صداهای سی آی ا (صدای آمریکا ) آم آی سیکس (بی بی سی ) ، موساد (صدای اسرائیل ) ، ب ان د آلمان (دویچه وله – صدای آلمان ) ، و صداهای دیگری که از روسیه و فرانسه و چین و سایر نقاط خود را به ایران می رسانند ؛ به ویژه در ماه های اخیر کوشیده اند با تکیه بر دوقطب درگیر ، نادیده گرفتن قطب سوم که حرف اصلی و آخر را می زند ، و تحلیل های مداخله جویانه با هدف جهت دادن به خیزش مردمی و القای شکل و شمایل ارتجاعی به آن ، جنبش مردمی را ؛ با وجود تلفات سنگینی که داده ، در چهار چوب فرمایشی «مسالمت » و « صلح جویانه » و « مذاکره » و « مدارا » و از این یاوه ها محدود نگه دارند . و یکسره با موعظه تحلیلگران خود که هر یک عنوانی عوامفریبانه را یدک می کشند ، به مبارزان چنین القا کنند که شکیبا باشند و تا می توانند بخورند و کشته شوند و دستگیر شوند ، اما مبادا که دست به عمل متقابل بزنند .
پس از سی سال که حکومت اسلامی به عنوان بازار مکاره اقتصادی ، سیاسی و نظامی سرمایه داری جهانی از کشته فرزندان ما پشته ساخته و ایران را یکسره به زندان و دژ نظامی تبدیل کرده است ، صداهای طراحی شده اربابان ، عنوان برخورد متقابل را « خشونت » می گذارند و « جنبش مدنی » را وارونه تعریف می کنند . در حالی که خشونت و درنده خوئی رژیمی که تیغش چنین آخته بر گردن مردم نشسته در گزارش هاشان موج می زند ، اما به هزار حیله لفظی از مردم می خواهند که فقط شال و کلاه و سربند سبز ببندند و از مسیر « یا حسین میرحسین » ، « میرحسین زنده باد / کروبی پاینده باد ! » و از این یاوه های ارتجاعی بگذرند تا اربابان برای نفوذ کردن در جنبش سرنگونی طلب و چاره اندیشی هائی به سود منافع و مصالح خود ، راهکاری پیدا کنند . بارها تاکید ورزیده ام که مردم حق ندارند حکومتی را که تسمه از گرده شان کشیده است ، تغییر بدهند . این تغییر حق مسلم اربابان جهان است . اربابان جهان هم می خواهند جا به جائی در حاکمیتی که درش منافعی دارند ، بدون در هم شکستن نهادها ، موسسات و سازمان های اصلی اجتماعی صورت بگیرد تا بتوانند با نظارت و در مهار خود ، آن ها را تحویل حکومت آینده بدهند ، یا نه ، حکومت موجود را قانع به تن دردادن به تحولی به نام « اصلاحات » کنند تا از طریق زنجیره ای از زنجیر سرمایه داری هنوز مسلط جهان، آسیب و تغییربه سایر حلقه های زنجیر سرایت نکند .
از آن سو نیز ، در حالی که حاکمیت اسلامی – سرمایه داری افسار گسیخته و حتی به قول فرستنده انگلیسی زبان الجزیره و فرستنده های رادیوئی و تلویزیونی و مطبوعاتی تحت امر اربابان ، روز 16 آذر 2009 ؛ که به هفده و هجده آذر کشید و از آن نیز بر می گذرد ، همه نیروهای درنده خوی خود را به میدان آورده و فقط مانده است تانک و توپ به مصاف مردم بفرستند و از هوا آن ها را به رگبار ببندند ، صاحبان قدرت ارتجاعی که عمود خیمه انقلاب شان ضربه خورده و خیمه می رود تا بر سر ریز و درشت شان خراب شود ، حکم به برخورد قاطع تر می دهند و چنان وانمود می کنند که در سی سال گذشته فقط دوران دست گرمی را می گذرانده اند و از این پس تازه می خواهند به جنگ واقعی با توده های ستمدیده و جنبش های بی امان شان بروند . این جنگ ، چنان گسترشی یافته است که نه تنها بهانه های دو طرفه میان حاکمیت اسلامی و اربابان بر سر موضوع انرژی هسته ای و مذاکرات پنهانی وعلنی و تنش های لفظی قادر نیست نمود و شدت آن را در صحنه کمرنگ کند ، بلکه ملا مکارم شیرازی بدون پرده پوشی می گوید « آتش بس بدهید » و ملا هاشمی رفسنجانی به آه و ناله می افتد که « اگر مردم ما را نمی خواهند باید برویم .» آخوندهای معمم و مکلا ، از هر زاویه و ناحیه و باندی که باشند ، از این واقعیت به هراس افتاده اند که دیوار سرکوبی های سی ساله فرو ریزد و جملگی ، زیر آوارش جان بسپارند .
اسلامیست های حاکم و کشورهای سلطه جوئی که ایران را تبدیل به چراگاهی بی در و پیکر کرده اند، از این می ترسند که خیزش های توده ای و جنبش های مرتبط با آن ها ، راه را برای به میدان کشاندن رسمی کارگران ، تعمیق مطالبات دموکراتیک که جز با سرنگونی حکومت اسلامی میسر نیست ، رشد گرایش های سوسیالیستی ، وحدت عمل نهائی گرایش هائی که به لحاظ سیاسی وارد مرحله هویت یابی شده اند ، و گسترش شعله های جاری که در طول سال ها مبارزه از جرقه های کوچک ، تبدیل به شعله های سوزان شده اند ، هموار کنند که به طور منطقی نتیجه اش تبدیل شدن ناگهانی ، و حتی تدریجی خیزش های پی گیر به انقلاب خواهد بود . مرتجعین چپاولگر حاکم و سرمایه داری جهانی ، از این تحول و تغییر و این نام وحشت دارند . نگاهی به تاریخ معاصر جهان که حکومت های وابسته و ضعیف و سیاست های توسعه طلبانه معماران سیاسی اربابان را در بر می گیرد ، نشان می دهد که این وحشت و به کاربردن انواع ترفندها و مداخله ها برای جلوگیری از پدید آمدن نقطه غیر قابل مهار آن ، روندی سنتی است که به شکل های مختلف ؛ اما هدفی واحد ، در بسیاری از نقاط جهان تکرار شده است .
راه انداختن جنگ های داخلی ؛ چه به صورت طرح های تجزیه کشورها ، یا جنگ های قومی و برپا کردن قطب های مختلف برای به وجود آوردن جنگ های داخلی ، به مثابه تجربه ثبت شده اربابان که به وسیله خود حکومت های وابسته و ضعیف و دیکتاتور و مستنبد ، و با کمک های پنهانی و آشکارای عوامل وابسته ؛ چه در متن حاکمیت باشند ، یا در حاشیه تکرار می شود ، از شگردهای سنتی امپریالیسم جهانی است که مسیر و امکان هایش را خود حکومت ها فراهم می آورند .
دانشجویان ما ، همان گونه که جنبش زنان و معلمان و دانش آموزان و جنبش رو به رشد کارگری ، زمانی که در مرحله تعمیق خود به توده های زیرستم وصل می شوند ، بدون تردید به این آگاهی رسیده اند و بیشتر به آن حد نزدیک می شوند که رهبر تراشیدن از میان خود حکومت ، به ویژه از میان عناصری که امتحان شان را در اختناق و سرکوبی و کشتار پس داده اند ، اشتباه محض و باز تکثیر ارتجاع در ارتجاع است .
همین آگاهی که باعث وحشت حاکمیت اسلامی و امپریالیست ها شده است ، جنبش های اجتماعی ، و در این موضوع خاص جنبش دانشجوئی را به درجه ای از درک درست از واقعیت می رساند که مفهوم قطب بندی های مجازی و جعلی را به خوبی تحلیل کنند ، از ضرورت رادیکالیزه کردن پیوند خود با توده ها و طبقه کارگر غلفت نکنند و مراقب نفوذی های حکومتی و اربابانی که خود را صاحب ملت های جهان می دانند ، باشند .
تعمیق جنبش در 16 آذر 2009 و سرفصل های پیش از آن و پس از آن که در راهند ، این آگاهی را چنان در شدت پایداری و رادیکال کردن شعارها به نمایش گذاشته اند و خواهند گذاشت ، که وحدت عمل مبارزاتی به ضرورت سازماندهی ، جسارت و مقاومت هشیارانه و تحلیل درست از موقعیت دشمن مردم و روش های تقابل کارساز ، گسترده تر از پیش پی ببرد و به ویژه از سه اصل عمده آگاهی مبتنی بر شناخت ، سازماندهی منطقی ، و جسارت غافل نباشند .
وحشت از چنین درجه ای از رشد مبارزات مردم است که سرکوبی را شدت می دهد ، امپریالیست ها را گیج تر می کند ، شکاف های درونی حاکمیت را تشدید می کند وجنبش سرنگونی طلب را در به هم خوردن توازن قوای اسلامیست های وحشی و سود جستن ازآن ، به وظیفه تاریخی خود توجه می دهد .
هر چه حکومت های جابر متکی به سرنیزه وحشی ترشوند و سرگیجه امپریالیست ها بیشتر شود ، آگاهی ، سازماندهی و جسارت مبارزه سرنگونی طلبانه و آزادیخواهانه عمق بیشتری خواهد یافت.
مبارزه مردم ستمدیده ، با مراکز ثقل مشخصی که دارند ، تا کنون به حدی موفق بوده که روانشناسی سیاسی و نظامی حکومت اسلامیست ها و توسعه طلبان و مداخله گران خارجی را بکلی به هم ریخته است . هر تغییر و تفسیری جز این که مردم را در مقابل مشتی آدم کش دیوانه دعوت به آرامش و متانت و مسالمت کند ، نیم کاسه ای است که باید کاسه زیرش را پیدا کرد .
آذر 1388
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر