محمد رضا شالگونی
جنبشی که از اوائل خرداد ماه در پوشش حمایت از کاندیداهای اصلاح طلبِ ریاست جمهوری ، برای مقابله با انتخاب مجددِ کاندیدای نظر کرده دستگاه ولایت به راه افتاد ، اکنون بیش از شش ماه دوام آورده و به یک جنبش ضد دیکتاتوری آشکار علیه نظام ولایت فقیه تبدیل شده است. دوام ، ژرفش بی وقفه ، و خصلت توده ای انکار ناپذیر آن جای تردیدی باقی نمی گذارد که جمهوری اسلامی با بزرگ ترین چالش توده ای علیه موجودیت سی ساله اش روبرو شده است. این جنبش به کجا می رود؟ ظرفیت های آن چیست؟ و چگونه می تواند به دیکتاتوری حاکم پایان دهد؟ این ها از جمله سؤالاتی هستند که فضای بحث و هم اندیشی توده ای بی سابقه ای را در میان ایرانیان به وجود آورده و انبوهی از مخالفان جمهوری اسلامی ، با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون ، می کوشند به آنها جواب بدهند. در همراهی با این مبارزه و هم اندیشی توده ای است که لازم می دانم در سلسله یادداشت هایی تا حد ممکن کوتاه ( که حوصله خواننده را نیازارند ) ضرورت توجه به پاره ای نکات را به مبارزان آزادی یادآوری کنم.
تظاهرات سیاسی و حرکت های مطالباتی
آخرین قدرت نمایی جنبش ضد دیکتاتوری ( در ۱۳ آبان ) نشان داد که ظرفیت انفجاری و قوام یافتگی این جنبش فراتر از آن است که دستگاه ولایت بتواند با شیوه های معمول ِ سرکوب خفه اش کند. به تجربه “روز قدس” و سیزده آبان به جرأت می توان گفت که همه مناسبت های رسمی ( و مُجاز ) برای تجمع و راه پیمایی در جمهوری اسلامی میدان زورآزمایی جنبش ضد دیکتاتوری مردم و دستگاه ولایت خواهد بود. بنابراین می توان امیدوار بود که ادامه جنبش در چشم انداز بی واسطه تقریباً تضمین شده باشد.
تردیدی نیست که ادامه جنبش ، خود یک دست آوردِ بزرگ و ( حتی ) تاریخی است ، اما به تنهایی برای پیروزی کافی نیست. ادامه جنبش مهم است ، زیرا در مقیاس توده ای آگاهی می بخشد ، بسیج می کند ، تجارب سازماندهی را عمیق تر می سازد و مهم تر از همه ، محدودیتِ توان دیکتاتوری را به نمایش می گذارد. ولی فراموش نباید کرد که ادامه جنبش بدون گسترش دامنه آن ، فقط تا حد معینی امکان پذیر است و جنبشی که نتواند گسترش یابد ، بعد از مدتی فروکش می کند. بعلاوه ، گسترش دامنه جنبش و توده ای و سراسری شدن آن است که می تواند توازن نیرو را به نفع مردم به هم بزند. حقیقت این است که مسأله اصلی جنبش اعتراضی مردم ایران اکنون دیگر ادامه حرکت نیست ؛ بلکه ادامه گسترش یابندۀ آن است.
اما گسترش دامنۀ جنبش چگونه می تواند صورت بگیرد؟ تلاش برای یافتن پاسخی به این سؤال نمی تواند و نباید در حوزه تدابیر و تکنیک های سازماندهی ، محدود بماند. زیرا مانع اصلی بر سر راه گسترش دامنه جنبش هنوز پیش از هر چیز دیگر توازن نیرو است و این مشکلی سیاسی است که صرفاً با تدابیر تکنیکی قابل حل نیست. اولین و مهم ترین مسأله هر جنبش ضد دیکتاتوری این است که چگونه می تواند تیغ سرکوب را کندتر کند. هرگز نباید فراموش بکنیم که مخالفت علنی و مستقیم با دیکتاتوری عموماً هزینه سنگینی دارد ؛ سنگین تر از آن که اکثریت بزرگ مردم توانش را دارند. بعلاوه دیکتاتوری با قانونیت قابل جمع نیست ، به ویژه هنگامی که احتمال توده ای تر شدن مخالفت علنی با آن بیشتر می گردد. در نتیجه ، تشدید سرکوب معمولاً طبیعی ترین همزاد هر جنبش ضد دیکتاتوری است و تا مرحله معینی آن را همراهی می کند. و بالاخره ، وحشت مردم از سرکوب یکی از کلیدی ترین شرایط ادامه دیکتاتوری است و تا زمانی که رژیم توانایی تشدید سرکوب را داشته باشد ، وحشت از آن در میان اکثریت بزرگ مردم کاملاً طبیعی و قابل فهم است. با توجه به نکات یاد شده ، در افق مشهود کنونی ، گسترش کیفی دامنه جنبش ضد استبدادی صرفاً از طریق ادامه و تکرار تظاهرات سیاسی ناشدنی است. زیرا هزینه شرکت در آن هنوز برای اکثریت بزرگ مردم بسیار سنگین است.
اما اکثریت مردم تماشاگران بی تفاوتِ تظاهرات اعتراضی نیستند ، بلکه با همدلی انکار ناپذیری آنها را همراهی می کنند و مهم تر از این ، آنها به خاطر مشکلات فزاینده معیشتی شان به رویارویی با رژیم کشیده می شوند. همه اخبار و قرائن نشان می دهند که حرکت های مطالباتی کارگران و زحمتکشان در شش ماهه اخیر در مقایسه با سال قبل آشکارا بیشتر شده اند. فراموش نباید کرد که تظاهر به مستضعف نوازی همیشه یکی از حربه های اصلی جمهوری اسلامی برای ایجاد شکاف در مبارزات مردم بوده است. ناهم سویی و نا هم زمانی مبارزات اقتصادی و معیشتی اکثریت زحمتکش جامعه با مبارزات فرهنگی و سیاسی علیه رژیم همیشه یکی از عواملی بوده که تراکم کافی فشار نارضایی توده ای بر رژیم را دشوار می کرده است. اما اکنون برای اولین بار در طول حیات جمهوری اسلامی شرایط مساعدی برای هم سویی و هم زمانی و حتی پیوند میان مبارزات بخش های مختلف مردم به وجود می آید. جمهوری اسلامی به وضعیتی رانده شده که ناگزیر است درست در حین رویارویی با یک جنبش ضد دیکتاتوری پرنفس ، نان از سفره به حدِ کافی بی رونق زحمتکشان برباید. این وضعیت نمی تواند برای همیشه دوام بیاورد ، زیرا مجموعه عوامل به وجود آورنده آن معلوم نیست تا کی ثابت خواهد ماند. بنابراین تا فرصت از دست نرفته باید برای هم سویی و هم آهنگی میان مبارزات سیاسی و مطالباتی به تلاش برخاست.
هم سویی و هم آهنگی میان مبارزات سیاسی و مطالباتی موجود ، خود به خود صورت نخواهد گرفت و حتی گسترش هم زمان هر دو شاخه ضرورتاً به هم سویی و هم آهنگی نخواهد انجامید. این کار تلاش آگاهانه و پی گیرانه می خواهد و پیشرفت آن حد اقل به چند شرط بستگی دارد:
یک – لازم است فعالان هر دو شاخۀ مبارزه با همدلی به یک دیگر بنگرند و گسترش هر دو شاخه را لازم و تکمیل کنندۀ دیگری بدانند.
دو – قانونمندی ویژۀ هیچ یک از دو شاخه مبارزه نباید نادیده گرفته شود. حقیقت این است که مبارزه برای خواست های مشخص اقتصادی و اجتماعی عیناً از قانونمندی مبارزه سیاسی و مخصوصاً مبارزه سیاسی ضد دیکتاتوری تبعیت نمی کند. مبارزه ضد دیکتاتوری با هر بهانه ای که شروع شود ، ناگزیر به رویارویی با هسته مرکزی قدرت سیاسی کشیده می شود و گرنه از گسترش و ژرفش بازمی ماند. در حالی که مبارزه برای خواست های مشخص اقتصادی و اجتماعی ضرورتاً محکوم به رویارویی مستقیم با قدرت سیاسی نیست. بنابراین می تواند با زبان متفاوتی پیش برود و از فرصت ها و فضاهایی استفاده کند که مبارزه ضد دیکتاتوری از همان آغاز شکل گیری ناگزیرمی شود از آنها فاصله بگیرد.
سه – توجه شود که دو شاخه مبارزه غالباً به موازات هم پیش می روند و نه در امتداد هم. و نیروهای متفاوتی را به میدان می آورند. مثلاً تجربه نشان می دهد که بسیاری از حرکت های کارگری حتی در موقعیت های انقلابی ، با آن که مضمون کاملاً انقلابی پیدا می کنند ، ولی همچنان پوشش مطالباتی خود را نگه می دارند. این یک پوشش دفاعی است. فراموش نباید کرد که مثلاً شرکت کنندگان در یک تظاهرات سیاسی خیابانی علیه دیکتاتوری ، تا زمانی که دستگیر نشده اند ( و گاهی حتی پس از دستگیری ) می توانند هویت فردی و محل اقامت خود را مخفی نگهدارند ، اما کسانی که مثلاً در یک اعتصاب کارگری شرکت می کنند ، هویت فردی کاملاً شناخته شده ای دارند. بنابراین هردو گروه نمی توانند با زبان واحدی حرف بزنند. حتی یک فرد واحد معمولاً ناگزیر می شود در یک تظاهرات خیابانی و در یک حرکت مطالباتی ، در دو نقش متفاوت ظاهر شود.
چهار – هیچ یک از دو شاخه مبارزه نباید به صورت ابزار در خدمت دیگری نگریسته شود. زیرا هر دو دلیل وجودی خاص خود را دارند و در صورتی می توانند دوام و گسترش یابند که آن را نادیده نگیرند. مبارزات اقتصادی و اجتماعی مردم با شکل گیری جنبش ضد دیکتاتوری کنونی به وجود نیامده اند و حتی بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی نیز باید ادامه داشته باشند و موجودیت مستقل ، نیرومند و توده ای آنها می تواند مهم ترین تضمین ِ برآمدن یک جنبش واقعاً دموکراتیک و مردمی از بطن جنبش ضد دیکتاتوری کنونی باشد. بنابراین نباید صرفاً به عنوان ابزاری برای مقابله با ولایت فقیه نگریسته شوند.
ساده لوحی است اگر گمان کنیم که همه جریان های فعال در جنبش ضد دیکتاتوری کنونی برای پیوند میان دو شاخه اصلی مبارزات مردم تلاش خواهند کرد. حقیقت این است که بسیاری از خواست های اقتصادی و اجتماعی مردم خصلت طبقاتی دارند ، در حالی که اصلاح طلبان حکومتی و بخش بزرگی از جریان های مخالف جمهوری اسلامی از پررنگ شدن خواست های طبقاتی وحشت دارند. تصادفی نیست که هنوز چیزی نشده ، بعضی از سخنگویان شناخته شده اصلاح طلبان ( مخصوصاً در خارج کشور ) مدام دارند در باره خطر چپ هشدار می دهند. لولویی که آنها از چپ درست می کنند ، بیش از هر چیز بیان وحشت شان از احتمال مشتعل شدن مبارزات طبقاتی است. هر چند مترادف کردن مبارزات طبقاتی با چپ نیز ساده لوحانه است ، اما حقیقت این است که تنها یک نیروی چپِ عمیقاً معتقد و متعهد به آزادی و برابری همگانی می تواند مبارزات طبقاتی اکثریت زحمتکش را با جنبش ضد دیکتاتوری پیوند بزند. آیا چنین نیرویی با شتابی کافی خواهد توانست شکل بگیرد و نگذارد فرصت کنونی از دست برود؟
۱۰ آذر ۸۸ ( اول دسامبر ۲۰۰۹ )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر