۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه

خشمی که توفید… هرزگان را در حال دور کردن است..

.ستار لقايي

شانزدهم آذر ماه را باید ادامه ی نهضت های آزادی خواهانه ایران دانست. از انقلاب مشروطه گرفته تا نهضت ضد استعماری ملی شدن نفت، به رهبری حکومت ملی دکتر محمد مصدق.

در این روز دانشجویان آزادی خواه دانشگاه تهران که سقوط دولت ملی دکتر مصدق و پیروزی کودتای 28 مرداد سال 1332 را که با یاری های آمریکا و انگلیس، و وسیله ی شعبان بی مخ ها و اراذل و اوباش مزدور و ارتش بی اختیار آن روز انجام پذیرفت، ننگی پاک نشدنی بر صحف تاریخ ایران تشخیص داده بودند، در آستانه ی سفر ریچارد نیکسون، معاون وقت رییس جمهوری آمریکا، به عنوان اعتراض، علیه حکومت کودتا و امپریالیسم آمریکا و انگلیس، دست به تظاهرات زدند. گرچه دکتر علی اکبر سیاسی، رییس وقت دانشگاه تهران، از دو روز قبل کلاس های درس را تعطیل کرده بود، معذالک دانشجویان به خیزش های ضد استبدادی و ضد استعماری خود، ادامه می دادند، تا سر انجام روز شانزدهم آذر، نیروهای ارتش، به منظور بیرون راندن دانشجویان از محیط دانشگاه و آماده ساختن فضا برای حضور ریچارد نیکسون و اخذ دکترای افتخاری، وحشیانه به دانشگاه حمله کردند، و سه دانشجوی مبارز دانشکده ی فنی، مصطفى بزرگ نیا، شریعت رضوى و احمد قندچى را با شلیک گلوله به قتل رساندند.
این جنایت ارتش موجب شد که 16 آذر روز نمادین دانشجو نام بگیرد، یعنی که روز ضد استعماری و ضد استبدادی. روزی که سالگشت آن، موجب وحشت هر دو رژیم شاه و شیخ بوده است.
بی سبب نیست اگر خمینی نفرت خود را از دانشجو و دانشگاه به صراحت بیان کرد و قاطعانه حذف دانشگاه را فرمان داد و گفت: هرچه می کشد، از دانشگاه و دانشگاهیان و دانش آموختگان آن می کشد (نقل به مضمون)

خمینی راست گفت. دانشگاه و دانش آموختگانش، از ابتدای ملاخورشدن انقلاب، خواب از چشم الیگارشی آخوندی ربوده اند. و نخستین حرکت آنان اول ماه می 1358 بود. و از آن پس بود که رژیم با عناوین مختلف، از جمله انقلاب فرهنگی، و تشکیل شوراهای اسلامی دانشجویی، به جنگ و تعطیل مستحکم ترین نهاد ضد دیکتاتوری و ضد استبدادی ایران برخاست. اما نه تنها هیچ گاه نتیجه ی مطلوبش را به دست نیاورد، بلکه اکنون به آن جا رسیده است که قلب حکومت اسلامی، یعنی ولی فقیه اش، از سوی دانشجویان به رگبار بسته شده است. عکس های سفیه قاتل، در آتشی که همین دانشجویان بر افروخته اند، سوزانده می شود و شعار «خامنه ای قاتله ولایتش باطله.» پایه های موریانه خورده ی این حکومت را به لرزه در می آورد و موجبات انفصال آخوندهای سر شناس را از کلیت نظام فراهم می آورد.

شعار دلاورانه «توپ تانک بسیجی – دیگر اثر نداره» پیام روشنی دارد برای نیروهای انتظامی و بسیج: که به پایان خط رسیده اند. و اگر تفنگ هاشان را زمین نگذارند، تفنگ های حق طلبان آماده ی مقابله است. … و حماسه ی بی نظیری که دانشجویان در این روز آفریدند به مردم ایران نوید حصول به آزادی و رهایی از چنگال دایناسورهای انسان ستیز را داد.
نسل جوان ایران، به ویژه دانشجویان، در 16 آذر چون آتشفشانی توفید و خروشید. نه از مرگ هراسید و نه دستگیری و شکنجه و زندان.
حکومت تصور می کرد با ترفندهای خبیثانه اش، که ترویج فحشا و اعتیاد در بین جوانان، و سانسور وقیحانه ی رسانه ها و برقراری حکومت پلیسی، بخشی از آن ها بود، می تواند سلطه اش را بر مردمی با فرهنگ حفظ کند. به همین دلیل هرگز گوش برای شنیدن پیام های مردم ایران، به ویژه دانشجویان نداشته و ندارد. عرصه هر چه بر این حکومت تنگ تر آید، آنان بیشتر به جفنگ می آیند. برای آن ها که پایشان بر لب گور است، تنها ماندن در حکومت اهمیت دارد. ولاغیر. از این رو برشمار تفنگ ها و مزدورانش هر روز می افزاید و حلقه ی محاصره علیه مردم را تنگ و تنگ تر می کند.

اما دیر یا زود این حلقه با ورود تفنگ به دست های مردمی که شمارشان کم نیست، گسسته خواهد شد. و آن گاه شیپور آزادی دمیده خواهد شد.

منبع: سايت ديدگاه

هیچ نظری موجود نیست: