۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه

پای صحبت دگرانديشان؛ گفتگو با شهاب شکوهی


ی. صفايی


با توجه به رويدادهای اخير ايران و جنبش سبز با تمام دگرگونی هايش که نه تنها ما بلکه افکار عمومی جهان، شاهد آن هستيم، پای صحبت آقای شهاب شکوهی می نشينيم و نظريه های ايشان را با شما درميان می گذاريم.
پای صحبت شهاب شکوهی
1ـ به نظر شما آيا خواسته�های اين جنبش گسترش می�يابد يا نه؟ آيا اين خواسته�ها تغيريافتنی است يا نه؟ با توجه به مانورهايی که کروبی تا کنون از خود نشان داده و در مقابل موسوی تا حدودی سکوت پيشه کرده و در تدارک " راه سبز اميد" است؛ اين حرکت�های سياسی را نسبت به خواسته�های مردم ايران چگونه ارزيابی می�کنيد؟
اگر قرار باشد که مشخصاً به سوالات شما پاسخ دهم و به حاشيه نروم ، جواب اين خواهد بود که به همان علت که جنبش مردمی ايران وارد مبارزه برای احقاق حقوق از دست رفته اش شده و طبيعتاً به آن دست پيدا نکرده ، به همان علت هنوز راه درازی در پيش هست تا احقاق آن کامل شود.( از جمله خواستهای مورد نظر می تواند: آزادی ، برابري، تامين اجتمايی ودهها نياز ديگر باشد) ازاين رو طبيعی است که دراين راه دراز همواره افت و خيزها و کشمکش های زيادی داشته ايم و خواهيم داشت با اين توصيف اگر امروز فضا نسبتاً آرام شود دليلی بر کوتاه آمدن مردن نيست و در واقع بايد منتظر خيزشی سهگين ترو جدی تراز پس آن باشيم. تجربه چند سال اخير نشان داد که مردم بنا به شرايط خودشان ميدان مبارزه را تعيين می کنند و هر جا که لازم باشد عقب خواهند کشيد. پس امروز ممکن است نيازهای اوليه مردم( يا بهتر بگويم بهانه برای اعتراض) توسط موسوی ها يا کروبی ها پاسخ داده شود و فردا کسان ديگر، اما نبايد فراموش کرد که در نبود احزاب مترقی و مردمی هميشه اين خطر هست که انرژی جامعه در يک دوره به هدر رود و تاريخاً آنها را به عقب برانند از اين رو نقش نيروهای روشن جامعه بسيار حساس ترو جدی تراز گذشته است . واقيعت اين است که موسوی و کروبی خواسته يا ناخواسته بر روی موجی پرتاب شده اند که در صورت شنا نکردن غرق خواهند شد و در صورت ادامه هم توانايی لازم برای سوارماندن براين موج که روز بروز سهمگين تر خواهد شد را ندارند ضمناً من معتقدم تا وقتی شخصی يا گروهی به نفع مردم قدم يا قلم ميزند نبايد جلواش را گرفت ولی طبيعی است که اين اشخاص يا گروهها به خاطر سابقه شان همواره زير زره بين و در معرض لگد از طرف مردم هستند.

2ـ جنبش مدنی مردم ايران به ويژه پس از انتخابات دور دهم رياست جمهوري، تقريباهمه�ی طبقات مختلف را نمايندگی می�کند، هم�اينک اين خيزش�های گسترده�ی اجتماعي، به دستور رهبران جمهوری اسلامی توسط نيروهای سرکوبگر رژيم، خونين گشته است. وضعيت و جايگاه اين جنبش را چگونه ارزيابی می کنيد؟
با وجودی که نزديک به سه ميليون مردم معترض به بخش اصلی حکومت ، به خيابانها ريختند و شجاعانه مبارزه کردند و تلفات دلخراشی هم دادند اما اين جنبش الزاماً همهٌ طبقات اجتماعی را بويژه در ماه های اخير نتوانسته در خود جای دهد. اگر چه انسانهای بسياری بصورت فردی و بخشاً زير پرچم سبز در اعتراضات شرکت کردند. اما می دانيم که لازمه از پا درآمدن چنين رژيمهايی ، اعتراضات فلج کننده قشرهای موثر و سازماندهی شده ای است که بتواند نه تنها برای مقابله با هر تاکتيک حکومتی جوابی داشته باشند بلکه فراتر بتواند جای گزين هايی را هم ارايه دهند. از اين رو مسلماً مثل ٣٠ سال گذشته که همواره جمهوری اسلامی مردم زحمت کش را سرکوب کرده نيست بخصوص اينکه در حال حاضر جنبش دارای رهبران نيمبندی است که می تواند چند صباحی اعتراضات مردم را هدايت کنند. اما تا رسيدن به مرحله ای که مردم بر خود حکومت کنند راه درازی در پيش داريم .
3ـ سرانجام اعتراض�گری مردم و اين نوع رويارويی با حکومت، به نفع چه کس و يا چه کسانی رقم خواهد خورد و چشم�انداز دمکراسی و آزادی بيان در ايران را چگونه نتيجه�گيری می�کنيد؟
در مورد سوال سوم بنظريک نوع غيب گويی می باشد اگر بگوييم که حتماً پيروز می شوند يا شکست می خورند. اما می توانيم بگوييم که بدون ترديد مردم بدنبال خواسته هايشان از پای در نخواهند آمد چرا که حداقل تاريخ جنبشهای مردمی همين گونه رقم خورده و از آنجا که تجربهٌ سی ساله مردم ايران آنهم با حکومتی تقريباً استثنايی بسيار سنگين و کم نظيربوده من بسيار اميدوارم که در زمانی نه چندان دور مردم به بخش جدی از خواست هايشان دست پيدا کنند که از جمله آزادی بيان ، دمکراسی نسبی و.....غيره می باشد.

4ـ تصور نمی�کنيد که در اين شرايط حساس، يک تشکل و يا شورای رهبری مؤثر از طيف�های مختلف جامعه که بتواند جنبش را هدايت کند لازم است؟ به نظر شما مکانيسم متحقق شدن آن چيست؟
من فکر می کنم که کليدی ترين سوال همين است ، چرا که آنچه تا به حال اين حکومت بر سر مردم آورده و همچنان می تواند ادامه بدهد علتش نبودن تشکلهای مردمی با دوام و بويژه رهبريست. اما رهبری از کجا می آيد! من معتقدم که در صورت ادامه داشتن اعتراضات و بخصوص کشيده شدن پای ديگر گروههای صنفی سياسی مانند کارگران، زنان(با خواسته های خاص خودشان)، مليت ها، و ديگر گروههای سياسی اجتمايی ، بمرور رهبران اين گروهها از ميانشان توليد خواهد شد و از آنجا که اين رهبران از دل مردم بيرون آمده و دارای تجربهٌ غنی از اندوخته های داخل ، خارج و گذشته هستند اميد به آينده ای آزاد و روشن را می توان داشت. البته که نقش احزاب و گروهها و همهٌ روشنفکران در تاباندن روشنايی در اذهان مردم موثر است و اگر همين گروهها و افراد می توانستند حول خواسته های حداقل مردم پلاتفرمی مشترک داشته باشند و در نيازهای مردم کمک و همراهی بکنند قدر مسلم کار سريعتر به جلو می رفت.

5ـ با اشاره به طيف گسترده�ی ديدگاه�های مختلف، اپوزيسيون تا به امروز موفق به تشکيل آلترناتيو نيرومند و اثرگذار نشده است، آيا درشرايط فعلی نسبت به توانايی و پتانسيل موجود اپوزيسيون، فضايی برای سامان�يابی يک آلترناتيو نيرومند، پيرامون يک پلاتفرم مشترک وجود دارد؟
جواب دادن به اين سوال احتياج به يک تحليل طول دراز دارد و می دانيم سالهاست اين انتظار وجود دارد که گروهها و تشکيلاتها بتوانند کاری بکنند ولی به علتهای متعددی اين کار نشده اما مايع دلگرمی اينستکه اين روزها ارتباطات داخل و خارج بسيار وسيع شده و واقعی تر از گذشته ميباشد اين اميد هست که هم فکری مشترک داخل و خارج سبب بوجود آمدن تشکلهای دمکراتيکی شود که حداقل آلترناتيوی برای ادامهٌ مبارزه با فاشيسم حاکم بوجود آيد و در واقع زمينهٌ نفس کشيدن مردم و فرصت پيدا کردن راه حلهايی برای آينده بشود.
6ـ هشت سال مديريت اجرايی کشور در اختيار اصلاح�طلبان به رياست آقای خاتمی بود؛ هم�اينک اما، اصول�گرايان در رأس نهادهای قانون�گذاري، قضايی و دولت قرار گرفته�اند و با منطق زور و سرکوب عريان نقطه نظرهايشان را در جای جای مناسبات اجتماعي، اعمال می�کنند. آيا به طور کلی اصلاح�طلبان، توان به چالش کشيدن اصول�گرايان را دارند؟ چنانچه امکان دارد به چرايی و چگونگی تفاوت شيوه�های آنها نيز بپردازيد.
از نظر من اصلاح طلبی امتحانش را داد و رفوزه شد البته علت رفوزه شدنشان فقط اصلاح طلبان نبودند بلکه سوالات سختی بود که آنها با درک اصلاح طلبی قادر به پاسخ گويِِِِِ به آن نبودند موضوع ديکتاتوری لجام گسيخته ای است که با پوشش مذهب مثل اختاپوس بر پهنهٌ ايران و حتی فراتر پنجه انداخته و طبيعی است که اين اختاپوس را با سلام و صلوات نمی شود راضی کرد! از اينرو اگر چه اين روزها رهبری اعتراضات مردم در دست اصلاح طلبان است ولی به سرانجام رسيدن اين دعوا خيلی فرا تر از چهار چوب فکری اصلاح طلبان می باشد. و بدون ترديد اصلاح طلبان قادر نخواهند بود در ادامهٌ اين اعتراضات دوام بياورند ضمن اينکه خواسته آنان هم با جناح ديگر حکومت فاصله دارد. نگاه کنيد به نظرات منتظری : به نظر من خيلی محترمانه هم در جواب موسوی و هم در بيانيه های ديگرش اشاره به وضعی می کند که خيلی فراترازآنست که مد نظر کروبی و يا موسوی باشد. من با تمام وجود خوشحال می شوم اگر مردم ما بدون خونريزی و دردسر می توانستند به خواسته هايشان برسند ولی آيا با تجربه ٣٠ ساله ما چنين چيزی ممکن است من که چشمم آب نمی خورد.

7- چه راهکاری را برای تداوم و رشديابندگی اين خيزش اجتماعی پيشنهاد می�کنيد؟- سه ماه از خيزش گسترده�ی مردم ايران و اعتراض به تقلب انتخاباتی گذشت، زنان و مردان آزاده�ی ايران به ويژه جوانان روزهای پر التهاب رويارويی با حکومت استبدادی را پشت سر گذاشتند؛ اما مردم از همديگر می�پرسند که چه خواهد شد؟ نظام جمهوری اسلامی با سرکوب وحشيانه اين جنبش اجتماعی را نيز همچون سی سال گذشته به خون کشيد و احمدی نژاد را با تقلب بر مسند قدرت تکيه داد و بر مردم تحميل کرد. ارزيابی شما از فرآيند اين خيزش گسترده� در اين برهه از زمان چيست و واکنش�های مردمی ايران پس از اين تجربه چه خواهد شد؟
راهکارهايی که بعنوان نسخه باشد وجود ندارد اما ميشود حدس زد که اگر مردم حداقل فعلاً وارد فاز درگيری مستقيم نشوند( منظور نظاميگريست) بهتراست، چرا که خواستهٌ حريف دقيقاً رو در رويست واگر مردم بتوانند کميته های محلی و کاری خود را تشکيل بدهند و مبارزه اشان را با رژيم ،از طريق اعتراضات فرسايشی ، اعتصابات ، تحريم ها(کلاس و غيره) وديگر روشهای فلج کننده قرار بدهند در واقع ضمن اينکه کمترين آسيب را خواهند ديد اين فرصت را پيدا خواهند کرد که تشکل های خود را بوجود بياورند و رو در روی رژيم قد علم کنند. تجربه انقلاب ٥٧ به ما آموخت که وقتی پای نيروهای مهمی مثل کارگران و ديگر زحمت کشان متشکل به ميان بيايد ديگر هيچ قدرتی قادر به کنترل يا سرکوب مردم نخواهد بود. ما در ٣ ماه اخير آشکارا ديديم که جمهوری اسلامی نشان داد که با آخرين حربه ها و شديدترين شيوه های ممکن در سرکوب مردم شرکت کرد و اين پيام را به روشنی به همه اعلام کرد که آخر خط است و موضوع ديگر اسلام و خدا و پيغمبر نيست بلکه دعوا بر سر قدرت است اگر خدا هم در امر ولايت قدرت دخالت کند سرنوشتی بهتراز هم مسلکان قبلی حکومت و مترودان فعلی نخواهد داشت. البته اگر شانس بياورند و کشته نشود!. اما همين پيام آشکارا عصبی بودن رژيم را هم نشان داد و در واقع نشان داد که بيشترين حربه هايی که می توانستنند بکار ببرند را هم بکار بردند و بر ملا هم شدند، پس روشن است که در مقابل گاو ديوانه نمی شود با سينه سپر مقابله کرد. ضمن اينکه گاهی نشان دادن سينه سپر بر گاو وحشی او را بيشتر به خشم و گيجی مياورد و فرصت را برای ضربه زدن فراهم می کند.

8ـ شعارهايی که در حمايت و تأييد جنبش مردمی شکل گرفته، به قدری گسترده و مختلف است که نيازی به توضيح دوباره�ی آن نيست؛ به نظر شما چگونه می�توان اين تضاد را در موقعيت کنونی حل کرد؟ آيا فکر نمی�کنيد که اين تضاد، بستر تضادهای بعدی را در تشکل�ها فراهم کند؟ و اگر چنين است، آيا اين تضاد می�تواند به جنبش�های اجتماعی در ايران ضربه بزند؟ چه راهکارهايی را شما پيش رو داريد؟
در مورد تنوع شعارها من فکر ميکنم امری است طبيعی چرا که در جامعه ای مثل ايران و بخصوص سرکوبی که در اين ٣٠ ساله الی بيشتر بر مردمانمان و بويژه اقليتهای قومی رفته آنقدر خون در دلها شده که در صورت بوجود آمدن شرايطی مناسب موجی از خواستها بر پا خواهد شد و تا مدتها همه چيز را تحت تاثير خودش قرار خواهد داد. برای نمونه ما برای توافق بر سر سرنگونی رژيمی که بدون ترديد همه متفق القول هستيم چرا روشهای مختلفی را پيشنهاد می کنيم و در صورت کمی پيشتر مثالاً اولين شعار ممکن است کلمه آزادی باشد، ما می دانيم که همين کلمه ساده آزادی چقدر برای ما آب ور می دارد. پس اين تناقضات و تنوع شعارها بدور از واقعيات نيست ضمن اينکه قدرتهای بزرگ هم شديدن برای اهداف خودشان و شعارهای معطوف به منافعشان خودشان سرمايه گذاری کرده و ساکت نمينشينند. اما تجربه تلخ مردم از چاپاول جامعه و ملت توسط زورمداران آن چيزی است که به ما کمک می کند تا بتوانيم شعار درست را انتخاب کنيم و اين چيز کوچکی نيست. نکته حايز اهميت اين است که ما ضمن اينکه با جامعه مان بايد ارتباط نزديکی داشته باشيم و با خواسته ها و شعارهای آنها بطور واقعی سرو کار داشته باشيم اما نبايد هشياريمان تحت تاثير احساستمان قرار بگيرد و از شعارهای انحرافی که در جهت منافع مردم نيست قافل شويم.

9ـ محدود کردن حلقه�ی کروبی به ويژه نمايش فيلم کهريزک، بيانيه�ی يازدهم موسوی و واکنش�های روز قدس را در اين موقعيت حساس کنونی چگونه ارزيابی می�کنيد؟
-از نظر من تمامی موارد بالا در يک چير خلاصه ميشود. مردم معترض به خيابانها ريخته اند و بدنبال خواسته هاشان هستند و تا رسيدن به اين خواسته ها ممکن است دهها موسوی ، کروبي، منتظري، صانعی و....را وسيله قرار دهند و يا دور بزنند . قدر مسلم در ميان مردم همين آقايان طرفدارانی دارند ولی آنچه تعيين کننده است خواسته های رو بجلو مردم است که فراتر از توان اين جماعت می باشد و اين روشن است که نقش خاص هر کدام از اين افراد يا افراد ديگر در مقطعه تاريخی می تواند کمک کننده باشد ولی تا رسيدن به حاکميت مردم کامل نخواهد بود. مثلاً اعتراض موسوی به نتيجه انتخابات و دنبال کردن آن تا اين جای کار يا افشاگری کروبی جزء مواردی هستند که برای مردم قابل اهميت است تا جايی که مردم با همين بهانه ها و پشت گرمی ها حاضرمی شوند به خيابان بريزند و مبارزه کنند. مثالی ديگر سال ٧٦ است که خاتمی به رياست جمهوری انتخاب شد. آيا نقش خاتمی را بايد فقط در بازی قدرت ديد! يا می توانيم به فرصت هايی که برای مردم بوجود آمده هم فکر کنيم. قدر مسلم خاتمی ها محصول فشار جامعه بر قدرت حاکم بود (با حساب آمار تعداد کسانی که خاتمی را قبل از انتخابات می شناختند ٥ ميليون بودند ولی در انتخابات ٢٠ ميليون شرکت کردند!). حتی آشکارا خاتمی برای ادامه اعتراضات نمی کشيد ولی چون مردم نياز داشتند که کسانی را جلو بيندازند همواره او را حول می دادند. پس روشن است که مردم بنا به شناخت خود و نيازهايشان ممکن است امروز رنگ سبز را علم کنند و زير آن سينه بزنند و فردا رنگ سرخ . ممکن است امروز در روز قدس يا نماز جمعه شرکت کنند و شعار خودشان را بدهند و فردا ميدان آزادی را به رنگ سياه يا سرخ تبديل کنند. مثلاً روز قدس اعلا رغم تهديد بسيار شديد سپاه و ترساندن مردم از تجاوزات و قتل های ددمنشانه ، باز هم مردم به خيابان ها ريختند و در واقع نقطه عطفی را پای ريزی کردند که در ٣٠ ساله گذشته سابقه نداشت. از اين رو بسيار مشخص است که اين رژيم ديگر نمی تواند به حکومتش مثل قبل ادامه بدهد.

10- با اشاره به اينکه بحث عبور از موسوی مطرح شده و از سوی ديگر بخشی از جنبش زنان در پی هويت مستقل خود، جايگاه بسيار والايی را در درون اين جنبش جستجو می�کند؛ نگاه شما نسبت به واقعيت�های موجود و حقيقت دست يافتنی چيست؟
فکر می کنم در بالا تا حدودی به بخش اول سوال پرداخته شد با اين حال توضيح کوتاهی می دهم و نتيجه گيری خواهم کرد. به نظر من وضعيت زنان در ايران دو مسئله است . اول زن بودن در سيستمی که زن را انسانی کامل نميداند ، دوم موقعيت اجتماعی زنان است که در کجای جامعه ايستاده اند. نکته اول اينکه اين نابرابری حقوقی زنان با مردان امری کاملاً ريشه داراست و متاسفانه حتی در ميان زنان هم اين نابرابری حقوقی جا افتاده و بنظر کار زيربنايی جدی می خواهد تا اين معضل اجتماعی حل شود. از اين رو وقتی می بينيم زنان جامعه ما در عرصه های مختلف چقدر موفق شده و پيشرفت کرده اند بسيار افتخارانگيزاست که اين موفقيت در جامعه زن ستيزی مثل ايران کنونی اتفاق افتاده و جای اميدواری است که در شرايطی مناسب تر خيلی سريع می توانيم شاهد انسانی باشيم که اسمش زن يا مرد است و بدون ترديد تا رسيدن آن مقطع پديده ای به اسم دموکراسی کامل نخواهد بود. نکتهٌ دوم جايگاه اجتماعی زنان است که در اين مورد متاسفانه پيشرفت قابل ملاحظه ای به چشم نمی آيد من به علت هايش نمی پردازم که مثنوی هفتاد من است اما نمونه های آن در جامعه ما و در دنيا فراوان است . زنان در دنيا چند درصد سمت های حکومتی دارند!؟ زنان ايرانی چند درصد در اتحاديه ها، صنف ها، و مراکز فعال اقتصادی نقش فعال دارند .....اين نشان می دهد که زنان در چند جهت بايد مبارزه کنند ١- فرهنگ ضد زن (جمهوری اسلامی و سرمايه داران) ٢- فرهنگ نابرابری طلبانه اجتماعی بين زن و مرد و سر آخر و متعاقب آن نابرابری های اقتصادی و سياسی و اجتمايی و همچنين فرهنگی تبعيض آميزکه بطور ويژه به زنان اعمال می شود . طبيعی است که اگر مردان در اين راه پر دشوار دوش به دوش زنان مبارزه نکنند نه تنها کار به درازا خواهد کشيد بلکه جامعه ای سالم نخواهيم داشت.
نتيجه آخر. من مثل همه فکر ميکنم بعد از حدود ٣٠ سال درد و رنج و بدختی همهٌ ايرانيان که برای نان و آزادی دچار چه بلای خانمان سوزی شديم وچه جانهای شيرينی را از دست داديم امروز بايد با تمام وجود در خدمت مردم به جان رسيده و در جهت کمک به اهداف انسانيشان تلاش کنيم که صبح آزادی مردم در حال دميدن است.
با سپاس از شما آقای شکوهی عزيز
ی. صفايی
اکتبر 2009

هیچ نظری موجود نیست: