نقش زنان در ایران علیه رژیم ضد زن جمهوری اسلامی و روش های اقتصاد نولیبرالیستی...
مینا زرین
مینا زرین
به صلابه
کشیدن و فاصله طبقاتی که واقعیتی انکار ناپذیر است. ببینیم علاوه بر ستم
طبقاتی بر زنان کارگر و زحمتکش و قشر کارمند ماب و حقوق بگیر این کارکرد
خشونت و آزارهای جنسی چگونه زنان را در جامعه نولیبرالیسم به برده جنسی
تبدیل می کند...
مینا زرین
ایدئولوژی
سیستم سرمایه داری ، در ارتباط با پدیده زن و نقش زنان در اجتماع ، پایه و
اساس اش بر مرد سالاری بنا نهاده شده است و تنها بخاطر پیشبرد اهداف
اقتصادی و کالایی دیدن آنان، امروزه با راه و روش اقتصاد نولیبرالیستی به
زنان اجازه دخالتگری در عرصه اجتماعی و تولید کالایی را می دهد .
در
قرن بیست و یکم ما هر روز شاهد پیوستن زنان بسیاری به بازار کار هستیم.
جامعه ایی چند قطبی، کار ارزان با بهره ایی هنگفت، نداشتن بیمه و نداشتن
شیرخوارگاه و مهد کودک مناسب، در جامعهی معاصر کنونی زنان اوّلین قربانیان
طرحهای تعدیل اقتصادی، خصوصیسازی و بحرانهای اقتصادی هستند. رشد
پدیدههای ناهنجار اجتماعی ناشی از آن مانند اعتیاد و بیکاری که موجب
افزایش آمار طلاق شده و نبود حمایتهای دولتی و بیسامانی اقتصادی و تعطیلی
بنگاههای اقتصادی، معضلاتی را برای تمام مردم، به خصوص زنان بهوجود
آورده است. در عین حال که زنان ارزانترین، مطیعترین، مطلوبترین و
سودزاترین نیروی کار برای چرخش سرمایههایشان محسوب میشوند و با
«خانهدار» خواندن، کارشان آن را صرفا یک «فعالیت درآمدزا» مینامند و فوق
استثمار زنان را مخفی میکنند. دستمزد پایین را توجیه و امکان
سازمانیابی را میگیرند.
می توان در این قسمت اینگونه نتیجه گرفت :
تضاد
بنیادی سامانه سرمایهداری همچنان همان است که پیش از این نیز بوده است:
تضاد کار و سرمایه. آنچه به این پدیده ابعاد تازه بخشیده، رشد سترگ نیروی
تولید، کاربرد گسترده فن آوریهای نوین و خودکاری بیش از پیش تولید در همه
عرصههای اقتصادی ـــ و نیز رسانهای ـــ در مقیاس جهانی است که انباشت
افسانهوار سرمایه در دست اندک کسان از یک سو و بیچیزی و بی حقوقی گسترده
زحمتکشان و بخشهایی از لایههای میانی را در کشورهای گوناگون، از سوی دیگر
دامن زده است.
اما زنان در ایران !!!!!
نقش
زنان حرکات اعتراضی زنان علیه رژیم سرمایه داری – اسلامی حاکم بر ایران را
باید از جنبه های مختلف نقد،بررسی و تدوین کرد.زنان در ایران بخاطر تلفیق
مذهب با دولت تحت ستم مضاعف قرار می گیرند.دراین راستا زنان در ایران،از یک
طرف در تقابل با سیستم سرمایه داری و ازطرف دیگر با قوانین مذهبی ( اسلامی
) می با یست مبارزه خود را به پیش ببرند.از این منظر،مبارزه زنان علیه
رژیم جمهوری اسلامی،نقش بسیار ویژه به خود می گیرد،.زنان در مبارزه علیه
رژیم جمهوری اسلامی در صف اول پیکار قرار دارند و در تداوم تلاش های خود
برای رهایی و آزادی، بعد از به قدرت رسیدن این رژیم زن ستیز در تمامی حیطه
های – سیاسی، اجتماعی و... – رژیم را تا امروز به چالش کشیده اند.شرکت فعال
و دخالتگرانه زنان در مبارزات سیاسی قبل و بعد قیام بهمن 1357 در
سازمانها و احزاب چپ و مترقی، از آنجمله شرکت فعال در سرنگونی رژیم سرمایه
داری - سلطنتی ،تظاهرات 8 مارس سال 1358، مبارزات زنان پیشرو در کردستان
تا دخالتگری مستقیم درحرکات اعتراضی دروه اخیر – حضور وسیع و خود جوش
زنان در اعتراضات اجتماعی و سیاسی -، به روشنی به نقش مهم زنان درمبارزه
علیه رژیم را به اثبات می رساند.
تاریخ خونبار 8مارس درجهان :
حال
نگاهی به تاریخ خونبار 8مارس یعنی مبارزه و تلاش زنان در کارخانجات نساجی
نیویورک وادامه ،مبارزات زنان برای به رسمیت نشاندن 8 مارس در کنگره زنان
دربین سالهای 1907تا 1910 و انترناسیونال دوم اولین تشکیلاتی بود که از این
تصمیم حمایت کرد. روز8 مارس 1911 درخیانهای المان اتریش و دانمارک با مارش
زنان به لرزه در آمد و در فوریه و 8 مارس 1917 زنان در پتروگراد تظاهرات
عظیمی را بر علیه گرسنگی و جنگ و نابربری و تزاریسیم سازمان دادند. دهه ها
بعد از انجایی که جشن روز 8 مارس زیر سلطه فاشیسیم هیتلری در تمامی کشورهای
تحت سلطه فاشیسم غیر قانونی اعلام می شود. اما با این وصف سی هزار زن
سال 1937در اسپانیا تظاهرات کردند وشعار وفریاد ،نان و صلح را سر دادند ،
در همین حین مبارزات زنان در جنبش رهایی بخش فرانسه و المان جان تازه ایی
می گیرد . روز زنی که در جنبش برابری طلبانه در انقلابهای اکتبر 1917،چین
،شیلی و... روز جهانی زن برشمرده می شود.
8 مارس اسفند در ایران سال 1357:
در
رژیم نوپای اسلامی ، روز زن بعنوان یک سنت غربی محسوب گردید ورژیم عنوان
کرد: بزودی روز زن در حکومت اسلامی اعلام می شود. خمینی و دولت ملی و مذهبی
بازرگان به پوشش زنان حمله ور می گردند در این راستا ،اما زنان در تظاهرات
تاریخی چند روزه 8 مارس اسفند 57 در تهران ،اهواز وتبریر ...سازماندهی می
کنند و فمنیست های امریکایی و فرانسوی که در آن زمان در ایران بودند و شاهد
این حرکت تاریخی بودند را شگفت زده کرد .
بحث
ازادی زن و تعرض به نظر و نگاه خمینی و اوباشان دولتی و حزب اللهی ودولت
ملی و مذهبی بازرگان به بحث روز و کشمکش دولت و زنان تبدیل می شود و علما
برای احترام گذاشتن سنن شرقی وایراد نداشتن یک چارقد را برای یک ریاضت
بدنی فتوا میدهند و از طرف علما یی چون طالقانی بیان می شود : یک چارقد
مگر انداره ایی دارد و مگر چه می شود این چارقد که وزنی ندارد سرشان کنند
...با عنوان این فتواها جو را مسموم و ضد زنان می سازنند .در این حین زنان
هم بیکار ننشسته و تظاهرات 8 مارس 57 رابر ضد حجاب سازماندهی می کنندو
شعار نه شرقی نه غربی ازادی جهانی است سر می دهند و یا در طلوع ازدی جای
حق زن خالی است سر می دهند ...عقب نشینی دولت اسلامی موفق امیز است و تا
سال 1364 رژیم نمی تواند قانون مجازاتهای اسلامی را به تصویب برساند. اما
زنان را مجبور می سازنند با چادر و پوشش تعیین شده در محل کار ،مدرسه
،....حاضر شوند. از سویی دیگر رژیم به سرکوبی علنی در سطح جامعه و کارخانه
و محل سکونت و کار میزند و زنان و مردان بسیاری را به زندان اعدام و حبس
های طولانی و طاقت فرسا سوق میدهد. از سویی دیگر ایران که جنگ جنگ تا کربلا
را سر میداده، بعد از سقوط رژیم صدام و راه یابی تروریسیم اسلامی به عراق،
شاهد کشتاری دیگرمی باشیم. بله انان زن ستیزی و انسان ستیزی را صادر کرده
و می بینیم : روزنامه اماراتی گلف نیوز می نویسد :
ترور حدود 40 زن به بهانه بدحجابی:
در
پی ترور حدود 40 زن به بهانه بدحجابی در استان بصره عراق، تندروهای مذهبی
در اجرای عملیات ترور این زنان نگون بخت از جانب جمهوری اسلامی حمایت شده
اند.
اماراتی گلف نیوز گفت: تندروها زنان را مجبور می کنند که شبیه زنان در ایران روسری بر سر کنند و در صورت تخطی از آن، زنان به قتل می رسند که نمونه آن ترور 40 زن در بصره است...
اماراتی گلف نیوز گفت: تندروها زنان را مجبور می کنند که شبیه زنان در ایران روسری بر سر کنند و در صورت تخطی از آن، زنان به قتل می رسند که نمونه آن ترور 40 زن در بصره است...
.
ریاضت
اقتصادی نولیبرالیسم و عذاب دادن تن و روان زنان بطور دهشتناکی شکل قانون
بخود می گیرد و ما شاهدیم که سالهاست قانون تبعیض آمیز واپسگرایانه ای
بسیاری در مجلس تصویب می شود، البته در حد و شکل خود ، زنان اعتراض هایی
را سازمان می دهند.اما قانون مجازاتهای اسلامی تصویب ؛گشت های ارشاد فعال
می شوند،
نیروهای سرکوبگر اجرايی:
متاسفانه
تکرار تجربهی ما زنان ایران به وضوح نشان داد که پایهی ایدئولوژیک، نماد
و شاخص یک حکومت اسلامی موقعیت فرودست و بردگی و بیحقوقی کامل زنان است و
چگونه بنیادگرایان مذهبی همراه با همدستانِ بینالمللیشان میوهچینان
مبارزات عادلانه مردم هستند. وقتی سی و پنج سال پیش از دل مبارزات انقلابی
مردم ایران عقبماندهترین و زنستیزترین جایگزین ممکن بیرون آمد، در
واقع هدفشان این بود که تا حد امکان به حاکمیت ستمگرانهی خود مشروعیت و
تقدس بخشند و آن را در سیستم سرمایهداری جهانی ادغام کنند. شاید بتوان گفت
اسلامی کردن نظام پدر/مردسالاری مهمترین عمل در این راستا بود. با
استفادهی همه جانبه از اهرم های قدرت دولتی روابط ستم بر زن را بر
اساس شریعت از نو قالب بندی و بازسازی کردند. این نه فرهنگ ازلی و ابدی "زن
مسلمان" است که احیا شد، بلکه فرهنگ و روابط پدرسالاری اسلامی بود که به
پشتوانه سرکوب دولتی مستقر شد.جمهوری اسلامی با صراحت انقیاد زن را در
قوانین کدبندی کرد و برای آن دادگاه ها و نیروهای سرکوبگر اجرايی تخصیص
داد.
جنجالی ترین لوایح تا سال 1392:
یکی
از جنجال ترین لوایحی که سال گذشته در دولت و مجلس ایران مطرح شد، لایحه
گذرنامه بود که بر اساس آن، زنان مجرد زیر ۴۰ سال برای صدور گذرنامه ملزم
به کسب اجازه از ولی قهری یا حاکم شرع میشدند.
مناقشه
بر سر سنگسارکه اجرای حکم سنگسار، یک مورد در شرع بیشتر ندارد و برای زنای
محصنه و برای زن اجرا میشود. او ادعا کرد حکم سنگسار یا اصلا اجرا نشده
یا اگر هم اجرا شده محدود بوده است.
وی
با اشاره به اینکه حذف سنگسار از قانون مجازات اسلامی در مجلس هشتم تصویب
شد، مجازات از قانون جدید مجازات اسلامی حذف و مجازات چنین عملی بر عهده
شرع گذاشته شد.
اجازه
سفر زنان و تسلیم شدن مجلس گران زنان ایرانی و مشوقهای مالی تازه برای
فرزندآوری خانوادههای ایرانی،تفکیک جنسیتی،تحریریه مطبوعات اصول گرا ها
/نابرابری دیه زن و مرد/بحث برابری دیه زن و مرد در
قانون جدید مجازات اسلامی سال گذشته یک بار دیگر در رسانهها مطرح
شد. ۱۷ دیماه، مدیرکل تدوین لوایح قوه قضائیه ایران، بر پایه لایحه جدید
قانون مجازات اسلامی، ادعا کرد که دیه زن با مرد «برابر» میشود.او
از «برابری دیه زن با مرد» بهعنوان «نوآوری در لایحه قانون مجازات
اسلامی» یاد کرد و گفت: «در قانون جدید مابقی نرخ دیه زن از طریق صندوق
تأمین خسارتهای بدنی بیمه مرکزی پرداخت
میشود. .
فعالین
زن و جنبش زنان لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز و ضد زن موجود از جمله: قوانین
مربوط به ازدواج، طلاق، چند همسری، حضانت، ارث، شهادت را مطرح کرده اند
اما :
پاشنه آشیل و نقطه ضعف جنبش زنان در کجا ها آرمیده است ....
.... به
رسمیت شناخته شدن حق زن بر بدن و ذهن خویش؛ شامل لغو حجاب اجباری و
برقراری آزادی پوشش، آزادی انتخاب همسر و آزادی انتخاب گرایش جنسی، رفع
خشونت علیه زنان در کلیه عرصه های خصوصی و اجتماعی و جرم شناختن آزار جنسی
دختران، قتل و خشونت "ناموسی"، جدایی دین از دولت، ومحاکمه کلیه دست
اندرکاران، عاملان و آمران جنایات سه دهه گذشته ...
استقلال اقتصادی، اعتماد به نفس فردی و اجتماعی زنان:
فعالین جنبش زنان ایرانی فراموش کرده اندکه اگر توجه به استقلال اقتصادی زنان داشته باشند ، می توانند
در
استراتژی مبارزاتی خود روی این نیروی عظیم حساب کند. زنی که وارد بازار
کار می شود، مناسبات اجتماعی را تجربه می کند. کار و فعالیت اقتصادی،
چارچوب های تنگ خانه را در هم می شکند، دریچه های متعددی را می گشاید،
علاوه بر استقلال اقتصادی، اعتماد به نفس فردی و اجتماعی زنان را افزایش می
دهد و وی را گامی و یا گام هایی به برابری نزدیک تر می کند. فمینیسم
ایرانی توجهی به استقلال اقتصادی زنان و اهمیت آن در پروسه رسیدن به برابری
کامل زن و مرد ندارد. به علت همین غفلت، قادر نیست به اقشار وسیع زنانی که
به خاطر فقر و وابستگی به "صدقه" های دولتی، پتانسیل بالایی برای یاری
رساندن و تقویت جنبش اعتراضی زنان دارند، پیوند بخورد. در عوض، دستگاه
حکومتی به انواع گوناگون و با طرح ها و شعارهای کاذب، سعی در جلب بخشی از
این نیروی عظیم می کند و با پرداخت "صدقه" هایی که گاه سال ها با تاخیر
پرداخت می شود، این گروه از زنان را که به لحاظ اقتصادی به دولت وابسته
اند، موقتا یا خاموش، یا خنثی و یا در مواردی حتی به هواداری از حاکمیت می
کشاند.
به
سلاب کشاندن و فاصله طبقاتی که واقعیتی انکار ناپذیر است. ببینیم علاوه
بر ستم طبقاتی بر زنان کارگر و زحمتکش و قشر کارمند ماب و حقوق بگیر این
کارکرد خشونت و آزارهای جنسی چگونه زنان را در جامعه نولیبرالیسم به برده
جنسی تبدیل می کند . این تفاوت به وضوح دیده می شود ولی وقتی از طبقه
کارگر صحبت می شود این کارکرد بطور آگاهانه یا مغرضانه به حاشیه رانده می
شود.
خشونت در محيط كار:
وقتی
صحبت از زنان كارگر به ميان مي آيد، بيشتر بحث هايی چون تفاوت ميزان كار و
دستمزد زنان كارگر نسبت به مردان به ذهن خطور مي كند و خشونتي كه گاه
مانند خشونت های خانوادگی در پشت درهاي بسته اتفاق مي افتد بی آنکه ناظری
شاهد آن باشد یا دادگاهی دادرسش، از نظرها پنهان مي ماند.
در حال حاضر يكي از مشكلات جامعه ی جهانی، خشونت در محيط كار است. سازمان بين المللی كار طی تحقيقاتی صاحبان برخي از مشاغل از جمله رانندگان تاكسی، كادر بيمارستانی، معلمان، مددكاران، صندوقدا ران بانك ها يا فروشگاه ها، افرادی كه در كشورهايي غير از كشور خود كار مي كنند، افرادي كه به تنهايي كار مي كنند و بخصوص ساعت كارشان شب است را بيشتر در معرض خشونت دانسته و تاكيد كرده در اين ميان خشونت، زنان را بيشتر تهديد مي كند. همچنين يافته های اين سازمان حاكی از اين واقعيت است كه خشونت روانی يكی از جدی ترين انواع رايج خشونت در محيط كار است. براي آغاز مبحث خشونت، تعريفی از آن لازم است كه بتواند ابعاد گسترده اين رفتار ضد اجتماعي را در بربگيرد. اما چنين تعريف جامعي به ندرت يافت می شود. به طور كلی خشونت مجموعه رفتاری است كه يك فرد در مورد شخص يا اشخاصی اعمال می كند و باعث آسيب جسمی، جنسی، روانی و اقتصادی قربانی يا قربانيان می شود. آسيب ها ی شديد جسمی، معمولا نماد خارجی دارند مثل سوختگی، شكستگی و پارگی، اما رفتارهايي چون فرياد زدن صاحب كار، شكستن يا پرتاب کردن شیء به نشانه ی عصبانيت و به طور كلی آسيب های روانی، آثار مخرب مخفی و درونی دارند. البته ضرب و شتم و آزارهای جسمی و جنسی نيز ويرانگری رواني از جمله افسردگی، اضطراب و انزجار از خود ناشی از توهين وتحقير به همراه می آورند كه درمان آنها زمان بر و نيازمند مشاوره های طولانی مدت است.
يكي از اشكال رايج خشونت كه متوجه كارگران بويژه زنان كارگر است خشونت كلامی و در نتيجه روانی برخی كارگاه ها و شركت ها است. اگرچه خشونت كلامی امكان دارد به صورت تحقير يا توهين توسط صاحبكار نسبت به هر دو جنس زن و مرد اعمال شود اما اين توهين ها در رابطه با زنان سمت و سوی ديگری گرفته و دلايل متفاوتی را شامل می شود. علاوه بر اين، خشونت تنها از سوي كارفرمايان اعمال نمي شود بلكه بخش عمده اي از آن مربوط به همکاران مرد است. بنا بر سطوح مربوط به همتايان مختلف كارگری و محيط های كار، كارگران زن غالبا مورد تحقير واقع شده و در صورت بروز یک اشتباه، از اولين نقطه اي كه تحقير مي شوند زن بودنشان است. تفكر مرد سالاری كه سعي بر ناتوان جلوه دادن زن دارد سعي مي كند به شكل تحقيرهاي كلامي، زن را وادار به خانه نشيني كرده و با از بين بردن اعتماد به نفس وی نشان دهد كه جامعه ی زنان، يك جامعه ی مصرفي وابسته است. چنين تفكري با بزرگنمايي اشتباهات زنان كارگر و استفاده از الفاظ خاص، تصور ناتوان و نيازمند بودن را در زنان دروني كرده و به نوعي آنها را شرطي مي كند، بدين نحو كه حتي براي انجام كوچك ترين كار خود را نيازمند تائيد مردان كارگر يا كارفرما می دانند. گاه اين زنان دچار ترديدهاي فراوان نسبت به نحوه ی كارشان شده و تا آنچا پيش مي روند كه دچار وسواس فكري مي شوند و هيچ گاه از كار خود راضی نيستند، حتا وقتی در مقایسه با همکاران مرد کار بهتری ارائه می دهند.
شكل ديگر خشونت كلامی، شوخي هاي جنسی كارگران مرد است. چنين شوخی هايی عموما در جمع هاي چند نفره ی مردان و نزديك به جايگاه زنان به صورتی كه قابل شنيدن باشد صورت مي گيرد. آنها با تعريف شوخی های مبتذل جنسی، دست به دست گرداندن تصاوير مبتذل و به كار بردن الفاظ ركيك، سعي بر ايجاد تنش و در نتيجه برانگيختن واكنش زنان دارند. به قول كيت فيگز «نسبت به جوك هاي جور واجور مي شود بي اعتنا بود و انتظارش را داشت اما تكرار متلك ها و عناد، تحقير كننده و منزوی كننده است» در اين ميان زنان كه در مقابل عيش ورزی مردان هميشه مقصر قلمداد می شوند، اگر برايشان مقدور باشد از محیط خارج می شوند و در غير اين صورت مجبور به تحمل فشار رواني مضاعف هستند زيرا در صورت اعتراض، اولين پاسخ متوجه خود زن است كه چه رفتاری نشان داده كه مردان به خود اجازه ی چنين اعمالي را داده اند. تازه اگر زنی شهامت این را داشته باشد که شكايت کند، برای اثبات گفته هايش به شاهد نیاز دارد. اما در وضعيتی كه امنيت شغلی در حداقل است، چه همكاران زن و چه مرد حاضر به پذيرفتن چنين كاری نمي شوند و نمي خواهند با شهادت دادن به نفع قربانی، كار خود را از دست بدهند.
خشونت های كلامی و جنسی بيشتر از همه متوجه زنان و دختران مجرد، مطلقه، بيوه يا بسيار فقير كارگر است. اين قشر به دليل نوع تعريف جامعه از جايگاهشان، آسيب پذير هستند و در معرض پيشنهادهای تحقیرآمیز همكاران يا كارفرمايانشان قرار می گيرند. هر چند که با توجه به فرهنگ جامعه، اغلب زنان قربانی از گزارش کردن خشونت متحمل شده اجتناب می کنند، با اینهمه یک نگاه به روزنامه ها و حوادث گزارش شده کافی است تا ردپايي از انواع حاد مطرح شده ی چنين خشونت هایی را در محيط کار بازیافت. از طرفی اغلب زنها به صورت پاره وقت استخدام موقت ميشوند و به هنگام تعديل نيروی کار، جزء اولين كسانی هستند كه در معرض خطر اخراج قرار دارند. البته تفكر غالب بر سيستم سرمايهداری مردسالار، زنان كارگر را قشر سرخورده و نيازمندی میداند كه به هر قيمتی حاضر به كار است، به همين دليل در صورتی نشانهی پيكان اخراج از روی او برداشته میشود كه به كار مضاعف و حقوق كم رضايت میدهد.
در حال حاضر يكي از مشكلات جامعه ی جهانی، خشونت در محيط كار است. سازمان بين المللی كار طی تحقيقاتی صاحبان برخي از مشاغل از جمله رانندگان تاكسی، كادر بيمارستانی، معلمان، مددكاران، صندوقدا ران بانك ها يا فروشگاه ها، افرادی كه در كشورهايي غير از كشور خود كار مي كنند، افرادي كه به تنهايي كار مي كنند و بخصوص ساعت كارشان شب است را بيشتر در معرض خشونت دانسته و تاكيد كرده در اين ميان خشونت، زنان را بيشتر تهديد مي كند. همچنين يافته های اين سازمان حاكی از اين واقعيت است كه خشونت روانی يكی از جدی ترين انواع رايج خشونت در محيط كار است. براي آغاز مبحث خشونت، تعريفی از آن لازم است كه بتواند ابعاد گسترده اين رفتار ضد اجتماعي را در بربگيرد. اما چنين تعريف جامعي به ندرت يافت می شود. به طور كلی خشونت مجموعه رفتاری است كه يك فرد در مورد شخص يا اشخاصی اعمال می كند و باعث آسيب جسمی، جنسی، روانی و اقتصادی قربانی يا قربانيان می شود. آسيب ها ی شديد جسمی، معمولا نماد خارجی دارند مثل سوختگی، شكستگی و پارگی، اما رفتارهايي چون فرياد زدن صاحب كار، شكستن يا پرتاب کردن شیء به نشانه ی عصبانيت و به طور كلی آسيب های روانی، آثار مخرب مخفی و درونی دارند. البته ضرب و شتم و آزارهای جسمی و جنسی نيز ويرانگری رواني از جمله افسردگی، اضطراب و انزجار از خود ناشی از توهين وتحقير به همراه می آورند كه درمان آنها زمان بر و نيازمند مشاوره های طولانی مدت است.
يكي از اشكال رايج خشونت كه متوجه كارگران بويژه زنان كارگر است خشونت كلامی و در نتيجه روانی برخی كارگاه ها و شركت ها است. اگرچه خشونت كلامی امكان دارد به صورت تحقير يا توهين توسط صاحبكار نسبت به هر دو جنس زن و مرد اعمال شود اما اين توهين ها در رابطه با زنان سمت و سوی ديگری گرفته و دلايل متفاوتی را شامل می شود. علاوه بر اين، خشونت تنها از سوي كارفرمايان اعمال نمي شود بلكه بخش عمده اي از آن مربوط به همکاران مرد است. بنا بر سطوح مربوط به همتايان مختلف كارگری و محيط های كار، كارگران زن غالبا مورد تحقير واقع شده و در صورت بروز یک اشتباه، از اولين نقطه اي كه تحقير مي شوند زن بودنشان است. تفكر مرد سالاری كه سعي بر ناتوان جلوه دادن زن دارد سعي مي كند به شكل تحقيرهاي كلامي، زن را وادار به خانه نشيني كرده و با از بين بردن اعتماد به نفس وی نشان دهد كه جامعه ی زنان، يك جامعه ی مصرفي وابسته است. چنين تفكري با بزرگنمايي اشتباهات زنان كارگر و استفاده از الفاظ خاص، تصور ناتوان و نيازمند بودن را در زنان دروني كرده و به نوعي آنها را شرطي مي كند، بدين نحو كه حتي براي انجام كوچك ترين كار خود را نيازمند تائيد مردان كارگر يا كارفرما می دانند. گاه اين زنان دچار ترديدهاي فراوان نسبت به نحوه ی كارشان شده و تا آنچا پيش مي روند كه دچار وسواس فكري مي شوند و هيچ گاه از كار خود راضی نيستند، حتا وقتی در مقایسه با همکاران مرد کار بهتری ارائه می دهند.
شكل ديگر خشونت كلامی، شوخي هاي جنسی كارگران مرد است. چنين شوخی هايی عموما در جمع هاي چند نفره ی مردان و نزديك به جايگاه زنان به صورتی كه قابل شنيدن باشد صورت مي گيرد. آنها با تعريف شوخی های مبتذل جنسی، دست به دست گرداندن تصاوير مبتذل و به كار بردن الفاظ ركيك، سعي بر ايجاد تنش و در نتيجه برانگيختن واكنش زنان دارند. به قول كيت فيگز «نسبت به جوك هاي جور واجور مي شود بي اعتنا بود و انتظارش را داشت اما تكرار متلك ها و عناد، تحقير كننده و منزوی كننده است» در اين ميان زنان كه در مقابل عيش ورزی مردان هميشه مقصر قلمداد می شوند، اگر برايشان مقدور باشد از محیط خارج می شوند و در غير اين صورت مجبور به تحمل فشار رواني مضاعف هستند زيرا در صورت اعتراض، اولين پاسخ متوجه خود زن است كه چه رفتاری نشان داده كه مردان به خود اجازه ی چنين اعمالي را داده اند. تازه اگر زنی شهامت این را داشته باشد که شكايت کند، برای اثبات گفته هايش به شاهد نیاز دارد. اما در وضعيتی كه امنيت شغلی در حداقل است، چه همكاران زن و چه مرد حاضر به پذيرفتن چنين كاری نمي شوند و نمي خواهند با شهادت دادن به نفع قربانی، كار خود را از دست بدهند.
خشونت های كلامی و جنسی بيشتر از همه متوجه زنان و دختران مجرد، مطلقه، بيوه يا بسيار فقير كارگر است. اين قشر به دليل نوع تعريف جامعه از جايگاهشان، آسيب پذير هستند و در معرض پيشنهادهای تحقیرآمیز همكاران يا كارفرمايانشان قرار می گيرند. هر چند که با توجه به فرهنگ جامعه، اغلب زنان قربانی از گزارش کردن خشونت متحمل شده اجتناب می کنند، با اینهمه یک نگاه به روزنامه ها و حوادث گزارش شده کافی است تا ردپايي از انواع حاد مطرح شده ی چنين خشونت هایی را در محيط کار بازیافت. از طرفی اغلب زنها به صورت پاره وقت استخدام موقت ميشوند و به هنگام تعديل نيروی کار، جزء اولين كسانی هستند كه در معرض خطر اخراج قرار دارند. البته تفكر غالب بر سيستم سرمايهداری مردسالار، زنان كارگر را قشر سرخورده و نيازمندی میداند كه به هر قيمتی حاضر به كار است، به همين دليل در صورتی نشانهی پيكان اخراج از روی او برداشته میشود كه به كار مضاعف و حقوق كم رضايت میدهد.
حال
در خاتمه سوال این است که جنبش رهایی زنان برای مبارزه علیه این همه
تبعیض، نابرابری و آزار جنسی بر کدام افق و دورنما سیاسی باید متکی باشند؟
مبارزاتشان را با کدام جنبشها اجتماعی باید گره بزنند؟ و علیه کدام گرایشات
سیاسی بایستی مبارزه کنند؟ افق و درونمای سیاسی حرکات اعتراضی زنان – که
در پروسه رشد خود باید به یک جنبش واقعی و دخالتگر تبدیل گردد – حول
خواسته ها و مطالبات روشن می بایست شکل ، سازماندهی و به پیش برود و متکی
باشد.بدون تردید حرکات اعتراضی زنان در پیوند با مبارزات اجتماعی دیگر است
که می تواند به سرانجام برسد ، از آنجمله با مبارزات کارگری ، دانشجویان
مبارز و ..... گره خورده است. اگر زنان و همکاری تنگاتنگ با ديگر جنبشها
را پيش رو گرفته بودند كه نمونه آن را میتوان در مصر و الجزاير تجربه
كردیم و در قدم بعدی می توان به تشكيل و سازماندهی های درونی و گاها
علنی روی آورند و مجموعهای از هستههای پراکنده و متکثر در عمل و اندیشه
بوجود آید .
در
این 35 سال زنان در ایران ازشکستن تابوهای اجتماعی به هر نحو و کم رنگ
کردن مفاهیم غلط ازدواج و تن ندادن به سرکوبها ی فرهنگی توانستند عرصه را
برای حضور هرچه پررنگ تر کردن زنان فراهم کند و هویت خواهی را تا مرز
برابری اجتماعی و سیاسی پیش ببرد اما هیچ گاه کافی نبوده و نکته مهم دیگری
که در پروسه کار با آن برخورد کردیم،پدیده ان جی ها می باشد. آلمان و
کشورهای دیگر تحت نام کمک NGO ها در جنبش زنان ،جوانان و تشکل های خود
گردان بسیار فعال اند و بنوعی سیاست زدایی و رادیکالیسم زدایی را انجام
میدهند. البته این ها سالیان مدیدی است به علت دسترسی به منابع ارزان و
مهار انقلاب با کمک بانکها از جمله بانک تجارت جهانی یک تکه می اندازند و
صد تکه پس می گیرند در این نوع داد وستد ها با ارزهای قدرتمند چون دلار و
پوند و یورر به این تشکل ها میدهند و متاسفانه جنبش ها را وابسته و ابزار
دست ان جی ها می گردد می کنند.انقلاب و شورش تعطیل و فقط 4 تا مدرسه و
کنفرانس و ستاد اداری و بورکراسی را بنام پروژه خود یاری تشکیل می شود. این
آلترناتیوهای فرموله شده برای جلوگیری از تعمیق مبارزه طبقاتی مورد
استفاده قرار میگیرند.
اما
جنبش زنان به لحاظ نظری و طبقاتی با موانع فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی با
موارد بالا مواجه است.اما چه بخواهیم و چه نخواهیم ،جنبش زنان ، رو به
آینده دارد،در حالی که قوانین مذهبی و خشونت و تبعیض بر زنان رو به گذشته
دارد ، اینها در دو مسیر مختلف حرکت می کنند.اگر قرار باشد، جنبش زنان با
ریشه های نظام سنتی در افتد و تمام مبنانی و قوانین نظام جمهوری اسلامی را
به چا لش بکشد، بایستی متکی به خود،دست به زانو خودش بگذارد و با نیروی
درونی خودش به سمت جلو حرکت بکند و بتواند زرادخانهی تنفروشی، تجارت
انسان، کارهای «غیررسمی»، خدماتی، بیگاری و نگهداری از فرزندان و تکیه بر
استقلال و معشیت زنان راخواسته و مطالبات را جدی و بدون مماشات بیان سازد
تا بتواند نیروی عظیم زنان را بسوی خود جذب سازد .
در
پایان بحثم دلم می خواهد، یک جمله هم به مردان سیاسی ،مبارز ومردان
اجتماعی ومبارزات مدنی بگویم ،اگراقتدار مردانه در طبقه کارگر امری واقعی و
قابل لمس است ،اگر جنسیت در این طبقه فراموش شده است و اگر همین اقتدار
مردسالارانه بخش بزرگی از تبعیض، نابرابری و آزار جنسی و بخش بزرگی از
مشکل برزنان در جامعه و اجتماع و خانه می باشد ، باید مردان بخشی از راه
حل باشند، اگر مردها بخش بزرگی از مشکل هستند، باید بخشی از راه حل هم
باشند. یعنی دغدغه و تلاشی برای محو ستم جنسی بر زنان را بطور جدی تر
پیگیری کنند. شناخت مسائل اجتماعی در خلاء صورت نمیگیرد. نمیتوان در
کتابخانه یا در حلقههای محدود نشست و مشکلات تودههای زنان را دریافت اما
آن چه تاملبرانگيز است، عدم شرکت مردان بسیاری درجلسات ومبانی جنبش زنان
وعدم پوشش خبری موضوع ات مربوط به زنان در بسیاری ازسایت ها ورادیو می
باشد، نتیجه اتخاذ چنین رویکردی بازگذاشتن دست اپوزیسیون راست است که با
خیال راحت و بهدور ازشرم افکار عمومی رافریب دهند و همین امر باعث
سرخوردگی ودرتنگنا وانتخاب های تحمیل شده قرار می گیرند بایستی نشان داد
متحد واقعی آنان در پراتیک و اندیشه چه کسانی همراه جنبش زنان و رهایی
زنان می باشد.
بخشی از سخنرانی به مناسبت 8 مارس در اتاق پالتاکی در 7 مارس 2014
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر