معرکه گیران و تعزیه گردان های حکومت اسلامی, معرکه و تعزیه ی پاره کردن و به آتش کشیده شدن عکس آیت الله خمینی را بساط کرد ه اند. در این معرکه ها و تعزیه خوانی ها تنها حکومت گران و عقبه های آن ها و عوام حزب الهی و سیاست بازان ابن الوقت گرد آمده اند و بر سر و سینه می زنند.
این که حکومت گران اسلامی حربه ی نخ نمای پاره کردن تصویر خمینی را برای توجیه سرکوب و کشتار بیشتری از دگراندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی خود رو کرده اند, می تواند صحت داشته باشد. تاریخ اسلام از این "قران بر سر نیزه کردن" ها و "پیراهن عثمان" ها کم ندارد, به ویژه تاریخ تشیع که تاریخ تقیه و دروغ "مصلحت آمیز" و کاربرد همه ی انواع وسایل برای رسیدن به هدف است, شیوه ای که حکومت اسلامی نیز سی سال است به کار گرفته است. ادعا ی این که دانشجویان تصویر خمینی را پاره کرده اند و به آتش کشیده اند, واهی و غیرواقعی ست, چرا که دانشجو یان نه با تصویر خمینی که با اندیشه ی ارتجاعی و جنایت آفرین خمینیسم کار داشته و دارند. دانشجویان اندیشه و کرداری که حکومت خون و جنون را بنا نهاد, بر نمی تابند. اندیشه و کرداری که مرتکب جنایت, آنهم در حد جنایت علیه بشریت, شده است. دانشجویان اندیشه و کرداری را بر نمی تابند که مسبب بی آبرویی مردم میهن شان و ویرانی سرزمین شان شده است؟ نه فقط دانشجویان حتی بازماندگان هزاران قربانی ِ این آیت الله نه با تصویر قاتل جگرگوشه های شان, که با اندیشه و کرداری که جنایت و جهل دستاورد آن است, در گیرند.
معرکه گیری و تعزیه خوانی و سینه زنی زیر ِ تصویر پاره پاره ی خمینی از سوی حکومت گران اسلامی و عوام حزب الهی قابل فهم است اما معرگیری برای تطهیر این آیت الله از سوی برخی که خود را "آزادیخواه و دموکرات و مدافع حقوق بشر" معرفی می کنند, تلخ و دردناک است.
مواضع دست اندرکاران تارنمای "ایران امروز" یکی از نمونه هاست. اینان در رابطه با پاره کردن تصویر خمینی می نویسند: "... حمله به عکس کسی که ۲۰ سال پیش از دنیا رفته، فقط میتواند به نفع کودتاچیان تمام شود. پاره کردن یا آتش زدن عکس کسی که دیگر زنده نیست، به معنی تلاش برای حذف اندیشه اوست" (ایران امروز, هشدار دربارهی حیله تکراری کودتاچیان! یکشنبه ۱٣ دسامبر) و این اظهار نظر را مقایسه کنید با شعار طلاب حوزه ی علمیه تهران که "... اهانت به عکس امام (ره) آغاز تهاجم به ارزش های اوست" (سکولاریزم نو, یکشنبه ۱٣ دسامبر).
بی تردید آزادی اندیشه از بنیان های آزادی و دموکراسی ست مشروط بر اینکه آن اندیشه و بانی اش جنایتی در ابعاد جنایت هایی که اندیشه و کردار آیت الله خمینی سبب شده است, مرتکب نشده باشد. تطهیر اندیشه و صاحب اندیشه ای که مرتکب جنایت های متعدد شده است را به حساب آزادی و دموکراسی و تکثر اندیشه گذاشتن, و برای طهارت جنایتکار و جنایت های اش توجیه دموکراتیک ساختن, اهانت به آزادی و دموکراسی ست. آیت الله خمینی مسبب الاسباب حکومت "خون و جنون" است. تنها یک قلم از جنایت های این امام, یعنی صدور فتوی کشتار بزرگ سال ۶۷, او را در ردیف جنایتکاران تاریخ نشانده است, آیا این جنایت و جنایت های دیگر او برای اینکه دست اندرکاران تارنمای ایران امروز از "خط امام"شان فاصله بگیرند, کافی نبوده و نیست؟ آیا جنایت هایی در این ابعاد را باید به عنوان "مسائل تاریخی"ای که تاریخ مصرف شان سپری شده, به بایگانی و فراموشی سپرد؟ اندیشه و کردار خمینیسم و دستاورد های ضدبشری آن هرگز "تاریخی" به معنای "تقویمی" نخواهد شد, این اندیشه و کردار در جامعه ی ما زنده و جاری ست و از جنون و جنایت تغذیه می کند.
معرکه ی تصویر پاره پاره ی خمینی بر سر ِ نیزه ی "سیمای جمهوری اسلامی" نبش قبر بیدادهای این آیت الله ست, و تلنگری به "وجدان" کسانی ست که سیاست و فرهنگ و دین را تهی از انسانیت می خواهند.
روش و تاکتیک سیاسی ِ آزادیخواهانه و آزاداندیشانه با توجیه جنایت, آنهم در حد جنایت علیه بشریت - به هر دلیل و بهانه ای - ناهمخوان و ناسازگار است. مشاطه گری ِ جنایت های خمینی به نام آزادی و تکثر اندیشه, تحقیر و تحمیق مردم آگاه میهنمان و ضایع کردن حقوق دمکراتیک آن هاست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر