یدالله جوانی رئیس دفتر سیاسی سپاه پاسداران در سرمقاله شماره ۵۱۶ صبح صادق در دوشنبه ۲۱ شهريور ۱۳۹۰ (۱۲سپتامبر ۲۰۱۱)، به بررسی جایگاه سپاه پاسداران در ساختار قدرت جمهوری اسلامی پرداخته است. او در این سرمقاله تحت عنوان «سپاه، اصولگرايي و اصولگرايان!» تلاش کرده تا به بحث های گوناگون حول جایگاه و نقش سپاه پاسخ گوید. یدالله جوانی می نویسد:« واقعيت اين است كه مواضع سپاه نسبت به هر جريان، حزب، گروه و فرد سياسي، ارتباط مستقيم با مواضع آن جريان، حزب، گروه و فرد سياسي با انقلاب و نظام مقدس جمهوري اسلامي دارد. … اتخاذ موضع از سوي سپاه، ريشه در هويت پاسداري سپاه از انقلاب اسلامي و دستاوردهاي آن دارد. و در پایان افزوده است: «در اين راستا و جريان، حزب و گروه سياسي كه با اين گفتمان انطباق داشته باشد، به طور طبيعي همسو با سپاه شده و اين هم گفتماني ها به استقلال سپاه هيچ خدشه اي وارد نمي سازد.».
سپاه پاسداران جمهوری اسلامی از دید یدالله جوانی و یا گرایشی مسلط در سپاه، معیار و ملاک اصولگرائی و بیان هویت انقلاب اسلامی اعلام شده است. هر جریان که به سپاه نزدیک باشد به این گفتمان نزدیک شده و هر جریان که از آن دور شود، از انقلاب اسلامی دور شده است. در این نحوه ی بیان اصول سیاسی دوری و نزدیکی جریانات سیاسی در تحولات کشور، هیچ نامی از ولایت فقیه، یا شخص رهبر و ولی فقیه به میان نیامده است. این که در بیان نقش و جایگاه سپاه هیچ اشاره ای به فرمانده عالی سپاه نمی شود، نمی تواند تصادفی باشد. می توان این موضوع را با این سئوال شفاف تر بیان کرد که اگر رهبر رژیم با یک جریان سیاسی که از سپاه فاصله دارد نزدیک شود آیا باز هم سپاه از ولایت فقیه حمایت خواهد کرد و یا آنگاه ولی فقیه نیز از “گفتمان انقلاب اسلامی” دور خواهد شد؟ سرمقاله نویس “صبح صادق” به این سئوال پاسخ نداده و موضوع را مسکوت گذاشته است. دلیل این ابهام، کاملأ روشن است. آنچه رئیس دفتر سیاسی سپاه پاسداران در سرمقاله ارگان سپاه نوشته، بیان آشکار و رسمی آن است که اکنون شمشیر عریان روی میز سیاست گذاشته شده و هر جریان و گروه سیاسی باید خود را با این قطب نمای قدرت تعریف کند. سپاه با این استدلال که در قانون اساسی جمهوری اسلامی نقش و جایگاه سپاه تعریف شده، خود را حافظ و مالک انقلاب اسلامی می داند و به گونه ای رفتار می کند که این قانون غیرقابل تغییر و ابدی است و جایگاه و نقش دیگر نهادهای حکومتی تعریف شده در قانون اساسی را نیز بر نمی تابد. چنین درکی این سئوال را پیش می آورد که کدام شرایط و کدام وضعیت در جامعه باعث شده است که سپاه پاسداران مجبور گشته شمشیر عریان را روی میز سیاست حتی در جدال جناح های حکومتی بگذارد؟ پاسخ را باید در وضعیت شکننده حکومت بر امواج نارضایتی توده ای دید. وضع به گونه ای است که حتی خامنه ای نیز هشدار داده بود که نباید بحث های انتخاباتی، امنیت کشور را به خطر بیاندازد. این دیدگاه اکنون با موضع رسمی سپاه، به تمامی گروهبندی ها و باندهای حکومتی به زبان نظامی گوشزد می گردد. سپاه اعلام کرده که ارباب کشور است و هر جریان باید خود را با آن همسو و منطبق سازد وگرنه از دایره ی انقلاب اسلامی و اصولگرائی به بیرون پرتاب شده است.
سپاه پاسداران که اکنون حضور تمام قد خود درقدرت سیاسی را رسمأ و حتی بدون نام بردن از ولی فقیه اعلام می کند، قدرتی است که برای خود در تحولات سیاسی درون حاکمیت نقش ویژه ای قائل است. این نهاد نظامی، غیرمنتخب و غیرپاسخگو بخش اعظم اقتصاد کشور را در دست دارد و با زد وبندهای سیاسی بر شاهرگ های اقتصاد کشور تسلط یافته است. سیستم مخابرات و شبکه های ارتباط جمعی را در کنترل خود گرفته است. این نقش و حضور تا جائی است که برخی از حکومتیان آن ها را “تروریست های سایبری” لقب داده اند. از طریق ده ها اسکله غیرقانونی و اعلام نشده، اقتصاد “سایه” در کشور را سازمان می دهند تا جائی که احمدی نژاد در یک سخنرانی آن ها را “برادران قاچاقچی” خطاب کرد تا ابعاد قدرت و نقش سرداران قاچاقچی در اقتصاد “سایه” را نشان دهد. بخش “اطلاعات سپاه” اکنون به صورت سازمان امنیت اصلی و قدرتمند عمل می کند و به هیچ نهاد و مقامی هم پاسخگو نیست. حضور گسترده ی سپاه در تمامی عرصه های اقتصادی، سیاسی و امنیتی، در سال های اخیر کاملأ چشمگیر بوده و بارها نیز به اشکال گوناگون بیان شده است. اما بیان رسمی و علنی آن از سوی دفتر سیاسی سپاه را باید نقطه عطفی در روند تسلط سپاه بر تمامی اهرم های قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی دانست.
گذاشتن شمشیر عریان روی میز سیاست، اعلام سپاه بعنوان ستون خیمه ی انقلاب اسلامی و تعریف “گفتمان انقلاب اسلامی”، هدفی جز ایجاد تمرکز شدید در بالای قدرت ندارد. اعلام رسمی این امر در آستانه ی انتخابات مجلس شورای اسلامی، هشداری به گروهبندی های سیاسی درون حاکمیت محسوب می شود. به صورتی بسیار روشن به همه ی آن ها یادآوری شده که میزان نزدیکی و دوری هر جریان با اهرم اصلی قدرت ، یعنی سپاه پاسداران، بیان اصولگرائی است. این امر بدان معناست که دور شدن از این ستون قدرت، می تواند برای هر جریان ، گروه و شخصی گران تمام شود. تجربه ی سال های حکومت اسلامی نشان می دهد که تمامی سکانداران امور اجرائی کشور، از دید ولایت فقیه و سپاه به جریاناتی انحرافی و تجدید نظر طلب تبدیل شده اند. مغضوب شدن هاشمی رفسنجانی، فتنه گر نامیده شدن محمد خاتمی، انحرافی دانستن احمدی نژآد و دارو دسته اش، نشان می دهد که این حکومت مدام بسوی تمرکزی نظامیگرایانه به پیش می رود که حتی دمکراسی درون حکومتی باندهای حاکم را نیز دیگر بر نمی تابد. خفه کردن مخالفان پست وزارت نفت برای یک فرمانده سپاه در جریان رأی اعتماد در مجلس شورای اسلامی، نشان از این تحول تازه دارد. سکانداران قدرت قصد دارند دوره ی چند ماهه ی آینده تا انتخابات مجلس شورای اسلامی را به گونه ای سازمان دهند که هیچ تنش و تشنجی در بالا بوجود نیاید و فرصتی برای سؤاستفاده مردم عاصی ایجاد نگردد. واقعیت این است که تمرکز فوق العاده قدرت در بالا و حذف هر نوع مخالف خوانی حتی در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی، ریشه در نگرانی شدید حاکمیت از فضای جامعه دارد. قدرت جنبش اعتراضی مردمی آنچنان بالاست که هر حادثه و موضوعی می تواند بسرعت به یک چالش توده ای قدرتمند تبدیل شود. اعتراضات گسترده مردم آذربایجان در جریان اعتراض به خشکانده شدن دریاچه ی اورمیه، و یا تظاهرات خودجوش مردم آذربایجان در شادی از پیروزی تیم فوتبال تبریز، نشانه هائی از حالت انفجاری در جامعه است. شکست جمهوری اسلامی در تمامی عرصه ها و بیلان کار مفتضحانه اش، مردم کشور را به عصیان کشانده است. حاکمیت اسلامی نه تنها اقتصاد کشور را در هم شکسته ، بلکه محیط زیست را بشکل خطرناکی تخریب کرده است، نه تنها آزادی های سیاسی و اجتماعی را از مردم گرفته، بلکه لقمه ی نان را از سفره های خالی آن ها ربوده است. این حکومت نه تنها هر نوع امکان اطلاع رسانی را بسته، بلکه هر مخالفی را نیز به سیاهچال ها انداخته است. حکومت اسلامی، با شکست برنامه های گوناگونش، خود را در برابر توده های مردم معترض و خشمگین می بیند. آن هم در شرایطی که نسیم گرما بخش انقلاب عرب، هر روز فضای تازه ای را در منطقه و ایران بوجود می آورد. حاکمان که به اطلاعات دقیق و دست اول دسترسی دارند، می دانند که بر چه بشکه ی باروتی نشسته اند. از این روست که قبای جمهوری را از جمهوری اسلامی برکنده و لباس نظامی برتنش کرده اند. حالا دیگر به این نتیجه رسیده اند که دوران وعظ و پند و اندرز نیست، حتی دوران اجازه دادن به بحث های طلبگی حوزه ای در میان جناح های حکومتی هم نیست، زمان بر کشیدن شمشیرهای آخته است. این را دفتر سیاسی سپاه بشکل عریان و خشنی بیان کرده است.
اما مردمی که دهه ها در برابر استبداد لجام گسیخته ی دینی مقاومت درخشانی را سازمان داده اند، از این شمشیرهای آخته نیز هراسی به خود راه نخواهند داد. برای مقابله با شمشیر عریان نظامیان، باید سنگربندی های توده ای را بصورتی بسیار جدی تر در دستور قرار داد. باید با سازماندهی نافرمانی مدنی توده ای، نیروی دشمن را فرسوده و زمین گیر کرد. مقاومت مدنی توده ای در عدم پرداخت قبض های نجومی برق و آب و گاز و یا مقاومت مدنی توده ای در برابر تخریب بیرحمانه ی محیط زیست، نمونه های درخشانی از قدرت مقاومت مردمی است. این نمونه ها را باید در برابر سیاست تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها و ادارات نیز با قدرت به پیش برد. باید اعتراضات به عدم پرداخت حقوق های معوقه ی کارگران در کارخانه ها را نیز بصورت گسترده ی هم آهنگ کرد. نباید اجازه داد این گرگ وحشی که چنگ و دندان نشان می دهد در اهداف شوم خود برای نابودی کشور موفق گردد.
۲۱ شهریور۱۳۹۰ (۱۲ سپتامبر۲۰۱۱)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر