به گزارش صدای امریکا در روز 15 آبان 88، در کنگره امریکا طرحی ارائه شده است که از جنبش سبز مردم ایران حمایت کنند. در این باره بد نیست برخی مسایل را مورد بررسی قرار دهیم.
1- در چند ماه گذشته که خواسته های مردم ایران به حالت جوشش و غلیان در آمده است، هم از جانب جناح صاحب قدرت در ایران و هم از جانب برخی از حامیان ظاهری این جنبش، تلاش شده است تا این جنبش و خواسته های مردم، در چارچوب یک جریان سیاسی و به قول خودشان "سبز" محدود شود. در این زمینه به خصوص کانال های برون مرزی صدای امریکا و انگلیس (VOA, BBC) تمام تلاش خود را به کار می برند تا خواسته های مردم ایران، تنها در چارچوب ابطال انتخابات اخیر و اصلاح مسیر تعیین شده از جانب محافل وابسته به سرمایه داری جهانی محدود شود و بگویند که مردم ایران فقط رییس جمهور فعلی را نمی خواهند و به سیاست های سی سال اخیر، کاری ندارند.
2- نگاهی ساده به شعار های اخیر مردم، بیانگر خواسته های واقعی مردم است که از هر چیزی روشن تر است. شعارهای 13 آبان گویاتر از آن است که بتوان در آن تردید کرد. این شعارها به ترتیب اهمیت عبارت بودند از: مرگ بر دیکتاتور- نه دولت کودتا، نه منت آمریکا- آزادی تجمع حق مسلم ماست- مرگ بر اصل و...- مرگ بر خا...- ایرانی باغیرت، حمایت حمایت- ایرانی می میرد، ذلت نمی پذیرد- توافق پنهانی، مایه ننگ ملی- استقلال آزادی جمهوری ایرانی- یاحسین میر حسین- ...
از 10 شعار فوق که بیشترین عمومیت را در تظاهرات 13 آبان داشت، تنها دو شعار که کمتر از دیگر شعارها داده می شد، به جنبش سبز مربوط می شود و بقیه شعارها، توسط بخش های مختلف مردم داده می شد. شعارهایی مانند الله اکبر یا کروبی باغیرت، برس به داد ملت، تنها موضعی بوده و جنبه عمومی نداشته است.هر چند نمی خواهیم بین اقشار مختلف مردم، تمایز قایل شده و آنها را به دسته های مختلف تقسیم کنیم، بلکه تنها بحث بر آن است که خواسته های عمومی مردم، چه قبل و چه بعد از انتخابات، همواره فراتر از خواسته ای جنبش سبز بوده است. مردم این حرکت اخیر را زمینه ای برای بیان خواسته های فروخورده سی سال گذشته خود می بینند. مطالب زیر این مدعا را اثبات می کند:
1- در سی خرداد و 18 تیر، که بزرگترین تظاهرات علیه حکومت بود و روزهای خاصی که ارتباطی با انتخابات نداشت، اعتراضات وسیعی علیه حکومت و دیکتاتوری وجود داشت که رهبری اصلی آن، نه به صورت عمودی هرمی از جانب کاندیداها، بلکه به صورت رهبری افقی در سراسر بخش های معترض جامعه بود(1). علاوه بر آن، این دو روز بخصوص که یادآور مبارزات گذشته مردم در سی سال گذشته بود، بیشترین شرکت کننده را داشت و مردم در این روزها، با یاد و خاطره مبارزات گذشته، با جدیت بیشتری شرکت کرده بودند که ربطی به انتخابات نداشت.
2- مبارزات مردم در سی سال اخیر، که به صورت عمومی انجام شده است، هر یک خواسته هایی را داشته است که اکنون آن خواسته ها را در جنبش اخیر نیز مشاهده می کنیم: خواسته هایی همانند آزادی تشکل های صنفی و کارگری، که باعث شد در یک شب بیش از 1000 نفر از کارگران شرکت واحد همراه با خانواده هایشان دستگیر شده وبه زندان اوین برده شوند، همچنین دستگیری بیش از 80 نفر از دانشجویان در 13 آذر 86 که آن نیز خواسته های مشخص خود را داشت. دستگیری 150 نفر در تظاهرات یازدهم اردیبهشت (اول ماه مه) امسال در پارک لاله، که بیانگر عمق حمایت مردمی و فعالان اجتماعی از این تظاهرات بود. دستگیری معلمان در اعتراضات سال های گذشته، که تجمع آنان گاه به بیش از سی هزار نفر بالغ می شد و همواره شعارها و خواسته های امروزی را داشت. تظاهرات وسیع زنان در سالهای اخیر، که همواره منجر به دستگیری آنان و تشکیل پرونده در دادگاه ها شده که همچنان ادامه دارد. اعتراضات عمومی در سالهای دهه هفتاد که به صورت خیزش های مشهد، قزوین، شیراز و ... بروز کرد.
تمام این مسایل، بیانگر آن است که خواسته های مردم ایران، ریشه های عمیق در مبارزات سی ساله گذشته دارد و بر خلاف آنچه که تلویزیون های صدای امریکا و انگلیس می خواهند القا کنند، محدود به جنبش سبز نمی شود، بلکه جنبش سبز خود نیز بخشی از خواسته های مردم تحت ستم را در ایران نمایندگی می کند، اما همه آن نیست. مردم ما از این که بخشی از حکومت، که تا کنون در برابر خواسته های به حق آنان بوده اند، اکنون به مردم پیوسته اند، خوشحال اند و از این فرصت، برای بیان خواسته های خود به صورت قویتر و محکمتر استفاده می کنند. اما محافل وابسته به قدرت های خارجی تلاش می کنند تا خواسته های مردم را با خواسته های خود هماهنگ جلوه دهند و از این طریق، در جنبش مردم ما نفوذ کنند. غافل از آنکه تظاهرات مردم در روز 13 آبان نشان داد که هرچند میان مردم و حکومت فعلی، تضادی عمیق و دره های پرنشدنی است، اما این دره پر نشدنی را قدرت های خارجی پر نمی کنند، بلکه مردم به نیروی خود و با تکیه بر مبارزات خودشان، دادن کشته ها و زندانی ها و تحمل شکنجه ها پر خواهند کرد.
کنگره امریکا با این طرح نشان داد که همچنان شناختی از مبارزات مردمی ندارد و در افکار استعمار گرانه قرن گذشته باقی مانده است و گمان می کند با حمایت از یک طیف در جنبش مردمی ایران، می تواند در آن تاثیر بگذارد. امروزه رهبران جنبش سبز تلاش می کنند خود را با مردم همآهنگ کنند و نظریه پردازان آن توصیه می کنند که باید با مردم همراهی کرد. نمونه آن هم آخرین نوشته های آنان است که می گویند مساله جمهوری ایرانی و جمهوری اسلامی را فعلا مسکوت بگذارید تا اختلاف پیش نیاید(2). علاوه بر آن، اصلاح طلبان به خوبی می دانند که در صورت حفظ هرم قدرت، اگر آنها کرسی ریاست جمهوری را هم بدست آورند، بازهم کار چندانی نمی توانند انجام دهند. زیرا با وجود قوه قضائیه و قوه مقننه و نیروهای نظامی و انتظامی و نهادهای قدرتمند غیردولتی همانند بنیاد مستضعفان، آستان قدس رضوی، کمیته امداد و ...، ریاست جمهوری قدرت چندانی ندارد و همانگونه که ریاست جمهوری قبلی اصلاحات گفت "تیغه چاقو در دست دیگری است" و رئیس جمهور یک تدارکاتچی بیشتر نیست.
به همین جهت، از هشت سال حکومت اصلاح طلبان، نه تنها اصلاحات به سرانجام نرسید، بلکه به علت ناتوانی در انجام همان اصلاحات، به راحتی میدان را به حریف واگذار کردند. اکنون همان اصلاح طلبان می دانند که آمدن مردم به صحنه، خواسته ها را فراتر از آنچه آنان انتظار دارند، مطرح می کند. مردم به صحنه آمده، به راحتی از خواسته های متراکم شده سی سال گذشته، دست بر نمی دارند و به سادگی نمی توان مردم را به خانه ها فرستاد. آمدن مردم به خیابان ها و حضور آنان در صحنه، چیزی فراتر از اصلاحات است. این مساله ای است که حاکمان و طرفداران وضع موجود، آن را به سختی درک می کنند.
-------------------------------------------------
(1) هرچند ممکن است تقارن 30 خرداد، اتفاقی باشد، اما اعتراضات مردمی آنچنان گسترده بود که هیچکس نمی توانست جلو این اتفاق را بگیرد.
(2) مقاله ابراهیم نبوی درسایت www.iranliberal.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر