۱۳۹۲ بهمن ۴, جمعه

اصرار بر اسراف در قتل
سید سعید کلکان


‌منحصر نبودن اسراف  و زياده روی  در قتل به كشتن فجيعانه ؛ کە برپايی پرچم باطل خونخواهی بخصوص در قتلی و فاجعەای  کە منشأ دينى و سياسى را داراست ، و همچنين تحريف واقعه و ستايش و تفهيم و تزريق اين انحراف به جامعه عامل اصلى ماندگارى خشونت و فتنه است كه گاهاََ سيرى تاريخى به خود مى گيرد . قتل حسين بن على نوەی پيامبر اسلام در هنگام فرار و هجرتش از ظلم و فساد دستگاه خلافت امويان و تحريف اين فرار و هجرت به قيام از سوى مخالفين وى و قدرت طلبان سودجو و علماى اسلام و مقبوليّت اين  انحراف  در جامعه نمونەی بارزى از اسراف در قتل است كه پيرو و جلاد هر دو به يك اندازه در آن سهيمند .١
فرار آگاهانه و هجرت جهت تأمين امنيت انسان آگاه و مسئول ، متعهد و مبلغ استانداردى كه معرف امامى الهى نيز باشد و شعار و مسئوليّتش برپايەى روشنگرى كه همان امر به معروف و نهى از منكر دينى باشد را تنها با مصلحت جويى و تفهيم سوء مى توان آن را به قيام تعبير و تعريف نمود تا كه از او امامى عاشق و مشتاق به هرَج و فتنه ، و چراغ هدايت و كشتى نجاتش را كه در روشنگرى خلاصه مى كرد در مرگى كه خود بسراغش رود جستجو نمود.
با بررسى و سيرى در متون تاريخى مربوط به حادثەی كربلا و با اندك تحليل و قضاوتى در اين واقعه ميتوان ؛ ديدگاه و بينش منفى مبتنى بر دروغ  در تعريف و تشخيص اين حادثه به قيام حسينى را به چالش كشاند و سود جويى و خيانت علما و انديشمندان  اسلامى را آشكار نمود .٢
تفهيم سوء در تاريخ از هجرت و فرار حسين بن على و استفادەی ابزارى از اين واقعەی تاريخى در نامگذارى آن تحت عنوان قيام حسينى يا نهضت عاشورا و قيام كربلا و ... و بارورى دين و شريعتى احساسى در بين تودەی مردم در راستای اهداف سوء با وارونە بە نمایش گذاشتن حقيقت ماجرا و عدم گزارش صحيح از حقايق اواخر زندگى حسين بن على را مى توان اشاره نمود.
پس از قدرت گرفتن يزيد بن معاويه و ارسال نامەای به حاكم خود در مدينه جهت اخذ بيعت از مردم و فرمان بر بيعت گرفتن از حسين بن على و تأكيد بر آن ، كه در صورت عدم بيعت گردنش زده شود٣ . پس از ابلاغ نامه به امام حسين و وقوف بر سياست حاكمان اموى و سوء نيت آنان ، مخفيانه در شب هنگام با خاندانش مدينه را به قصد مكه ترك مى کند٤ و خود اين فرار شبانه را به فرار حضرت موسى از ترس فرعون و فرعونيان در هنگام خارج شدنش از ترس مرگ تشبيه مى كند ٥، و مكەای را کە  در  اسلام  از آن بعنوان مكان امن كه هرگونه قتل و خونريزى در آن حرام است را بعنوان مقصد نهايى و هميشگى خويش انتخاب می نمايد .٦
  طرح ترور حسين بن على در مكه به هنگام مناسك حج توسط مردانى از بنى اميه كه در تعقيبش بودند تا كار ناتمام حاكم مدينه را به اتمام برسانند و سخنانش در برابر عبدالله بن زبير ناخشنود از وجود حسين در مكه و يكى از مدعيان قدرت ؛ و ترسش از كشته شدن در حريم كعبه مى توان به موقعيت و وضعيت حضورش در مكه پى برد .٧
حسين بن على از ترس به قتل رسيدن و ريخته نشدن خونش در حريم مكه فريضەی حج را رها مى كند و آنرا كه يكى از واجبات در اركان اسلام است تا هم بقول خويش حرمت خانەى امن را نگهداشته باشد و نيز از بروز فتنەای بزرگ جلوگيرى كرده باشد . ٨
 بجاى آوردن وصيت در مكه و بازگويى و پافشارى بر شعائر  امامت خويش در امر به معروف و نهى از منكر كه همان روشنگريست كه عدم پذيرش آنرا بر صبر و بردبارى قرار مى دهد كه كوچكترين اشارەای به وجود جهاد و قيام در وصيت نامەاش ديده نمى شود . ٩
سخنان حسين بن على در باب هجرت و سكنى گزيدن در دامن دشت و صحرا تا هنگام خوابيدن فتنەها و هرج و مرج بوجود آمده ، خود نشان دهندەی موضع وى در آن مرحلەی تاريخى است .١٠
نبود امنيت جانى در مكه و دعوت كوفيان از حسين بن على در تأمين و حمايت از او و خاندانش ، ايراد وصيت نامه در مكه كه متضمن جهت و سير حركت وى بود و عدم اشاره به قيام در آن ، و نيز در استفاده از ماههاى حرام بعنوان سپر و محافظى براى رسيدن به مكان أمن كه جنگ و كشتار در آنها حرام شمرده شده است ، را مى توان قابل تأمل دانست .١١
شناخت امويان از نوع تفكر و موقعيت و جايگاه حسين بن على ؛ كه بيعت نكردن وى با يزيد مناسبترين فرصت در قتلش را براى امويان مهيا ساخت . ١٢
عوامل اموى در محرم سال ٦١ هـ ق در صحراى كربلا با بستن راه بر قافلەی حسين بن على كه عموماً از خانواده و بستگانش بودند و قرار دادنش بر سر دو راهى بيعت يا مرگ ، و عدم قبول بيعت حسين بر ظلم و رد تقاضايش از طرف امويان مبنى بر باز كردن مسير و خارج شدنش از بلاد اسلامى ، نهايتاً در دهم محرم با قتل وى واقعەى كربلا به وقوع پيوست.
پرده پوشى بر حقيقت و اصل ماجراى هجرت و برداشت از آن به قيام حسينى در طول تاريخ فتنەهايى را تحت عنوان قيام و الگوبردارى از قيام حسينى در برداشته كه در اصل  حقيقت قيام حسينى سنخيّت و اعتبار دينى و تاريخى ندارد و با اصل ماجرا در تضاد است كه فقط با انحراف و تحريف انديشمندان و توجيه و سود جويى علما و فقها چهرەاى دينى به خود گرفته است ، كه براى نمونه به دو چهره از چهرەهای تفسيرگر و توجيەگر در انقلاب ٥٧ ايران كه اسلام گرايان با بهرەگيرى از تفكر و فرهنگ رايج شيعى در ايران قدرت سياسى و حاكميت را به انقياد خود درآوردند, اشاره مى شود:
دكتر على شريعتى مبارز و فعال مذهبى مشهور به معلم انقلاب و از نظريه پردازان " نقلاب اسلامى " است كه در نظريەى امت و امامت سر آغازى براى پيدايش نظريەى ولايت فقيه باز نمود . ١٣
فرهنگ غالب انقلابيگرى چپها در دهەى چهل در ايران ، شريعتى انديشمند مسلمان را وادار به پركردن خلاء اسوه و مبارز انقلابى در فرهنگ اسلامى نمود كه با جايگزينى حسين روشنگر به حسين انقلابى و هجرتش را به قيام  ، او را در كنار ابوذر صحابى وفادار پيامبر اسلام و معترض در زمان  حاكميت عثمان بن عفان خليفەى سوم قرار داد تا چهرەهايى انقلابى و عصيانگر از آنان بتراشد ، اين سخن از اوست كه مى گويد: اگر در جامعه ای فقط یک حسین و یا چند ابوذر داشته باشیم هم زندگی خواهیم داشت هم آزادی و.... و هم دشمن شکنی و هم عشق به خدا ... ١٤ 
آيت الله خمينى اولين رهبر و بنيانگذار نظام جمهورى اسلامى ايران ، تشريحگر و تدوينگر نظريەى ولايت فقيه در نظام جمهورى اسلامى ، با تكيه بر تفكر انحرافى قيام از هجرت امام حسين در كسب مشروعيت و توجيه حاكميت جمهورى اسلامى كه بيشترين استفاده را در پيشبرد اهداف سياسى و مذهبى خويش نمود . ١٥
حال آنكه شيوە صحيح آگاهى و شناخت با سير از امامى خداشناس روشنگر تحقق مى پذيرد چنانكه حسين (ع) روشنگر و امام و مختار بود . بنابراين مهدى و عيسى تثبيت كنندەى عدالتيند كه جامعه ى انسانى در مرحلەى درك و فهم از حق و حقوق خويش و نيازش به عدالت ، با ضعف و ناتوانى در طلب آن مى كوشد.
با نبود علم و آگاهى و روشنگرى در جهان اسلام و غوطەور شدن عالمان و حاكمان دينى در باورهاى انحرافى و پوچ و سوق جامعه به فتنەگرى و ستيزەجويى و جنگ ، منطبق بودن روايات آخر زمانى با وضع موجود و تطبيق آن بر خود ، ناكارايى انديشەى دينى و اسلامى رايج و اصرار بر لگدمال كردن و پاره نمودن رسالتهاى روشنگرى الهى و انسانى در بستر سازى فتنه و بوجود آوردن فسادى بزرگتر گام بر مى دارد.
بتحقيق چنين بسترى همانگونه كه آموزەهاى دينى نيز به چگونگى و زمان و مكان آن نيز اشاره نموده است ؛ بستر بارور شدن دجال با رونمايى دينى است.

منابع و مأخذ
‌.١
. قرآن ، اسراء ٣٣ ‌؛ تمام تفاسير اهل تشيع و اكثر تفاسير اهل تسنن تأويل آيه را بر امام حسين دارند
. روايت احمد قابل از عاشورا / گزارش آن شش ماه صحيح نيست
http://youtu.be/C1lD1dd1Z40
‌https://soundcloud.com/ali-fatehi/stya5xghvwzb
  البدایە و النهايه ج ٨ ، ص١٥٩؛ سير الاعلام النيلاء ج ٣ -؛ تاريخ طبري ج ٤
در الكامل ج ٢ ابن اثير خروج امام را شب بيست و هشتم ماه رجب سال٦٠ هـ ق  ذكر ميكند ؛
امام حسين خطاب به محمد حنيفه : به عقيده تو به كدام ناحيه بروم ؟ محمد بن حنيفه گفت بهتر است كه وارد شهر مكه شوي چنانچه در آن اطمينان يافتى كه أمن است ، اقامت گزين و اگر بى وفايى مشاهده كردي به سوى يمن حركت كن ... .
امام حسين در تاريكي شب  آماده حركت از مدينه گرديده بود ابتدا نزد قبر مادر بعد رهسپار آرامگاه  برادرش امام حسن گرديد ، و در اين سفر غير از محمد بن حنيفه و عبدالله بن جعفر ؛ برادران و فرزند برادر و اهل بيت او همراه با ايشان مدينه را ترك كردند.
 الارشاد ج ٢ ؛ انساب الإشراف ج ٣ ؛ ينابع الموده ص ٣٣٣ ؛ ابصار العين ص٣ ؛ روضة الواعظين ص١٤٦ ؛ سيرەی معصومين ج٤
امام در تاريكى شب از مدينه خارج شد در حالي كه اين آيه را مى خواند " فخرج منها خائفاً قال رب نجنى من القوم الظالمين " قصص٢١ . پس (موسى) ترسان ونگران از آنجا بيرون رفت (در حالى كه مى)گفت : پروردگارا مرا نجات ده از دست ظالمين . اين آيه حكايت از فرار موسى از دست فرعونيان است  لهوف سيد بن طاووس ص٨٢،الإرشاد، وقايع عاشورا ،وقايع الأيام  ، تاريخ طبري ج٤ ، تاريخ يعقوبي ج ٢٦
امام فرمود : و اني اقصد المكة ، فإن بي أمنون اقمت بها دائمآ .وبدرستى قصد مكه را دارم اگر مكان امني برايم باشد اقامت مى كنم براى هميشه  . هنگام رسيدن به مكه تلاوت آيه " و لما توجه تلقاء مدين قال ... " قصص ٢٢ . هنگام (موسى) خود را در مدخل شهر مدين يافت گفت اميدوارم كه پروردگارم مرا هدايت فرمايد . اين آيه در بارەى حالت ورود موسى به مدين بعد از فرار از مصر بود.
بحار الأنوار ج ٤٥ ؛ تاريخ الامم و الملوك ج ٥ ؛ تاريخ ابن عساكر ج ١٤ ؛ روضة الواعظين ‌
‌.٧
  ابن اثير الكامل ج٣،٧ ؛ ابن العبرى تاريخ مختصر الدول ؛ الفتوح ج دوم  ابن اعثم كوفى ؛ منتخب التواريخ خراسانى ؛ اخبار الطوال  ج ٣ دينورى ، ابوحنيفه احمد بن داوود ؛ تاريخ الرسل و الملوك جريرطبرى  ج٣-٧ ؛ مروج الذهب و معادل الجوهر مسعودى ؛ تاريخ يعقوبى ج ٦
 قرآن سوره مائده ٩٧
 امام ترسيد بيت اللَّه الحرام- که هر کس بدان وارد شود، ايمن مي گردد- مورد هتک حرمت واقع شود، زيرا بني اميه، حرمتي براي آن نمي شناختند و يزيد به عمرو بن سعيد اشدق دستور داده بود امام را ترور کند.
و در بيت الحرام پناه نگرفت تا قداست آنرا محافظت نمايد-
آن حضرت عليه السلام مي فرمايد: «اگر يک وجب خارج از آن (يعني مکه) کشته شوم، برايم دوست داشتني تر است-
حضرت عليه السلام به فرزند زبير مي گويد: «اگر فلان جا کشته شوم، براي من دوست داشتني تر از آن است که حرمت آنجا (يعني مکه) شکسته شود» ‌
تاريخ يعقوبى ج ٢ ، ص٢٤٩؛ تاريخ ابن عساكر ج١٤ ص ٢٠٣ ؛ مرآة الزمان ص٦٧ ؛ قلائد النحور: ج ذی الحجة، ص ٣٧٥ ؛ فیض العلام: ص ١١٣ ؛ وقایع الایام،ص١٢٢؛ الارشاد شيخ مفيد ج٢ ص٦٨ ؛ الكافى ج٤ ، ص١٥٩ ؛ وقعة الطف ص١٥٢
امام حسين (علیه السلام) قبل از اين كه از مدينه به سوي مكه حركت كند, به برادرش (محمد بن حنفيه ) اين وصيت را نوشت :«بسم الله الرحمن الرحيم . هذا ما أوصى به الحسين بن على الى أخيه محمد بن الحنفيه : انّ الحسين يشهد أن لااله الاّ اللّه وحده لا شريك له و أنّ محمّداً عبده و رسوله جاء بالحقّ من عنده و أنّ الجنّة حق و النار حقّ و الساعةآتيةٌ لاريب فيها وأنّ اللّه يبعث من فى القبور و أنّى لم أخرج أشراً و لا يطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انّما خرجت ُلطلب الاصلاح فى أمّة جدى 6أريد أن آمر بالمعرفو و أنهى عن المنكر و أسير بسيرة جدّى و أبى على بن أبى طالب فمن قبلنى بقبول الحقّ فالله أولى بالحقّ و من ردّ على هذا أصبر حتّى يقضى الله بينى و بين القوم و هو خيرالحاكمين . و هذه وصيّتى اليك يا أخى وما توفيقى الاّ باللّه عليه توكّلت و اليه أُنيب »
ترجمه : به نام خداوند بخشنده مهربان . اين وصيت حسين بن علي به برادرش محمد بن حنفيه است . همانا حسين شهادت مي دهد به وحدانيت خدا و به رسالت محمد كه از طرف خدا به حق آمده و شهادت مي دهد كه بهشت و جهنم حق است و شكي در برپايي روز قيامت نيست و خداوند همه مردگان را زنده خواهد كرد. بيرون رفتنم  نه براي شر و نه فتنه و نه فساد و نه ظلم است , و همانا بيرون مى روم براى خواستن اصلاح ( روشنگرى) در امت جدّم رسول خدا است . من مى خواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم و از سيره و روش جدّم و پدرم علي بن ابي طالب پيروي كنم . اگر كسي دعوت به حق را پذيرفت , خداوند سزاوار به قبول آن است . اگر كسي آن را نپذيرفت , صبر خواهم كرد تا خداي متعال ميان من و اين جماعت داوري كند و او بهترين حكم كنندگان است . اين وصيت من است به تو اي برادر, و توفيقي نيست مگر با كمك خدا. توكل بر او مي كنم و به سوي او انابه مي نمايم .
1. مقتل الحسين مقرم , ص 156 به نقل از مقتل خوارزمي , ج 1 ص 188 و مقتل العوالم , ص 54
.١٠
 برادرم اگر در دنيا پناهگاه و جايگاهي هم نيابم، باز هم با يزيدبن معاويه بيعت نمي كنم.
موسوعه كلمات الامام الحسين(ع)، ص 268 ؛  فتوح ج٥ ؛ ارشاد شيخ مفيد
.١١
 قرآن ، سوره توبه آيات ٣٦ و٣٧
بقره آيه ٢١٧ " يَسۡـَٔلُونَكَ عَنِ ٱلشَّہۡرِ ٱلۡحَرَامِ قِتَالٍ۬ فِيهِ‌ۖ قُلۡ قِتَالٌ۬ فِيهِ كَبِيرٌ۬‌ۖ وَ... از شما می پرسند از جنگيدن در ماه حرام بگو گناه كبيره است جنگيدن در آن...
ويكيپديا / ماه هاى حرام
http://fa.wikipedia.org/wiki/ماه_حرام
.١٢ 
 " اينان از من دست بر نمى دارند هر جا بروم و هر جا باشم ... "بحار الانوار ج٤٤ ؛ مسعودى مروج الذهب ٣/٥٤ ؛
" به خدا سوگند اگر به لانەاى پناه برم، مرا از آن بيرون خواهند آورد تا آنچه از من مى خواهند به دست آورند " وقعة الطف ص١٥٢ ؛ سيد بن طاووس ، لهوف ص٨٢
.١٣ 
ويكيپديا / دكتر على شريعتى
http://fa.wikipedia.org/wiki/علی_شریعتی
.١‌٤
بر گرفته از كتاب حسين وارث آدم
.١٥
http://radioquran.ir/?part=menu&inc=menu&id=1797&
‌ سيد سعيد كلكان
Saeed_kallakan@yahoo.co.uk

هیچ نظری موجود نیست: