سحر بیاتی
عکاس: صادق چناری
از میان سال تا پیرمردهای مو سفید کرده جنگ، سربازان و سرداران دیروز و بیماران اعصاب و روان امروز، در پشت میلههای آسایشگاه جانبازان اعصاب و روان نیایش در سعادت آباد تهران حصر شدهاند.
فراموش کردهاند آنچه هشت سال بر آنها گذشت. شاید تنها حسناش همین باشد که فراموش کردهاند که بودند و چه کردهاند. از سردار، تا سرباز، بسیجی تا ارتشی در میان آنها دیده میشود.
آسایشگاه نیایش ساختماني دو طبقه است كه هر طبقه چند اتاق بزرگ دارد با تخت هايی بيشتر از ظرفيت اتاقها. يك تخت خوابگاهي و يك قفسه فلزی سهم هر بيمار است. ساعت 12 استراحت نيمروزی آغاز میشود. پتوهايشان را روی زمين كنار تختشان مياندازند، نماز میخوانند و 13 نفر آرام در يك اتاق میخوابند.
لباسهای خاکی و پوتینهایشان را تحویل دادهاند و لباس آبی و دمپایی پلاستیکی تحویل گرفته اند. از تلویزیون خبری نیست و تنها یک سالن کشتی، چند میز پین پونگ و مقداری وسایل نقاشی همه سهم آنهاست از زندگی.
بعد از شهادت 25 نفرشان و گم شدن در جانباز در همین آسایشگاه حالا حدود 70 نفر باقی ماندهاند. بیش از هر چیز سیگار طلب میکنند و شیرینی، اما روزی 25 تا 30 قرص سهم روزانه آنهاست. آنقدر آرامبخش خوردهاند که نه خبری از رفتار پرخاشگرانه باشد نه داد و فریاد هر چند میگویند بیماران بد حالتر را در ایزوله نگه داری میکنند. مرفین و تنبیه بدنی هم گاه شامل حالشان میشود.
خبرهای زیادی از پشت دیوارهای بلند آسایشگاه بیرون درز نمیکند، کسی نه اجازه دیدارشان را دارد نه اجازه گفت و گو با آنها را، ممنوع الملاقات هستند و اگر روزی کسی موفق به شکستن دیوارهای حصر شود و به درون آسایشگاه راه پیدا کند شاید تنها بتواند بیماران معمولی آسایشگاه را ملاقات کند. وضعیت ایزوله این آسایشگاه تقریبا نا معلوم است و هیچ کس نمیداند چه سرنوشتی در انتظار بیماران بد حال است.
هر چند از پشت همان دیوارهای بلند هم برخی خبرهای بد به بیرون درز کردهاند. خبر خودکشی یک جانباز اعصاب و روان که از بالای دیوار پایین پریده بود و خبرهای غیر رسمی فرار از دست پرستار بد رفتار را عامل خودکشی وی اعلام کرده بودند.
هنوز هم کسی نمیداند علت اینکه هر از گاهی یکی از آنها فوت میکند چیست.
بيشتر بيماران اين آسايشگاه، جانبازان 70 درصد هستند و قيم قانوني دارند. در خبرهای غیر رسمی حتی مشكلاتي از اين قبيل كه سرپرستان از اموال آنها به نفع خودشان استفاده كنند زياد پيش مي آيد ولي به طور صحيح پيگيری نمي شود. جانبازان هم میترسند اگر چنين مسائلی را مطرح كنند، به جای پيگيری ادعاهايشان، ميزان داروهايشان افزايش يابد.
خبرها نباید علنی شوند که اگر به بیرون درز کنند ، باید به وضعیت آنها رسیدگی کرد. باید پاسخگو بود، بی خبری شاید نعمتی است برای آنهایی که نه فرصت رسیدگی به وضعیت جانبازان اعصاب و روان را دارند نه حوصلهاش را. مجبور هم نیستند پاسخگو باشند.
همه چیز برای یک فراموشی مطلق فراهم شده است. آنها شاید تا دیروز برای دشمنان وطن تهدید محسوب میشدند اما گویا امروز برای دیگرانی تهدید هستند که راه هر ارتباطی را با آنها مسدود کردهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر