديوان رد کرده بود، ديوارکي اضافي ساخت. همان طوري که هاگاني آلون، مشاور وزير دفاع براي امور مربوط به زندگي روزمره فلسطينيان توضيح مي دهد «ارتش اسرائيل در گسيختگي با سياست دولت رفتار کرده و چنان عمل مي کند که گوئي ارتش اختصاصي ساکنان شهرک ها است. هميشه اين طور بوده است حتا زماني که زنرال هالوتص رئيس ستاد مرکزي ارتش بود.» (٤)
ژنرال هاي ارتش چه شديدا ملي گرا باشند يا نيمه ليبرال، همگي طرفدار افزايش بودجه خود هستند. حتا ژنرال باراک وزير دفاع کنوني که چند سال پيش معتقد بود که ارتش بايد «کوچک ولي هشيار» باشد، از اين پس طرفدار افزودن دو تيپ توپخانه اضافي است. گرايش طرح باراک، پاسخگوئي به وضعيتي است که موجب نگراني ستاد مرکزي ارتش شده است. و آن عبارتست از تعداد جوانان معاف از خدمت نظام وظيفه يعني يک چهارم مشمولين که نصف شان مذهبيون معتقدبوده ومدارس خاخامي را به خدمت در ارتش ترجيح مي دهند . ايهود باراک توضيح داد که بزودي ارتش اسرائيل، نه ارتش همه ملت بلکه نيمي از آن خواهد بود... ايجاد تيپ هاي جديد نيروي زميني همچنين تابع استدلال جديدي است. بر طبق آن، جنگ هاي آينده نه بر فنون و تکنولوژي بلکه بر حضور بر روي زمين متکي خواهند بود. (نمونه عراق مثال بارزي است)
کميسيون بروده که نامش را از رئيس خود گرفته است، در ماه مه ٢٠٠٧ گزارشي منتشر کرد که در آن حيف و ميل هاي بيشمار بخش هاي مختلف دفاع ملي را به نقد کشيده است (٥) . با وجود اين، کميسيون در نتيجه گيري اش تقريبا تمام توصيه هاي ستاد مرکزي را که خواهان افزايش هزينه ها معادل ١٣ ميلياردو يورو در ده سال آينده بود، پذيرفت. تازه کميسيون مبلغ ٤/١ ميليارد هزينه جنگ دوم لبنان را نيز بر آن افزود. بالاخره، يادآوري کنيم که افزايش کمک نظامي آمريکا که جورج دبليو بوش در تابستان گذشته اعلام کرد و ميزان آن به ٢١ ميليارد يورو در ده سال آينده خواهد رسيد، مستقيما به بودجه دفاعي اضافه مي شود.
صنايع تسليحاتي ارتش که مديريت آن اغلب به عهده افسران پيشين گذاشته شده، مدت هاي مديدي بمثابه گروه فشاري عمل مي کرد که استراتژي هاي ائتلاف متکي بر فروش اسلحه را به سياستمداران تحميل کرده است. ميتوان مشتريان اين اسلحه را از شيلي اگوستو پينوشه تا ديکتاتورهاي بيرماني يافت (به مقاله رنو اگرتو در همين شماره مراجعه کنيد) باوجود اين، موج خصوصي سازي، اين بخش را تضعيف کرد. حوزه اي که مشکل ترين دوران تاريخ خود را مي گذراند. البته باستثناي صنايع هوائي که هشتاد درصد محصولات آن صادر مي شود. يکي از روش هاي بسيار موثري که سلسله مراتب نظامي براي تحميل نقطه نظرات خود به محافل غيرنظامي قدرت بکار مي برد، تکيه بر ارائه «اطلاعات سري» است. ارتشيان از همين امر براي تحميل تهاجم به لبنان در تابستان ٢٠٠٦ يا بمباران هدفي در سوريه در سپتامبر ٢٠٠٧، استفاده کردند. چهل سال پيش، در جريان بحران ١٩٦٧، خطر کودتاي نظامي ستاد مرکزي از بيخ گوش اسرائيل گذشت. ستاد مشترک اولتيماتومي به لوي اشکول نخست وزير وقت داده بودند که جنگ «بازدارنده اي» عليه مصر جمال عبدالناصر براه اندازد. (٦)
ايهود باراک نمونه اي از ژنرال هاي بيشماري است که پس از بازنشستگي از ارتش به سياست گرويده اند. وي که به «پر نشان ترين سرباز تاريخ اسرائيل» شهرت دارد، در سپتامبر ١٩٩٣ به عنوان رئيس ستاد مشترک با قراردادهاي اوليه اسلو مخالفت کرد؛ پس از رسيدن به وزارت کشور (سپتامبر ١٩٩٥) بر ضد قرارداد هاي اسلو ٢ راي داد. اين قرار دادها، عقب نشيني ارتش اسرائيل از شهرهاي بزرگ فلسطين را پيش بيني کرده بود. او از صلح با اعراب صحبت مي کند و در همان حال آنان را تحقير کرده و مي گويد که فرهنگ اعراب بر «دروغ» تکيه مي کند. از نگاه باراک، اسرائيل بمنزله «ويلائي در يک جنگل» است. او در شکست کنفرانس سران در کمپ ديويد (سال ٢٠٠٠) مسئوليتي تاريخي دارد. تا حدي که صلح طلبان اسرائيل مي خواستند به او لقب «جنايتکار صلح» بدهند. اکنون همه مي دانند که «پيشنهادات سخاوتمندانه» ادعائي او به ياسر عرفات (که وي نپذيرفت) چيزي نبود به جر «فريب کاري» (٧) ايهود باراک همچنين کسي است که با بازديد تحريک آميز آريل شارون از صحن مساجد در بيت المقدس در اواخر سپتامبر ٢٠٠٠ موافقت کرد. اين بازديد منشاء آغاز انتفاضه دوم گرديد. و درباره مذاکرات جاري ميان ايهود اولمرت و محمود عباس نيز باراک اعلام مي کند که آنها «بي فايده» بوده و هيچ بختي براي حصول به راه حلي با فلسطيني ها وجود ندارد و نميتوان ميان حماس و الفتح هيچ تفاوتي قائل شد.» (٨)
همه ژنرال ها «موذي» نبوده و همه سياستمداران نيز «رئوف» نيستند. براي مثال، دريادار آمي آيالون که به کبوتر صلح طلب مشهور است، همراه با سري نصيبه رئيس دانشگاه فلسطيني القدس، جنبش طرفدار صلحي بنام «سرشماري ملي» پايه گذاشته که اسرائيلي ها و فلسطينيان را به همزيستي در دو دولت در طول مرزهاي ١٩٦٧ دعوت مي کند. امسال، آيالون نامزد رهبري حزب کارگر بود ولي با فاصله کمي از ايهود باراک شکست خورد. اين اختلاف راي، متعلق به راي فعالان عرب حزب بود! بايد به اين حقيقت اشاره کرد که فعالان حزب از وعده هاي ژنرال فواد بن اليزر يهودي عراقي تبار که عربي نيز حرف مي زند، اشباع شده بودند. ژنرال بن اليزر از طرف باراک مامور شده بود که راي موافق دهات را کسب کند. ايهود باراک پس از اين که در ظرف چند سال ميليونر گشت، راي تعداد زيادي از اعراب را «خريد». (٩)
گاهي، نظاميان زحمت دفاع از مواضع افراطي را به غيرنظاميان واگذار مي کنند. براي نمونه، آويدور ليبرمان رئيس حزب روسي زبان «اسرائيل بيتنو»( اسرائيل خانه ماست) وزير امور استراتژيکي که با تهديد مصر به بمباران سد اسوان، شهرت يافت،(١٠) اخيرا اعلام کرد:
در جريان درگيري هاي آينده با حزب الله، بايد سوريه را ويران کرده، پالايشگاه هايش را بمباران و زيرساخت آن، فرودگاه ها، کاخ رياست جمهوري و وزارت خانه ها را نابود ساخت. بايد اراده اين کشور را براي جنگ از ميان برد، همان گونه اي که آمريکا با آلمان رفتار کرد.» (١١) گاهي ميهن پرستان صاحب يراق علاقمندند که در پشت ميهن پرستان بي يراق پنهان شوند.
پاورقي ها:
١ – روزنامه معاريو، تل آويو، ٢٦ اوت ٢٠٠٧.
٢ - به مقاله« چگونه اسرائيل، بيت المقدس را مصادره مي کند، نوشته دومينيک ويدال و فيليپ رکاسويچ، لوموند ديپلماتيک، فوريه ٢٠٠٧ مراجعه کنيد.
٣ – روزنامه هآرتص، تل آويو، ٢١ سپتامبر ٢٠٠٧.
٤ – روزنامه هآرتص، ٢١ مه ٢٠٠٧.
٥ – به ضميمه اقتصادي روزنامه يديعوت آهارنوت، تل آويو] اول ژوئن ٢٠٠٧ مراجعه کنيد.
٦ - به مقالات مربوط به جنگ ژوئن ١٩٦٧، لوموند ديپلماتيک ژوئن ٢٠٠٧ مراجعه کنيد.
٧ - به مقاله « l’indépendance palestinienne au forceps » نوشته آلن گرش، لوموند ديپلماتيک ، سپتامبر ٢٠٠٠ و مقاله «چهره واقعي ايهود باراک»، لوموند ديپلماتيک، ژوئيه ٢٠٠٣، نوشته آلن گرش مراجعه کنيد.
٨ – روزنامه يديعوت آهارنوت، ١٠ اوت ٢٠٠٧ .
٩ – روزنامه هآرتص، ٥ مه ٢٠٠٧.
١٠ – به زبان فرانسه در سايت لوموند ديپلماتيک: www.monde-diplomatique.fr/carnet/2006-10-25Liberman
١١ – روزنامه يديعوت آهارنوت، ١٧ اوت ٢٠٠٧.
صفحه اول << نوامبر ٢٠٠٧ سياست اسرائيل، گروگان ژنرال هانوشته Amnon KAPELIOUK
شکست جنگ دوم با لبنان (تابستان ٢٠٠٦) موجب کاهش چشم گير وجهه ارتش اسرائيل گرديد. اين وضعيت به آن چه پس از جنگ اکتبر ١٩٧٣ پيش آمد، شباهت دارد. ارتش که در گذشته منبع غرور ملي بود، و بخاطر شاهکارهايش عليه دشمنان عرب مورد تجليل واقع مي شد، اينک هدف همه گونه انتقاد قرار گرفته است. شکست سربازاني که شکست ناپذير تلقي مي شدند، در برابر چند هزار رزمنده غيرحرفه اي حزب الله در لبنان موجب شد که فرماندهي عالي از چشم مردم بيافتد. گزارشي سري که توسط نشريه معاريو در روز ١٢ اکتبر ٢٠٠٧ با عنوان « بحران اعتماد» منتشر شد حاکي است: «مردم و سربازان ديگر هيچ اعتمادي به ارتش اسرائيل ندارند». بنابر اين گزارش تنها ٢٥ درصد نيروهاي ذخيره به ستاد مرکزي ارتش اعتماد دارند.
نويسنده Amnon KAPELIOUK
(روزنامه نگار، بيت المقدس، مؤلف زندگي نامهء عرفات تسخيرناپذير، انتشارات فايار، پاريس ،٢٠٠٤)آخرين مقالات اين نويسنده: آيا ياسر عرفات را به قتل رسانده اند؟ (٢) هنگامي که ارتش در اورشليم فرمان مي راند آيا ياسر عرفات رابه قتل رسانده اند ؟ کاسه اي که پشت نيم کاسهء انتقال ارتش اسرائيل است برگردان: Behrouz AREFIبهروز عارفي
ارتش که اغلب وظيفه پليس را در سرزمين هاي اشغال شده فلسطين ايفا مي کند، براي جنگ آماده نشده بود و فرمانده آن دان هالوتص که خواب نخست وزيري را برايش ديده بودند، مورد سرزنش واقع شده و مجبور به استعفا شد. ترديدي نيست که در کنار ژنرال ها و سرهنگ هائي که مجبور شدند يک جنگ ناگهاني را هدايت کنند که فقط بدنبال دو ساعت مشاوره تلفني، تصميم به آغازش گرفته بودند، دو مسئول عاليمقام غير نظامي قرار دارند. آنان عبارتند از ايهود اولمرت نخست وزير و وزير دفاع وقت، امير پرتز. اما اين دو تن در برابر کميسيون بررسي موسوم به «وينوگراد» ادعا کردند که تصميمات اساسي جنگ را ژنرال ها گرفته بودند و ايشان فقط به تصديق انتخاب ارتشي ها قناعت کرده اند.
در طول سي سال نخست موجوديت اسرائيل، هنگامي که قدرت در دست حزب کار قرار داشت، فرماندهي عالي ارتش عمدتا از افراد اين حزب انتخاب مي شد. پس از پيروزي جناح راست ملي گرائي که مناهيم بگين در سال ١٩٧٧ متحدش کرده بود، ژنرال هاي نزديک به اين جنبش در مدارج بالاي حوزه ارتشي در کنار افسران وابسته به اردوگاه ملي-مذهبي قرار گرفتند، اين دو گرايش که از نظر ايدئولوژيکي بسيار به هم نزديکند، براي گسترش مستعمره سازي در سرزمين هاي اشغالي همکاري تنگاتنگي دارند. رشد مذهبي ها در ميان ارتش همچنان ادامه خواهد داشت. از اين پس، چهل در صد افسران جوان کيپا بر سر دارند. (١)
جناح راست در ميان ستاد ارتش و فرماندهان منطقه اي در کرانه باختري رود اردن و غزه متحديني دارند. آنان از آزادي عمل کامل در محل برخوردارند و در آن منطقه بمنزله قانون محسوب مي شوند. بويژه در مستعمره هائي که در سرزمين هاي اشغالي فلسطين ساخته شده اند. سال هاست که با يا بدون توافق نخست وزير، واحدهاي ارتش همواره از نقطه نظرات اهالي اين شهرک ها در برابر فلسطيني هاي سلب حق شده حمايت مي کنند.
بدين صورت، ارتش زمين هاي اعراب را به بهانه «دلايل امنيتي» مصادره مي کنند و گسترش شهرک هاي استعماري موسوم به «وحشي» را امکان پذير مي سازند. منظور شهرک هائي است که بدون «مجوز» ساخته شده اند. ولي بايد يادآوري کرد که همه شهرک ها از ديدگاه حقوق بين الملل غير قانوني اند. ترديدي نيست که در هر ملاقات با مسئولان کشورهاي ديگر، هر وزير اسرائيلي اعلام مي کند که کشور متبوعش در آينده پاسگاه هاي بازرسي را در کرانه باختري و ناحيه بيت المقدس بزرگ (٢) کمتر و شل تر خواهد کرد. اين پاسگاه هاي بازرسي زندگي روزمره اهالي فلسطيني را غيرممکن ساخته و از رفتن آنان به محل کار، رسيدن دانشجويان به دانشگاه ها و بيماران و زنان حامله به بيمارستان ها جلوگيري مي کند. اما، يکي از گزارش هاي سازمان ملل فاش مي سازد که شمار پست هاي بازرسي به ٥٧٢ رسيده يعني ٥٢ درصد افزايش يافته است.درسال ٢٠٠٥، تعداد اين پاسگاه هاي بازرسي ٣٧٦ بود. (٣)
ارتش همچنان به ساختن جاده هاي آپارتايد (به معني دقيق کلمه) در همه جا ادامه مي دهد. اين جاده ها به شهرک نشينان اسرائيلي اختصاص داشته و براي عبور و مرور فلسطينيان ممنوع است. بايد در مورد ديوار «جدائي» يادآوري کرد که ارتش نسبت به تصميم ديوان عالي اسرائيل هر چند که ناچيز است، بي اعتناست. در حالي که اين ديوان پس از تبادل نظرهاي بسيار طولاني تصميم به تغيير مسير ديوار در جنوب کوه الخليل (هبرون) گرفت، ارتش بر روي مسير اوليه که ديوان رد کرده بود، ديوارکي اضافي ساخت. همان طوري که هاگاني آلون، مشاور وزير دفاع براي امور مربوط به زندگي روزمره فلسطينيان توضيح مي دهد «ارتش اسرائيل در گسيختگي با سياست دولت رفتار کرده و چنان عمل مي کند که گوئي ارتش اختصاصي ساکنان شهرک ها است. هميشه اين طور بوده است حتا زماني که زنرال هالوتص رئيس ستاد مرکزي ارتش بود.» (٤)
ژنرال هاي ارتش چه شديدا ملي گرا باشند يا نيمه ليبرال، همگي طرفدار افزايش بودجه خود هستند. حتا ژنرال باراک وزير دفاع کنوني که چند سال پيش معتقد بود که ارتش بايد «کوچک ولي هشيار» باشد، از اين پس طرفدار افزودن دو تيپ توپخانه اضافي است. گرايش طرح باراک، پاسخگوئي به وضعيتي است که موجب نگراني ستاد مرکزي ارتش شده است. و آن عبارتست از تعداد جوانان معاف از خدمت نظام وظيفه يعني يک چهارم مشمولين که نصف شان مذهبيون معتقدبوده ومدارس خاخامي را به خدمت در ارتش ترجيح مي دهند . ايهود باراک توضيح داد که بزودي ارتش اسرائيل، نه ارتش همه ملت بلکه نيمي از آن خواهد بود... ايجاد تيپ هاي جديد نيروي زميني همچنين تابع استدلال جديدي است. بر طبق آن، جنگ هاي آينده نه بر فنون و تکنولوژي بلکه بر حضور بر روي زمين متکي خواهند بود. (نمونه عراق مثال بارزي است)
کميسيون بروده که نامش را از رئيس خود گرفته است، در ماه مه ٢٠٠٧ گزارشي منتشر کرد که در آن حيف و ميل هاي بيشمار بخش هاي مختلف دفاع ملي را به نقد کشيده است (٥) . با وجود اين، کميسيون در نتيجه گيري اش تقريبا تمام توصيه هاي ستاد مرکزي را که خواهان افزايش هزينه ها معادل ١٣ ميلياردو يورو در ده سال آينده بود، پذيرفت. تازه کميسيون مبلغ ٤/١ ميليارد هزينه جنگ دوم لبنان را نيز بر آن افزود. بالاخره، يادآوري کنيم که افزايش کمک نظامي آمريکا که جورج دبليو بوش در تابستان گذشته اعلام کرد و ميزان آن به ٢١ ميليارد يورو در ده سال آينده خواهد رسيد، مستقيما به بودجه دفاعي اضافه مي شود.
صنايع تسليحاتي ارتش که مديريت آن اغلب به عهده افسران پيشين گذاشته شده، مدت هاي مديدي بمثابه گروه فشاري عمل مي کرد که استراتژي هاي ائتلاف متکي بر فروش اسلحه را به سياستمداران تحميل کرده است. ميتوان مشتريان اين اسلحه را از شيلي اگوستو پينوشه تا ديکتاتورهاي بيرماني يافت (به مقاله رنو اگرتو در همين شماره مراجعه کنيد) باوجود اين، موج خصوصي سازي، اين بخش را تضعيف کرد. حوزه اي که مشکل ترين دوران تاريخ خود را مي گذراند. البته باستثناي صنايع هوائي که هشتاد درصد محصولات آن صادر مي شود. يکي از روش هاي بسيار موثري که سلسله مراتب نظامي براي تحميل نقطه نظرات خود به محافل غيرنظامي قدرت بکار مي برد، تکيه بر ارائه «اطلاعات سري» است. ارتشيان از همين امر براي تحميل تهاجم به لبنان در تابستان ٢٠٠٦ يا بمباران هدفي در سوريه در سپتامبر ٢٠٠٧، استفاده کردند. چهل سال پيش، در جريان بحران ١٩٦٧، خطر کودتاي نظامي ستاد مرکزي از بيخ گوش اسرائيل گذشت. ستاد مشترک اولتيماتومي به لوي اشکول نخست وزير وقت داده بودند که جنگ «بازدارنده اي» عليه مصر جمال عبدالناصر براه اندازد. (٦)
ايهود باراک نمونه اي از ژنرال هاي بيشماري است که پس از بازنشستگي از ارتش به سياست گرويده اند. وي که به «پر نشان ترين سرباز تاريخ اسرائيل» شهرت دارد، در سپتامبر ١٩٩٣ به عنوان رئيس ستاد مشترک با قراردادهاي اوليه اسلو مخالفت کرد؛ پس از رسيدن به وزارت کشور (سپتامبر ١٩٩٥) بر ضد قرارداد هاي اسلو ٢ راي داد. اين قرار دادها، عقب نشيني ارتش اسرائيل از شهرهاي بزرگ فلسطين را پيش بيني کرده بود. او از صلح با اعراب صحبت مي کند و در همان حال آنان را تحقير کرده و مي گويد که فرهنگ اعراب بر «دروغ» تکيه مي کند. از نگاه باراک، اسرائيل بمنزله «ويلائي در يک جنگل» است. او در شکست کنفرانس سران در کمپ ديويد (سال ٢٠٠٠) مسئوليتي تاريخي دارد. تا حدي که صلح طلبان اسرائيل مي خواستند به او لقب «جنايتکار صلح» بدهند. اکنون همه مي دانند که «پيشنهادات سخاوتمندانه» ادعائي او به ياسر عرفات (که وي نپذيرفت) چيزي نبود به جر «فريب کاري» (٧) ايهود باراک همچنين کسي است که با بازديد تحريک آميز آريل شارون از صحن مساجد در بيت المقدس در اواخر سپتامبر ٢٠٠٠ موافقت کرد. اين بازديد منشاء آغاز انتفاضه دوم گرديد. و درباره مذاکرات جاري ميان ايهود اولمرت و محمود عباس نيز باراک اعلام مي کند که آنها «بي فايده» بوده و هيچ بختي براي حصول به راه حلي با فلسطيني ها وجود ندارد و نميتوان ميان حماس و الفتح هيچ تفاوتي قائل شد.» (٨)
همه ژنرال ها «موذي» نبوده و همه سياستمداران نيز «رئوف» نيستند. براي مثال، دريادار آمي آيالون که به کبوتر صلح طلب مشهور است، همراه با سري نصيبه رئيس دانشگاه فلسطيني القدس، جنبش طرفدار صلحي بنام «سرشماري ملي» پايه گذاشته که اسرائيلي ها و فلسطينيان را به همزيستي در دو دولت در طول مرزهاي ١٩٦٧ دعوت مي کند. امسال، آيالون نامزد رهبري حزب کارگر بود ولي با فاصله کمي از ايهود باراک شکست خورد. اين اختلاف راي، متعلق به راي فعالان عرب حزب بود! بايد به اين حقيقت اشاره کرد که فعالان حزب از وعده هاي ژنرال فواد بن اليزر يهودي عراقي تبار که عربي نيز حرف مي زند، اشباع شده بودند. ژنرال بن اليزر از طرف باراک مامور شده بود که راي موافق دهات را کسب کند. ايهود باراک پس از اين که در ظرف چند سال ميليونر گشت، راي تعداد زيادي از اعراب را «خريد». (٩)
گاهي، نظاميان زحمت دفاع از مواضع افراطي را به غيرنظاميان واگذار مي کنند. براي نمونه، آويدور ليبرمان رئيس حزب روسي زبان «اسرائيل بيتنو»( اسرائيل خانه ماست) وزير امور استراتژيکي که با تهديد مصر به بمباران سد اسوان، شهرت يافت،(١٠) اخيرا اعلام کرد:
در جريان درگيري هاي آينده با حزب الله، بايد سوريه را ويران کرده، پالايشگاه هايش را بمباران و زيرساخت آن، فرودگاه ها، کاخ رياست جمهوري و وزارت خانه ها را نابود ساخت. بايد اراده اين کشور را براي جنگ از ميان برد، همان گونه اي که آمريکا با آلمان رفتار کرد.» (١١) گاهي ميهن پرستان صاحب يراق علاقمندند که در پشت ميهن پرستان بي يراق پنهان شوند.
پاورقي ها:
١ – روزنامه معاريو، تل آويو، ٢٦ اوت ٢٠٠٧.
٢ - به مقاله« چگونه اسرائيل، بيت المقدس را مصادره مي کند، نوشته دومينيک ويدال و فيليپ رکاسويچ، لوموند ديپلماتيک، فوريه ٢٠٠٧ مراجعه کنيد.
٣ – روزنامه هآرتص، تل آويو، ٢١ سپتامبر ٢٠٠٧.
٤ – روزنامه هآرتص، ٢١ مه ٢٠٠٧.
٥ – به ضميمه اقتصادي روزنامه يديعوت آهارنوت، تل آويو] اول ژوئن ٢٠٠٧ مراجعه کنيد.
٦ - به مقالات مربوط به جنگ ژوئن ١٩٦٧، لوموند ديپلماتيک ژوئن ٢٠٠٧ مراجعه کنيد.
٧ - به مقاله « l’indépendance palestinienne au forceps » نوشته آلن گرش، لوموند ديپلماتيک ، سپتامبر ٢٠٠٠ و مقاله «چهره واقعي ايهود باراک»، لوموند ديپلماتيک، ژوئيه ٢٠٠٣، نوشته آلن گرش مراجعه کنيد.
٨ – روزنامه يديعوت آهارنوت، ١٠ اوت ٢٠٠٧ .
٩ – روزنامه هآرتص، ٥ مه ٢٠٠٧.
١٠ – به زبان فرانسه در سايت لوموند ديپلماتيک: www.monde-diplomatique.fr/carnet/2006-10-25Liberman
١١ – روزنامه يديعوت آهارنوت، ١٧ اوت ٢٠٠٧.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر